خودمدیریتی
منظور از مدیریت فقط اداره امور دیگران نیست بلکه انسان ابتدا باید مدیریتی در باطن خویش و سپس مدیریتی در ظاهر داشته باشد.
امام علی علیهالسلام مي فرمايد:
«إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْیاً رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِی طَلَبِ امَالِهِ وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِیرُ عَلَى إِرَادَتِهِ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِه»[1]
«زیانكارترین مردم در داد و ستد و نومیدترین آنها در كوشش و تلاش مردى است كه براى رسیدن به آرزوهاى خود بدنش را كهنه گرداند (خویش را پیر نموده عمر بسر برد) و قضاء و قدرها او را به اراده و خواستش یارى نكرده (به آرزوهایش نرسیده) پس با حسرت و دریغ از دنیا برود و با گناهانش (كه از تلاش بسیار باو رسیده) به آخرت وارد شود.»
در مدیریت موفق، آرمان گرایی است نه آمال گرایی، انسان ،باهدف زندگی میكند نه با آرزوها، اگر فرد، هدفمند زندگی کند چون مرگش فرارسد ادامه هدف خویش را در عالم دیگر دنبال خواهد كرد اما اگر با تخیلات و آرزوها زندگی کند چنین نیست زیرا قیامت ظرف آرزوها نیست.
هریك از ما روزانه از خدای سبحان اجابت این دعا را طلب میكنیم «اهدنا الصراط المستقیم»،
اهدنا الصراط المستقیم آرمان گرایی است، از خدای سبحان درخواست میكنیم كه ما را در مسیر اعتدال قرار دهد.
در مدیریت موفق همه تلاشها قابل تقدیر است، هر چند كه فرد در این عالم به مقصد نرسد اما چون طبق وظیفه عمل کرده سیر او در عالم دیگر ادامه مییابدو حركت او ابتر و بیفایده نیست بلكه كاملا هدفمند است.
اگر كسی در مسیردست یابی به آرزوها گام بردارد به مقصد نخواهد رسید و این حركت در نگاه اسلام مذموم است.
اگر سوال شود باید چگونه زندگی كرد كه در مسیر دستیابی به آرمان باشیم و به مقصد نائل آییم؟
در پاسخ گفته میشود :باید جسم برای رسیدن به آرمانهای الهی به كار گرفته شود نه برای رسیدن به آرزوها همچنین اگر مقدرات الهی ظاهراً با فرد همراه نیست اندوهی به خود راه ندهد، چون اگر هدف صحیح باشد چه زندگی کند و چه بمیرد مات شهیدا (شهید از دنیا رفته است) و اجر خاصی را دریافت خواهد كرد و حسرتی در میان نیست. مدیر موفق كسی است كه قدرت انتخاب آرمان صحیح را دارد و خود را گرفتار آرزوها نمیكند.
اعتدال در ایام خوشی و ناخوشی
در مدیریت موفق، اعتدال در ایام خوشی و ناخوشی حاکم است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«وَ الدَّهْرُ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ»[2]
«روزگار دو روز است روزی به نفع تو و روزی به زیان تو، پس زمانی که به نفع تو است طغیان نکن و زمانی که به ضرر تو است صبوری و مقاومت نما.»
در مدیریت موفق، ابتدا انسان باید نگرش خویش را تصحیح نماید که در زندگی روزهای خوش و ناخوش هر دو وجود دارد. نبايدگمان كند که زندگی همیشه باید به کام او باشد. انسان با توجه به فرمايش حضرت در زمان مشکلات با ديگران درگیر نمیشود و ناکامیها را قسمتی از چرخه زندگی میداند. و برخور وی با ناکامیها راحت ترخواهدبود و آن را عجیب نمیپندارد.
مدیر موفق کسی است که مراقبت دارد زمانی که اوضاع به کام اوست خود کامگی و سرکشی و طغیان و خود فراموشی نداشته باشد. زیرا مي داندکه دوران کامروایی مستعجل است. حتی اگر در دوران کامروایی، زیرمجموعهی او، مطیع و تسلیم وی بوده و حرمت خاصی برای او قائلاند، مرز و حدود خود را شناخته و به حریم آنان تعدّی و زورگویی ندارد.
بعنوان مثال اگر زمانی نفس انسان تسلیم وی بوده و مشقات و ریاضات زیادی را بر خود حمل میکند، نباید تمام مستحبات را بر آن بار نمود، زیرا زمانی خواهد رسید که نفس از تبعیت سر باز زده و دوران تاخت و تازش آغاز شود. به همین جهت است که گاهی افراد بعد از زیارت، بدلیل آنکه از نفس خود بسیار کار کشیدهاند، دچار رخوت و سستی شده و حتی گاه در انجام واجبات کوتاهی مینمایند. به گفتهی یکی از علما، در زیارتها تا زمانی که نفس اقبال داشته و از نشاط و حال زیارت بر خوردار است در حرم بمانید نه آنکه بر آن بتازید تا با کسالت و خستگی از حرم خارج شوید. اگر نفس را تشنه نگه دارید برای زيارت بعدي با نشاط شما را همراهی مینماید.
در مدیریت موفق، فرد باور دارد که گاهی اوقات روزگار به کام او نبوده و مشکلات یکی پس از دیگری بر وي هجوم می آورند بنا براین خود را برای چنین زمانی آماده نموده تا با صبوری در صحنه انجام مسئولیت مقاومت کرده و عقب نشینی ننماید.
مدیر موفق کسی است که در هنگامه مشکلات بجای فرار از انجام مسئولیتهای خویش، خود را توانا نموده و راه حل مشکل را مییابد و باور دارد که:
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید
پرداختن به تمام نیازهای جسمی و روحی
یکی از عوامل موفقیت، پرداختن به تمام نیازهای جسمی و روحی است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ»[3]
«مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند، زمانى براى نيايش و عبادت پروردگار، و زمانى براى تأمين هزينه زندگى، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّتهايى كه حلال و مايه زيبايى است.»
این حکمت از حكمتهایی است كه موضوع مدیریت زیر بنای آن است مدیریت زمان در این حكمت مطرح میشود اینكه هرمومنی زمانش را به سه قسمت تقسیم میکند،:
یک قسمت از زمانش را به خلوت خود و خدایش اختصاص میدهد،
قسمت دیگر را جهت تامین زندگی روزمره به كار میگیرد و
قسمت سوم برای بهرهمند شدن از لذتهای حلال که موجب آراستگی او میشود.
بنابراین اگر فردی تنها به یكی از این سه قسمت توجه كند ناموفق است، اینكه مثلاً تنها به امور عبادی بپردازد و یا فقط به فكر امرار معاش باشد و یا تنها خواهان لذتهای حلال باشد فرد موفقی به شمار نمیآید.
در مدیریت موفق باید به تمام نیازمندیهای وجود انسان پرداخته شود هم به نیازهای مادی باید توجه شود و هم به نیازهای معنوی، همچنین رخصتی برای لذتهای حلال مانند خواب و استراحت و تفریح و مسافرت … باید در نظر گرفته شود به یقین اگر لذات حلال از زندگی برداشته شود، لذات حرام جایگزین آن میشود.
لذات حلال مانند مهمانی رفتن، مسافرت كردن، گفتگوهای شاد در جمع دوستان، خرید کردنی که در آن اسراف نباشد….. آنكس كه رسیدگی به لذات مشروع حلال را ندارد حتی در عبادت نیز فرد موفقی نیست.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در ادامه میفرمایند:
«وَ لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَيْرِ مُحَرَّم»
«هر فرد عاقلی باید در یکی از این سه چیز شاخص باشد، یا برای زندگی مادیش کار کند یا برای امور قیامتیش گام بردارد یا لذتی غیر حرام داشته باشد.»
مدیر عاقل كسی است که زمان خویش را به بطالت نگذراندودر تقسيم بندی آن دقت لازم را لحاظ كند
مدیریت باطن، اصلاح ظاهر
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
«مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيتَهُ وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ کفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْياهُ، وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَينَهُ وَ بَينَ اللَّهِ، أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَينَهُ وَ بَينَ النَّاسِ.»[4]
«هر کس سرّ و باطن خود را اصلاح کند، خداوند امور ظاهر او را اصلاح مىکند و هر که براى دين خود کار کند، خداوند یقیناً تمام شئون دنیای او را به بهترین وجه کفایت میکند.»
و کسی که رابطه خود را با خدا اصلاح نماید خداوند رابطه او را با خلق را درست میکند.
اگر انسان خواستار آن است که خداوند سبحان امور ظاهری او اعم از توان، آبرو، مال… وی را اصلاح نمايد و مفید گرداند، باید بر باطن خود مدیریت داشته باشد، نه تنها حسود و بخيل و بدخواه … دیگران نباشد بلکه در خلوت خويش گرفتار رذايل نباشد. موفقیت و کامروایی در تمام امور مادی تنها با عملکرد دینی حاصل میشود.
«وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ کفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْياهُ»
به اندازهای که انسان رسیدگی تامّ به امور دینی خویش داشته باشد، خدواند سبحان تمام امور دنیوی وی را کفایت میكند و آسودگی خاطر او را فراهم میسازد.
اما اگر تمام همّ انسان صرف امور دنیوی گردیده و از امر دین غافل ماند هرچند ظاهراً در بعضی از امور موفقیتی موقت برای او حاصل شود لیکن پیوسته در شئون دیگر زندگی ناکام میماند.
مقبولیت مردمی و معروفیت ماندگار
مقبولیت مردمی و معروفیت ماندگار و صحیح وابسته به رابطه صحیح بنده با خداست
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
«مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ»
«هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح كند. و هر كس كار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند كار دنيايش را اصلاح كند. و آن را كه از خود بر خود واعظ است از خدا بر او نگهبان است»
یک مدیر موفق بجای آنکه در صدد پسند و رضایت مردم باشد به دنبال جلب رضایت خداوند است. زیرا جلب رضایت یکی، بسیار آسانتر از جلب رضایت همه است.
چنين فردی باور دارد که خداوند متعال «علی کل شیء قدیر» بوده و تمام قلوب بدست وی است و در صورت صلاح، قادر است رضایت و مقبولیت مردمی را ایجاد کند.
کسی میتواند مدیر موفقی باشد که تمام مراقبه خویش را برای ارتباط صحیح با خداوند بکار گرفته و اعمال خود را با خلوص و حسن نیت تنها برای جلب رضایت او انجام دهد. اینگونه عمل کردن موجب میشود فرد دیگر به مقبولیت و محبوبیت نزد مردم کاری نداشته باشد. زیرا باور دارد که خدای حکیم گاه برای انسان درخشش و معروفیت و گاه مستوریت را میپسندد.
و هر آنچه که او انجام دهد بر اساس حکمت و مصلحت است. در عین اینکه سنت خداوند بر آن است که در نهایت، کار خالصانه بنده را به نمایش گذارد.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] نهجالبلاغه، حکمت ٤٢٢، ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج ٦ ، صفحه ی ١٢٨٧
[2] نهج البلاغه(فیض الاسلام)، حکمت 390
[3] نهج البلاغه، حکمت ٣٩٠
[4] نهج البلاغه، حکمت