آسیب شناسی – بخش سیزدهم

درحضور امام سجاد علیه‌السلام بحث آسیب‌شناسی را ادامه می‌دهیم. در اواخر دعای چهل و پنجم (دعای وداع)، چند آسیب مشاهده می‌شود.

 

حرمت‌شکنی

 

«اللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَى هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَايَتِهِ، وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا، وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِيَامِهَا، وَ اتَّقَى ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا، أَوْ تَقَرَّبَ إِلَيْكَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاكَ لَهُ، وَ عَطَفَتْ رَحْمَتَكَ عَلَيْهِ، فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِكَ، وَ أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِكَ، فَإِنَّ فَضْلَكَ لَا يَغِيضُ، وَ إِنَّ خَزَائِنَكَ لَا تَنْقُصُ بَلْ تَفِيضُ، وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِكَ لَا تَفْنَى، وَ إِنَّ عَطَاءَكَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا»

«خدایا، کسی که حقّ این ماه را آن‌طور که می‌بایست، رعایت کرد و احترامش را به نحوی که شایسته بود، نگه داشت و حدودش را به صورتی که سزاوار بود به پای داشت و از گناهانش به طور کامل پرهیز کرد یا به وسیلۀ عمل خالصی به تو تقرّب جست، عملی که موجب خشنودی‌ات و معطوف کردن رحمتت بر اوست؛ پس مانند آنچه به او بخشیدی، بر ما هم از توانگری‌ات ببخش و چندین برابر آن را از احسانت به ما عطا کن؛ قطعاً احسانت کاهش نمی‌پذیرد و خزائن‌ات کاستی پیدا نمی‌کند؛ بلکه افزون می‌شود. همانا معادن احسانت از بین نمی‌رود و قطعاً عطای تو عطایی است گوارا.»

 

رعایت نکردن آدابِ حریم مقدسی که در آن قرار گرفته‌ایم و کوتاهی در انجام وظایف در قبال آن حریم، اولین آسیبی است که در این فراز مطرح شده است. با وجود این آسیب، بهرۀ کامل از مقدسات نصیب‌مان نمی‌شود.

خدای سبحان ما را در حریم ماه، کلام خود و حریم اولیائش قرار می‌دهد، اگر مراقبۀ لازم را در این حریم نداشته باشیم، به حرمت آن صدمه وارد کرده‌ایم.

 

توجه به قابلیت خود

 

دومین خطر این است که وقتی وارد حریم خزائن بی‌کران الهی می‌شویم، به دلیل بی‌معرفتی و جهالت، فضل خاص حق را مشاهده ‌نکنیم و در مقابل به موجودی و قابلیت کم خود توجه کنیم. در حالی که به ما اجازه داده شده است در آستانۀ بهره‌مندی از الطاف الهی، حتی اگر مؤدب به آداب نبوده‌ایم، عرصۀ درخواست را وسعت دهیم و چندین برابر موجودی همۀ خوبان طلب کنیم. باور کنیم خدای سبحان ظرف این دریافت‌ها را در اختیار ما قرار می‌دهد. اگر در حضور حق به اندازۀ ظرف کوچک خویش تقاضا ‌کنیم، صدمۀ جدی و جبران‌ناپذیر به خود وارد کرده‌ایم؛ زیرا می‌توانستیم با نادیده‌گرفتن ظرف محدود خود، از خدای سبحان هم ظرف و هم مظروف را طلب کنیم.

دادِ حق را قابلیت، شرط نیست

بلکه شرط قابلیت، دادِ او است

 

محدود کردن درخواست‌ها

 

آفت دیگر این است که گاه در حریم معنوی گمان می‌کنیم، اگر برای خود زیاد طلب کنیم، به موجودی دیگران خسارت وارد کرده‌ایم؛ به همین جهت به نظر خود انصاف را در این می‌بینیم که خواهان سهم اندکی باشیم تا الطاف الهی بین همگان توزیع و تقسیم شود. با این نگاه، بیشترین خسارت را به خود وارد می‌کنیم؛ زیرا طبق این فراز «وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِكَ لَا تَفْنَى» معادن احسان حق فناناپذیر است. بنابراین به این بهانه که می‌خواهیم خیری نصیب دیگران شود، شایسته نیست دامنۀ درخواست‌های معنوی خویش را محدود کنیم.

گاه کمالاتی را از خدای سبحان درخواست می‌کنیم؛ که به جهت فکر ناقص، برایمان گوارا نیست؛ زیرا تصور می‌کنیم، از سهم دیگری به ما داده شده است. یا تصور می‌کنیم شاید قابلیت دریافت این میزان لطف را نداشته‌ایم و شاید این لطف باید در زمان مناسب دیگری نصیب ما می‌شد. به عبارتی دیگر مُعطی بودن خدا را غیر‌حکیمانه می‌دانیم و گمان می‌کنیم با دریافت ما خسارتی به خزانۀ حق وارد شده است.

برای مثال بسیاری از اوقات در مکان مقدسی که قرار می‌گیریم، دائم با خود تکرار می‌کنیم که شایستگی این حضور را نداشته‌ایم! در حالی که واقعیت آن است که هیچ چیز، حق هیچ کس نیست و تنها فضل خداست.  به جای این که از روی جهل، دریافت فیض را بر خود ناگوار کنیم، بگوییم:«هذا من فضل ربی»؛ فضل رب را به رخ خدا بکشیم، نه این که دائم به نبود استحقاق خویش اشاره کنیم؛ چون «وَ إِنَّ عَطَاءَكَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا» عطای خدا قطعاً گواراست. از موجودی خود لذت ببریم و شکر آن را بجا آوریم و برای دیگران دعا کنیم.

چو پیر سالک عشقت به می حواله کند

بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش

ناامیدی

 

حضرت امام سجاد علیه‌السلام بعد از بازگشت از نماز عید فطر و جمعه رو به قبله می‌ایستادند و این دعا را می‌خواندند:

«وَ الْخَيْبَةُ الْخَاذِلَةُ لِمَنْ خَابَ مِنْكَ»

«و نومیدی ذلّت‌بار برای کسی که از تو نومید شد».

خطری بسیار جدی که بطور قطع موجب ذلت و سوءعاقبت می‌شود، ناامیدی است؛ به این معنا که در صحنۀ بندگی به دریافت عنایت و فضل خدای سبحان امیدوار نباشیم و انتظار رزق معنوی خاص، حال خوش و توجه خداوند به خود را نداشته باشیم.

«وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون‏»[1]

«و از رحمت خدا نومید نباشید که هرگز جز کافران هیچ‌کس از رحمت خدا نومید نیست.»

کافر، هیچ‌گاه امیدوار نیست و مسلمانِ ناامید هم، حتماً مسلمان از دنیا نمی‌رود. یکی از مُهلک‌ترین و مخرّب‌ترین آفت‌ها ناامیدی از رحمت خداست؛ یعنی گمان کنیم، هدایت و معرفت، معنویت و کمال، سعادت و حسن‌عاقبت نصیب ما نخواهد شد و دیگران از آن‌ها بهره‌مند می‌شوند. به عنوان مثال اگر حُر گرفتار این آسیب شده بود، حتماً به این جایگاه رفیع نمی‌رسید. توّابینِ عالم اگر از رحمت و مغفرت خدای سبحان مأیوس بودند، هرگز محبوب خدا نبودند.

 

مغرور شدن به رحمت خدا

 

حضرت در ادامه می‌فرمایند :

«وَ الشَّقَاءُ الْأَشْقَى لِمَنِ اغْتَرَّ بِك»

«و بدترین تیره‌بختی برای کسی است که به رحمت و کرم تو مغرورشد»

هنگامی‌که به فضل و رحمت خدای سبحان مغرور شویم و خود را مستحق الطاف دائم او بدانیم، ادب لازم را رعایت نمی‌کنیم و شاکر نعمت‌ها نیستیم.

مثلاً همیشه مراقب بودیم، نماز شب ما ترک نشود؛ یک شب که خواب می‌مانیم، ناراحت می‌شویم و در پی علت آن هستیم، در حالی که خدای سبحان از این طریق ما را متوجه کرد تا خیال ما از خودمان راحت نباشد. همه توفیقات زندگی ما این چنین است؛ اگر با وجود مراقبه، خطایی از ما صادر می‌شود برای پیشگیری از غرور است. 

مغرور‌شدن به رحمت خدا بدترین نوع بدبختی است.

برای مثال این که فکر کنیم، خدایی که دارای رحمت بیکران است هرگز عقاب و اخراج نمی‌کند!. او که در کودکی ما را در آغوش مهر و رحمتش جای داده است، مگر ممکن است در پیری ما را رها کند؟! در حالی که بایستی بدانیم، جریان رحمت خدا با شکر است. گمان نکنیم از آن رو که مستحق رحمت هستیم و بر خدا واجب است رحمت را به ما برساند، پس دیگر عقابی نخواهیم شد. یکی از آسیب‌ها این است که به فضل و رحمت و عنایت خدا مغرور شویم و آداب را به‌جا نیاوریم. شرط حمایت دائمی خدای سبحان از ما رعایت بندگی است.

 

دریافت بدون پرداخت

 

در دعای چهل و هفتم صحیفه می‌خوانیم:

«وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ، وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ، وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ- صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِين‏»

دعا دربارۀ حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه است، درخواست می‌کنیم:

«خدایا، رأفت و رحمت و لطف و مهربانی او را به ما عرضه کن، ما را شنوا و مطیع اوامر او قرار بده. در جهت کسب رضایت او تلاش کنیم و مُعین او باشیم و از او دفاع کنیم و همه اینها را برای تقرب به تو انجام دهیم.»

آفت این است که خواهان مهربانی و دریافت لطف یک طرفه باشیم، از یک طرف به ما افاضۀ لطف شود؛ اما خودمان هیچ تلاش و اجرای صحیحی نداشته باشیم.

همۀ ما می‌خواهیم مشمول عنایت امام زمان قرار گیریم و اذن پیوست به حضرت ما داده شود و از محبت خاص ایشان در زندگی بهره‌مند شویم؛ اما فقط می‌گوییم: «هب لنا» نه این که «واجعلنا له». خدمات‌رسانی را وظیفۀ امام می‌دانیم در حالی که برای خود، وظیفۀ خاصی لحاظ نمی‌کنیم. حتی اگر پرداختی هم داشته باشیم همۀ همّ ما تلاش برای پسند حضرت نیست.

خطر دریافت الطاف از اولیاء الهی بدون این که پرداخت‌کننده باشیم، ما را تهدید می‌کند. جای بحث نیست که آنها بی‌نیاز از ما هستند؛ ولی ما نیازمند خدمت به آن‌ها هستیم. بهره‌برداری از حقوق بدون این که وظایف متقابلی داشته باشیم، آسیبی بسیار جدی است. این موضوع در همۀ زندگی ما وجود دارد. گمان می‌کنیم پدر و مادر و همسر نسبت به ما وظیفه دارند؛ اما ما وظایفی درقبال آنان نداریم و تنها باید دریافت‌کننده باشیم.

 

عمد در ارتکاب گناه

 

در دعای چهل و هفتم صحیفه می‌خوانیم:

 

«أَنَا الَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً. أَنَا الَّذِي اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزَكَ. أَنَا الَّذِي هَابَ عِبَادَكَ وَ أَمِنَكَ. أَنَا الَّذِي لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ، وَ لَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ»

«منم که از روی عمد تو را معصیت کردم، منم که خود را به وقت گناه از بندگانت پنهان کردم؛ ولی آشکارا به مخالفت با تو برخاستم. منم که از بندگانت ترسیدم؛ ولی خود را از تو ایمن و آسوده دیدم. منم که از عذابت نهراسیدم و از عقاب و خشمت نترسیدم.»

 

از آسیب‌های جدی که به انسان بودن خود وارد می‌کنیم ،این است که بسیاری از گناهان را به عمد انجام می‌دهیم؛ یعنی یقین داریم که گناه است؛ ولی بار دیگر هم آزمایش می‌کنیم.

گاه فرد شرمنده است از خلافی که مرتکب شده است؛

و گاه در فرد متخلف، آثار پشیمانی و شرمندگی دیده نمی‌شود و با وقاحت تمام از آن دفاع می‌کند.

 

جسارت گناه در محضر خدای سبحان

 

آفت دیگر این است که از مردم شرم داریم وگناه خود را پنهان می‌کنیم؛ اما از خدا شرم نداریم. از مردم می‌ترسیم؛ ولی به راحتی در مقابل خدا معصیت می‌کنیم. علت این آسیب جهالت و فقدان شعور است.

نمی‌فهمیم آسیبی که بنده‌ها به ما وارد می‌کنند، نهایتاً عمر محدود دنیوی ما را درگیر می‌کند؛ اما عذاب خدا نه فقط برزخ؛ بلکه تا قیامت، ما را گرفتار می‌کند. از آنجا که از مردم بیش از خدا می‌ترسیم، کارهای بسیاری را مخفی از مردم، انجام می‌دهیم که خدا نادرستی آن‌ها را اعلام کرده است؛ در حالی که هیچ فعلی بر خدا پوشیده نیست. در محضر خدا معصیت می‌کنیم بدون این که نگران از خدا باشیم.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در غررالحکم روایات بسیاری دربارۀ آداب معامله با سلطان را بیان فرمودند.

اگر واقعاً خدای سبحان را به عنوان مَلِک می‌شناسیم، چرا از او نمی‌ترسیم و آداب را رعایت نمی‌کنیم؟

امام رضا علیه‌السلام که جلوۀ کامل خدای سبحان هستند، با وجود رئوف‌بودن اگر بخواهند با قدرت و سلطنت خویش با ما برخورد کنند، نمی‌توانیم تحمل کنیم. بنابراین نترسیدن از خدای سبحان خطری جدی است که ما را تهدید می‌کند.

 

نافع نبودن

 

در ادامۀ دعای چهل و هفتم می‌خوانیم:

«وَ لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يَدِكَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ»

«و مرا از دست لطف و رحمتت رها مکن؛ هم‌چون رها کردن کسی که خیری در او نیست و نیازی به او نداری و راه بازگشتی برایش وجود ندارد.»

 

از آسیب‌های جدی این است که وجودمان غیرنافع باشد. در شرح دعای عرفه داشتیم: «خدایا، مرا از دستت رها نکن، رها‌کردن کسی که نفعی ندارد و به تو رجوع نمی‌کند.» بسیاری از افراد مفید نیستند و این نافع نبودن برای آن‌ها اهمیتی ندارد؛ در حالی که پیامبران مبعوث شدند تا ما را از نافع نبودن خارج کنند. آب همواره جریان دارد و سنگ هم استحکام دارد، چرا من خیری نداشته باشم؟ خدای سبحان صمد است و محتاج ما نیست؛ اما اگر غیر‌نافع باشیم، ما را رها می‌کند. این که دائم بنویسیم و نوشته‌های خود را حبس کنیم، کاری بسیار بیهوده است.

 

همواره نافع باشیم

 

ممکن است یکی از ما دریای خیرات باشد و دیگری ذره‌ای از خیرش به کسی نرسد. فضۀ کافره از آن طرف دنیا آمد و خیرش به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها رسید؛ اما این همه زن در مدینه هیچ خدماتی نرساندند. بایستی به گونه‌ای زندگی کنیم که وقتی نیستیم، دیگران جای خالی ما را احساس کنند. عالِم وقتی از دنیا می‌رود، جای خالی او پُر نمی‌شود:

«إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ».[2]

حیات‌مان به گونه‌ای باشد که هنگام مرگ، زمین و آسمان برای ما گریه کنند.

خدای سبحان در معرفی فرعون می‌فرماید وقتی مُرد، آسمان بر او گریه نکرد

«فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرين‏»[3].

 

 


[1] سورۀ مبارکه یوسف، آیۀ87

[2] المحاسن، ج 1، ص 233

[3] سورۀ مبارکه دخان، آیۀ 29

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *