مقدمه
اگر در زندگی ما آثار معرفت الهی وجود داشته باشد، این آثار به بروز و ظهور میرسد و معرفت ما را نمایان میکند. اگر این آثار ملاحظه نمیشود، معلوم است که این تصور ماست که معرفتی هست؛ ولی در واقع معرفتی وجود ندارد!
آگاهی به حسابگری خداوند به همۀ امور آشکار و پنهان
«لِّلَّهِ ما فِی السَّمَاواتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحَاسِبْکم بِهِ اللّهُ فَیغْفِرُ لِمَن یشَاءُ وَیعَذِّبُ مَن یشَاءُ وَاللّهُ عَلَى کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»[1]
«آنچه در آسمانها و زمین است، همه ملک خداست و اگر آنچه در دل دارید آشکار و یا مخفی کنید همه را خدا در محاسبۀ شما خواهد آورد، آن گاه هر که را خواهد ببخشد و هر که را خواهد عذاب کند، و خدا بر هر چیز تواناست.»
از آثار معرفت این است که انسان به اینکه خداوند دائماً حسیب و شمارشگر اوست، آگاه است. او میداند که هر چیزی را اظهار یا پنهان کند، خدا شمارش آن را دارد!
یکی از مفسرین در اینجا بحث خواطر را بیان میکند و میگوید که گاهی در باطن انسان الهامات ربانی است. گاهی چیز خاصی به دلتان افتاده است و میدانید که از جنس این عالَم نیست؛ بلکه از جنس دیگری مانند القائات ملکی است و ملائک آن را به شما القاء میکنند. گاهی اوقات این الهامات و القائات ملکی را در عرصۀ عمل به نمایش میگذارید و به فعلیت و ظهور در میآورید و گاهی همچنان بالقوه باقی میماند.
خداوند میفرماید که من شمارۀ همۀ امور ظاهری و باطنی شما را دارم. اثر معرفت این است که مییابیم که حسیب، حساب و کتاب اعمال ما را بصورت جزئی و با آمار بسیار دقیق دارد. مثلا خدا میداند که هر یک از ما چند بار، چند قطره اشک برای اباعبدالله ریختهایم و یا باطناً متاثر شدهایم! تکتک نیات خیر ما حتی نیاتی را که هرگز به فعلیت در نیامده است، میداند! وقتی کسی معرفتی نصیبش شد، میداند که خدای سبحان همۀ الهامات ربانی و خاطرات ملکی او و نیز تک تک اعمال او را میشمارد. لذا هرگز جرأت نمیکند که هر وسوسهای را به دل راه دهد و اجازه نمیدهد شیطان، بذر افشانی داشته باشد. نمیگوید از ذهنم گذشت؛ اما آن را اظهار نکردم! بلکه به محاسبۀ الهی آگاه است.
تفاوت محاسبه با مجازات
«یحَاسِبْکم» با مجازات متفاوت است. محاسبۀ خدا، یعنی خدای سبحان ما را مورد عتاب قرار میدهد. ما امین هستیم و نمیتوانیم هر چیزی را در دل بگذارنیم؛ بلکه تنها میتوانیم اموری را که مورد پسند صاحبخانه است، از دل عبور دهیم. قرار نیست ناامیدی به دل راه دهیم. با ناامیدی گرچه عقوبت نمیشویم؛ ولی مورد عتاب قرار میگیریم.
فوری بودن محاسبه
خدا نفرمود: « فیحاسبکم»؛ بلکه فرمود: «یحَاسِبْکم بِهِ اللّهُ» ؛ فوراً حسابی هست! حساب خدا رحمت است؛ چون میفهمم که اجازه ندارم هر کاری اتجام دهم!
گاهی بیجهت انبساط داریم و خیلی سرحال هستیم، در حالیکه از نظر خودمان کار خاصی هم انجام ندادهایم! یک نظر درست در دل ما، بسط را ایجاد میکند. جزا را نیز خدا میداند که چیست.
بسیط و بینهایت بودن امور قلبی و آثار آن
امور قلبی، امور بسیط است. امور مرکب نیست؛ اما عملی که در ظاهر انجام میدهیم، مرکب است؛ زیرا جسمم درگیر آن است و جسم محدودیت دارد. کار ما در یک شبانهروز محدود است؛ اما امور قلبی ما بینهایت است؛ چون نیتها بینهایت است. آثار عمل قلبی هم بینهایت است. خدای سبحان شمارۀ آنچه را شما در دل میگذرانید، دارد.
وقتی اهل معرفت میشوم، اثرش این است که اجازه نمیدهم که هر چیزی وارد دل شود؛ چون میدانم که خدا شمارۀ امور قلبی مرا دارد؛ حال چه این امر قلبی به ظهور برسد و چه مکتوم باقی بماند.
یکی از مفسرین در ذیل همین آیه میفرماید: «با آنچه که در دل خود میگذرانید، قرب و بُعد نصیبتان میشود.» یعنی عالَم حساب و کتاب دارد. وقتی اهل معرفت شدم، میدانم آنچه که از دلم بگذرد، محاسبه میشود. مانند کسی که خود را معطر کرده است و همهجا از بوی عطر او معطر میشود.
ما نمیتوانیم هرچیزی را به دل خود راه دهیم! نمیتوانیم بگوییم یک بار در دلم فکر گناه گذشت، عقاب ندارد! در آینده حتماً دچار عقوبت میشویم، علاوه بر اینکه ما را ازمسیر قرب باز میدارد. در مقابل، یک نیت درست، قربآور است و باعث پیشرفت میشود.
همین که در دل خود به اباعبدالله سلام میدهیم:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»[2]
«سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت.»
این که صادقانه آرزو میکنیم:
«یا لَیتَنا کنّا مَعَک فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً»[3]
«یا اباعبداللَّه! ای کاش ما با تو بودیم و رستگاری عظیم پیدا می کردیم.»
بالاخره ما را به جایی میرساند.
حضرت اباعبدالله (ع)، به هنگام خروج از مکه و حرکت بهسوی کربلا، فرمود:
«مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»[4]
«هرکس میخواهد جان خود را در راه ما بذل کند و خود را برای ملاقات با خدا آماده کرده است، با ما کوچ کند.»
به خون انتهای قلب بعد از ذبح، «مهجه» میگویند. گویا امام میفرماید: اگر بتوانی عمق دل را هم برای ما نثار کنی، میتوانی با ما کوچ کنی. گاهی اوقات یک نیت خوب موجب انبساط و نشاط ما میشود. این اثر معرفت است.
اثر معرفت این است که میدانیم خدای سبحان شمارش تمام ما فیالضمیر بنده را دارد. با آنچه که در درون بنده میگذرد، خلقیات خاصی به او داده میشود. اینکه به یکباره تطهیر میشوید و از یک رذیله پاک، نتیجۀ شمارش اعمال خیر توسط خدای سبحان است. مثلا تنگنظر و اهل تجسس بودید، قناعت نداشتید، متوقع بودید و.. اما یک باره جراحی بیدرد صورت میگیرد؛ چون کار خیری انجام دادهاید! لازم نیست ظاهری باشد، باطناً عملیاتی صورت گرفته است!
شنیدن پیام شریعت و اطاعت عاشقانه
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکتِهِ وَکتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَک رَبَّنَا وَإِلَیک الْمَصِیرُ»[5]
«این رسول به آنچه خدا بر او نازل کرده ایمان آورده و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیغمبران خدا ایمان آوردند (و گفتند) ما میان هیچ یک از پیغمبران خدا فرق نگذاریم، و (همه یک زبان و یک دل) اظهار کردند که ما (فرمان خدا را) شنیده و اطاعت کردیم، پروردگارا، ما آمرزش تو را خواهیم و (میدانیم) بازگشت همه به سوی توست.»
سامعه؛ اولین حس فعال انسان برای درک پیام حق
وقتی آدمی اهل معرفت شود، پیامگیرش فعال است و گوش جانش برای شنیدن حقیقت باز شده، البته که باز بوده است، ما باید کاری کنیم که بسته نشود. اولین حس فعال ما «سامعه» بوده است. علامتش نیز این است که وقتی خدای سبحان سوال کرد: «أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ؟»[6]« آیا پروردگار شما نیستم» همه گفتیم:«قَالُوا بَلَى». اول شنیدیم و بعد «بله» گفتیم.
تا هفتاد و دو ساعت بعد از مرگ نیز قوۀ شنوایی ما فعال است؛ به همین دلیل میت را تلقین میکنند. وقتی انسان اهل معرفت شود، معترف است به این که گوش جان او از قدیم شنوا بوده است و همواره باید دریافت پیام داشته باشد. معلوم است دائم از عالم معنا به ما پیام داده میشود؛ اما اگر به پیامهای الهی بیتوجه باشیم، دچار حسرت میشویم:
«قَالُوا یا حَسْرَتَنَا»[7]
«دریغا که در این باره کوتاهی کردیم!»
زهیر، پیامش را بهموقع دریافت کرد و سعادت ابدی را برای خود رقم زد. آنان که از سپاه عمر سعد به سپاه حضرت برگشتند، پیام را دریافت کردند. اثر معرفت این است که انسان باور دارد که دائماً برای او پیام فرستاده میشود و باید دریافت کند.
اطاعت عاشقانه، بی منت و بدون توقع پاداش
وقتی اهل معرفت میشویم، بابت انجام هر کاری منت میکشیم که آن را انجام دهیم و آن کار را عاشقانه انجام میدهیم، نه شرطی و تعاملی! درخواست پاداش هم نداریم. وقتی آدمی اهل معرفت شد، با طوع و رغبت و نه از سر تکلیف، کار میکند.
به فعلیت درآمدن استعدادهای بالقوۀ انسان
«صیرورت» بهمعنای «دگرگونی» و «شدن» است؛ یعنی انسان یک انسان دیگر میشود. امام خمینی (ره) در بحث انسانشناسی میفرماید: «وقتی انسان وارد عالم میشود، بالقوه انسان است، اما بالفعل انسان نیست. اگر مسیر درست را طی کند، انسانیتش به فعلیت میرسد و اگر مسیر نادرست را برود، حیوانیتش به فعلیت میرسد.
وقتی کسی اهل معرفت شد، دگرگونی برای او ایجاد میشود. وقتی دائماً بهسوی او حرکت میکنیم، مظهر اسماء و صفات الهی میشویم. اگر زهیر مسیر درست را انتخاب نکرده بود، مظهر اسم حی خدا نمیشد. این سیر و حرکت، فانی را باقی و عاجز را قادر میکند. وقتی انسان اهل معرفت شود، در مییابد که دائماً درحال فعل و انفعالات است. اگر مسیر را درست طی کند، یک صیرورت و دگرگونی روی او صورت میگیرد.
اصحاب اباعبدالله نهتنها بیعاطفه نبودند؛ بلکه در اوج کمال بودند. وقتی انسان مسیر را درست میرود، دگرگونی غیرقابل باوری برای او ایجاد میشود.
تاریخ جلسه: 1393/8/11 ـ جلسه 9
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1].و سوره بقره، آیه 284.
[2] فراز از زیارت عاشورا
[3] فرازی از زیارت اباعبدالله (ع)
[4] لهوف، ص۶١؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص٣۶٧ و نیز نک: نزهةالناظر، ص٨۶؛ مثیرالاحزان، ص۴١.
[5]. سوره بقره، آیه 285.
[6]« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ» سوره اعراف؛ و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم آیه 172
[7]. سوره انعام، آیه 31.