شناخت امام منتظَر (عج) ـ بخش ششم

مقدمه

 

در کلاس امام زمان‌شناسی به‌دنبال رفع جهالت خود نسبت به امام هستیم. امام معرفی‌شده است، مثل نور در حال جلوه‌گری و درخشش است و نیازی به معرفی و شناسایی ندارد.

آفتاب آمد دلیل آفتاب

چون دلیلت باید از وی رخ متاب

در این کلاس قرارمان بر این است که با قدیمی‌ترین آشنای زندگی‌ خود در میان مخلوقات آشنا شویم. از یک جهت این معرفت آسان است و از جهت دیگر سخت. آسان است؛ زیرا ارتباط ما با امام، قدیمی‌ترین ارتباط ما بوده؛ آن زمانی که هنوز با والدینمان مرتبط نبودیم، با امام ارتباط داشتیم.

این معرفت سخت است؛ زیرا موانع فراوانی در این مسیر وجود دارد و گذر از آن‌ها همتی خاص می‌طلبد؛ اما بر این باوریم که رفع این موانع هم با عنایت و لطف امام آسان می‌شود؛ زیرا بیش از اینکه ما خواستار رسیدن به امام باشیم، آن بزرگوار خواهان یکایک ماست. به همین جهت تیر جذبۀ امام آنچنان ما را صید می‌کند که به‌واسطۀ آن نورانیت، در کمال سهولت به حول و قوۀ الهی از همۀ موانع غفلت و جهالت گذر می‌کنیم.

 

توجه به امام ، حج سلوکی ماست

 

خدای سبحان می‌فرماید:

«وَ أَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ.»[1]

«آگاهی و اطلاعی است از سوی خدا و رسولش، به‌سوی [ عموم] مردم در روز حج اکبر.»

به‌تعبیر حضرت امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام در این آیه منظور از «حج اکبر» خروج حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه است و «أَذَانٌ»، یعنی دعوتی که امام به خودش می‌کند.»[2]

در زندگی عبادی‌مان، اگر مستطیع باشیم، حج به‌عنوان یکی از فروغ دین بر ما واجب است. «حج» به‌معنای «قصد» است و «تکرار قصد». همان‌طور که در زندگی عبادی ظاهری‌مان، در صورت استطاعت، حج بر ما واجب است، در زندگی سلوکی هم یک قصد واجب داریم، قصدی که باید دائماً تکرار شود؛ قصد رسیدن به امام، قصد توجه به امام، قصد در نظر گرفتن وجود مقدسی که در همه مسیر زندگی جلودار ماست.

 

ولیّ‌شناسی در کلام مولوی

 

برای اینکه بدانیم علت وجوب توجه مستمر به امام چیست، به کلامی از مولانا اشاره می‌کنم. مولوی در بحث ولیّ‌شناسی، مطلب زیبایی دارد و می‌گوید: «وقتی تو می‌خواهی در محضر خدا قرار بگیری، اگر با امام همراه باشی خدا تو را می‌بیند و به چشم پروردگارت می‌آیی؛ اما اگر بدون امام در محضر خدا قرار بگیری، هزاران سال هم عبادت کنی، از چشم افتاده‌ای!» سپس به آن روایت معروف اشاره می‌کند که: «اگر انسان پنجاه‌هزار سال، در مسجد الحرام، بین رکن و مقام عبادت کند، روزها روزه بگیرد و شب‌ها را به بندگی بگذراند؛ اما بدون ولایت باشد، مقبول نیست و مطرود است.»

مولوی قائل است تو برای هرکاری باید بزرگ‌ترت را پیش روی خود قرار دهی. خدا به بزرگ‌ترِ تو توجه می‌کند، سپس از طریق او و به آبروی او، به تو توجه می‌کند. بنابراین نقش امام برای بعضی از بخش‌های زندگی ما نیست! ما می‌خواهیم در کلّ صحنه‌های زندگی، بندگی داشته باشیم و می‌خواهیم بندگی‌مان مقبول شود. بندگی مقبول، با وساطت امام محقق می‌شود. اگر امام جلودار مسیر بندگی من نباشد و من، پشت سر آن حضرت حرکت نکنم، نه مسیر را صحیح می‌روم و نه بندگی مقبولی دارم و در نهایت، به هدف مطلوبم راهنمایی نمی‌شوم.

 

امام، واسطۀ لقاء

 

بیایید همگی با خود قرار بگذاریم که در طول زندگی حجی داشته باشیم که در آن، قصدمان رسیدن به امام باشد. اگر به امام برسیم، قطعاً از طریق وجود مقدس او لقاء و وصال حق برایمان حاصل می‌شود؛ زیرا امام، نور محض و رسانای کامل است و لحظه‌ای ما را در وجود خود نگه نمی‌دارد. به‌مجرد وصال به امام، وصال به خدای سبحان برای ما صورت می‌گیرد.

 

امام جلوه‌گر است

 

در روایتی که ذکر شد، حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه را اینگونه شناختیم که ما را به خود دعوت می‌کند، مگر می‌شود حضرت دیگران را به‌سوی خویش دعوت کند، اما خود را به آن ها نشان ندهد!

مگر می‌شود فردی دیگران را به خود دعوت کند و بگوید: شما بیایید؛ اما نه صدای من را بشنوید، نه به من نزدیک شوید، نه از من پیامی دریافت کنید، نه از من عطایی بگیرید! وقتی امام افراد را به خود دعوت می‌کند؛ یعنی از ناحیۀ امام پرده‌برداری و جلوه گری کامل است، معرفی کامل است. مهم این است که از ناحیۀ ما حرکت به‌سوی او آغاز شود و استمرار یابد.

 

استطاعت معنوی

 

شاید شما سؤال کنید حرکت ما به‌سوی امام که حج سلوکی ماست، مانند حج عبادی، به‌شرط مستطیع بودن است، حال استطاعت در این امر چیست؟

در پاسخ عرض می‌کنم این استطاعت یک استطاعت معنوی است که خدای سبحان در اختیار همۀ ما گذاشته است. قدرت معرفت امام، قدرت اطاعت از امام، قدرت پیوست به امام، قدرت نزدیکی به امام، اموری است که خداوند در فطرت ما قرار داده است. اینکه در همۀ زندگی، او امام ما باشد و ما، مأموم او، در سرشت ما بوده است. افسوس که ما آن‌قدر گرفتار عالم ماده شده‌ایم که این قدرت در وجودمان نادیده گرفته می‌شود؛ اما بالاصاله از این قدرت برخوردار هستیم.

 

محبت به امام ، موجب سعادت ماست

 

روایتی از پیامبر اکرم نقل می‌کنم تا هم شاکر خدا باشید، هم قدر خود را بدانید. پیامبر بزرگوار اسلام در حدیث مفصلی، دربارۀ همۀ ائمۀ اطهار علیهم‌السلام، مطالبی بیان می‌فرماید و در مورد حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه می‌فرماید:

«طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ، طُوبَى لِمَنْ قالَ بِه»[3]

«خوشا به حال کسی که محبّ اوست و قائل به وجود اوست[او را باور دارد]»

وقتی در مورد کسی گفته می‌شود «طوبی»، یعنی خوشبخت است، سعادتمند است، وجودش طیّب است و از خباثت‌ها به‌دور.

توجه داشته باشید در زندگی خود، محبت به امام را یک امر عادی قلمداد نکنید. امامی را که ندیدید؛ اما این‌قدر عاشقانه دوستش دارید. کسی را که تا حال با او هیچ ارتباط رسمی نداشتید؛ اما این‌قدر چشم‌انتظارش هستید! محبت به امام را و باور داشتن او را، به فال نیک بگیرید.

از نگاه بنده «طوبی» یک جملۀ انشائی است نه خبری. پیامبر اکرم دعا می‌کند که چنین کسی عاقبتش طیبّ شود. محبت حضرت همچون آب روان و زلالی است که آلودگی‌های ما را از بین می‌برد و خباثت‌ها و پلیدی‌ها را از زندگی‌مان دور می‌کند.

پس به دو مطلب توجه داشته باشید:

اول اینکه بدانید خودِ این محبت که من و شما را دور هم جمع می‌کند، یک عطیۀ الهی است و به هر کسی اعطا نشده است. خدا را شکر کنید و قدر خود را بدانید.

دوم اینکه با محبت امام، زندگی‌مان طیب می‌شود؛ از خباثت‌ها دور می‌مانیم و حُسن‌عاقبت روزی‌مان می‌شود.

 

خطری بزرگ

 

پس از ظهور ، صحنه‌ای بسیار دردناک پیش می‌آید! پس از اینکه امام در مسجد‌الحرام سخنرانی می‌کند، جمع زیادی از مردم به حضرت می‌گویند:

 «اِرْجِعْ مِنْ حَیثُ جِئْتَ، لاَ حَاجَةَ لَنَا فِیک»[4]

 «از هر جا آمدی، برگرد، ما به تو احتیاجی نداریم!»

لازم است زمان غیبت میزان محبت ما به امام آنقدر زیاد باشد که در زمان ظهور، وقتی با حضرت مواجه می‌شویم، با ذره ذرۀ وجودمان، خود را محتاج امام بدانیم. خود را تافتۀ جدابافته ندانیم. این خطر بزرگ که به امام احساس نیاز نداشته باشیم! یکایک ما را تهدید می‌کند. لازم است هم‌اکنون در زمان غیبت، در گوشه‌گوشۀ زندگی و در همۀ امور بزرگ و کوچک، خود را محتاج آن بزرگوار بدانیم.

نکند تصور کنیم برای آموختن به امام احتیاج ندارم! برای تدبیر زندگی‌ام به امام احتیاج ندارم! برای عبادت مقبول به امام احتیاج ندارم! برای ارتباط صحیح اجتماعی به امام احتیاج ندارم! و …

اگر ذره ذره، این احساس بی‌نیازی‌ها کنار هم جمع شود، خدای نکرده روزی که چشم‌مان به جمال نورانی حضرت روشن شود، می‌گوییم: آقا ما به شما احتیاجی نداریم! با شما کاری نداریم!

پس به یاد بسپاریم باید به گونه‌ای به امام خود عشق بورزیم که لحظه‌به‌لحظه نیازمان به آن محبوب افزایش پیدا کند. اگر محبت‌مان در گذر زمان کم‌رنگ شود، در نهایت، در شمار کسانی خواهیم بود که خطاب به حضرت می‌گویند: «لاَ حَاجَةَ لَنَا فِیک»!

 

امام، دعوت‌کننده به قرآن

 

در ادامۀ کلام، می‌خواهیم با چند نقش امام در زندگی منتظران آشنا شویم. ابتدا به‌دنبال این هستیم که حضرت در زندگی ما چه نقشی دارد؟ و بعد می‌خواهیم بدانیم نقشی که امام در زمان غیبت ایفا می‌کند، با نقش او در زمان ظهور تفاوت دارد؟ آیا امام در دورۀ غیبت به یک سلسله از امور دستور می‌دهد و در عصر ظهور به اموری دیگر؟ مسلماً کار امام همواره دعوت به حق است، دعوت به دین است.

روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است که دربارۀ وجود مقدس حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه می‌فرماید:

«اِسْمُهُ اِسْمِی وَ كُنْیتُهُ كُنْیتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یقِیمُ اَلنَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی»[5]

«همنام و هم‌کنیۀ من است، شمایل و رفتارش، شمایل و رفتار من است و مردم را به اطاعت من و دین من وادار و به قرآن دعوتشان می‌کند.»

شاهد مثال من این عبارت است: «وَ یدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی». بیایید خودمان را محک بزنیم. امامی که من و شما منتظرش هستیم و به او اظهار محبت و ارادت می‌کنیم، ما را به قرآن دعوت می‌کند. هم، دورۀ ظهور این دعوت را دارد و هم دورۀ غیبت. هم آن زمان می‌گوید اوامر الهی باید اجرا شود و نواهی باید ترک شود، هم این زمان. دعوت او برای اجرای قوانین شریعت هیچ فرقی نمی‌کند. آیا من و شما با این شیوه همراه می‌شویم و پذیرای چنین امامی هستیم؟!

امام در دوران غیبت، دائماً بایدها و نبایدهای قرآن را به ما القا می‌کند، ببینیم چقدر در قلب و در عمل این اوامر و نواهی را می‌پذیریم؟!

طبق این عبارت «یدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی»، من و شما منتظر امامی هستیم که قرآن را بین ما حَکَم قرار می‌دهد. کتابی که قرار است موجب رشد و پرورش ما باشد و بوسیلۀ آن، مدارج کمال و تعالی را طی کنیم، به گونه‌ای که دو روز عمرمان یکسان نباشد.

 

امام، بازدارنده از زشتی‌ها

 

امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید:

«…إنَّ الدّنیا لا تَذهَبُ حتّی یَبْعَثَ الله عَزّوَجل رَجُلاً مِنّا أهلَ البَیْت یَعْمَلُ بِکِتابِ الله. لا یَری فیکُم مُنکراً إلّا أنْکَرَه»[6]

«دنیا تمام نمی‌شود مگر اینکه خدا آن مرد از ما اهل بیت را مبعوث کند. [او که ] مطابق کتاب خدا عمل می‌کند و در شما زشتی و منکری نمی‌بیند، مگر از آن نهی کند.»

در روایت، عبارت «لا یَری فیکُم مُنکراً إلّا أنْکَرَه»؛«در شما زشتی و منکری نمی بیند، مگر از آن نهی کند.» شایان توجه است. امام هیچگاه روی امور منکر ما سرپوش نمی‌گذارد. زشتی‌‌های عملی و رفتاری ما را انکار نمی‌کند؛ بلکه نازیبایی‌ها را متذکر می‌شود. اگر گرفتار رذیله‌ای اخلاقی مثل بدبینی، بداخلاقی، تجسس، بخل و … باشیم، امام با عنایت خود، عیب و نقص‌مان را برای ما اظهار می‌کند.

آیا امامی که نازیبایی‌ها را به رُخمان بکشد دوست داریم؟! چنین امامی را قبول داریم؟! آیا می‌خواهیم همواره با این امام ارتباط برقرار کنیم؟! یا به‌دنبال امامی هستیم که فقط ما را تأیید و تحسین کند؛ امامی که نازیبایی‌های ما را نادیده بگیرد و ما را با بدی‌هایمان، به حال خود واگذارد!

 

اصلاح ما به دست امام

 

اینطور نیست که امام بعد از اظهار منکرات، ما را از خود دور کند. آن بزرگوار دوستدار ماست. ما را با زشتی‌های‌مان مواجه می‌کند و می‌گوید: نگران نباش. منکرات تو قابل اصلاح است، قابل تغییر است، قابل تطهیر است؛ خودم این اصلاح را به عهده می‌گیرم.

در زیارت رجبیه، خطاب به ائمۀ اطهار می‌خوانیم:

«عَلَیكُمُ التَّعْوِیضُ»

«تغییر و تبدیل به دست شماست.»

مهم این است که وقتی حضرت، زشتی عملی را به چشم ما می‌آورد، پذیرا باشیم و  آن را توجیه نکنیم. باور داشته باشیم اگر نازیبائی‌های خود را به امام بسپاریم، اصلاح‌شان می‌کند.

 

دین در عصر ظهور

 

امام صادق علیه‌السلام در مورد امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه می‌فرماید:

«اذا قامَ القائمُ دَعَا اَلنَّاسَ إِلَى اَلْإِسْلاَمِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دُثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ اَلْجُمْهُورُ. إِنَّمَا سُمِّی اَلْمَهْدِی مَهْدِیاً، لِأَنَّهُ یهْدَى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ»[7]

 «وقتی قائم ما قیام کند، مردم را از نو به سوی اسلام دعوت می‌نماید، به سوی چیزی که کهنه شده و عموم مردم از آن دور افتاده‌اند، هدایت می‌کند. او ، مهدی نامیده شده؛ زیرا به چیزی که مردم از آن دور شده‌اند هدایت می‌شود.»

در زمان غیبت، بدعت‌هایی در دین گذاشته می‌شود و احکامی از اسلام و قرآن بر طبق میل مردم تأویل و تفسیر می‌شود، بسیاری از حدود و احکام چنان فراموش می‌شوند که گویا اصلاً از اسلام نبودند. امام پس از ظهور، بدعت‌ها را ابطال می‌کند، احکام خدا را به همان‌ گونه‌ای که صادر شده بود، ظاهر می‌سازد و حدود اسلامی را بدون سهل‌انگاری اجرا می‌‌کند.

برای مردم چنین برنامه‌ای تازگی دارد. گویا حضرت مردم را به اسلام جدیدی فرا می‌خواند! در واقع، در گذر زمان، حقایق دینی آرام آرام کمرنگ می‌شود و متدینین آنقدر به‌تدریج تغییر می‌کنند که خودشان هم متوجه نمی‌شوند چقدر از اسلام ناب محمدی دور شده‌اند!

در روایت، به این عبارت توجه کنید: «اَلْإِسْلاَمِ جَدِیداً». روزگاری می‌آید که مسلمان‌ها در همه ابعاد از اسلام کناره‌گیری می‌کنند و از امور دینی اصیل فاصله می‌گیرند. زمانی که نوع روابط محرم و نامحرم، ابداً مسلمانی نیست! نوع مسائل اقتصادی، مسلمانی نیست! نوع روابط و تعاملات اجتماعی، مسلمانی نیست! مسائل عبادی، مسلمانی نیست! در عین اینکه همۀ این امور ظاهراً با پوشش دین است؛ به همین جهت وقتی امام در عصر ظهور، اسلام راستین را معرفی می‌کند، مردم تصور می‌کنند به دین جدیدی دعوت شده‌اند!

مراقب باشیم، خدای نکرده آنقدر بین ما و دین فاصله نیافتد که وقتی امام در زندگی ما جلوه‌گر شود، بگوید این سبک زندگی تو، مسلمانی نیست! مسلمانی شیوه دیگری است.

 

جاهلیت مدرن

 

یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که به محضر امام مشرف شدم و سؤال کردم سیرۀ مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه چگونه است؟  امام در پاسخ فرمود:

«یصْنَعُ كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اَللَّهِ. یهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَمْرَ اَلْجَاهِلِیةِ یهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَمْرَ اَلْجَاهِلِیةِ و یسْتَأْنِفُ اَلْإِسْلاَمَ جَدِیداً»[8]

«همان کارهایی را انجام می‌دهد که رسول خدا انجام داد. همۀ آنچه قبل او بوده است، نابود می‌کند همانگونه که رسول خدا امر جاهلیت را نابود کرد، و سپس اسلام جدیدی را از سر می‌گیرد.»

چقدر عجیب و چقدر دردناک! در دورۀ آخرالزمان دین آنقدر آسیب دیده، آنقدر با نظرات فردی و سلیقه‌های شخصی افراد آمیخته شده، آنقدر در جهت منافع دنیوی افراد، تغییر کرده است که دیگر رنگی از اسلام اصیل ندارد! و مردم این زمان، دچار جاهلیت مدرن شده‌اند؛ به همین جهت، همانگونه که پیامبر اکرم جاهلیت قبل از خود را نابود کرد، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نیز، پس از ظهور، دین وارونه‌شدۀ قبل از خود را ویران می‌کند و اسلام جدیدی به مردم عرضه می‌شود.

 

درخواست امام

 

امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در اولین سخنرانی پس از ظهور در مسجدالحرام، می‌فرماید:

«أَنْشُدُ اَللَّهَ، مَنْ سَمِعَ كَلاَمِی اَلْیوْمَ لَمَّا بَلَّغَ اَلشَّاهِدُ مِنْكُمُ اَلْغَائِبَ وَ أَسْأَلُكُمْ بِحَقِّ اَللَّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ بِحَقِّی إنَّ لِی عَلَیكُمْ حَقَّ اَلْقُرْبَى مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ إِلاَّ أَعَنْتُمُونَا وَ مَنَعْتُمُونَا مِمَّنْ یظْلِمُنَا فَقَدْ أُخِفْنَا وَ ظُلِمْنَا وَ طُرِدْنَا مِنْ دِیارِنَا وَ أَبْنَائِنَا بُغِی عَلَینَا وَ دُفِعْنَا عَنْ حَقِّنَا وَ اِفْتَرَى أَهْلُ اَلْبَاطِلِ عَلَینَا فَاللَّهَ اَللَّهَ فِینَا لاَ تَخْذُلُونَا وَ انْصُرُونَا ینْصُرْكُمُ اللَّهُ تَعَالَى»[9]

«شما را به خدا قسم می‌دهم كه شما حاضران و شنوندگان ، پیام مرا به آنانى كه غایب هستند و نمى شنوند برسانید، به حرمت حقی که خدا به عهدۀ شما دارد و به حقی که رسولش به گردن شما دارد و به حقی که من به گردن شما دارم، که همانا من حق ذوی القربای پیامبر را بر شما دارم[شما را قسم می دهم] به کمک ما بیایید و نگذارید کسی به ما ظلم کند. [در روزگـار گـذشـته ، ستمكاران ]ما را مورد تهاجم و تهدید قـرار دادنـد، به ما ظلم کردند، مـا را از شـهـر و دیـار و خـانـه و خـانـدان خـویـش رانـدنـد، حـقـوق مـا را پایمال ساختند و بر ما دروغ ها و بهتان ها بستند. شما را به خدا قسم می دهم ! به خدا قسم می‌دهم! ما را رها نکنید و دست از یارى ما برندارید تا خدای متعال شما را یارى كند.»

 

همه برای یاری امام شایستگی داریم

 

«أَعَنْتُمُونَا وَ مَنَعْتُمُونَا مِمَّنْ یظْلِمُنَا»

«به کمک ما بیایید و هر کس خواست به ما ظلم کند، مانع شوید.»

وقتی امام از شیعیانش درخواست کمک می‌کند، در واقع به ما پیام می‌دهد که همۀ شما را قبول دارم، همۀ شما کارایی دارید، همۀ شما توانمندید. اگر در مسیر ولایت قرار بگیرید، به رشدی خاص می‌رسید. ما توان‌ها و قدرت‌های پنهانی زیادی داریم که از آن غافلیم. امام قدرت‌های نهان ما را به فعلیت می‌رساند تا آنجا که می‌توانیم برای یاری او و دفع ظلم از او، به میدان بیاییم.

اگر عمری است «یا لَیتَنا کُنّا مَعَکُم» سر داده‌ایم و حسرت می‌خوریم که در کربلا نبودیم تا به یاری امام بشتابیم، در زمان غیبت، می‌توانیم مانع مظلومیت امام خود شویم.

حضرت در ادامه فرمایشات خود می‌فرماید:

«اللَّهَ اَللَّهَ فِینَا، لاَ تَخْذُلُونَا وَ انصُرُونا»

«شما را به خدا قسم می‌دهم، شما را به خدا قسم می‌دهم در مورد ما، اینکه ما را رها نکنید و به کمک ما بیایید.»

چقدر این عبارت عجیب است! زبان حال همۀ ما این است که ملتمسانه از امام می‌خواهیم دست ما را بگیرد و رهایمان نکند. گویا حضرت می‌فرماید: ما که همیشه دست شماها را گرفته‌ایم، شما ما را رها کردید!

 

شرط یاری شدن از سوی خدا

 

«وَ انصُرُونا یَنصُرْکُمُ الله»

«ما را یاری کنید تا خدا شما را یاری کند.»

بیایید با این کلام امام، خود را محک بزنیم. اگر در زندگی از امدادهای الهی بی‌بهره‌ایم، دشمن در روح و جان ما نفوذ کرده و برای غلبه بر او یاری نمی‌شویم؛ به این دلیل است که به امام خود کمک نکرده‌ایم. وگرنه خود حضرت وعده داده است: «وَ انصُرُونا یَنصُرْکُمُ اللّه»

نکند کسی از شما بگوید: برای یاری امام، از دست من حقیر، چه کاری بر می‌آید؟! تک‌تک ما در نگاه امام، توانا هستیم؛ به همین جهت، خود حضرت در زیارت آل یاسین به ما آموخته‌اند که هرصبح به محضرشان عرض کنیم:

«وَ نُصرَتی مُعَدَّةٌ لَکُم»

«کمک‌های من آماده برای شماست.»

دقت کنید که می‌گوییم «آماده است»، حتی به بعد موکول نمی‌کنیم. پس هیچ‌یک از ما اجازه ندارد برای یاری امام، خود را ضعیف و ناتوان ببیند.

 

اعجاز امام

 

هرگز نباید از امام معجزه طلب کنیم؛ زیرا کسی درخواست معجزه می‌کند که شک دارد. وقتی من و شما به حقانیت امام یقین داریم، طلب معجزه معنا ندارد! ما باور داریم قدرت ولایت، فوق تصور است. امام صادق علیه‌السلام در روایت مفصلی می‌فرماید: بعد از ظهور، هفت نفر از امام معجزه طلب می‌کنند. با وجود اینکه معجزه‌ها خیلی عجیب است، نه‌تنها موجب هدایت این افراد نمی‌شود؛ بلکه خسارت و شقاوت ابدی را برای آنها رقم می‌زند.

فردی از امام، معجزۀ ابراهیم خلیل را طلب می‌کند. می‌گوید ابراهیم را در آتش انداختند، نسوخت! مگر نمی‌گویی فرزند ابراهیمی؟! پس نشان بده که آتش تو را نمی‌سوزاند. به امر امام، آتش فراوانی برافروخته می‌شود. حضرت این آیه را تلاوت می‌کند:

«فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیءٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُون»[10]

«پس منزّه است كسى كه حاكميّت و مالكيّت همه چيزى به دست اوست و به سوى او باز گردانده مى‌شويد.»

 و وارد آتش می‌شود، و سپس، به‌سلامت از آن خارج می‌شود. کسی که درخواست معجزه کرده بود می ‌گوید: «إنّ هذا لَسِحرٌ». با امر امام، در همان لحظه، در برابر دید همگان، آتش او را می‌سوزاند. سپس می‌فرماید:

«هذا جزاءُ مَن یُنکِرُ الحُجَّة»[11]

«این مجازات کسی است که حجت را انکار کند.»

شخص دیگری به حضرت می‌گوید: موسی عصایی داشت که ثعبانٌ مبین شد. تو اینچنین عصایی داری؟ امام عصای خود را می‌اندازد و به اژدهایی بزرگ تبدیل می‌شود. او می‌گوید:

«إنّ هذا الرّجلَ لَکاهِنٌ وَ إنَّ فِعلَه لَسِحرٌ»

«این مرد جادوگر است و این امر جادوگری است.»

بلافاصله اژدها به امر امام  آن مرد را می‌بلعد. امام می‌فرماید:

«هذا جَزاءُ مَن یَحسَبُ الآیَه سِحْراً»[12]

«این مجازات کسی است که نشانه‌های الهی را سحر حساب می‌کند.»

عزیزان، شما را قسم می‌دهم، از امام معجزه نخواهید. صِرف وجود او در کنار ما معجزه است! اینکه او، آنقدر مشفقانه، ما را تحمل می‌کند، معجزه است. اینکه با همۀ قساوت ما، باز هم عنایتش را از زندگی‌مان برنمی‌دارد، معجزه است. اینکه با همۀ غفلت‌ها و بی‌وفایی‌های ما به او ، دائم به ما رو می‌آورد، معجزه است. حضرت دائم دارد در وجود ما اعجاز می‌کند.

«بِیُمنِه رُزِقَ الوَری، بِوُجودِه ثَبَتَت الأرضُ وَ السَّماء»[13]

«از برکت وجود او (یعنی حجت و نماینده الهی) مردم روزی می خورند و به خاطر هستی او آسمان و زمین برپاست.»

امام لحظه‌ای عنایتش را قطع کند، تمام عالم زیر‌و‌رو می‌شود. باور کنیم لحظه‌به‌لحظه افاضۀ فیض او به ما، معجزه است.

 

تمنا از امام

 

در پایان به محضر مقدس ولی‌ّعصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه عرض می‌کنم:

آقای ما! امروز، مقارن با شهادت جدّ بزرگوار شما، امام هادی علیه‌السلام است. به همین مناسبت، از محضرتان اجازه می‌خواهم یکی از معجزات ایشان را بیان کنم، به این امید که با وساطت شما، برای همۀ ما با رفع موانع سلوک سریعتری محقق شود.

ابوهاشم جعفری می‌گوید: متوکل جایگاهی برای نشستن داشت که اطراف آن پرندگان زیادی بودند و دائماً صدای آوازشان به گوش می‌رسید؛ اما هر زمان که امام هادی علیه‌السلام به مجلس متوکل می‌آمد، آن‌ها ساکت می‌شدند و تا زمان خروج امام، هیچکس از آن‌ها صدایی نمی‌شنید.

به محضر امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه عرض می‌کنم: مولاجان! در درون ما خیالات، افکار و خواطر مختلفی وجود دارد که غوغای آن‌ها نمی‌گذارد صدای تسبیح عالم هستی را بشنویم! نمی‌گذارد جواب سلام‌های شما را بشنویم! نمی‌گذارد سلام‌های شما را به خودمان بشنویم! تمنا می‌کنیم گاهی اوقات به دل ما سری بزنید تا هیاهوی درون ما خاموش شود و بتوانیم با گوش جان، صدای ولیّ خدا و صدای تسبیح کائنات را بشنویم.

 

تاریخ جلسه:1401/11/5 ـ جلسه 6

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. سوره توبه، آیه 3.

[2]. بحار الأنوار، ج۵۱، ص۵۵.

[3]. عیون اخبار الرضا،ج ١، ص١١١.

[4]. سرور أهل الإیمان  ج۱ ص۱۰۱

[5]. کمال الدین، ج ٢، ۴١١.

[6]. بحارالانوار، ج۵٢، ص ٣٧٨.

[7]. بحارالانوار، ج 51، ص 30.

[8]. تحف‌العقول، ص 446.

[9]. غیبت نعمانی.ج١.ص ٢٨١.

[10]. سوره یس، آیه 83.

[11].  حدیقة الشیعه، ص 761.

[12]. حدیقة الشیعه، ص 761.

[13]. مفاتیح‌الجنان، دعای ندبه.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *