آثار ارتباط با قرآن ـ بخش دوم

نتیجۀ ارتباط با قرآن

 

رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

«اِنّ قَومی اتّخذوا هذا القرآنَ مَهجوراً»[1]

«قوم‌ من از قرآن دوری کردند و قرآن را کنار گذاشتند.»

مولوی در کتاب مثنوی می‌گوید:

چون تو در قرآن حق بگریختی

 با روان انبیا آمیختی

هرچه به سراغ قرآن برویم، با روح پیامبران و جان پیامبر اکرم در تماس قرار می‌گیریم؛ در نتیجه خلق و خوی خوبان در ما شکل می‌گیرد.

 

درمان کفر با قرآن

 

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«فَاستَشفوهُ مِن اَدوائِکم واستعینوا بهِ علی لَاوائکُم فَانّ فیه شِفاءٌ مِن اًکبرِ الدّاء وَ هُوَ الکُفرُ و النِّفاقُ و الغَیّ و الضَّلال »[2]

«پس درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختی‌ها از قرآن یاری بطلبید که در قرآن درمان بزرگ‌ترین بیماری‌ها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.»

اگر کفر را به معنای بی‌اعتقادی بگیریم، مراجعه به قرآن سبب ازبین‌رفتن بی‌اعتقادی و کسب اعتقادات حقّه می‌شود؛ اما اگر آن را به معنای ناشکری بگیریم، مراجعه مکرر به قرآن توفیق سپاسگزاری را نصیب انسان می‌کند. قرآن چشم نعمت‌بین به انسان می‌دهد؛ فرد، هم نعمات ظاهری را می‌بیند و هم نگاهش به مشکلات زندگی تغییر می‌کند.

 

درمان نفاق با قرآن

 

بیماری نفاق سبب می‌شود انسان جزو کفار قرار بگیرد‌. در ابتدای سورۀ بقره افراد به سه دسته تقسیم می‌شوند: کافر، متقی، منافق. سپس کمی که جلوتر می‌رویم قرآن مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند: کافر و متقی؛ یعنی نفاق زیرمجموعۀ کفر قرار می‌گیرد. همراهی با قرآن سبب می‌شود انسان از نفاق جدا شده و ظاهر و باطنش یکسان شود. خدا انسان را یک‌رنگ و یک‌چهره قرار داده است؛ در حالی که نفاق انسان را دورنگ و دوچهره می‌کند.

 

درمان غیّ و ضلال با قرآن

 

یکی از بیماری‌های انسان « غیّ» است.

«قدتبیّنَ الرشدُ مِن الغیّ»[3]

«غی» ضد رشد است. گاهی افراد رشد می‌کنند و روزبه‌روز کمالات خاصی به دست می‌آورند؛ اما گاه رشدی در انسان ملاحظه نمی‌شود؛ حتی اگر عیوبش بیشتر نشود، مرتفع هم نمی‌شود. قرآن ما را از این بیماری نجات می‌دهد. نواقص ما را کم و کمالات را افزون می‌کند، بدی‌های ما را کاهش و خوبی‌ها را افزایش می‌دهد. «ضلال» نیز به معنای گمراهی است. معرفت نسبت به قرآن سبب می‌شود انحراف اعتقادی و اخلاقی و رفتاری پیدا نکنیم.

 

درخواست از خداوند به واسطۀ قرآن

 

«فَأسألوا الله بهِ و توَجّهوا الیهِ بِحُبّهِ»[4]

«پس به وسیلۀ قرآن خواسته‌های خود را از خدا بخواهید و با دوستی قرآن به خدا روی آورید.»

اگر از خدا درخواستی داریم، باید قرآن را واسطه و شفیع بین خود و خدا قرار دهیم و بگوییم:«خدایا، به قرآن قَسَمت می‌دهم نیاز مرا برآورده کن.» انسان باید به واسطۀ حبّ قرآن به خدا توجه کند. «وجهه» به معنای آبرو و «توجه» به معنای کسب وجهه است. هرچه حب قرآن در انسان بیشتر باشد، نزد خدا موجه‌تر خواهد بود و هرچه این حب کمتر باشد، اعتبار او نزد خدا کمتر است.

 

مذمت گدایی نزد خلق

 

«و لا تسألوا بهِ خَلقَه»[5]

حضرت امیر می‌فرماید: هرگز قرآن را وسیلۀ گدایی نزد خلق قرار ندهید. به عبارت دیگر، وقتی با قرآن مأنوسید، نیاز خود را به خلق عرضه نکنید؛ زیرا قرآن انسان را غنی می‌کند و نیازی نیست که با مراجعه به خلق، آبروی خود را ببرد.

 

قرآن داروی تمام دردها

 

داروی هر دردی اعم از جسمی و روحی در قرآن است. بدهکاری، بخل و حرص به دنیا، تجسس در زندگی دیگران، رو انداختن به دیگران، توقع از دیگران و … دردهایی هستند که درمان آنها در قرآن موجود است.

«ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِین‏»[6]

فردی که توقع دعوت از دیگران دارد، از درون خالی است. کسی که از درون احساس غنا داشته باشد به دیگران اعلام نیاز نمی‌کند؛ اما ما در فرهنگمان بعضی دردها مانند تجسس و کنکاش را درد نمی‌دانیم.

 

قرآن جلای قلب‌ها

 

بعضی دردها را نمی‌توان به دیگران گفت، اما می‌توان با قرآن شفا داد. حضرت امیر می‌فرماید:

«وَ مَا لِلْقَلْبِ‏ جِلَاءٌ غَیرُه‏»[7]

تنها چیزی که دل‌ها را جلا می‌دهد و مصفا و صیقلی می‌کند قرآن است. دلی که مصفا شود فیوضات الهی را جذب می‌کند؛ اما دلی که زنگار داشته باشد نمی‌تواند جاذب برکات الهی باشد. برای قلب جلایی غیر از قرآن وجود ندارد.

 

رفع کوردلی با قرآن

 

«وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ‏ عَنْهُ‏ بِزِیادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ‏ زِیادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى‏»[8]

«کسی با قرآن همنشین نشد مگر آنکه بر او افزود یا از او کاست: در هدایت او افزود و از کوردلی و گمراهی‌اش کاست.»

 در همنشینی با قرآن سیر انسان سریع‌تر است و به مقصد نزدیک‌تر می‌شود. قرآن به انسان بینش خاصی می‌دهد و نابینایی دلش را از بین می‌برد.

 

نجات از فتنه‌ها با قرآن

 

حارث که جزو خواص اصحاب امیرالمؤمنین و نابینا بود، روزی بر حضرت وارد شد و عرض کرد:

« یا امیرالمومنین، اِنّا اِذا کُنّا عندَکَ سَمِعنا الذی نَسُدُّ بِهِ دینَنا و اِذا خَرجنا مِن عندِکَ سَمِعنا اَشیاءَ مختلفه مغموسه لانَدری ما هی؟ قالَ: اَو قدفعَلوها؟ قَلتُ: نعم. قال: سَمِعتُ رسول الله صلی الله علیه و آله یقولُ: اَتانی جَبرئیلُ فقال: یا محمد، سیکونُ فی اُمّتِکَ فتنه. قلتُ: فما المخرجَ مِنها؟

فقالَ: کتاب الله فیهِ ما قبلَکُم مِن خَبرِ، و خبرُ ما بعدَکُم و حُکمُ ما بَینکُم و هو الفصلُ لیس بِالهزلِ مَن و لیَهُ مِن جبار فعَمِلَ بغَیرهِ قصَمهُ اللهُ و مَن التَمَسَ الهدی فی غیرهِ اَضلّهُ الله»[9]

«یا امیرالمؤمنین، ما وقتی در حضور شما هستیم سخنانی می‌شنویم که با آنها دین خود را استوار می‌کنیم؛ اما وقتی از خدمت شما می‌رویم مطالب گوناگونی می‌شنویم که نمی‌دانیم چیست‌. حضرت فرمود: از رسول خدا شنیدم: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، به زودی در میان امت تو فتنه‌ای پدید خواهد آمد. من گفتم: راه نجات از آن چیست؟ گفت: کتاب خدا که در آن، خبرهای پیش از شما و بعد از شما و حکم آنچه میان شماست بیان شده است. جداکننده حق از باطل است و جدی است، اگر کسی هدایت را در غیر قرآن طلب کند، خدا او را در مسیر ضلالت قرار می‌دهد.»

‌قرآن قول فصل است؛ یعنی بین حق و باطل را جدا می‌کند. به میزانی که با قرآن مأنوس باشیم دچار امور مشتبه نمی‌شویم. اگر كسی هدایت را در غیر قرآن طلب کند، یعنی از طریق غیر قرآن می‌خواهد به قرب و وصل نائل شود، خدای سبحان او را مجازات می‌كند، مجازات چنین فردی آن است که  در مسیر ضلالت قرار می‌گیرد.

 

سیری‌ناپذیری از قرآن

 

«لایَشبَعُ مِنهُ العُلَماء»[10]

«هیچ عالمی از قرآن سیر نمی‌شود.»

شگفتی‌های قرآن پایان‌ناپذیر است. هرچه انسان در قرآن تدبر کرده و معرفت پیدا کند، هنوز به پایان نمی‌رسد؛ برای مثال هرگز برای ما پیش نمی‌آید که بگوییم از خواندن سورۀ یس خسته شده‌ایم.

 

رفع غصه با قرآن

 

پیامبرمی‌فرماید:

«الْقُرْآنُ ضِيَاءٌ مِنَ‏ الْأَحْزَان‏»

قرآن نوری است که غصه‌ها را از بین می‌برد. غصه‌ها همچون تاریکی هستند و با نور قرآن تاریکی مرتفع می‌شود. وقتی به قرآن از افق برتر نگاه کنیم، می‌فهمیم که غصه خوردن در امور دنیوی امر صحیحی نیست. وظیفۀ ما بندگی است. وقتی کسی بندگی کند خداوند خود امور دنیوی او را سامان خواهد داد. قرآن از انسان محافظت می‌کند و نمی‌گذارد انسان به هلاکت بیفتد.

 

تفاوت حفظ کردن قرآن و حس کردن قرآن

 

گاهی به کودکان همه چیز آموخته می‌شود، به جز شیوۀ فهمیدن و حس کردن قرآن. حس کردن با حفظ کردن متفاوت است. کودکان  باید حس کنند اگر ذره‌ای کار خیر انجام دهند، اثرش را خواهند دید:

«فَمَنْ‏ يَعْمَلْ‏ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏»[11]

چنین کودکی گرفتار مصیبت‌های دینی نمی‌شود؛ منوط به اینکه مادرش هم چنین بینشی داشته باشد.

 

مصیبت حقیقی

 

اصل مصیبت، مصیبت دین است: «اللهُمَّ لاتَجعَل مُصیبتَنا فی دِینِنا» وگرنه در دنیا همیشه مصیبت هست. اگر انسان‌ها به‌طور جدی قرآن را باور کنند، نوع زندگی آنها تغییر خواهد کرد و از هلاکت در امان خواهند بود. بر خلاف تصور مردم، اگر مشکل در زندگی فردی پیش بیاید، نتیجه سحر و جادو نیست؛ زیرا مشکلات بازتاب زورگویی و تاخت‌وتاز افراد در زندگی است.

«وَ مَا عَدَلَ‏ أَحَدٌ عَنِ‏ الْقُرْآنِ‏ إِلَّا إِلَى النَّار»[12]

«هیچ کس از قرآن روگردان نشود جز به‌سوی دوزخ»

 اکنون این سؤال پیش می‌آید که اگر از قرآن به سراغ عترت بروم، به‌سوی دوزخ رفته‌ام؟ در پاسخ باید گفت: خیر، زیرا عترت قرآنِ ناطق است و از قرآن جدا نیست. عده‌ای می‌گویند: قرآن مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش است و چیزی که امروز مطرح است، انرژی کیهانی است. این برداشت همان «إِلَى النَّار» است. اگر قرآن کنار گذاشته شود، هستی انسان می‌سوزد.

 

قرآن سبب الفت دل‌ها و رفع اختلافات

 

«قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ اِقْرَءُوا اَلْقُرْآنَ مَا اِئْتَلَفَتْ عَلَیهِ قُلُوبُكُمْ وَ لاَنَتْ عَلَیهِ جُلُودُكُمْ فَإِذَا اِخْتَلَفْتُمْ فَلَسْتُمْ تَقْرَءُونَهُ»[13]

«پیامبر می‌فرماید: قرآن را به گونه‌ای بخوانید که بین دل‌های شما الفت برقرار شود و پوستتان نرم شود [خضوع داشته باشید]؛ پس هنگامی که بین شما اختلاف وجود دارد اصلا شما قرآن نخوانده‌اید.»

تأثیر قرآن خواندن در زندگی آن است که انسان تسلیم فرمایش قرآن خواهد شد. اختلاف، ناشی از دوری از قرآن است؛ زیرا قرآن کلام حق است و اختلاف از خانوادۀ شیطان: «اِنّ الشیطانَ یَنزغُ بَینهُم»[14]در جایی که کلام حق حضور دارد شیطان نمی‌تواند حاضر شود. وقتی کلام حق در کار نباشد آنگاه شیطان رو می‌آورد.

قرآن بین قلوب جذبه ایجاد می‌کند، عایق‌ها را برمی‌دارد و قلوب را آمادۀ دریافت پیام حق می‌سازد. اصل اختلافات در منیّت است. کلام خدا منیّت را ذوب می‌کند و انسان با کلام خدا عبد می‌شود. کلام خدا انسان را پرورش می‌دهد. افراد قرآن‌خوان که فضای خانوادۀ آنها سالم نیست باید فرمایش پیامبر را جدی بگیرند. قرآن با خود نور می‌آورد، در فضای ظلمت، اختلاف حاکم است.

 

تاریخ جلسه: 1393/10/1 ـ جلسه2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. سوره فرقان، آیه ۳۰

[2]. بحارالانوار، ج ۸۹، صفحه ۲۴

[3]. سوره بقره، آیه ۲۵۶

[4]. بحارالانوار، ج ۸۹، صفحه ۲۴

[5]. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۴

[6]. سوره اسراء، آیه ۸۲

[7]. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۴

[8]. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۴

[9]. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۵

[10]. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۵

[11]. سوره زلزال، آیه ۷

[12]. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۶

[13]. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۱۶

[14]. سوره اسراء، آیه ۵۳

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *