چه چیزهایی در دنیا محبوب پیامبر است؟
پيامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ.»[1]
«از دنيای شما سه چيز برای من دوست داشتنی است: زنان و عطر امّا نور چشم من در نماز قرار دارد.»
سيد حيدر آملی در ذيل روايت فوق ميفرمايد: پيامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: عطر را دوست دارم، منظورشان اين بود كه عطر يك نماد است، گر چه عطر ظاهری را هم دوست داشتند امّا عطر نماد اخلاص و تهذيب علم و عمل است. و آنجا كه فرمودند: زنان را دوست دارم، دو تأويل دارد:
- اخراج ذريه از طريق ارتباط با نساء است. بنابراين افرادی كه موجب میشوند ذريه من به فعليت برسند، برای من محبوب هستند.
- محبت نساء نماد تلاش است، چون جد و جهد زنان مبنی بر اين است كه معدومات را موجود كنند، كمالاتی كه فعلاً بروز ندارد با تلاش نساء بارز و آشكار میشود. و من اين نوع تلاش را دوست دارم. آنجا كه فرمود: نماز موجب روشنی چشم من است به این معناست که انسان با نماز به مقام محسنين میرسد، خدا را میبيند و در حضور قرار میگيرد و پیامبراکرم صلیالله علیه و آله اين حضور را محبوب میداند و دوست دارد.
مصلی در نماز تجلی حق را میبيند نه اينكه به خودی خود ببیند بلكه جعل الهی است، خدا معراج را در نماز قرار داده است كه انسان به شهود برسد و اين بزرگترين منت خدای سبحان است. وقتی شما مُحب خدا باشيد، چشمتان با اين جلوهگری آرام میگيرد و استقرار چشم در اين است كه به شهود و حضور حق برسد.
توجه تام به خداوند، آرامبخش دل بنده
علت اينكه در نماز توصيه شده چشم به اطراف نياندازيد و فقط روی مُهر متمركز باشيد، اين است كه خدا میخواهد آموزش دهد كه تمام توجهت به من باشد، چشم چرانی ممنوع است. چشم انداختن به دنيا و آخرت ممنوع است، اگر تمام حواست به اسماء و صفات من باشد، آرام میشوی و نگاه به جمال و كمال من، تو را از ديگران قطع میكند.
نماز، کاملترین نمایشگاه خدایی خدا
نماز نمايشگاه خدايی خداست. خودش را براي بنده به نمايش میگذارد، حضور مستقيم در معراج است.
اميرالمؤمنين علیهالسلام فرمودند:
«الْحَقُّ الْمُبِينُ أَحَقُّ وَ أَبْيَنُ مِمَّا تَرَى الْعُيُون»[2]
«حق واضحتر از آن چيزی است كه چشمها آن را میبيند.»
يعنی جلوهگری خدا خيلی واضح است، چرا شما نمیبينيد؟ كاملترين جايی كه میتوانيد خدا و جلوهگریهايش را ببينيد، نماز است.
نقش اساسی ولایت در نماز
قاضی سعيد قمی فرمود: اگر میخواهيد نمازتان خوب شود، باید به مقام ولایت توجه داشته باشید.
طبق فرموده امام باقر علیهالسلام:
«بِنَا عُبِدَ اللَّه»[3]
«به وسيله ما خدا بندگی میشود»
يعني اگر حضرات معصومين علیهمالسلام را كنار بگذاريد ذرهايی بندگی نخواهيد داشت. به همين دليل به اميرالمؤمنين علیهالسلام لقب «قبلة العارفين» دادهاند. يعنی اهل معرفت بوسيله علی علیهالسلام به خدا میرسند. (امام كاظم علیهالسلام در دعای مباهله به اميرالمؤمنين علیهالسلام لقب قبلة العارفين دادهاند.) در واقع در نماز در يك محراب قرار میگيرید، خدا اول علی علیهالسلام را به شما نمايش میدهد، سپس با وساطت ایشان به خدا میرسيد. حال اگر نماز شما در حرم خود اميرالمؤمنين علیهالسلام باشد كه نورٌ علی نور میشود، به همين دليل يك ركعت نماز در حرم حضرت دويست هزار ركعت محسوب میشود و ثواب آن از نماز در مسجد الحرام بيشتر است.
ادامه مقارنات نماز
شهيد ثانی(ره) میگويد: مقارنات نماز هشت امر است که امر اول که قیام بود در جلسه گذشته مطرح شد.
دوم: دوام قیام
پس اگر از ابتدا تا انتهای نماز، حضور قلب را حفظ كنيد و بدانيد كه در محضر يك سلطان عظيم الشأن هستيد، دوام قيام رعايت شده است. اگر در نماز حضور قلب را از دست میدهیم و مجددا حواسمان را جمع میکنیم، این دوام قیام نیست.
پيامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«إِنَ اللَّهَ مُقْبِلٌ عَلَى الْعَبْدِ مَا لَمْ يَلْتَفِتْ»[4]
«خدای سبحان به بنده اقبال دارد تا زمانی كه بنده به چيزی دیگری التفات نكرده است»
یعنی تا زمانی که به اطراف توجه نکرده و تمام توجه چشم و قلب به نماز و خدای سبحان است.
نوعی از عدم التفات به خداوند، بازی کردن با اجزای صورت است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«لَا يَعْبَثِ الرَّجُلُ فِي صَلَاتِهِ بِلِحْيَتِهِ وَ لَا بِمَا يَشْغَلُهُ عَنْ صَلَاتِهِ بَادِرُوا بِعَمَلِ الْخَيْرِ قَبْلَ أَنْ تُشْغَلُوا عَنْهُ بِغَيْرِهِ لِيَكُنْ (كُلُّ كَلَامِكَ) ذِكْرَ اللَّه»[5]
«مرد در نمازش با ریش یا آن چه او را مشغول میکند بازی نکند. به عمل خیر قبل از اینکه به غیر آن مشغول شوید سرعت گیرید تا تمام کلامتان ذکر خدا محسوب شود»
و ظاهر كسی كه ادب را رعايت نمیكند، نشان میدهد كه باطن او نيز دور از ادب بندگی است. در محضر سلطان عظيم الشأن، سستی و كسالت و بیحالی نیز قبيح است.
هر حكمي كه حاكم اعلام كند، رعيت بايد همان حكم را اجرا كنند. در وجود ما هم حاكم، قلب است و رعيت، اعضاء و جوارح، كه در حين قيام بايد خاضع باشند. اگر قلب حكم به غفلت كرد، اعضا و جوارح هم در محضر قلب غافل خواهند شد.
وقتی با دست باز كه دو طرف بدن قرار میگيرد، در مقابل مولی میايستيد، يعنی همه كارها به من واگذار شده است، دست بسته و جبری مذهب نيستم و به اذن حق اختيار دارم كه حضور و بندگی را اراده كنم.
ضعف یقین، علت عدم حضور قلب در نماز
در محضر اين علمای بزرگوار به ما مُسكن تزريق نمیشود، بلكه ريشهيابی میكنند.
میدانی چرا نمازت بدون ادب و حضور است؟
زيرا يقينات سست است و نمیدانی كه خدای حاضر و ناظری داری كه بايد دائماً به او رجوع كنی. وقتی اجازه حضور به شما داده است، از سرّ و علن شما مطلع است. اگر به ما بگويند به محضر عالم و اهل معنا برو قطعاً هزار بار «يا ستار» میگويیم كه باطن ما بر او پوشيده شود، حال در محضر خدايی ايستادهام كه از همه زوايای وجودی من مطلع است، اما من ادب لازم را به خرج نمیدهم، سكون لازم را ندارم، پايم تكان میخورد و به چيزی متوجه است، با دستم اشاره میكنم، با چشمانم اموری را میفهمانم… و متوجه نيستم كه مقابل چه مولايی ايستادهام.
در قرآن آمده است:
«الَّذي يَراكَ حينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدينَ» [6]
«آن كس كه چون [به نماز] برمیخيزى تو را میبيند، و حركت تو را در ميان سجده كنندگان [مینگرد].»
در نماز به دو چيز خيلی توجه كنيد:
- در مقابل خدايی قيام كردهايد كه شما را میبيند.
- به هنگام سجده نيز تو را میبيند. يعنی اگر به قيام و سجده توجه داشته باشيم، ركوع و تشهد ما هم با توجه و حضور میشود.
معنای قیام از لسان امام خمینی(ره)
امام خميني(ره) در سر الصلوة، صفحه 72 میفرمايد: قيام كه يكی از مقارنات نماز است نزد اهل خواص و اهل سلوك معانی خاص دارد:
قيام نزد اهل سلوك يعنی در كل زندگی افراط و تفريط ندارم، يهودی و نصرانی نيستم، ( يهودی فقط به ظاهر توجه داشت و نصرانی فقط به امور باطنی) مسلمانم و قيام به مسلمانی و راه مستقيم كردهام، قيام يعنی استقامت انسانيت و قيام به آدميت كردن.
آية الله شاهآبادي(ره) میفرمايد: قرآن در سوره مباركه هود میفرمايد:
«فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ… »[7]
قيام را بخواه، استقامت داشته باش در طلب قيام كردن همانطور كه مأمور هستی. اين آيه پيامبر را پير كرد چون خدا پيامبر را مأمور به طلب قيام برای امتش كرده بود در حالی كه میدانست امت يكسره در افراط و تفريط است.
در قيام وقتی میايستيم، صاف هستيم و اين صاف بودن به اين معناست كه در زندگی مستقيم حركت كنيم و در انسانيت خود استوار باشيم، نه مثل خزندهها دائم روی زمين باشيم نه مثل پرندهها دائم در هوا قرار گيريم. وقتی میايستی فقط كف پايت روی زمين است، بقيه اعضاء بالا قرار گرفته است، اين ميزان قرار گرفتن بر روی زمين نشان از كم تعلقی انسان به دنياست.
در حال قيام بايد ظاهر به گونهايی باشد كه شرمندگی در آن ديده شود و خضوع در ظاهر مشاهده شود و معلوم گردد كه ما تحت قدرت آن مالك الملوك هستيم و تحت فرمان سلطان السلاطين، اسائه ادب نمیكنم. شرمنده اموری باشم كه از او تبعيت نكردم. شرمنده افراطها و تفريطها، شرمنده اینکه امر به اعتدال او را فرمان نبردیم.
- قيام نزد كسانی كه در مقامات برتر قرار دارند يعني كمرت را براي انجام فرامين الهی محكم ببند، براي بندگی دامن همت به كمر بزن! در توضيح میگوئيم اگر دامن زير دست و پا باشد، نمیتوان به خوبی كار كرد. پس دامن را به كمر میبندم و در مقابل مولی میايستم و میگويم هر چه فرمان دهی به ديده منّت انجام میدهم و چون و چرا و اعتراض ندارم و با ذوق و ميل اطاعت میكنم، مأموريتهای تو برايم سنگين نيست و شاكرم كه مرا لايق انجام مأموريت بندگی قرار دادی.
حال اللهاكبر میگويم (يعنی در بين خوف و رجا و مرتبه اعتدال قيام كرده و الله اكبر میگويم) نه مأيوسم، نه طلبكار، نه خائفم، نه راجی، نه شاكيم، نه بیاعتنا، گويا تمام وعدههای خدا برای من است و من به حد نهايت ذوق دارم و گويا همه وعيدها و عذابهای خدا برای من است و از ترس و خجالت در حال آب شدن هستم.
خداوند، همیشه به ربوبیت قیام دارد
به هنگام قيام، قيوميت خداي سبحان نيز ادراك میشود. او علی الدوام قيام به ربوبيت كرده و من قيام به عبوديت میكنم. ما يكسره دغدغه رزق خود و فرزندانمان را داريم اما خدا میفرمايد: اگر تحت قيوميت من قرار گيريد و بندگي كنيد من روزی تو را میرسانم و به آن بركت میدهم پس اگر ما گاهی قيام به بندگی میكنيم، خدای سبحان به طور دائم قيام به خدايی دارد لذا هرگز نبايد نگران و ناراحت باشيم.
چرا در نماز تکیه دادن ممنوع است؟
در قيام تكيه دادن ممنوع است، زيرا تكيه گواه بر خستگی است، حال آنكه در قيام بايد چالاك و زرنگ باشيد. خدا از ما چالاكی میخواهد نه خستگی و تكيه دادن، خدا به انسان خسته كار نمیدهد، زيرا او مستغنی از ما است يعنی بايد آن قدر در نماز سرحال و سرزنده باشیم تا خدای سبحان كار بندگی را به ما بسپارد. او قيوم است و قلب ما بايد اين قيوميت را بپذيرد تا نيروهای امدادی وارد بر زندگی شود و اذن تكبير گفتن را پيدا كنیم.
تاریخ جلسه: 94/12/17 – جلسه 19
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] وسائل الشیعه، ج2، ص134
[2] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه154
[3] اصول کافی، ج1، ص145
[4] بحارالانوار، ج81، ص261
[5] وسائل الشیعه، ج7، ص261
[6] سوره مبارکه شعراء، آیه218 و 219
[7] سوره مبارکه هود، 112