مقدمه
واقعیت تلخ این است که خانواده قابلیت آسیب دیدن را دارد؛ گرچه این بنیان بسیار مستحکم قرار داده شده است؛ اما زلزلههایی آسیبهای جدی به خانواده وارد میکند.
قبل از اینکه خانواده آسیبی ببیند باید آنها را بشناسیم و همچنین پس از وقوع، باید به رفعشان کمک کنیم که بیش از آن خانواده تخریب نشود و در نهایت با اجرای راهکار صحیح، خانواده آسیبدیده تعمیر شود.
گاهی اوقات آسیبها از نگاه ما بسیار ناچیزند درحالیکه خراشهای سخت و عمیقی در خانواده ایجاد میکنند. در یک نگاه ظاهری به نظر ما صدمه بسیار جزئی است؛ اما اثر را در سطح عمیقی ایجاد میکند؛ به همین جهت اصلاً نباید در مباحث خانوادگی آسیبها را جزئی ببینیم. باید گفتار، رفتار و اعمالمان را کنترل کنیم. با بیتوجهی به گفتار و رفتارمان خانواده قابلیت ویرانی پیدا میکند؛ به همین جهت نیاز به مراقبه خاصی در فضای خانواده داریم تا به این مشکل مواجه نشویم.
آرامش باید در فضای خانواده حاکم شود و با مراقبه، اموری را که به این آرامش آسیب وارد میکند، شناسایی کنیم. هرکدام برای خودمان نقش مستقلی قائل شویم، از فرافکنی پرهیز کنیم و تقصیرات را بر گردن همسر، والدین، فرزندان و اطرافیان نیندازیم؛ بلکه با دقتنظر و اندیشه حکیمانه برای اصلاحات وارد میدان شویم.
آسیب شناسی خانواده
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند:
«مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَمْنَعَ نَفْسَهُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ فَهُوَ خَلِيقٌ بِأَنْ لَا يَنْزِلَ بِهِ مَكْرُوهٌ أَبَداً قِيلَ وَ مَا هُنَّ قَالَ الْعَجَلَةُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَ التَّوَانِي»[1] (هرکس توانایی دارد خود را از چهار امر حفظ کند، پس شایسته است که زندگی او از هر امر ناخوشایندی بهدور باشد.)
هر فردی که اجازه ظهور این چهار امر را در زندگی خود ندهد این قابلیت را دارد که همیشه زندگی پر از شادی و خوشی داشته باشد.
از حضرت سوال شد: «وَ مَا هُنَّ» این چهار چیز چیست که اگر در زندگی وارد بشود آسیب وارد میکند و در صورت وارد نشدن آن، زندگی برای همیشه خوش و شادمان خواهد بود؟
حضرت پاسخ دادند: «الْعَجَلَةُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَ التَّوَانِي.»
شتابزدگی، لجاجت(پافشاری نامناسب در امری)، خودپسندی، سهل انگاری (سست و ضعیف بودن)
لجاجت
لجاجت امری است که با پافشاریهای بیجا در امور خانواده از طرف هریک از زوجین یا سایر افراد خانواده صورت میگیرد و موجب تفرقه میشود و خانواده را ویران میکند.
البته به ما تأکید شده است که باید بر اعتقادات حقمان پافشاری کنیم. نام پافشاری اعتقادی، لجبازی نیست و به کسی که در اعتقادات خود پافشاری میکند عنوان لجوج داده نمیشود؛ اما شرع به اصرار در رفتار نامناسبی که میتوان آن را تغییر داد به گونهای که ساختار اعتقادی و عمل صالح ما هیچ آسیبی نبیند؛ عنوان لجاجت میدهد. این پافشاری در سلایقی است که منجر به فتنه و درگیری میشود.
چند روایت از امیرالمؤمنین در زمینه لجاجت
1.« اللَّجَاجُ يُنْتِجُ الْحُرُوبَ»[2] (نتیجه لجاجت، جنگهای متعدد است)
2.«اللَّجَاجُ يُفْسِدُ الرَّأْي»[3] (لجاجت موجب می شود فرد نظر صائبی نداشته باشد)
3.«لَا مَرْكَبَ أَجْمَحُ مِنَ اللَّجَاج»[4] (هیچ مرکبی چموش تر از لجبازی نیست.)
نقش لجاجت در زندگی
نقش لجبازی در زندگی فرد چیست؟ بنابر روایت، لجاجت وسیلهای است که ما را به هدفمان نزدیک میکند؛ اما آن وسیله چموش است و حتماً در درازمدت ما را سرنگون کرده و آسیب جدی به ما وارد میکند.
ما میتوانیم به خواسته حق خود از طریق مدارا دست پیدا کنیم و لازم نیست از طریق لجاجت و پافشاری به آن برسیم. با پیاده شدن از مرکبِ لجاجت، با صرف نظر کردن از مقداری از خواسته خود و همراه شدن با طرف مقابل، مشکل مرتفع میشود و او هیچ موضعگیری در مقابل خواسته ما از خود نشان نمیدهد.
لجاجت خطرساز است
لجاجت وسیلهای تندرو و نامناسب است و خطرات خاصی را ایجاد میکند. در مقابل لجاجت، مدارا است. مدارا، همراه شدن با طرف مقابل است و این همراهی به عنوان یک روش اتخاذ میشود. در این همراهی از خواسته مناسب دست برنداشتهایم؛ بلکه به جهت نبود خودمحوری و خودرأیی خواسته ما محقق میشود.
در این زمینه روایات متعددی ذکر شده که به یکی از آنها اشاره میکنیم.
در روایتی پیامبر صلّیاللهعلیهوآله میفرمایند: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِهَا وَ حَمَلَتْهُ عَلَى مَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ مَا لَا يُطِيقُ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهَا حَسَنَةً وَ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَلَيْهَا غَضْبَانُ»[5](هر خانمی که مدارای با همسر نداشته باشد و او را وادار کند بر امری که در توان او نیست، هیچ حسنهای از او قبول نمیشود و در زمان مرگ در حالی خدا را ملاقات میکند که مغضوب خدا واقع شده است)
[«رفق» به معنای «مدارا»]
اساس زندگی بر مداراست
روش لجاجت، شیوۀ زور است و چنین روشی در زندگیای که اساس آن مداراست، در درازمدت ثمرهای ندارد[ممکن است در کوتاهمدت موفقیتآمیز باشد؛ اما در درازمدت هیچ نفعی برای بنده ندارد؛ چون در نهایت زن میماند و یک دست خالی «لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهَا حَسَنَةً»]
البته این مطلب درباره هر دو رکن خانواده [زن و مرد] صادق است و شبیه این روایت در مورد آقایان هم وجود دارد.
آن چیزی که از روایات میآموزیم این است که خانمها توان مدارای بیشتری نسبت به آقایان دارند؛ یعنی ساختار زن انعطافپذیری بیشتری دارد و راحتتر میتواند با اطرافیان و طرف مقابل خود مدارا کند؛ به همین جهت اساس بر رفق (انعطاف پذیری) است.
با رفق و مدارا فتوحات حاصل میشود
انعطافپذیری به معنی انصراف از خواسته به حق و صحیح نیست؛ بلکه با رفق و مدارا بدون جنگ و درگیری فتوحات صورت میگیرد و بدون برخورد خشن به مقصد و مقصود میرسیم. انعطافپذیری یک سیر صحیح است که مانع برخورد میشود؛ اما لجبازی ایجاد اصطکاک میکند.
طبق روایت«إِيَّاكَ وَ اللَّجَاجَةَ فَإِنَ أَوَّلَهَا جَهْلٌ وَ آخِرَهَا نَدَامَة»[6] در لجبازی از آغاز، جهل به میدان میآید؛ زیرا شیطنت ظهور میکند و آخر هم پشیمانی حاصل میشود؛ چون به مقصود راه پیدا نمیکنیم، در واقع از اینجا مانده و از آنجا راندهایم.
ایجاد محبوبیت و مدارا
مدارا در مقابل لجاجت است. در روابطی که مدارا حاکم است افراد از مرکب تندروی پیاده میشوند و همراهی صورت میگیرد. این همراهی، محبوبیت ایجاد میکند و وقتی محبوبیت حاصل شد دیگر نیازی به جنگ و دعوا و مطرح کردن خود نیست. قلوب به هم نزدیک میشوند و وقتی قلوب به هم نزدیک شدند، همسر پیشنهادی میدهد که پیشنهاد ما بوده و از لسان ایشان مطرح می شود. خضوع و مدارا موجب میشود به مطلوب دست پیدا کنیم.
خانمی که برای مطالعه و کسب علم سراغ کتاب یا لب تاب میرود؛ ولی با برخورد شدید همسر روبرو میشود، دو راه دارد :
- برخورد تند و غیرعاقلانه؛ که نتیجه مناسبی هم ندارد؛
- انتخاب همراهی با همسر و تا مدتی نرفتن سراغ کتاب و کسب علم و توجه بیشتری به همسر داشتن. چنین فردی در دراز مدت متوجه میشود که همسرش مشکلی با کسب علم او نداشته و فقط درصدد دریافت میزان اعتبار خود در منزل بوده است. همسر وقتی به این اطمینان برسد یار و همراه خانم برای کسب علم میشود.
اگر لجاجت را ناچیز بدانیم و مانند یک ذره تصور کنیم، بر اساس روایات این ذره، بذری است که در زمین کاشته میشود و برای همیشه دلها را از هم جدا میکند؛ چون در لجاجت منیّت مطرح است و در همه جا سبب افتراق میشود.
صفات ناشایست بانوان در کلام امام رضا(ع)
علی بن موسی الرضا علیهالسلام درباره خانمهایی که صفات نامناسبی دارند، میفرمایند:
«وَ امْرَأَةٌ صَخَّابَةٌ وَلَّاجَةٌ هَمَّازَةٌ تَسْتَقِلُ الْكَثِيرَ وَ لَا تَقْبَلُ الْيَسِيرَ»[7]
- « صَخَّابَةٌ»: (صخّاب: تلاطم امواج ،موج متلاطم) زن صخّابه زنی است که دائم ضجّه میزند و شاکی است و امواج شکایتش روی هم قرار میگیرد و هیچ وقت از زندگی راضی نیست؛
- «وَلَّاجَةٌ» :به معنای کسی است که دائم لج میکند و با هیچ مسئلهای کنار نمیآید؛
- «هَمَّازَةٌ»: فرد بدگویی است که همیشه ذکر امور نامناسب را دارد و زبانش به خیر باز نیست و خوشیهای زندگی را ذکر نمیکند؛
- «تَسْتَقِلُ الْكَثِيرَ وَ لَا تَقْبَلُ الْيَسِيرَ» هرکاری میکنی به نظرش کم است و قلیل حساب میکند و اندک شما را هم قبول نمیکند، هدیه کم، به چشمش نمیآید.
شاهد مثال ما در این روایت «وَلَّاجَةٌ» است؛ فردی که کارش لجبازی است؛ یعنی خودبینی و خودرأیی دارد و از نظر خودش کوتاه نمیآید.
مدارا؛ موجب خیرات فراوان
مدارا موجب خیرات فراوانی میشود که قابل تصور نیست. در مسائل اخلاقی میتوانیم سبک زندگیمان را به سمت مدارا تغییر بدهیم.
در مدارا با افراد، ما و اطرافیانمان بزرگ میشویم؛ چون از منیّت درونی جدا شدهایم. وقتی به نظر اطرافیان توجه میکنیم، آنان رشد مییابند و قدرت نظر دادن صحیح را پیدا میکنند؛ یعنی ناخودآگاه به رشد فکری دیگران کمک میکنیم.
لجاجت، سختترین بیماری
در روایتی بیماری لجاجت را جزء سختترین بیماریها برشمردهاند و معالجه آن را دشوار دانستهاند.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند:«اَعسَر العیوبِ صلاحاً العُجبُ و اللَّجاجَه»[8](سخت ترین امور، اصلاح بیماری لجبازی و خودبرتربینی است)
پافشاریهای بیجا
پافشاری بر یک نکتۀ کوچک و بیارزش میتواند شکاف بزرگی در زندگی ایجاد کند. با بیتدبیری و لجاجت کام خود و اعضای خانواده را تلخ نکنیم. اگر بعضی اوقات از اصرار بر نظر خود دست برداریم و حتی اگر نظر ما محکوم هم بشود، هیچ آسیبی نه به دین ما وارد میشود و نه به دنیای ما و در آخر برگ برنده را هم بدست میآوریم.
مِراء
نکته دیگری که به عنوان زیرمجموعه بحث لجاجت وجود دارد، در روایات به عنوان «مراء» مطرح شده است. «مراء» را گاهی به عنوان جدل مطرح کرده (جدل یعنی بر خود تابیدن) و گاه به عنوان پرخاشگری و خصومت ذکر میکنند.
در روایت گاهی کلمه «مراء» را ذکر کردهاند و گاه به جای «مراء»، «جدال» ذکر شده و گاه به جای مراء و جدال، «مُشارّه» (ایجاد شرّ) بیان شده و گاه به جای همه این امور، «سفاهت» مطرح شده است.
یکی از آسیبهایی که به زندگی صدمه میزند، آسیبهای گفتاری است، ما باور نداریم که گفتار ما زندگی را گرفتار تفرقه کند.
«مراء» گفتاری است که گفتن آن هیچ منفعتی ندارد، نه برای ما و نه برای طرف مقابل و فقط بذر عداوت را زیاد میکند.
مراء طیف گستردهای دارد و فقط شامل جدل و پافشاری نمیشود. گاهی اوقات فرد برای رسیدن به خواسته خود تعریف نامناسبی از همسر دیگری یا برادر خود میکند و در واقع با تعریف از دیگری قصد تحریک همسر را دارد؛ غافل از آنکه این تعریف موجب عداوت میشود و گفتار بیفایدهای است، باعث موضع گیری همسر میشود و شرایط را بسیار سخت میکند.
در روایتی حضرت سلیمان بن داود به پسرش گفت: «يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ الْمِرَاء فَإِنَّهُ لَيْسَتْ فِيهِ مَنْفَعَةٌ وَ هُوَ يُهَيِّجُ بَيْنَ الْإِخْوَانِ الْعَدَاوَة»[9](پسرم! از جدال بپرهیز زیرا سودی در آن نیست و آتش دشمنی را بین برادران بر میانگیزد.)
مراء؛ گفتاری بیفایده
هر گفتار بیمنفعتی را میتوانیم مراء حساب کنیم. گفتار بیمنفعت میتواند منجر به جدل، تفرقه، خودبرتربینی و نمایش لجبازی باشد. مراء محرک است و دشمنی را به وجود میآورد، حتی اگر شما قصد دشمنی نداشته باشید.
مراء نماد بیعقلی است. انسان بیعقل با مراء، (جدل) آتشی ایجاد میکند که زندگی خودش را نابود میکند.
جایز دانستن جدل با نزدیکان مانند همسر به جهت وجود صمیمیت، تصوری نادرست است. در روایات به ما گفته شده است:« لَا تُمَارِ أَخَاك»[10]( با فرد صمیمی مراء نکن)
شکرانه صمیمیت، دوری از گفتاری است که بوی تفرقه میدهد.
بسیاری از اوقات حرف ما حق است؛ ولی باید با روش مناسب موقتاً از آن صرف نظر کنیم تا دچار صدمات جبران ناپذیر نشویم.
حق را باید جایی مطرح کرد که فایده داشته باشد. در جایی که عداوت را تشدید میکند، بیان آن نشانه بیعقلی است.
با دقت در روایات مییابیم کلمات جدل، عتاب و لوم (نکوهش، ملامت) درپی یکدیگر بکار رفته است؛ یعنی گاهی اوقات نقاط ضعف را تکرار میکنیم و سپس عتاب وسرزنش و ملامت را همراه آن میکنیم باعث تحقیر طرف مقابل میشویم. این فرد توانایی ماندن در زندگی ما را ندارد؛ چون ملامت و تحقیر شده و دیگر صاحب فکر و نظری نیست و ما برای او وجودی قائل نیستیم، طبیعی است که اگر فرد دیگری ذرهای او را تحویل بگیرد سراغ او می رود؛ چون ما با او رفتار مناسبی نداشتیم.
ترک جدال، نشانۀ تواضع
امام صادق علیهالسلام علامت تواضع را چند امر بیان میکنند: یکی از آنها « أَنْ يَتْرُكَ الْمراء وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً »[11] (حتی اگر حق با اوست جدل را ترک کند.)
حتی به شوخی هم نباید در گفتار ما مراء وجود داشته باشد.
مراء؛ علامت جهل
در روایتی هم مراء را علامت فرد جاهل دانستهاند. فرد فوق تخصصی که اهل جدل است فاقد علم لازم است. انسان عالم باید علم گفتار هم داشته باشد، باید بداند کلام را به چه نحو منعقد کند که اثر لازم را داشته باشد. هیچگاه کلامی که همراه با جدل و مراء باشد، تأثیرگذار نخواهد بود.
در روایات برای جدل و مراء، کلمه «دَع» به معنای «رها کردن» بکار برده شدهاست. کوچکترین جدلی خانواده را دچار لجبازی، منیّت و شیطنت میکند؛ به همین جهت کمترین بهانهای برای جدل پذیرفته نیست. «دَعِ الْمُمَارَاة»[12].
وقتی شما جدل میکنید، طرف مقابل با اینکه فرد جدلی نبوده؛ جدلی میشود و بر خواسته غلط خود پافشاری میکند و در نهایت، زندگی دادگاهی میشود که معلوم نیست در این دادگاه حکم به نفع کدامیک صادر میشود، ممکن است هر دو یا یک نفر مورد ظلم واقع شوند.
اگر ما توجهی به گفتار خود نداشته باشیم، ریسمان جدل ما را احاطه میکند و خانواده با جدل، آسیب جدی میبیند. رابطه میان مادر و فرزند، زن و مرد، فرزند با والدین آسیب میبیند و هیچ راهکار مناسبی برای سرپا نگاهداشتن زندگی باقی نمیماند.
در بعضی از روایات اسامی خاصی برای زن جدلی بکار برده شده است و مردها را پرهیز دادهاند از ارتباط با زن جدلی. ظاهراً خانمها استعداد بیشتری برای جدل دارند؛ چون خانمها حرفگرا و آقایان عملگرا هستند؛ به همین جهت امور منفی در گفتار، بیشتر خانمها را تهدید میکند. گفتار جدلی خطری است که بیشتر از طرف خانمها فضای خانواده را تهدید میکند.
ملامت
نکته دیگری که پیرو همین جدل بیان میشود «ملامت» است. گاهی اوقات تکرارِ گفتار ما به جهت ملامت است، میخواهیم طرف مقابل را متوجه خلاف خود کنیم؛ به همین جهت از لسان سرزنش استفاده میکنیم. افراد را به جهت اموری سرزنش میکنیم که تحت اراده خودشان نیست؛ مثلاً سرزنش بابت ظاهر افراد(رنگ پوست، بلندی یا کوتاهی قد، ملیّت، قومیت، زبان و لهجه فرد و …).
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند:«رُبَ مَلُومٍ لَا ذَنْبَ لَه»[13](چه بسیار افرادی که مورد سرزنش قرار میگیرند در حالی که گناهی نکردهاند)
مثلا خانمها از کمصحبتی آقایان در منزل شکایت میکنند و همین امر باعث سرزنش و ملامت بیجای آقایان میشود. باید تفاوتهای ساختاری زن و مرد را مطالعه کرد. ساختار مردانگی آقایان اقتضا میکند که بیشتر به تفکر بپردازند تا سخن گفتن و این اصلا عیب محسوب نمیشود؛ اما متأسفانه گاهی آقایان، خودشان، فکرشان یا خانوادهشان مورد ملامت قرار میگیرند.
آیا اجازه ملامت داریم؟
آیا انسان حق ملامت کردن دارد؟ به ما مجوّز ملامت کردن داده شده است؛ اما ملامت کردن ادبیات خاص خود را دارد.
ما فقط حق ملامت خودمان را داریم و حق سرزنش افراد به جهت عیوبشان را نداریم؛ چه برسد به عیوبی که ندارد؛ چون با ملامت راه اصلاح افراد نیست. ما فقط حق ملامت خود را داریم آن هم به میزانی که عیب را بشناسیم و رشد کنیم و از آن عیب جدا شویم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:«لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَه»[14](هیچ کس حق ملامت غیر خود را ندارد)
حضرت درباره ملامت خودمان هم میفرمایند: «الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشُبُّ نَارَ اللَّجَاجَة»[15](زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور میکند.)
وقتی خودمان را زیاد سرزنش کنیم نتیجه معکوس میدهد، ما را دچار لجبازی میکند و نمیتوانیم اقدام مثبتی داشته باشیم. سرزنش کردن خودمان هم اندازه دارد چه برسد به سرزنش دیگران.
اگر مقداری در شکستها و ناکامیهای خود درباره همسر، فرزند، شاگرد و … دقت کنیم، درمییابیم ناکامیهای ما هنگامی است که طرف مقابلمان را با ملامت شکست دادیم و او را به خاطر مادر، خواهر، خانوادهاش، قومیت، لهجه و نوع خرج کردنش و …ملامت کردیم. در حالی که همه این امور انتخاب خود ما بوده و ما با چشم باز او را انتخاب کردیم و در حقیقت انتخاب خودمان را ملامت می کنیم. در نهایت با شخصی مواجه میشویم که از نظر شخصیتی فرد بسیار ناتوانی است و قدرت پذیرش مسئولیت خانواده را ندارد، در واقع جدلها، لجاجتها، عتابها و ملامتهای ما این شخصیت را به وجود آورده است.
برای هر ملامتی که میکنیم، باید به نتیجه و اثر آن هم فکر کنیم: سرزنش ما چه نفعی دارد؟ آیا با سرزنش مسیر و شیوهاش را تغییر میدهد؟ یا از قومیت خودش جدا میشود؟ آیا سرزنش در او تحول ایجاد میکند؟
وقتی نتایج نامناسب سرزنش را می بینیم قطعاً به خود اجازه سرزنش نخواهیم داد.
عواملی که در طول هم موجب آسیب خانواده میشود
چندین عامل در طول هم باعث آسیب خانواده میشوند:
- لجاجت؛ 2.جدل؛ 3. ملامت؛ 4.عتاب
اولین عامل «لجاجت» بود و زیر مجموعه آن «جدل» است و زیرمجموعه جدل، «ملامت» که در ملامت، «عتاب» هم قرار دارد؛ یعنی به خود اجازه پرخاشگری نامناسب را میدهیم و در نهایت زندگی بر وفق مراد ما نخواهد بود و خانواده با همین امور جزئی آسیب بسیار جدی میبیند.
مرغ یک پا ندارد!
در جدل و لجبازی ضربالمثل «مرغ یک پا دارد» نادرست است و کاربرد ندارد.
یک پا داشتن مرغ نقص است. گاهی اوقات ما با افتخار اعلام میکنیم، حرف همانی است که گفتم در حالی که باید بازنگری کنیم و به جای تمرکز بر امور نامناسب و تکرار آن، انعطاف پذیری و مدارای لازم را داشته باشیم.
تاریخ جلسه: 1400/4/13 ـ جلسه 3
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[2]. غررالحکم و دررالکلم، ص91
[5]. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص16
[6]. تحف العقول، ص14
[7]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج5 ، ص 323
[8]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20 ، ص 322
[13]. بحارالأنوار، ج75، ص12