تفسیر آیه 28 سوره مائده

قرآن در آیه 28 سوره مائده می‌فرماید:

«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَی یدَكَ لِتَقْتُلَنی‏ ما أَنَا بِباسِطٍ یدِی إِلَیكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ»

«اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى‏‌گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى‏‌ترسم!»

 

در جلسه‌ی  گذشته مطرح شد در این آیات، سخن از داستان فرزندان آدم است و آنچه این دو برادر برای زندگی و عاقبت خویش برگزیدند؛ و انتخاب‌های صحیح و ناصحیح آن‌ها سرنوشتشان را رقم زد، یكی را سعاتمند ساخت و دیگری را در شقاوت ابدی رها كرد.

در آیه‌ی قبل گفتیم خداوند به پیامبر می‌گوید: ای پیامبر تو خبر دو فرزند آدم را برای مخاطبین خود باز گو.

به كار بردن فعل «تلاوت كن» درآیه‌ی 27 نشان بر پیگری از سوی مخاطبین دارد؛ داستان‌‌های قرآن چنان عبرت آمیز است كه هر یك جداگانه به پیگیری نیاز دارد این داستان نیز از سایر حكایت‌های قرآن ممتاز نیست.

 

بازنگری تفکر افراد با داستان‌های قرآنی

 

قبل از اینكه تفسیر آیه را شروع كنیم باید بگوییم حضرت حق، از ذكر نام این دو برادر در كل قرآن امتناع می‌كند. هرچند قصه‌ی آن دو در چند جای این كتاب آسمانی دیده می‌شود؛ اما نامی از آن‌ها به میان نمی‌آید. آنچه باعث شد آن دو هابیل و قابیل نامیده شوند، روایاتی است كه از سوی ائمه‌ی اطهار رسیده است. البته تورات نام یكی از آن دو را قائن و دیگری را هابیل ذكر می‌كند. قرآن هر بار از آن دو ذكر می‌كند آن‌ها را پیامبر زاده یا دو فرزند آدم می‌خواند.

لازم است متذكر شویم در هر فعل و سخن حضرت حق تدبیری نهفته است اگر از ذكر نام این دو امتناع می‌ورزد، شاید از این روست تا متذكر شود، حق و باطل دو تفكر هستند كه در تضاد یكدیگر قرار می‌گیرند هر چند در ظاهر، بروز و تجلی آن‌ها در افراد صورت می‌پذیرد. اسامی شناسنامه‌ای افراد، فرع بر زندگی‌ها است. تنها تفکر آنان تعیین كننده و انتخاب گر زندگی بشر است.

 

تعیین سرنوشت افراد، به انتخاب خود

 

دلیل دومی كه برای این تدبیر قرآن می‌توان ذكر كرد آن است كه، خداوند در بسیاری از زمان‌ها برای افراد یك فضا را ترسیم می‌كند و هركس به میزان درك و دریافت خویش از آن بهره می‌برد. خانواده‌ای كه برای فرزندان آدم تربیت شده بود یك فضا بود، اما یكی به لطف حضرت حق، هابیل شد و دیگری به خواست خویش، قابیل گشت. قرآن نامی را از این دو تن ذكر نمی‌كند، سخن از فرد مشخصی نیست، بلكه هر كس می‌تواند بهره‌ی خود را از فضایی كه در آن زندگی ‌می‌كند برگیرد؛ یعنی انتخاب با خود شما است. اصل این است كه شرایط رشد برای آن دو یكسان بوده است.

 

«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَی یدَكَ لِتَقْتُلَنی‏ ما أَنَا بِباسِطٍ یدِی إِلَیكَ لِأَقْتُلَكَ»

 

روشنگری برای جلوگیری از امر نادرست

 

«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَی یدَكَ لِتَقْتُلَنی»، این آیه با حرف لَئِن آغاز می‌شود. «ل» در عبارت لَئِن به معنای قسم و سوگند به كار رفته است، سوگند می‌خورم كه این كار را انجام نخواهم داد.

و به كار بردن كلمات «بسط و ید»، كنایه‌ای از آمادگی و تدارك مقدمات قتل است. هابیل با بكارگیری این كلمات قصد روشنگری برادر را داشت. در بعضی موارد ذكر و بیان امر منفی، افراد را از انجام آن كار باز می‌دارد. هابیل از این حربه استفاده نمود، گمان می‌کرد كه اگر افعال نا‌پسند برادر را چون آیینه‌ای به تصویر بكشد او از شنیدن آن‌ شرم كند و از انجامش سر باز زند. هر چند كه این باز گویی برای قابیل فایده‌ای نداشت اما از سوی هابیل باز گویی انجام شد.

این آیه نشانگر آن است كه در مقابل هابیل دو راه برای انتخاب بیشتر نبود. (انتخاب حق یا باطل ما همیشه متذكر شده‌ایم كه در مقابل انسان دو راه بیشتر نیست و انسان انتخاب‌گر بر سر دو راه قرار دارد انتخاب حق یا باطل.)

در اینجا نیز حكایت برای هابیل تكرار می‌شود. او یا باید برادر بكشد تا تاریخ نام او را در گروه ستمكاران ثبت كند و یا اینكه به دست برادر كشته شود و نامش برای همیشه از ثبت در كارنامه‌ی ستمگران حذف كند.

هابیل چون پیامبر زاده‌ای است كه از فضای مطلوب تربیتی خویش بهترین بهره‌ها را برچیده است به یقین نام خود را از ثبت در شمار ستمگران محفوظ نگه می‌دارد.

 

ویژگی خاص هابیل

 

آنچه در این آیه توجه انسان را به خود جلب می‌كند جسارت‌ و بی‌باكی هابیل در مقابل برادرش است. او در ابتدای آیه به‌طور آشكار و صحیح اعلام موضوع می‌كند و كار برادر را به دو دلیل رد می‌كند.

  1. اگر تو اقدام به قتل من كنی به یقین چنین كاری نخواهم كرد.
  2. او خواست تا بدون خون‌ریزی این امر پایان پذیرد، و نام برادرش نیز در میان ستمكاران ثبت و ضبط نشود.

هابیل، بعد از اعلام عقیده‌ی خویش نام خدای رب العالمین، را بر زبان می‌آورد تا با این عبارت تمام پشتوانه‌ی اعتقادی خویش را بیان كند. از این رو می‌گوید:« إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ، به تحقیق كه من از خدای رب العالمین می‌ترسم.

 

«إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ»

 

دو نگرش در خطابه هابیل به قابیل

 

این عبارت را می‌توان از دو چشم انداز بررسی كرد.

  1. هابیل با ذكر نام الله، خواست که بگوید كسی كه من به قدرت او تكیه كرده‌ام و خود را در مقابل او فانی و هیچ می‌پندارم، خدای رب‌العالمین است. او اسم الله خداوند را ذكر كرد؛ زیرا الله نام جامع خدای‌ سبحان است. در مضمون كلام آمده است هابیل با ذكر نام رب‌العالمین، برادر را متوجه‌ی این موضوع می‌سازد كه اگر هشیار نباشی و با مِهر، تربیت رب‌العالمین را نپذیری، خداوند سبحان تو را با قهر تربیت خواهد كرد.

 هابیل گفت: من از خدایی می‌ترسم كه صاحب تمام صفات جلالی و جمالی است، صاحب قدرت و عظمت است، صاحب شوكت و عزت است. هابیل این سخنان را غیر مستقیم بیان می‌كند تا متذكر شود وقتی قدرت خدای سبحان سایه گستر شود، قدرت من در مقابل او هیچ است.

  1. اما اگر این جمله را از نگاه قابیل بررسی كنیم باید بگوییم هابیل با به كار گیری این جمله به برادر یاد آوری می‌كند كه، تو در مقابل همه‌ی خدایی خدا، قد علم كرده‌ای. تو مرا خواهی كشت، ولی به یقین خدای من پا برجاست. در روایات آمده است كه هابیل از جهت جسمی از قابیل توانا‌تر بود؛ و در عین توانایی چنین می‌گوید كه شاید این هشداری برای برادر باشد. هابیل می‌دانست كه این حسادت، به برادر كشی می‌انجامد، از این رو تلاش خود را بر آن داشت تا همّ برادر را تغییر دهد.

در شریعت اسلام واجب است تا انسان از خود دفاع كند. به عبارتی حفظ نفس بر هر كس واجب است. شاید در شریعت حضرت آدم، دفع عمل قاتل و دفاع از خویش، واجب نبوده است و همین امر باعث شد تا هابیل اعلام كند من دستم را به سمت تو دراز نمی‌كنم.

 

پیام‌های آیه

 

  • امر ناشایست را با حرف شرط به فرد مقابل گوش زد كنید، شاید او از انجام دادن آن دست بردارد. هابیل به برادر می‌گوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَی یدَكَ، اگر تو دست دراز كنی»؛ حرف شرط «اگر» نشان می‌دهد كه، فرد توانایی دراز نكردن دست خویش را نیز دارد و می‌تواند بر عصبانیت خود غلبه کرده اگر بر اراده مسلط شود.
  • هابیل با برادرش، از در خشونت و خشم وارد نشد؛ بلكه مسیر گفتگو را انتخاب كرد. (گفتگویی با رعایت كردن جنبه‌های روان‌شناسی). به اصطلاح این علم، شاید كه همین نرم‌خویی، سبب شود برادر از اراده‌ی ناپسند خویش دست بردارد.
  • هابیل، با این برخورد می‌خواست تا برادر را از رذیله حسد پاك كند، این رذیله اولین معصیتی است كه در آسمان و زمین ظاهر شده است.
  • هابیل، با ذكر نام‌های خدای‌ سبحان تطهیر از شرك خفی و جلی را اراده كرد. شِرك، اعمال را نابود می‌كند. با دوری كردن از شرك، اعمال رنگ خلوص به خود می‌گیرد و اخلاص گاهی تا جایی پیش می‌رود كه فرد هیچ كاری انجام نمی‌دهد؛ مگرآنكه خالصانه برای خدای سبحان باشد. هابیل با فعل اخاف الله، به برادر متذكر می‌شود من تنها از خدا می‌ترسم، و این ترس از آن رو است كه در برادر كشی رضایت خدای سبحان نادیده گرفته می‌شود و حضرت حق از این امر روی گردانند.
  • اینكه هابیل به برادر می‌گوید: «ما أَنَا بِباسِطٍ یدِی ...»، من دستم را به ‌سوی تو دراز نمی‌كنم، شاید به این دلیل است كه بیان كند، اگر افراد بخواهند می‌توانند از سركشی‌های نفس جلوگیری كنند.

 

یكبار دیگر پیام‌ها را در رابطه با خویش بررسی می‌كنیم

 

  • این آیه برای شناساندن بیماری‌های‌ نفس ماست آیا ما گرفتار بیماری حسد هستیم.
  • آیا ارتقاء و رشد دیگران باعث حسادت ما می‌شود، و یا از پیشرفت آن‌ها چنان شادمان می‌شویم كه ارتقاء آن‌ها ‌را همیشگی و مداوم شخص و شخصیت آن‌ها می‌خواهیم.
  • آیا به محض دیدن موفقیت دیگران اقدام به تخریب نمی‌كنیم؟
  • آیا حسادت چندان در وجود ما ریشه دوانده است كه فعل و فاعل خیر را از بین ببریم.
  • آیا اگر عمل خیری از سوی ما پذیرفته شد، خود را فاعل آن می‌دانیم یا حضرت حق را پشتوانه‌ی انجام آن می‌شناسیم؟
  • آیا بعد از انجام هر كار خیر، مطمئن از پذیرش آن هستیم و یا در حالت خوف و رجا نسبت به حضرت حق باقی می‌مانیم؟
  • آیا در انجام امور، تربیت حضرت حق را برتربیت دیگران ترجیح می‌دهیم؟
  • ما در كدام موضع قرار داریم، موضع قابیل یعنی خود را دیدن و یا موضع هابیل، یعنی خدا را دیدن.

 

تاریخ جلسه: 89/7/10  ـ جلسه 28

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *