آثار معرفة الله ـ بخش سوم

مقدمه

 

در زیارت روز عرفه، امام حسین علیه‌السلام می‌فرماید:

«أَنْت الّذی أَشرقت الأَنوار فی قُلوبِ أُولیائکَ حتّی عَرَفُوک و وحّدوک»

«بارالها! تو نور ایمان را در قلوب دوستدارانت تاباندی تا این که تو را شناختند و به یکتایی‌ات اقرار کردند.»

 در این مبحث برآنیم که بر اساس عبارت فوق به بررسی آثار معرفة‌الله در محضر قرآن بپردازیم. اینکه آثار معرفة‌الله چیست و اگر کسی خدا را شناخت، در زندگی فردی و اجتماعی و زندگی ظاهری و باطنی او چه آثاری را در پی دارد؟

 

آثار معرفة الله

 

1.ذاکر، مطیع و تسلیم شدن بنده در مقابل خداوند

 

«فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِی وَلاَ تَكْفُرُونِ»[1]

«پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم! و شكر مرا گویید و كفران نكنید!»

   در زمان‌هایی كه اشك بر مصیبت اباعبدالله بر چشم ما روان است و آتش عشق اباعبدالله در سینۀ ما شعله‌ور، نوع ادراك ما از حقایق قرآنی متفاوت می‌شود؛ زیرا در این زمان، لایه برداری‌هایی صورت می‌گیرد، رفع حجب صورت می‌پذیرد و با وساطت حضرت، بصیرت نصیب ما می‌شود.

خداوند می‌فرماید: «فَاذْكُرُونِی»؛ «به من توجه كنید»؛ زیرا من همیشه به شما توجه دارم. بعضی از مفسرین در ذیل این آیه می‌فرمایند: «در این آیه تقدیم و تأخیری وجود دارد و معنایش آن است که « أَذْكُرْكُمْ فَاذْكُرُونِی»؛ من همیشه یاد شما هستم؛ پس شما هم به من توجه كنید.

اثر معرفة‌الله این است كه وقتی خدا را بشناسم، می‌دانم كه قبل از اینكه من به او توجه داشته باشم، او به من توجه دارد. او ذاكر من بود كه مرا خلق كرد. اگر توجه نداشت، ما را از وادی عدم، وارد عالم وجود نمی‌كرد.

پس نتیجه این شناخت که خدا «خیر‌الذاكرین» است و بیشترین میزان توجه را به بنده دارد، آن است كه بنده متوجه به حق می‌شود؛ در زبان، ذاكر  است و در عمل، طاعت را در حالی‌که در اوج اختیار است، انجام می‌دهد. در باطن، تسلیم تمام اوامر و نواهی الهی است و هرگز بابت هیچ یک از اوامر یا نواهی، اعتراض ظاهری یا باطنی ندارد.

 

 تبدیل اخلاق رذیله به فضایل اخلاق

 

وقتی وجود انسان در اثر معرفة‌الله «ذاكر» شد، خود به خود این ذكر، تمام اخلاق رذیلۀ او را به خُلق حسن تبدیل می‌كند و صفات ناشایست او تبدیل به صفات زیبا می‌شود. ذاكر شدن پیامد معرفت است؛ زیرا بدون معرفت، كسی نمی‌تواند توجه به خدا داشته باشد. وقتی بنده ذاكر شد، نمی‌تواند بخیل باشد؛ خود به خود سخی می‌شود، نمی‌تواند حریص به دنیا باشد؛ خود به خود بی‌رغبت به مادیات می‌شود، ‌نمی‌تواند لئیم باشد؛ به راحتی كریم می‌شود، نمی‌تواند تنگ نظر باشد؛  از وسعت دید بهره‌مند می‌شود.

خدای سبحان می‌فرماید: «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ»؛ وقتی شما توجه كردید كه من همیشه ذاكر شما بوده‌ام و همیشه به شما توجه داشته‌ام، پیامد این توجه آن است كه وجود فانی را از شما می‌گیرم و وجود باقی به شما می‌دهم. من ذاكر بودم كه شما ذاكر شدید! من متوجه به شما بودم كه شما به من متوجه شدید! ‌نمونه‌اش اصحاب اباعبدالله هستند که با توجه به حق، وجود فانی‌شان گرفته شد و وجودی به ایشان داده شد كه روزانه، افراد بی‌شماری به آنان سلام می‌دهند.

 

ذاکر شدن بنده در تمامی عوالم وجود

 

اگر انسان توجه خداوند به خود را  ادراک کند، نه در یك منطقه از وجود، بلکه در همۀ عوالم درونی‌اش توجه خاصی به خدا پیدا می‌كند؛ زیرا درمی‌یابد که خدا به ظاهر و باطن، سرّ و آشکار و قلبش، توجه و عنایت دارد. وقتی خدا با این گستردگی به بنده توجه می‌كند، بنده هم قرار را بر این می‌گذارد كه اگر قرار است ذاكر خدا باشد، فقط یک قسمت از وجود او ذاكر نباشد؛ نه تنها زبان و ظاهر، بلکه باطن، قلب، روح و سرّش، همه متوجه حق باشند. اگر بداند که خداوند چطور به زوایا و اعماق وجودی‌اش توجه دارد، نمی‌تواند به خداوند، تنها توجه ظاهری داشته باشد.

 

کسب پاداش فوری و نقدی

 

وقتی ما به خداوند توجه خاص داشتیم، این توجه خاص، برای ما معرفت به ارمغان می‌آورد. با ذكر، معرفة‌الله نصیب‌مان می‌شود. اگر معرفت پیدا كردیم، جزای آن، نقدی و فوری است؛ بدون مسامحه و بی درنگ، «أَذْكُرْكُمْ» نصیب‌مان می‌شود.  بعد از این كه معرفت پیدا كردیم و اهل ذكر شدیم، خدا ذاكر ما می‌شود. در میان جمعی خدا ذاکر ما می‌شود که بسیار بهتر از جمعی است كه  ما ذاکر او هستیم. ما در عالم ماده، ذاكر خداییم؛ اما خدا در عالم معنا ذاكر ماست. ما در عالم فانی ذاكر خداییم و خدا در عالم باقی ذاكر ماست! ما در بین موجودات ناسوتی ذاكر خداییم  و خدا بین ملكوتیان و جبروتیان ذاكر ماست. اگر یک «ولیّ خدا» ذاكر ما باشد، بسیار خوشحال می‌شویم! حال اگر بگویند که نام شما در جمع كروبیین و حریم حملۀ عرش و در بین سكنۀ بهشت ذکر شده است، چه حالی خواهیم داشت؟!

چرا ذكر به انسان آرامش می‌دهد؟ زیرا جزای ذاکر خدا بودن، نقدی و فوری است.  وقتی فردی که جز خیر بر زبان او جاری نمی‌شود، ذكر خیر ما را داشته باشد، بسیار خوشحال می‌شویم؛ اثر معرفت این است كه خود خدا ذاكر ماست. اگر خدای رئوف و رحیم بخواهد بندۀ عارفش را ذکر كند، محال است که در بین سكنۀ عرش نقایص بنده را ذکر کند؛ چرا که او خدای ستار، غفار، رئوف و رحیم است.

 

بهره‌مندی از وجود گسترده و حقانی

 

آیا ممکن است که خداوند به شما توجه كند؛ اما عطا ندهد؟! هرگز چنین نیست که خداوند فقط تعریف ما را ذکر كند و عطایی نداشته باشد. هنگامی که خدا به بنده‌ای توجه کند، وجود جدید، گسترده و حقانی به  او می‌دهد؛ وجودی كه متفاوت از وجود قبلی اوست. در حدیث قدسی قرب نوافل و فرائض[2] آمده است كه خداوند می‌فرماید:«بندۀ من به من نزدیك می‌شود به گونه‌ای که من دست، چشم، زبان و گوش او می‌شوم؛ یعنی بی‌نهایت می‌شود و حد و مرزها از او برداشته می‌شود؛ زیرا وقتی خدا به بنده توجه کند، وجود حقانی نصیب بنده شده است. نمونه‌ای از وجود حقانی، «زهیر» است که به اندازۀ  سر سوزنی به خاطر جداشدن از مال‌التجاره‌اش هراسی به دل راه نمی‌دهد. «حر» نیز  اندکی تردید ندارد و وقتی تصمیم خود را گرفت، از همۀ تردیدها جدا شد. همچنین كهولت سن «حبیب» مانع سلوكش نشد؛ زیرا یک وجود حقانی و قدرتی بی‌نهایت به ایشان داده شد.

 

علامت «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ» چیست؟

 

علامت «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ»«پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم!» چیست؟ خدای سبحان می‌فرماید:«اگر به شما توجه كنم، نعمت‌های بسیاری به شما می‌دهم:«وَأَسْبَغَ عَلَیكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً»[3]«نعمت‌های ظاهری و باطنی را برای شما فراوان کرده است». البته می‌دانیم که هر چیزی نیز به چشم خدا نمی‌آید! زیرا خداوند به كل دنیا عنوان «قلیل» داده است: «مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ»[4]‏« سرمایۀ زندگى دنیا، ناچیز است.» حال وقتی می‌فرماید:« نعمت‌ها را بر شما فراوان کردم؛ آن نعمت‌ها چیست كه به چشم خدا می‌آید؟! بلافاصله بعد از «أَذْكُرْكُمْ» می‌فرماید: «وَاشْكُرُواْ لِی»«و شكر مرا گویید.»؛ یعنی وقتی به شما توجه می‌كنم، نعمت‌هایی به شما می‌دهم که بسیار زیاد است و از شما می‌خواهم كه شكرش را به جا آورید تا افزون شود.

وقتی همۀ نیازهای ظاهری، باطنی، معنوی و مادی فردی را برآورده می‌كنیم، انتظار تشکر داریم و این بدان معناست که برای او از چیزی فروگذار نبوده‌ایم! وقتی خدا به ما می‌گوید: «وَاشْكُرُواْ لِی»، چیزی به ما داده است كه به چشم خودش آمده است و آن «یاد ما» در همۀ عوالم است، جزای ذكر ما آن است که خدا ذاكر ما می‌شود: «أَذْكُرْكُمْ».

سپس می‌فرماید:از من تشكر كن: «وَاشْكُرُواْ لِی»، ‌یعنی با «اَذْكُرْكُمْ»« یاد شما»، همه چیز به شما دادم و از هیچ چیزی كم نگذاشتم. فقط از شما می‌خواهم شكرش را به جا آورید تا اولاً داده‌ها پایدار باشد و ثانیاً افزون شود؛ بنابراین اثر معرفة‌الله در زندگی ما این است كه خدا ذاكر ما می‌شود و وقتی خدا ذاكر بنده شد، چنان وسعت وجودی به بنده می‌دهد و چنان وجود حقانی به او عطا می‌كند كه می‌فرماید: «وَاشْكُرُواْ لِی».

 

2.صبوری

 

یكی دیگر از آثار معرفة‌الله، صبوری است. هر چقدر خدا را بیشتر بشناسیم، هنگامی که در معرض مشكلات مختلف قرار می‌گیریم، مقاومت‌مان بیشتر می‌شود.

«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِین»[5]

«قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و میوه‏ها، آزمایش مى‏كنیم؛ و بشارت ده به استقامت‏كنندگان!»

در این آیه یكی از آثار معرفت، «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین» معرفی شده است. هنگامی که مقاومت و قوت شما زیاد شود، نام«صابر»  بر شما نهاده می‌شود.

 

آزمایش با «خوف»

 

«مِّنَ الْخَوفْ»

خداوند می‌فرماید شما را در زندگی با خوف آزمایش می‌كنم: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوفْ»؛ اما به صابرین در این آزمایش سخت نمی‌گذرد. اگر كسی با معرفة‌الله عنوان صبور را دریافت كرد، در اوج خوف، خوش است. آیا می‌شود كسی که خدا را شناخته است در خوف رها شود و حل مشکلش به خودش واگذار شود؟

خداوند به صابرین بشارت می‌دهد كه در زمان خوف و در اوج نگرانی‌ها از توكل بهره‌مند می‌شوید. وقتی انسان معرفت دارد، به مجرد این كه طوفان نگرانی زندگی او را فرگیرد، یقین و توكل نازل می‌شود؛ بنابراین خوفی باقی نمی‌ماند. اثر معرفت، رفع اضطراب است و اضطرابات با رزقِ توكل و یقین، مرتفع می‌شود.

 

آزمایش با «جوع»

 

«وَالْجُوعِ»

اگر در شرایطی از زندگی، مادیات كم شد، خدای سبحان به  بندۀ خود بشارت افزایش معنویات را می‌دهد. اگر بنده‌ای در معرض آزمایش «جُوع» و گرسنگی قرار گرفت؛ به جهت تزکیۀ اوست؛ خدای سبحان اراده کرده است تا بنده با این جوع، از حرص جدا شود! وقتی در عالم ماده كاستی‌هایی بر بنده وارد شد، با بارش فیوضات معنوی، ترمیم و جبران می‌شود.

 

آزمایش با « نقصان در مادیات»

 

«وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ»

در هنگام نقصان مادیات از رذایل بسیاری دور می‌شویم؛ زیرا وقتی می‌بینیم که عالم ماده آنقدر بی‌اعتبار است، تصمیم می‌گیریم بخیل و حریص نباشیم. فردی كه اهل معرفت شود، اگر در زندگی مالش نیز كم شود – «وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ» – مورد بشارت خداوند قرار می‌گیرد. خدای سبحان می‌فرماید:«شما را به روحیۀ قناعت بشارت می‌دهم و به جای آنچه از شما می‌گیرم، روحیۀ قناعت را عطا می‌کنم.» در حقیقت جبران نقصان مال، حیات طیب است. حیات طیب از نگاه امیرالمومنین قناعت است:« و سُئِلَ عن قوله تعالی «فَلَنُحیِینَّهُ حَیاةً طَیِّبة» فَقالَ هِیَ القَناعَة»«از حضرت پرسیدند: منظور از جمله «فَلَنُحیینَّهُ حیاةً طَیِّبة» چیست؟ فرمود: قناعت است.»[6]

خدای سبحان می‌فرماید: اگر مال را از شما بگیرم، بشارت می‌دهم که از غفلت خارج می‌شوید؛ زیرا جذب مال  شده بودید و گمان می‌كردید پایدار است. معرفت به اینکه مال، ناپایدار است، بشارتی از جانب خدای سبحان است. اگر مال دچار نقصان شود، استجابت همان دعای ابوحمزۀ ثمالی در سحرهای ماه مبارک رمضان است: «سیِّدی أخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبی»«اى آقاى من محبت دنیا را از دلم بیرون کن.»؛ چون  مال برای ما تعلق ایجاد كرده بود و خدای سبحان با نقصان در آن، حب دنیا را از دل خارج می‌کند. پاکسازی دل، بشارت است.

 

آزمایش با بیماری و مرگ

 

«وَالأنفُسِ»

خدای سبحان بیماری را کفارۀ گناهان ما قرار داده است. بیماری موجب پاکسازی انسان از گناهان است. مرگ عزیزان نیز به جهت جداشدن از تعلقات دنیوی است. به مجرد آنکه بخواهیم اسیر تعلقات شویم با مرگ یکی از اطرافیان به ما بشارت انقطاع از تعلقات داده می‌شود.

 

آزمایش با آسیب به نتایج

 

«الثَّمَرَاتِ»

اگر به نتایجی كه انتظار داشتیم، دست نیافتیم و یا خسارتی بر آن  وارد شد؛ بشارتی الهی است: «وَ عِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ خَلَف‏»[7]«خدا هرچه را که بگیرد، برای آن جایگزینی دارد.» اگر ثمره‌ای از شما گرفته شد، جایگزین آن آماده است. خدای سبحان هر نعمتی را که بگیرد، فوراً جای آن را پُر می‌كند.

 

بشارت به صابران

 

«وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین»

«صابر» نمی‌تواند بدون معرفت، صبور باشد. اساس صبر، معرفت است. اثر معرفت آن است که خدای سبحان به او بشارت می‌دهد، بشارتی که در آن اعلام می‌کند که بهره‌مندی همۀ افراد از نعمت، حساب و کتاب دارد؛ اما فقط صابران، بدون حساب از نعمت‌های بی‌شمار بهره‌مند می‌شوند: «إِنَّما یوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ»[8]«صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دریافت مى‏کنند!» انسان بامعرفت به دنبال حور و غلمان نیست؛ بلکه به‌دنبال پاداش بی‌نهایت، بی‌كران و نامحدود است. انسان بامعرفت می‌داند اگر نعمتی از او سلب می‌شود، در مقابل بی‌نهایتی را دریافت می‌کند؛ به همین جهت ناخوش نیست. این شادمانی اثر معرفت است. خداشناس، دلخوری ندارد، كدورتی از او مشاهده نمی‌شود. دائما پیكی به نام پیامبر خاتم، خبر در اختیار قرار گرفتن نامحدودها را به او می‌دهد. اگر وجود مقدس حضرت زینب سلام‌الله‌علیها می‌فرماید: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»[9]« به خدا قسم که من جز زیبایی چیزی ندیدم.» به دلیل آن است که  حضرت باور دارد که آنچه دریافت می‌کند با گرفته شده‌ها قابل قیاس نیست.

 

تاریخ جلسه: 1393/8/5 ـ جلسه 3

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]. سوره بقره، آیه 152

[2]. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۵۲

[3]. سوره لقمان، آیه 20

[4]. سوره نساء، آیه 77

[5]. سوره بقره، آیه 155

[6]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت  ۲۲۹

[7]. صحیفة سجادیه، قم، چاپ اول، 1376ش. ص 98

[8]. سوره زمر،  آیه 10

[9]. اللهوف على قتلى الطفوف، سید ابن طاووس، تحقیق: فهرى زنجانى، احمد، جهان‏، تهران‏، چاپ: اول‏، ١٣٨٤ ش‏، ص ١٦٠

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *