اوج معرفت در دعای عرفه
در زیارت روز عرفه، امام حسین علیهالسلام فرمود:
«أنتَ الّذی أشرَقْتَ الأنوارَ فی قُلوبِ أولِيائكَ حتّى عَرَفوكَ و وَحَّدوکَ»
«بارالها! تو نور ایمان را در قلوب و دل های دوستدارانت تاباندی تا این که تو را شناختند و به یکتاییات اقرار کردند.»
در این مبحث برآنیم که بر اساس عبارت فوق، به بررسی آثار معرفةالله در محضر قرآن بپردازیم. اینکه آثار معرفةالله چیست و اگر کسی خدا را شناخت، این خداشناسی در زندگی فردی،اجتماعی، ظاهری و باطنی او چه آثاری را در پی دارد؟
آثار معرفة الله
1. تطهیر
«إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»[1]
«و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و (براى تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: «خانۀ مرا براى طوافكنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!»
در این آیه، خدای سبحان کسی را عارف بالله معرفی میکند که مقتدای همۀ ماست و آنقدر در شریعت ما به این وجود بها داده شده است که پیامبر اکرم فرمود:«یَا قَوْمِ إِذَا ذَکَرْتُمُ الْأَنْبِیَاءَ الْأَوَّلِینَ فَصَلُّوا عَلَیْهِمْ، وَ إِذَا ذَکَرْتُمْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ فَصَلُّوا عَلَیْهِ ثُمَّ صَلُّوا عَلَیَّ »[2]«اى مردم! زمانى که پیامبران نخستین را یاد میکنید، بر آنان درود بفرستید؛ ولى هنگامى که پدرم ابراهیم را یاد میکنید، بعد از آنکه بر او درود فرستادید، آنگاه بر من نیز صلواتی نثار کنید.»
در انتهای این آیه خداوند بخشنامهای را برای ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام صادر میکند: «أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ» خانۀ من را برای کسانی که به دور آن طواف میکنند و در آن معتکف شدند و کسانی که در آن خانه عبادت میکنند، تطهیر کنید. وقتی کسی معرفت نسبت به خدا پیدا کرد، این معرفت، نه تنها او را پاک میکند و جان او را شستشو میدهد، بلکه او را از همۀ آلودگیها و نجاسات دور میکند تا جایی که مطهِّر میشود.
معرفت این نقش را دارد که انسان، علاوه بر طاهر شدن، پاککنندۀ دیگران نیز میشود. گاهی فردی مانند آب قلیل، پاک است؛ اما به مجرد این که نجسی با او برخورد کند، نجس میشود و نجس میماند. گاهی اوقات فردی مانند آب کر و جاری است؛ هر نجسی با او برخورد کند، نهتنها تغییری در طهارت او ایجاد نمیشود، بلکه همه را نیز پاک میکند.
طهارت دفعی با ولایت میسّراست
اگر هر آلودهای در نظام عالم، خود را به اباعبدالله برساند، پاک میشود. رتبههای پایینتر در دستگاه معرفت اباعبدالله نیز به اندازهای که اهل معرفت شوند، میتوانند مطهِّر باشند. گاهی یک طلبه میتواند اندکی موجب تطهیر دیگران شود؛ مانند اینکه با موعظههای خود زبان انسانها را از سخن بیهوده تطهیر کند، یا مانع رفتن افراد به مکانهای نامناسب شود؛ اما مهم آن است که انسان بامعرفت بتواند دل افراد را تطهیر کند. دل خانۀ خداست. بامعرفتها دلهای نجس، دلهای عاشق دنیا، دلهای تاجر و محاسبهگر را تطهیر میکنند.
وقتی عاشق دنیا، بر سر کاروان حسین فاطمه سلامالله علیهما قرار گیرد و مانند زهیر در اطراف خیمۀ اباعبدالله خیمه بزند، دلش صید حضرت میشود و به یکباره طهارت نصیب او میشود؛ نتیجۀ این طهارت عشق به مولاست و جدایی از عشق به دنیا.
تطهیر با ولایت به سهولت انجام میشود
گاهی گمان میکنیم برخی امور سخت و دردآور است؛ اما وقتی با معرفت، تطهیری برای ما صورت گیرد، به سهولت بسیاری از امور پی میبریم. در شرح حال شیخ علی زاهد آوردهاند: وی آخوندی بود که برای لباسش ارزش زیادی قائل بود، روزی در هنگام سلام به امیرالمؤمنین گویا ندایی گوش جانش را نوازش داد: «تو یک علی. ایشان هم یک علی! شرم نمیکنی از اینکه تا این حد مشغول لباس خود هستی؟!» همین ندای درونی از او آدم دیگری ساخت! و او شد، «شیخ علی زاهد» که پس از آن دیگر گرفتار ظاهر لباسش نبود. وقتی آب زیاد است، شستشو زحمتی ندارد و بهسهولت صورت میگیرد.
معرفت، عامل افزایش سرعت تطهیر
«طَهِّرَا»، یعنی آرام آرام بیت مرا پاک کنید! و ابراهیم بهتدریج بیتالله را پاک میکند؛ ولی حسین فاطمه سلاماللهعلیهما به یک باره تطهیر میکند. وقتی فرستادۀ حسین علیهالسلام نزد زهیر آمد، چند دقیقهای بیشتر طول نکشید که دعوت حسین علیهالسلام را اجابت کرد.
هر چقدر شناخت کمتری داشته باشیم، سرعت تطهیر کم میشود. معرفت، سیل عظیمی در وجود ما ایجاد میکند تا آنجا که هر چه آلودگی وجود دارد، از بین میبرد. به نحوی پاک میکند که نه محبت دنیا و نه محبت آخرت در دل باقی نمیماند؛ تنها یک محبت را باقی میگذارد و آن محبت مولاست. وقتی از معرفت بسیاری بهرهمند باشیم از هر چه حب غیر مولاست، تطهیر میشویم.
تمام سختیهای زندگی ما به دلیل سرگردانی است؛ اما وقتی معرفت پیدا کنیم، کار برای ما بسیار آسان میشود. عقربۀ دل ما گاه عاشق دنیا و گاه عاشق ثواب است. وقتی دستی عقربۀ دل ما را از تحیر نجات دهد و عشقی فراتر از عشقهای دنیوی و اخروی را برای ما به نمایش بگذارد، تطهیر میشویم.
طاهر شدن به شرط اقامت در کوی معرفت
معرفة الله به درون دل نفوذ میکند و به یکباره موجب تغییر میشود. اثر معرفة الله تطهیر قلوب است؛ اما باید ابتدا هفت دور بچرخید! باید قیام و قعودی داشته باشید. ساکن کوی معرفت شوید، تا از این اثر بهره ببرید. طواف هفت دور است؛ اما بهمعنای بینهایت است. اگر میخواهیم از اثر معرفت بهرهمند شویم، قرار را بر اقامت دائم بگذاریم، نه آنکه رهگذر باشیم. پروانۀ این شمع شویم. قرارمان این باشد که جزء «لِلطَّائِفِينَ» باشیم.
معتقدیم «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»؛ ولی حسین علیهالسلام را دوست داریم. این پروانه شدن، ما را تطهیر میکند. خاصیت معرفت، تطهیر است، دل را تطهیر می کند. وقتی دل تطهیر شد، طهارت کلی در وجود انسان ایجاد میکند.
2.درخواست پذیرش
«وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[3]
«و (به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه را بالا مىبردند، (و میگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى!»
وقتی انسان اهل معرفت شد، از عمل خود خاطرجمع نیست! به همین جهت سعی میکند به بهترین وجه عمل کند. خاطر جمعی، دلیل بر بیمعرفتی است! ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام گفتند: خدایا! ما وظیفۀ خود را انجام میدهیم؛ اما محتاج پذیرش تو هستیم! این احساس نیاز از معرفت برخاسته است. نیاز اصلی عارف بالله آن است که خدای سبحان بندگی او را قبول کند: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا» «خدایا این بندگی را از ما بپذیر.»
اگر فردی کاری انجام میدهد و نیم نگاهی هم به اجر و پاداش دارد، هنوز از معرفت بهرهای ندارد؛ اما اگر کار میکند و تنها نگاهش به قبول خداست، یقیناً بهرهای از معرفت دارد. اثر معرفتش آن است که خود را نیازمند قبول میبیند و از خدا درخواست پذیرش دارد.
از کودکی هر کاری که میکردیم، به یکدیگر میگفتیم: «قبول باشد!»؛ یعنی ناخودآگاه، یکدیگر را به معرفة الله ترغیب میکردیم. «تقبَّل الله» به معنای آن است که تو با معرفت شدهای! زیرا از خدا چیزی جز قبول نمیخواهی! در هر قبولی از جانب خدای سبحان، اقبال خدا به بنده وجود دارد و گویی خدا توجهی به او کرده است. ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام صدق نیت داشتند؛ عارف بالله صدق نیت دارد و از خدا هیچ اجری طلب نمیکند.
ما از تو نداریم به غیر تو تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده[4]
3. دعای گسترده
«رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»[5]
« پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير، كه تو توبهپذير و مهربانى!»
ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام دعا کردند که ذریهشان هم مسلمان باشند؛ یعنی تکخوری ندارند! میخواهند شراب معرفتی که برایشان بسیار گوارا بوده است، در طول تاریخ در نسل آنان قابل استفاده باشد. انسان بامعرفت، تنهاخوری ندارد. او میخواهد که معرفتی که به او رسیده است در میان تمام بستگان و دوستانش تا قیامت، جاری باشد.
اعمال و خلقیات، ذریۀ انسان است
وقتی کسی بامعرفت شد، صفاتی از او مشاهده میشود که این صفات، ذریه اوست؛ هر چه از اعمال و خلقیات از او متولد شود، ذریه اوست. ذریه فقط فرزندان ما نیستند. هر عمل، فعل، قول و خُلقی که از ما متولد میشود، ذریۀ ماست. بامعرفت معتقد است همانگونه که دل خداشناس است، صفاتی هم که از فرد صادر میشود حاکی از معرفت اوست؛ قدرت، علم و صفات دیگری که از او بروز میکند، منسوب به خداست؛ بنابراین در مقابل خدا، خاضع و ذلیل است و در مقابل خلق خدا سعۀ صدر دارد.
4. تسلیم در برابر امر خدا
هر کس دارای معرفت شد، با تمام وجود تسلیم خداست: «مُّسْلِمَةً لَّكَ». هیچ چیز را به خود نسبت نمیدهد؛ به همین جهت سبک و راحت حرکت میکند.
کجایید ای شهیدان خدایی
پرندهتر ز مرغان هوایی
تمام کارهای مثبت و اعمالش را منسوب به خدا میداند؛ به همین جهت سبکبار است؛ چون هیچ چیز را از خود نمیبیند. بامعرفت، تسلیم محض بایدها و نبایدهای خداست. تمام اعمالش را بر اساس اوامر و نواهی الهی تنظیم میکند و چانهزنی برای کاستی یا فزونی عمل ندارد.
5. انجام امور در زمان خاص خود
«مناسک» عبادتی است که در وقت خاصی باید انجام شود. بعضی از اعمال زمان محدود و مشخصی دارد که نمیتوان آن را به زمان دیگری موکول کرد مانند اعمال حج تمتع. بامعرفت هر عملی را در زمان خاص خود که خدای سبحان تعیین کرده است، انجام میدهد؛ چون به خوبی واقف است که اگر آن کار در آن زمان معین انجام نشود، اثری نخواهد داشت.
6.درخواست دائم از خدا برای نشان دادن مسیر بندگی
وقتی آدمی معرفت پیدا میکند، انجام همۀ امور را به خدای سبحان واگذار میکند: «أَرِنَا»، یعنی به ما اعلام کن و برای ما واضح کن که امروز وظیفۀ ما چیست؟! «أَرِنَا مَنَاسِكَنَا»، یعنی خدایا! بهوضوح به من نشان بده که هر زمانی چه عبادتی به عهده دارم. باید باور کنیم که ما عبد هستیم، در هر زمانی از ما بندگی خواسته شده است و این بندگی در قالبهای مختلف خود را بروز میدهد. بندۀ بامعرفت از خدای سبحان تقاضا دارد وظایف بندگی او را به گونهای اعلام کند که اجمال، ایهام و ابهامی در آن نباشد. گاهی کارهایی میکنیم که از نگاه خودمان بسیار درست و بیمشکل است؛ ولی از نگاه خدای سبحان مردود است!
«أَرِنَا» در معنایی دیگر، یعنی خدایا! به من نشان بده که اخلاص عملم چگونه است و اگر اندک است در همین عالم آن را جبران کنم. ابنسینا معتقد است اعمالی حبط میشود که گمان میکردید قابلیت پذیرش از سوی خدای سبحان را دارد، غافل از آنکه اصلا قابل عرضه بر خدا نیست! بامعرفت از خدای سبحان درخواست دارد تا اگر اخلاصش در انجام عمل کم و کاستی دارد، به او نشان داده شود تا آن را اصلاح کند! بامعرفت به خوبی میداند،اصلاح عیار اخلاص عملش با اشک بر مصیبت اباعبدالله صورت میگیرد. دست ولایت، تمام ورشکستههای عالم را به سرو سامان میرساند.
تاریخ جلسه: 1393/8/4 ـ جلسه 2
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیه 125
[2]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 20، ص 22 – 23
[3]. سوره بقره، آیه 127
[4]. سعدی :دیوان اشعار؛ غزلیات، غزل شمارهٔ ۶۱
[5]. سوره بقره، آیه 128