مقدمه
اگر کسی از معرفت خدا بهرهمند شود، در زندگی او آثاری از این معرفت مشاهده میشود. ممکن نیست که فردی خداشناس باشد و خدا را یافته باشد؛ اما آثار این معرفت در زندگی او آثاری از خود باقی نگذارد.
آثار معرفة الله
خدا را مالک دانستن
«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعون. أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»[1]
«آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان رسد، گويند:«ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمىگرديم!» اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است؛ و آنها هستند هدايتيافتگان!»
اولین اثر معرفت آن است که انسان خود را مِلک خدا میداند: «إِنَّا لِلّهِ». ما مال خدا و ملک خداییم و یک مالک بیشتر نداریم. اگر ما مِلک مالکی هستیم که خبیر، بصیر، رحیم، عزیز و کریم است، به ملکش آسیب نمیزنیم؛ زیرا بهخوبی واقفیم که مالک، هر اصلاحاتی انجام میدهد و یا هر مصیبتی ایجاد میکند؛ به جهت بازسازی و احیاء آن ملک است.
به طور مثال، وقتی گهواره کودک سهسالهای را از او میگیرید، ظاهراً چیزی را از او گرفتهاید و مصیبتی بر او وارد کردهاید؛ اما باطناً میخواهید به او تفهیم کنید که بزرگ شده است و دیگر گهواره جای او نیست! وقتی انسان اهل معرفت شد، به همۀ مصیبتهایی که خدا بر او وارد میکند، به این دید نگاه میکند که مالک، اوست. او اگر ملک را ویران هم میکند، به دلیل آن است که میخواهد آن را احیا کند. کدام مالکی خواستار است که ملکش ویرانه باقی بماند؟! مالک میخواهد ملکش را قیمتی کند؛ آسیبهایی که بر ملکش وارد میکند، به جهت قیمتیتر شدن آن است.
اعتقاد به رجوع الیالله
وقتی انسان بامعرفت شد، فقط با یکی است و فقط به یکی رجوع دارد. «إِلَيْهِ» جارو مجروری است که مقدم شده است و افادۀ حصر میکند؛ یعنی ما فقط به سراغ یکی میرویم. انسان بامعرفت بسیار خوش سلیقه است و فقط سراغ یکی میرود که او کامل، قدیر مطلق، رئوف مطلق و رب است و وقتی سراغ او میرود، تأمین محض است. «إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ»: یعنی حتماً و فقط رجوع ما در کل زندگی به یکی است. اثر معرفت این است که چون آگاهی کامل به آغاز و انجام مسیر داریم، در آن قدم میگذاریم. اثر معرفت آن است که بیتردید، فقط به سوی یکی میروم و این حرکت و سِیر مدام است نه گاهی اوقات! میدانم این مسیر با مصیبت و سختی همراه است.
ای که از کوچۀ معشوقه ما میگذری
باخبر باش که سر میشکند دیوارش
سر را میشکند تا دستی به آن بکشد و آن را با نوازش التیام بخشد. تمام مسیر سلوک از لابلای همین کوچه پس کوچههای مصیبت میگذرد؛ ولی سخت نیست! زیرا مسیر، مشخص است. وقتی دشوار به نظر میرسد که سردرگم باشم. وقتی میدانم انتها و پشت پردۀ مصیبتها، وصال و رجوع است، دیگر نگران نیستم.
قرار گرفتن در رحمت و الطاف الهی
«أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ»[2]
«اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است»
معرفت که نصیبتان شد، صیدتان میکند: «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را / که کس آهوی وحشی را ازین خوشتر نمیگیرد.»[3]
جذبۀ الهی
بحثی در عرفان به نام «جذبه» وجود دارد . تفاسیر عرفانی «صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ» را «جذبه» میگویند. خداوند دائماً به بندهاش درود میفرستد. مثلا فردی را میشناسید که از صفات نیکویی برخوردار است و حتی یک صفت ناشایست در او نمیبینید! صفات نیک او، شما را جذب خود کرده است. هر بار به سراغ او میروید، رهآوردی برای شما دارد. هر بار عطیهای انحصاری نصیبتان میکند، جای شما را به دیگری نمیدهد: «هر دم از این باغ بری میرسد/ تازهتر از تازهتری میرسد»[4]. جای خالی شما را به شما نشان میدهد و میگوید: «اما تو چیز دیگری!» کار خدا با ما اینگونه است. هرچه خوبی است، در اوست. اگر دیر به دیر برویم، جای ما را به دیگری نمیدهد. هر دفعه میرویم، بر ما درود میفرستد.
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ»[5]
«خداوند، توبهكنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد.»
این همان معنای«جذبه» است. وقتی آدمی بامعرفت شد، میبیند که خدا شاهد است. در جزئیترین امر زندگی، جذبه،درود خدا،عنایت و لطف الهی را میبیند. با وجود مریدان فراوان؛ اما هیچیک را از یاد نمیبرد، به یکایک آنها توجه ویژه دارد. چشمانتظار مریدان است و نگاه به یکی، او را از نگاه به دیگری باز نمیدارد! اگر دیر هم به سراغ او برویم، نهتنها از ما شکایت و گلهای ندارد، بلکه ما را میپذیرد، مقام عندیت را نصیب ما میکند. ما را مشمول رحمت خود میسازد و موانع بین خود و ما را مرتفع میکند. «صلوات» و «رحمت» نکره است؛ یعنی نمیفهمیم که چطور ما را جذب میکند!
وقتی خدا بندهاش را جذب میکند، بنده فقط میفهمد که آدم قبلی نیست. رحمت، کمالاتی فوق تصور نصیب بنده میکند. ناشکیبایی او به صبر تبدیل میشود! تنگنظری او به وسعتِ دید منجر میشود! از دید باطنی بهرهمند میشود و به عمق بسیاری از امور پی میبَرد. وقتی بنده، خدا را میشناسد، هرچه بیشتر به سراغ او میرود، ظرفش بزرگتر میشود در نتیجه کمال بیشتر و عنایت بیشتر را در ظرف او میریزند؛ به همین جهت بنده جای دیگر نمیرود؛ زیرا همه چیز را در نزد خدا دریافت میکند.
یکی از مفسرین در تعبیر جالبی میفرماید: بسیاری از اوقات قدر الطاف خدای سبحان را نمیدانیم. مثلاً تأثر از مصیبت اباعبدالله، پایدار است و هر روز پررنگتر و شدیدتر میشود. این پایداری و صبوری و استقامت در این تأثر، همان رحمت خداست؛ چون اگر رحمت الهی نبود، یقیناً کمرنگ و در نهایت تمام میشد! هم چنانکه در سایر مصیبتها، اینگونه است. تأثر از مصیبت اباعبدالله، رحمة الله الواسعه (رحمت گستره خدا) است. صبوری در این میدان رحمتی از جانب خدای سبحان است:« گفت ما را جلوۀ معشوق بر این کار داشت.»[6] کار خودمان نیست.
مقاومت در کارهای صحیح
اثر معرفة الله آن است که در تمام کارهای صحیح، مقاومت داریم. از چهل سال پیش نماز میخواندیم،اکنون هم میخوانیم. اعتقادات حقه و ارزشهای شایسته داشتیم، اکنون هم داریم. هیچکدام در گذر زمان کمرنگ نشده است. باورمان این است که این رحمت، از جانب پروردگار آمده است: « مِن رَّبِّهِمْ»، کار خود ما نیست. مثلاً اگر ساختمان بلندی را ببینید که بناهای بزرگی که در اطرافش بودهاند، همه به ویرانه تبدیل شدهاند.؛ اما این ساختمان محکم و پابرجا باقی مانده است، به سازندۀ آن درود میفرستید که توانسته چنین ساحتمان محکمی را بنا کند.
اعتقادات حقه و اعمال درست و احساسات صحیح ما در جهت دین، همین بنیاد رفیع است. چه بسیار افرادی که ساختمانهایشان دچار آسیب شده است! و زلزلهها ویرانشان کرده است! یقیناً این استقامت را به خود نسبت نمیدهیم و معتقدیم دستی مقتدر ما را نگه داشته است. اگر دست ولایت از زندگی هر کدام از ما برداشته شود، همگی طلحه و زبیر میشویم! چه بسیار افراد معتقدی که بر عقاید محکم خود پایدار نماندند و دچار انحطاط شدند!
قرار گرفتن در صراط
«وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»
«و آنها هستند هدايت يافتگان!»
افراد بامعرفت به هدایت دست یافتهاند. خدا نمیگذارد از صراط خارج شوند. در صراط، دستانداز و راست و چپ وجود ندارد؛ به سهولت مسیر طی میشود. اگر معرفت نصیب انسان شود، دیگر رسیده است و معطلی ندارد. هدایت از آسمان نازل میشود! تنها باید آن را با جان و دل قبول کنیم.
تاریخ جلسه: 1393/8/6 ـ جلسه 4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. سوره بقره، آیات 156 و 157
[2] . سوره بقره، آیه 157
[3] حافظ ، غزلیات؛ غزل شمارهٔ ۱۴۹
[4]. نظامی، خمسه، مخزن الاسرار ؛ بخش ۴۸ ، مقاله پانزدهم
[5]. سوره بقره ، آیه 222
[6]. حافظ، غزلیات؛ غزل شمارهٔ ۷۷