آثار ارتباط با قرآن ـ بخش اول

 علت شکایت پیامبـر(ص) از قوم خویش

 

پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:

«‌إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»[1]

پیامبر ما در این عالم هرگز لب به شکایت باز نکرده است، مگر هنگامی که قوم او از قرآن هجرت کردند: «إِنَّ قَومِي اتَّخَذوا هذَا القُرآنَ مَهجوراً»[2]

پس لازم است ما رابطۀ فعلی خود با قرآن را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم آیا این رابطه صحیح است یا خیر.

 

سه چیز که حـرمت ویژه دارند

 

«إنَّ لِلَّهِ عزَّ وَ جَلّ حُرُمَاتٍ ثَلاَثاً لَيْسَ مِثْلَهُنَّ شَيْءٌ كِتَابَهُ وَ هُوَ نُورُهُ وَ حِكْمَتُهُ وَ بَيْتَهُ اَلَّذِي جَعَلَه لِلنَّاسِ قِبْلَةً لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنْ أَحَد وَجهاً إِلَى غَيْرِهِ وَ عِتْرَةَ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»[3]

«خداوند سه چیز را محترم شمرده است که هیچ چیز به آن نمی‌رسد: نخست کتاب خدا که نور و حکمت خداوند است و خانه خدا که آن را برای مردم قبله قرار داده است؛ خداوند از هیچ بنده‌ای توجه به غیر کعبه را نمی‌پذیرد و عترت پیامبرتان محمد(ص)»

 

بازنگری رابطه با قـرآن

 

ما برای بیت الله حرمت خاصی قائل هستیم؛ زیارت آن را مقدس می‌دانیم و در کنار آن، آداب خاصی را رعایت می‌کنیم: به دیگری آزار نمی‌رسانیم، از زیاده‌گویی پرهیز داریم، سعی می‌کنیم روی از بیت‌الله نگردانیم. اکنون باید از خود سوال کنیم در جایی که حرمت قرآن به اندازۀ بیت‌الله است، آیا قرآن را به اندازۀ بیت‌الله قبول داریم؟ آیا جایگاه ویژه‌ای در زندگی ما برای قرآن وجود دارد؟

 

امتیازات خاص پیامبـراکرم(ص) نسبت به سایر پیامبران

 

پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید:

«أُعْطِيت خَمْسًا لَمْ يُعْطَهُنَّ نَبیٌّ کانَ قَبْلِي اُرسِلتُ اِلی الأبیَضِ وَ الأسوَدِ و الأحمَرِ وَ جُعِلَتْ لِي الأَرْضُ طَهُورًا و مَسْجِدًا و نُصِرَت بالرُّعب وَ وَأُحِلَّتْ لِيَ الْغَنانِمُ وَلَمْ تَحُلَّ لأَحَدٍ أو قال:  لِنبّیٍ قَبلی وَ أُعطیِتُ جَوامِعَ الکَلِم»[4]

«پنج چیز به من داده شده که به هیچ‌یک از پیامبران پیش از من داده نشده است: به سوی سفید و سیاه و سرخ فرستاده شدم، زمین برای من سجده‌گاه قرار داده شد، به واسط رعب و وحشت یاری شدم. غنائم برای من حلال شده در حالی که پیش از من برای هیچ پیامبری حلال نبوده و سخنان جامع به من اعطا شده‌است.»

پیامبران دیگر هر کدام در سرزمین خاص و برای گروه خاصی مبعوث شدند در حالی که پیامبر اسلام برای همه عالم مبعوث شده‌است. پیامبران دیگر جايگاه‌های خاصی برای عبادت داشتند ولی پيامبر اسلام و امتش می‌توانند در همه  جای زمين نماز بخوانند. هم‌چنين خداوند رعبی در دل دشمنان پيامبر می‌انداخت که خود را تسليم می‌کردند. غنائم جنگی برای ايشان حلال شد و به او قرآن نيز داده شد.

 

معنـای جوامع الکلام

 

یکی از امتیازات پیامبر اسلام نسبت به سایر پیامبران، داشتن «جوامع الکلم» است. منظور از جوامع الکلم، قرآن است. در قرآن امور بسیار مختلفی گنجانده شده از جمله: تورات، انجیل، زبور، صحف و امور جزئی که به سایر پیامبران گفته شده است و هم‌چنین  اموری که فقط خاص پیامبر ماست. قرآن کتاب اخلاق و آداب و روابط اجتماعی است و در عین حال از اسرار پرده‌برداری می‌کند.

 

مذمت کوچک شمردن قرآن

 

پيامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمايد:

 

«مَنْ أَعْطَاهُ اَللَّهُ اَلْقُرْآنَ فَرَأَى أَنَّ أَحَداً أُعْطِيَ شَیئاً أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِيَ فَقَدْ صَغَّرَ عَظِيماً وَ عَظَّمَ صَغِيراً»[5]

«هرگاه خداوند به شخصی قرآن را اعطا کند و او چنین پندارد که به دیگری بخششی بالاتر از او داده شده؛ همانا چیز عظیمی را ناچیز حساب کرده و چیز کوچکی را با عظمت شمرده است.»

قرآن باید نگاه ما را غنی کند از آنکه مال، مقام، قدرت و امتیازات اجتماعی به چشم ما نیاید. عظمت را فقط باید در کلام خالق دید. در صورتی که سایر امتیازات به چشم ما بیاید  مانند این است که چیز عظیمی را کوچک شمرده‌ایم.

برای نشان دادن عظمت دعا، آسمان را به ما معرفی کرده‌اند. اگر‌آسمان را به اندازه کف دستمان حساب کنیم، بی انصافی است. در حالی که آنچه ما می‌بینیم، فقط آسمان دنیاست و عوالم زیادی در آسمان موجود است. چنین برداشتی «کوچک شمردن  شیء عظیم» است. باید از خود سوال کنیم آیا واقعاً ارتباط ما با قرآن این گونه است؟ آیا قرآن این دیدگاه را به ما داده است که امور دنیوی به چشم‌مان نیاید و حسرت آن را نخوریم؟

 

ویژگی‌های‌ قـرآن از دیدگاه امیرالمؤمنین

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لَا يُضِلُّ نَهْجُهُ»[6]

«پس قرآن را بر او نازل فرمود؛ قرآن نوری است که خاموشی ندارد و چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد و دریایی است که ژرفای آن درک نشود و راهی است که رونده آن گمراه نشود.»

 

قـرآن مسیر قرب الهی

 

قرآن مسیر را به انسان نشان می‌دهد. «نهج» به معنی روش و «منهاج» وسیله‌ای است برای آن روش تا انسان بتواند با آن وسیله سِیر کند. قرآن راه را به گونه‌ای نشان می‌دهد که انسان هرگز گم نشود. اگر قرآن را سرمشق زندگی خود قرار دهیم، به جاده‌های انحرافی کشیده نمی‌شویم. قرآن مسیر حق و انسانیت را به ما نشان می‌دهد نه مسیر منیّت‌ و حیوانیّت را.

 

پیـامبر(ص) وسیله نجـات

 

در زیارت پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله این عبارت را می‌خوانیم:

«الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنَا بِک مِنَ الشِّرْک وَالضَّلالة»[7]

«الحمدلله که خداوند ما را به وسیله تو نجات داد از دو چیز: شرک و گمراهی.»

ما با پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله موحد می شویم، زیرا ایشان «لا إِلَهَ إِلا اللَّه» را در گوش ما زمزمه می‌کند و خدا ما به وسیلۀ حضرت، ما را از گم شدن در عالم هستی نجات می‌دهد.

 

قـرآن، عزت مؤمنین

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره قرآن می‌فرماید:

« وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ»[8]

«قرآن عزتی است که یاورانش شکست ندارند.»

 بالاتر از عزت ظاهری، قرآن یاورانش را در برابر آسیب‌های دائمی ابلیس نفوذناپذیر می‌کند و همچون زرهی محکم سبب خطا رفتن تیر شیطان می‌شود. هرکس به کمک قرآن بیاید مغلوب شیطان و نفس امّاره نخواهد شد. اگر تمام عمرمان را هم با قرآن بگذرانیم، آن‌چه از آن می‌فهمیم سر سوزنی است نسبت به دریا و هرگز به عمق آن راه پیدا نمی‌کنیم؛ زیرا این دریا جوشش دائم دارد و همیشه مطالب جدیدی از آن کشف می‌شود.

 

جلـوه‌گری قـرآن هم‌چون کوه

 

«أَعْلَامٌ لَا یَعْمَی عَنْهَا السَّائِرُونَ وَ آکَامٌ لَا یَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ…»[9]

«قرآن نشانه‌هایی است که زندگان از آن غفلت نمی‌کنند و کوهسار زیبایی است که از آن نمی‌گذرند.»

قرآن همچون کوه خود را به بقیه نشان می‌دهد و برای کسانی که چشم باز داشته باشند، جلوه‌گری می‌کند. سِیرکنندگان با قرآن راه را پیدا می‌کنند.

 

قـرآن، باغ عدالـت

 

«رِيَاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ»[10]

«قرآن، باغ عدالت است و نهر جاری عدل است…»

 همۀ امور در قرآن با جاذبه های خاص، سرجای خود قرار دارد و هیچ‌ یک با دیگری مخلوط نمی‌شود. قرآن برای کسانی که به سوی آن می‌روند هم‌چون بهار است. بهار فصل رویش‌های جدید و شکوفه‌ها و نظام زیبای طبیعت است. برای رفتن به سوی قرآن، لازم نیست که ما را تحریک کنند، زیرا خود به خود به آن رغبت داریم.

 

قـرآن، پناهگاه مؤمنین

 

«وَ مَعْقِلًا مَنِيعاً ذِرْوَتُهُ»[11]

«قرآن، پناهگاهی است که قله‌ی آن بلند است.»

در کلام امیرالمؤمنین، قرآن مانند کهف است. اگر ما به قرآن پناه ببریم مانع تعرض دیگران می‌شود و ما را از آسیب‌های مختلف حفظ می‌کند. از زمانی که خلافت منحرف شد، در جامعه آسیب‌های جدی به وجود آمد. ما به یک پناهگاه جدی نیاز داریم تا از آسیب ‌های اعتقادی، فکری و اخلاقی مصون بمانیم و قرآن همان پناهگاه است.

 

خاصیت عجیب قـرآن

 

در نهج البلاغه آمده است که قرآن خاصیت عجیب و غریبی دارد و انسان با آن هرگز احساس اشباع شدن، ندارد:

«وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ يَكَادُ صَاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَ يَمَلُّهُ إِلَّا الْحَيَاةَ، فَإِنَّهُ لَا يَجِدُ فِي الْمَوْتِ رَاحَةً، وَ إِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ وَ بَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ وَ سَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ وَ رِيٌّ لِلظَّمْآنِ، وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلَامَةُ»[12]

«آگاه باشید در دنیا چیزی نیست مگر آن که صاحبش به زودی از آن سیر و از داشتن آن دلگیر می‌شود جز ادامه زندگی، زیرا در مرگ آسایشی نمی نگرند. حیات و زندگی چونان حکمت و دانش است که حیات دل مرده و بینایی چشم های نابیناست و مایه‌ی شنوایی برای گوشهای کر و آبی گوارا برای تشنگان می‌باشد که همه در آن سالم و بی‌نیازند.»

 

قـرآن به منزله حکمت

 

عزیزترین اشیاء روزی صاحبش را ملول و خسته می‌کند به جز زندگی؛ هیچکس از زندگی خسته نمی‌شود و هیچ‌کس راحتی را در مرگ نمی‌بیند. زندگی هم‌چون حکمت است که دل مُرده با آن زنده می‌شود. حکمت به چشمی که بینش ندارد، دید می‌دهد؛ به گوشی که شنوایی ندارد، شنوایی می‌دهد. تشنه را سیراب می کند. تمام حکمت در واقع همین قرآن است، ما با قرآن می‌بینیم و می‌شنویم.

 

پیامبـر(ص)، معلم قـرآن

 

پیامبر ما معلم حکمت یا به عبارتی معلم قرآن است. اگر با قرآن باشیم گویی به سرچشمه‌ای دسترسی داریم که خالص است. بی‌قرآن بودن به منزلۀ مردگی و با قرآن بودن به منزله زندگی است. با قرآن گوش ما می‌شنود. پیامبر دید بسیار وسیعی به ما می‌دهد، به‌گونه‌ای که ما در این دنیا زندگی کنیم؛ ولی بتوانیم آن دنیا را ببینیم:

«فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»[13]

«پس پرده غفلت تو را کنار زدیم و امروز چشمت تیزبین شده است.»

 

پیامبـر؛ معلّم شهـود

 

پیامبر ما فقط به دانش و ادراک ما راضی نمی‌شود، بلکه می‌خواهد ما را به شهود برساند. چشمی که فقط دنیا را می‌بیند، نابیناست. پیامبر کاری می‌کند که این چشم حضور در محضر حق و قیامت را هم ببیند.

 

قـرآن، منشأ بی‌نیازی

 

اگر سراغ قران برویم، احساس بی‌نیازی می‌کنیم و دیگر توقعی از خلق نخواهیم داشت. آنگاه تمام دردهای روانی ما نیز درمان خواهد شد. با قرآن، دیگر بیماری تکبّر، حرص، بخل و سوء‌ظن نخواهیم داشت.

«و فيها الغِنى كلُّهُ و السّلامة»[14]

اگر واقعا بر قرآن وارد شدیم، سالم می‌مانیم. ممکن است ظاهراً حافظ قرآن باشیم و در آن تدبّر هم بکنیم؛ اما هنوز گرفتار این بیماری‌ها باشیم.

 

مصالحۀ مردم بر علیه قـرآن

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به مردم می‌فرماید:

«قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَكُمْ»[15]

«مردم! گویا به خیانت و کینه‌ورزی اتفاق دارید.»

شما با هم مصالحه کردید که نیرنگ بزنید و روی نور قرآن پرده بیندازید. به جای آن که دستتان را به قرآن بدهید، عیب یک‌دیگر را می‌گویید. اگر مردم در نور قرآن باشند، نیازی به تذکر نیست. خودشان متوجه عیوب خود می‌شوند. به عبارت دیگر مردم مصالحه کردند که زنجیری این عالم شوند، در حالی که قرآن ما را بالا می‌برد. قرآن موانع را بر می‌دارد و سیر را برای ما راحت می‌کند؛ اما برخی از قرآن‌خوان‌ها مصالحه کردند که قرآن به شکل دیگری در بین آن‌ها باشد.

 

تاریخ جلسه: 1393/09/30 ـ جلسه1

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. حدیث ثقلین

[2]. سورۀ فرقان، آیه 30

[3]. بحارالأنوار، ج89، ص12

[4]. بحارالأنوار، ج89، ص12

[5]. بحارالأنوار، ج89، ص13

[6]. بحارالأنوار، ج89، ص21

[7].  مفاتیح الجنان، زیارت حضرت رسول در مدینه

[8]. بحارالأنوار، ج89، ص21

[9]. بحارالأنوار، ج89، ص21

[10]. بحارالأنوار، ج89، ص21

[11]. بحارالأنوار، ج89، ص21

[12]. بحارالأنوار، ج89، ص22

[13]. سوره ق، آیه 22

[14]. نهج‌البلاغه، خطبه 133

[15]. نهج‌البلاغه، خطبه 133

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *