کسب معرفت امام، روح همۀ واجبات
در مسیر شناخت امام عصر عجّلاللهتعالیفرجه برآنیم که به حول و قوّة الهی لایههای جهالت خود را کنار بزنیم تا بتوانیم تابش نور ولایت امامِ حاضر و ناظر را ادراک کنیم. بر این باوریم که کسب معرفت امام از اوجب واجبات است، اصل واجب، حقیقت واجب و در واقع، روح همۀ واجبات است.
اگر عبادات ما بدون معرفت امام انجام شود، صرفاً اعمالی صوری و ظاهری است که نمىتواند در زندگی ما اثرى داشته باشد و نقش سازندهای ایفا کند.
حيات دل
زندگى حقيقى در گرو معرفت امام است. در يكى از ادعيۀ مربوط به حضرت ولىّعصر عجلاللهتعالیفرجه، از خداوند درخواست مى كنيم:
«اللّهمّ…أحیِ بِه القُلوبَ المَیّتَه»[1]
«خدايا…. به وسيلۀ او، دلهاى مرده را زنده كن.»
وجود مقدس حضرت، احیا کنندۀ دلهای مرده است. آنچه كه موجب مرگ قلب مىشود، جهالت نسبت به امام است. قلب رئيس وجود است، پس به دنبال مرگ او، اعضاى ديگر هم مرده به حساب میآیند. حيات قلب با معرفةالامام است. اگر امام را بشناسيم و با وجود مقدس او ارتباطی مستمر و نزدیک برقرار کنیم، با عنايت او، قلب زنده میشود و به دنبال احیای قلب، چشم و گوش و دست و زبان هم احیا میشوند.
آبادی دل
به نظر بنده، بدون معرفت امام، ما زندگی نمیکنیم. در توضیح این مطلب، یکی از نقشهایی را که حضرت در زندگی ما ایفا میکند، بیان میکنم. در زیارت «ورود به سرداب»میگوییم:
«اللّهُمَّ کَما جَعَلتَ قَلبِی بِذِکرِه مَعموراً»[2]
«خدایا! همان طور که دل من را با ذکر او آباد کردی.»
آبادی دل با وساطت حضرت است؛ با یاد او و توجه به او، زنده دل خواهیم بود. دل ما بدون امام، خرابه و ویرانه است،جای زندگی نیست. کسی که در خرابه زندگی میکند از حداقل امکانات و شرایط لازم برای معیشت برخوردار است.
امام موجب زندهدلی ماست. اگر امام را بشناسيم و در جاى جاى زندگی خود براى او اعتبار قائل باشيم، باوساطت وجود مقدسش، خرابۀ دلمان آباد مىشود.
آرام و قرار دل
در زیارت «آل یاسین کامله» ، اینگونه دعا می کنیم: «تَثَبِّت بِه القَلب»«به واسطۀ او قلب را به ثبات برسان.» ثبات، از آرامش قلب حكايت مىكند. بدون معرفة الامام، دل متزلزل و نگران است؛ زيرا بر عقائد حقه و اخلاق فاضله استقرار ندارد.
زمانى كه معرفة الامام بر قلب حاکم شود، دل به ثبات میرسد. به ميزانى كه ارتباط ما با امام افزون شود، طمأنینۀ باطنی بيشتر مىشود و به آرامش مىرسيم؛ همان آرامشى كه گمشدۀ جوامع انسانى است و افراد براى دستيابى به آن به هر چيز متمسك مىشوند؛ غافل از اينكه خداى سبحان، آرام و قرار دل را در گرو ارتباط با انسان كامل قرار داده است. يكى از دلائل اينكه با وجود امام عصر عجّلاللهتعالیفرجه به آرامش مىرسيم، نقش خاصى است كه حضرت در زندگى ما ايفا مىكند.
در دعاى سرداب، خطاب به ولىّعصر عجل الله تعالی فرجه مىگوييم:
«أسئَلُکَ یا مَولای أن تَسئَلَ اللّه تَبارکَ وَ تَعالى فِی صَلاحِ شَأنِی وَ قَضاءِ حَوائِجی وَ غُفرانِ ذُنوبِی وَ الأخذِ بِیَدِی فِی دینِی وَ دُنیای وَ آخِرَتِی»[3]
«مولاى من! از خداى تبارك و تعالى چند چيز را برايم درخواست كن: اصلاح جايگاهم، برآورده شدن حوائجم و آمرزش گناهانم. و مولاى من، در امور دين و دنيا و آخرت، دستم را بگير.»
اصلاح امور با وساطت امام
از امام خود مىخواهيم براى تحقق درخواستهايمان، بين ما و خداوند واسطه شود: «صَلاحِ شَأنِی»«جايگاهم را و امورم را اصلاح كن.» در دل همين عبارت كوتاه، همۀ خيرات نهفته است. با اصلاح عقايد، افكار، اعمال و اخلاق، نزد خداوند منزلتى خاص پيدا مىكنيم.
آيا مى شود با وساطت امام، کسی به اين موقعيت متعالى دست يابد؛ ولى دلزنده نباشد و به آرامش نرسد؟!
دستگیری امام در همۀ امور
«وَ الأخذِ بِیَدِی فِی دینِی وَ دُنیای وَ آخِرَتِی»
«مولاى من! از خدا بخواه كه تو در همه امور دستم را بگيرى؛ در امور دينى و اعتقادى، در امور مادى و دنيوى و در امور معنوى و اخروى.»
آيا مى شود امام، اول نفر عالم امکان، از ما دستگيرى كند و زندگيمان بدون آرامش سپرى شود؟ دست، نماد قدرت است. دستگیری امام، به اين معناست كه قدرتم را تحت نظر او به كار گيرم و با عنايت و اعانت او قدرت و توانم را صرف كنم. زمانى كه قدرتم و موجودىام زير نظر امام مصرف شود، ديگر هيچ آسيب و خسارتى تهديدم نمىكند و اين امر، موجب آرامش دل و ثبات قلب میشود.
کسب آبرو
وجود مقدس امام زمان عجلاللهتعالیفرجه بهعنوان آبروی ما نزد خداوند محسوب میشود. درزیارت «آل یاسین کبیر» میگوییم:
«أنتَ الجاه عِندَ اللّه رَبِّک وَ رَبِّی»
به طور طبیعی شخص آبرومند به جهت اعتبار و احترامی که دارد، دلش آرام است و کسی که بیآبروست، باطناً هراس دارد و نگران است! امام، موجب آرامش قلب ماست؛ به این دلیل که با معرفت او از آبرو و اعتباری بیپایان بهرهمند میشویم.
دعايى زيبا
امام حسن عسکری علیهالسلام، در قنوت خود دعای زیبایی میخواندند. در بخشی از این دعا درخواستهای بسیار ناب و خاص را طلب میکنیم که اگر در حق ما مستجاب شود، از امتیاز و اعتباری فراتر از تصور، برخوردار میشویم.
«اللّهمَّ اجعَلنا سَبَباً مِن اَسبابِه وَ عَلَماً مِن اَعلامِه وَ مَعقِلاً مِن مَعاقِلِه وَ نَضِّر وُجُوهَنا بِتَحلِیَتِه»[4]
«خدایا، ما را یکی از اسباب امام، پرچمی از پرچمهای برافراشتۀ او و يكى از پناهگاههای امام قرار بده و با زینتی که از ناحیۀ امام به ما میرسد، چهرههای ما را شاداب و شادمان کن.»
با الهام از این دعا به جایگاه امام عصر عجلاللهتعالیفرجه در زندگی خود واقف میشویم. وجود مقدس امامزمان عجلاللهتعالیفرجه در عالم، عهدهدار امور مختلفی هستند و عنایات و الطافشان از طریق اسباب متعدد در زندگی افراد جاری و ساری میشود. در این دعا از خدا میخواهیم که ما یکی از اسباب حضرت برای ارسال خیراتش به اهل عالم باشیم.
پرچم بر افراشته
«عَلَماً مِن اَعلامِه»
«ما را پرچمی از پرچم های برافراشتۀ او قرار بده.»
پرچم نشان است. کسی که نسبت به ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجه معرفت داشته باشد، همیشه و همه جا در حد توان خود معرّف امام خویش است. شاید بگویید امام که برای شناخته شدن به ما نیاز ندارد، خودش معرف خویش است و همچون آفتاب، خودش را به همه میشناساند!؟
در پاسخ عرض میکنم: حضرت «نورالله» است و خود را به همگان نشان میدهد؛ اما نقش ما این است که ابرها را کنار بزنیم و موانع شناخت را مرتفع کنیم تا امام جلوهگر شود.
نکتۀ دیگری در این عبارت قابل تأمل است: وقتی از خدا تمنا میکنیم پرچم امام باشیم، باید توجه کنیم پرچم را به دست غریبه نمیدهند، پرچم را به دست خائن و کسی که به آن بیحرمتی کند، نمیسپارند، پرچم را به دست کسی میدهند که برای آن حرمت قائل باشد و حتی برای حفظ آن از جانش بگذرد.
پناهگاه
«مَعقِلاً مِن مَعاقِلِه»
«ما را يكى از پناهگاههای امام قرار بده.»
پناهگاه جايى است كه افراد از امن بودنش خاطر جمعاند و اطمینان دارند بعد از پناه بردن به آن، هيچ آسيب و خطرى تهديدشان نمىكند. یکی از خاصترین رهآوردهای معرفت این است که انسان را شخصیتی امن قرار میدهد؛ شخصیتی که دیگران با او احساس راحتی میکنند و میدانند که در کنار او آزار و اذیتی متوجه آنها نمیشود. هر چقدر محبت و معرفت ما به ولیّ عصر عجلاللهتعالیفرجه افزون شود، به حضرت نزدیکتر میشویم و با او بیشتر پیوند میخوریم و به همان میزان، آثار وجودی امام در ما منعکس میشود.
امام مظهر اسم «سلام» خداوند است. در پرتو پیوست با او، ما هم با دیگران ارتباطی سالم خواهیم داشت و به عنوان «معقل»، برای دوستان امام، جایگاهی امن خواهیم بود.
امام، ملجأ و مأوا
در زیارت «آل یاسین کبیر» با عنوان دیگری به پناهگاه بودن حضرت اشاره میکنیم:
«أَرِنا سَیّدَنا وَ صاحِبَنا وَ إِمامَنا وَ مَولانا صاحِبَ الزَّمان وَ مَلجَأَ أهل عَصرِنا»
امام عصر عجلاللهتعالیفرجه، ملجأ و مأوای ماست. مشکل اینجاست که اغلب، هر پناهگاهی را تجربه میکنیم؛ اما به ملجأ اصلی خود توجه نداریم. اگر به یاد حضرت باشیم و به او پناه ببریم، امانمان میدهد و به یُمن این پناهگاه، وجود ما برای خود و دیگران، مبارک میشود.
چهرههای شادمان
«نَضِّر وُجُوهَنا بِتَحلِیَتِه»
«با زینتی که از ناحیۀ امام به ما میرسد، چهرههای ما را شاداب و شادمان کن.»
امام با افاضۀ کمالات و فضائل، ما را آراسته میکند و موجب درخشش و شادابی ما میشود. هر زمان حال خوشی نداریم،بدخُلق و دلگیریم؛ به این جهت است که احساس کمبود میکنیم و از میزان سرمایههای وجودی خود رضایت نداریم.
پس از اینکه امام را بشناسیم و با وجود مقدس او ارتباط برقرار کنیم، بدون اینکه اقدام خاصی انجام دهیم با لطف و عنایت حضرت، به کمالات آراسته میشویم و فضائل در وجودمان جلوهگر میشود. پس از آراسته شدن به فضائل و نیکیها، دیگر احساس کمبود و نقص نمیکنیم و حس خوشی و رضایتی که داریم در چهرۀ ما نمایان میشود.
توان جسمی در پرتو ارتباط با امام
«أَرِح بِهِ لأبدانَ اللّاغِبَةَ المُتعَبَة کَما ألحَجتَنا بِذِکرِه»
«همانگونه كه اسم امام را بر زبان ما جاری کردی، جسمهای عاجز و خستۀ ما را هم به وسیلۀ او در راحتی قرار بده.»
اگر مىخواهیم خسته و ناتوان نباشيم، باید با امام ارتباط برقرار کنیم. با نزدیک شدن به امام که کانون انرژی است، توان و قدرت بدن ما هم افزون میشود و جسم، به راحتی و آسایش میرسد. نمونهای از این حقیقت، تجربۀ ما در سفرهای زیارتی است؛ وقتی در حرم معصومین هستیم، میتوانیم ساعتها عبادت کنیم به گونهای که کمیت و کیفیت اعمالمان بسیار بیش از سایر زمانهاست؛ زیرا توان روحی و جسمی ما افزونتر است. در واقع در پرتو ارتباط با امام، از وجود مقدس او قدرت میگیریم. به میزانی که معرفت ما نسبت به امام بیشتر شود و به او نزدیک شویم، وجود امام در جسم ما هم تأثیر میگذارد و به ما نیرو میبخشد.
سکوی پرش
به میزانی که معرفتمان افزون شود، شعاع وجودی امام را در زندگی خود وسیعتر میبینیم و بیشتر به این حقیقت میرسیم که برای رسیدن به همۀ کمالات و فضائل، وجود مقدس امام، سکوی پرش ماست.
فقط از طریق معرفت و محبت انسان کامل است که میتوانیم به مراتب عالی و درجات متعالی دست پیدا کنیم. هر طریق دیگری، بیراهه است و ما را به مقصد نمیرساند.
خطرات راه
«لا تَبتَلِنا فِی أمرِه بِالسَّأمَه وَ الکَسَل وَ الفَترَة وَ الفَشَل و اجعَلْنا مِمَّن تَنتَصِرُ بهِ لِدِينِكَ »[5]
«در كار او ما را به دلتنگى و تنبلى و سستى و ضعف مبتلا مفرما و ما را از كسانى قرار ده كه به وسيله آنان دينت را يارى مىرسانی.»
در این عبارت با خطرات و آسیب های مسیر قرب به ولیّ عصر عجلاللهتعالیفرجه آشنا میشویم و عرض میکنیم: خدایا! ما را در امر امامزمانمان به چند چیز مبتلا نکن:
- خستگى: «السأمَه». نه از انتظار خسته شويم، نه از برآورده نشدن دعاها، نه از افزون نشدن معرفت.
- كسالت و بىحالی:« الکَسَل». براى نصرت، اعانت، محبت و معرفت امام بايد بانشاط باشيم، همچون تشنهاى كه به آب مىرسد.
- سستی: «الفَترَة». بنا داریم مجدانه و پیوسته در پی معرفت و قرب امام عصر عجلاللهتعالیفرجه باشیم. قرار نیست در یاد کردنها و ارتباط بر قرارکردن با حضرت، فاصله بیفتد. نکند تنها جمعه به جمعه یاد او باشیم و در زمانهای دیگر در میان روزمرگیهای زندگی، امام خود را به فراموشی بسپاریم!
در زیارت آل یاسین به همه زمانهای امامزمان عجلاللهتعالیفرجه، سلام میدهیم:
«السَّلامُ عَلیکَ فِی آناءِ لَیلکَ وَ اَطرافِ نَهارِک»
اینگونه سلام دادن و ارتباط برقرار کردن، یعنی مولاجان! هر لحظه به شما نیازمندم، محتاج رابطهای تازه و معرفتی جدید. میخواهم ذرهای از شما غافل نباشم و لحظهای دستم از دامان شما کوتاه نشود. اگر بین من و شما فاصله بیفتد، گرفتار روزمرگی شوم و از شما دست بکشم، گم می شوم و به بیراهه می روم.
- ناتوانی: «الفَشَل». باید در محضر امام خود آنقدر توانمند و پُرشتاب باشیم که هر زمان فراخوان دهد، مانند سرعتی که آهن به آهنربا جذب می شود، جذب امام شویم.
اگر در عرصۀ معرفت، اموری همچون خستگی، بیحالی، سستی و ناتوانی بین ما و امام عصر عجلاللهتعالیفرجه فاصله بیاندازد، به دنیا و آخرتمان آسیب وارد میکند.
امام؛ سرشت ما
در زیارت سرداب، وجود مقدس حضرت ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجه،به عنوان «فِطرَة الأنام» معرفی شدهاند؛ یعنی حضرت، اصل سرشت ما و خمیر مایۀ وجود ماست. با این وصف، دور شدن ما از امام زمان، یعنی دور شدن ما از اصل، ریشه و عنصر محوری زندگی. پُر واضح است با جدا شدن از اصل خود، سست، خسته، عاجز و ناتوان میشویم.
«حبّ الوطن مِن الایمان»
قرار بر این است که اقامت ما در محضر آن وجود مقدس باشد و در آن جایگاه، نشو و نما داشته باشیم. مثَل ما، مثَل گلی است که اگر از اصل و ریشهاش جدا شود، مدتی در گلدان میماند؛ اما به مرور شادابی و طراوتش را از دست میدهد و پژمرده میشود. توان روحى و فكرى، حتى توان عاطفى ما در گرو پيوندى است كه با امام داريم.
با عبارت «فِطرَة الأنام» و توجه به سرشت متعالی خود، به وجود خویش نگاهی ارزشمند خواهیم داشت. این حقیقت در زیارت جامعه کبیره با ادبیات دیگری مطرح شده است:
«أَجسادُکُم فِی الأَجساد وَ أَرواحُکُم فِی الأَرواح وَ أَنفُسُکُم فِی النُّفوس وَ آثارُکُم فِی الآثار»
«بدنهاى شما در بدنهاست و ارواح شما در ارواح است و جانهاى شما در جانهاست و آثار شما در آثار است.»
متأسفانه ما آنقدر گرفتار روزمرگیهای زندگی میشویم که فراموش میکنیم به اصل خود بیاندیشیم و او را بیابیم.
امام؛ پدر دلسوز
به فرمودۀ امام رضا علیهالسلام ،امام، پدر ماست:« الإمام، الوالد الشفیق»[6] «امام پدر دلسوز است»
اصل هر کسی پدر اوست. امام، پدر ما و اصل ماست، با او رابطهای دیرین داریم و از قدیم او را میشناسیم.
********
هر صبح جمعه، در دعای ندبه، خود را مشتاق حضرت ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجه معرفی میکنیم:
«اللّهُمَّ وَ نَحنُ عَبیدُکَ التّائِقُونَ إلی وَلیِّک»
«خدایا، ما بندگان مشتاق ولی تو هستیم.»
نهایت اشتیاق
«تائق» کسی است که بسیار مشتاق است، به گونهای که از فرط اشتیاق، از جای خود کنده میشود و به سمت محبوب میرود. میشود ادعا کنیم مشتاق امام هستیم و کسل، بینشاط، افسرده، سست و بیانگیزه باشیم ؟!
به ميزانى كه معرفتمان به حضرت بیشتر شود، اشتیاقمان هم به او افزون میشود. هر زمان کسل، افسرده و بیحال باشیم، نشان از اين است كه آتش شوق ما به سردی گراییده است و از کم شدن معرفت ما و ارتباط ما با امام حکایت میکند.
به ما اجازه داده شده است که هر صبح جمعه خود را به عنوان مشتاق ولیّالله معرفی کنیم؛ مشتاق دیدار او، مشتاق وصال او، مشتاق محبت او، مشتاق معرفت او و مشتاق خدمت به او.
بُعد منزل نبود در سفر روحانی
باور داریم که هرچقدر معرفت افزون شود، بین ما و امام جذبۀ بیشتری حاصل میشود. به محضر مقدس ولیّعصر عجلاللهتعالیفرجه عرض میکنیم:
مولاجان! با همۀ وجود، طالب معیت و همراهی شما هستیم. یقین داریم اگر با شما باشیم، دنیا و آخرتمان آباد میشود. میدانیم با قرار گرفتن در حصن حصین شما هیچ خطر و آسیبی تهدیدمان نمیکند. زبان حال همۀ ما این است:
در دیاری که تویی، بودنم آنجا کافی است
آرزوی دگرم، غایت بیانصافی است
ما عاجزانه خواهان معرفت شما، محبت شما، اعانت شما، نصرت شما،خدمت به شما و ادراک حضور شما هستیم. تمنا میکنیم خودتان برایمان دست به دعا بردارید تا این درخواستهایمان محقق شود.
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
مولا جان! با وجود همۀ ناشایستگیها و بیلیاقتیها به جذبه و کشش خاصی از سوی شما امید بستهایم؛ چرا که:«عادَتُکُم الإحسان وَ سَجیّتُکُم الکَرَم»[7].
تاریخ جلسه:1400/8/19 ـ جلسه 4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] . دانشنامۀ امام مهدی، ج 6، ص 440
[2] . مفاتیحالجنان
[3] . مفاتیح الجنان
[4] . صحیفه مهدویه
[5] . بحار الأنوار، ج 95، ص 335
[6] . مسند الامام الرضا علیهالسلام، ج 1، ص 69
[7] . زیارت جامعه، مفاتیح الجنان

