آسیب شناسی خانواده ـ بخش پنجم

مقدمه

 

خدای سبحان خانواده را بنیان محکم معرفی می‌کند که در آن عشق و رحمت پی‌ریزی شده‌است؛ اما هرگونه غفلت و سهل‎‌انگاری و بی‌توجهی ممکن است صدمه جدی و جبران‌ناپذیری به این بنیان وارد کند و عواقب سوئی به دنبال داشته باشد.

گاهی اوقات آسیب‌هایی که خانواده را تهدید می‌کند، بزرگ و جدی نیست؛ اما آثار عظیمی را از خود به جا می‌گذارد؛ مطلبی که در نگاه ما بسیار ناچیز است و گمان نمی‌کنیم به ساختار خانواده صدمه جدی وارد کند در دراز مدت موجب تخریب آن می‌شود.

به ذهن انسان خطور نمی‌کند که موریانه‌ای به آن ریز‌ی می‌تواند درب عظیمی را نابود کند یا به کتابخانه‌ای آسیب برساند یا صفحات کتابی را از بین ببرد. همانگونه ‌که موریانه با همه ناچیزی خود می‌تواند به این امور محکم آسیب وارد کند؛ این واقعیت وجود دارد که در فضای خانواده هم یک سلسله از امور درعین خُرد و ناچیز بودن آسیب‌های جدی و عمیقی را ایجاد کند که گاه جبران‌ناپذیر است.

برای درامان ماندن از این آسیب‌ها با توکل به خداوند،  ابتدا باید شناخت صحیحی از فضای خانواده داشته باشیم؛ فضایی که اگر سلامت در آن برقرار باشد می‌تواند نه تنها موجب سعادت ابدی افراد خانواده شود؛ بلکه از طریق این خانواده سعادتمند طیف عظیمی از جامعه هم از این سعادت بهرمند می‌شوند. اگرخانواده آسیب ببیند یقین داریم که این آسیب فقط به افراد خانواده سرایت نمی‌کند؛ بلکه در یک چشم‌انداز وسیع طیف گسترده‌ای از جامعه را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

مجدداً یادآور‌ی می‌کنیم که هرکدام از ما در زندگی روزانۀ‌ خود باید زمانی برای فکر کردن دربارۀ اتفاقاتی که در خانواده می‌افتد و پیگیری این امور داشته باشیم؛ یعنی اجازه ندهیم روال خانواده بدون مراقبه به یک روش سپری شود. سنت مراقبه که هریک از ما دربارۀ خودمان انجام می‌دهیم، در خانواده هم باید اِعمال شود. این مراقبه موجب می‌شود قبل از اینکه با آسیب‌های جدی مواجه شویم از آن‌ها پیشگیری کنیم.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إِنَ‏ صَاحِبَ‏ الدِّينِ‏ فَكَّرَ فَعَلَتْهُ السَّكِينَة.»[1]

«انسان متدین می‌اندیشد و به واسطۀ این اندیشه آرامش بر او حاکم می‌شود.»

اندیشیدن را در فضای خانواده از این رو مدنظر قرار می‌دهیم که در مورد پیامد گفتار، رفتار، احوال، اظهارات خود و تکنیک‌هایی که در فضای خانواده بکار می‌گیریم فکر کنیم که در درازمدت آیا سعادت ما از این طریق تأمین می‌شود یا بیست سال بعد متوجه آسیب این امور می‌شویم که آن زمان، دیگر قدرت اصلاحات ما به حداقل کاهش پیدا کرده‌است.

 

آسیب شناسی خانواده

 

منّت گذاشتن

 

منّت یعنی خدماتی که انسان به دیگران می‌دهد آنقدر به نظرش بزرگ جلوه کند که گویا خدمات گیرنده به واسطۀ این خدمات از همه بی‌نیاز می‌شود.

یکی از مهم‌ترین آسیب‌ها این است که گمان می‌کنیم کامل‌ترین و بی‌نقص‌ترین خدمات را در فضای منزل برای همسر، فرزندان، والدین و یا برای اطرافیان انجام می‌دهیم و همین امر موجب نقصان کار ما می‌شود.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«آفَةُ السَّخَاءِ الْمَنُّ»[2]

«آفت سخاوت، منّت است.»

انسان از طریق منّت همۀ الطافی را که به دیگران کرده است، از بین می‌برد.

 

 منّت چگونه دیده می‌شود؟

 

  1. با شمارش: گاهی اوقات انسان خیررسانی‌های خود به دیگران را می‌شمارد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مَنْ‏ عَدَّدَ نِعَمَهُ‏ مَحَقَ‏ كَرَمَهُ‏»[3]

(اگر کسی خیررسانی‌های خود را بشمارد در آن صورت الطاف خود را به یک‌باره نابود کرده است.)

بنابراین منت؛ یعنی شمارش الطاف، گاهی اوقات ما الطافی که در مقاطع مختلف سنی کرده‌ایم یادآوری و ذکر می‌کنیم.

گاهی اوقات نه در مقاطع مختلف بلکه در یک مقطع، پشت سر هم الطافی را که از ما صادر شده است، ذکر می‌کنیم.

 

خیر و منّت جمع نمی‌شوند

 

در روایت دیگری می‌گویند: اگر کسی منت بگذارد نمی‌تواند خیر برساند. خیررسانی با منت قابل جمع نیست. فردی که الطافش به چشمش می‌آید هیچ‌گاه توفیق خیررسانی واقعی به دیگران را ندارد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«لَا تَرْجُوَنَ‏ فَضْلَ‏ مَنَّان‏»[4]

«حتماً حتماً امیدی به احسان فرد منّت‌گزار نداشته باشید.»

اگر انسان در درازمدت الطافش به چشمش بیاید، توفیق خیررسانی از او سلب می‌شود و قدرت خیر‌رسانی به خانواده را ندارد. ممکن است منت گذاشتن با خیر رسانی، در اوایل کار همراه شود؛ اما در درازمدت دوامر جداست و قابل اجتماع نیستند.

اگر الطافی که به دیگران می‌کنیم به چشم‌مان بیاید و آن را بشماریم، در این صورت هیچ خیر و نفعی برای افراد زیرمجموعه و اطرافیانمان نداریم؛ یعنی زحمتی را کشیده‌ایم؛ اما «عامِلَةٌ ناصِبَة»[5]  است؛ کار زیادی کرده‌ایم اما خسته‌ایم چون بازده کارمان دیده نمی‌شود.

 

ارتباط منت  و افتراق

 

«مَا هَنَأَ بِمَعْرُوفِهِ‏ مَنْ كَثُرَ امْتِنَانُه‏»[6]

«اصلا گوارا نیست خیررسانی کسی که بسیار منت می‌گذارد.»

وقتی خیررسانی فرد گوارا نیست؛ یعنی خود  او هم جاذبۀ لازم را ندارد. به عبارت دیگر، منّت موجب افتراق افراد خانواده می‌شود؛ نه تنها الفتی بین افراد ایجاد نمی‌شود، بلکه از یکدیگر فاصله می‌گیرند.

 

رابطۀ معکوس منّت و منفعت

 

عجیب‌تر این است که کاری که من برای افراد خانواده انجام دادم و بابت آن منت گذاشتم دیگر آن کار برای آنها فایده‌ای ندارد؛ ظاهری دارد؛ اما هیچ باطنی ندارد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«لَا خَيْرَ فِي‏ الْمَعْرُوفِ‏ الْمُحْصَى‏»[7]

«هیچ نفعی نیست[نه منفعت دنیوی دارد و نه منفعت اخروی] در کار خیری که شمارش شده است.»

گاهی اوقات احساس می‌کنیم خدمات زیادی انجام داده‌ایم؛ اما بازخورد و اثر لازم خدمات را نمی‌بینیم؛ به این جهت است که خدمات به نظرمان بزرگ جلوه کرده است، با شمارش آن‌ها به چشم‌مان آمده است. قانون خداوند این است که هرچه به چشم‌تان بیاید بی‌فایده است، نه برای دریافت‌کننده نافع است نه برای خیررساننده.

 

مکدر شدن خیرات با منت‌گذاشتن

 

گاهی اوقات منت گذاشتن اثر معکوس دارد.

امیرالمؤمنین علیه اسلام می‌فرمایند:

«بِكَثْرَةِ الْمَنِ‏ تُكَدَّرُ الصَّنِيعَة»[8]

«با زیاد منت گذاشتن، آن احسان و خیری که انجام می‌دهید مکدر می‌شود.»

وقتی خیر‌رسانی ما به دیگران  همراه منت باشد، افراد از آن امر خیر بیزار و فراری می‌شوند. برای مثال وقتی به فرزندم با منت می‌گویم که برای نمازخوان کردن تو چه زحماتی را متحمل شدم، همین که به چشمم آمد، آن نماز، نزد فرزندم منفور می‌شود.گاهی اوقات منت گذاشتن، امر به منکر می شود، فرزندم را از معروف بیزار می‌کنم و به سوی منکر سوق می‌دهم.

روایت فراوانی در این باره داریم که وقتی منت بگذاریم، لطف و احسانِ ما غبار می‌گیرد.  لطف ما جاذبۀ خود را از دست می‌دهد و فاقد درخشش می‌شود؛ چون به چشم‌مان آمد.

 

چگونه عمل خیر به چشم‌مان نیاید؟

 

در امور دینی ما آموخته‌ایم هر خیری را که به دیگری می‌رسانیم بالاصاله فاعل آن خداوند است و کار ما نبوده است که به خود نسبت دهیم. از نگاه یک طلبه در هر منّتی یک دروغ بزرگ نهفته است و یک توهم هم دیده می‌شود. دروغ  آن است که می‌گویم من این کار را کرده‌ام در حالی که لطف خدا بوده است و  توهم  آن است که گمان می‌کنم فاعل این کار خیر من بوده‌ام، در حالی که اگر کار خیر است با حول و قوۀ الهی انجام شده است.

 

عامل مکدر شدن افراد  از الطاف ما

 

آنچه که  موجب مکدر شدن الطاف ما به دیگران می‌شود این است که خودمان را مطرح ‌‌می‌کنیم. این ادعا هم ما را منفور می‌کند و هم خیر ما را از چشم دیگران دور نگه می‌دارد و دیگران از جاذبۀ خیرات ما بهره‌مند نمی‌شوند. عجیب‌تر آنکه هیچ چیزی به اندازه منت روابط خانوادگی را خدشه‌دار نمی‌کند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مَا كَدَرَتِ‏ الصَّنَائِعِ‏ بِمِثْلِ‏ الِامْتِنَان‏»[9]

«هیچ چیزی مثل منت، احسان و الطاف انسان را مکدر نمی‌کند.»

منت، نهایت مطرودیت را برای ما رقم می‌زند، وقتی منتی سر خانواده می‌گذاریم طرد می‌شویم  و پس از آن تعجب می‌کنیم که چرا با وجود این حجم از خدمت، جاذبه‌ لازم را نداریم؟!

گاه نعجب می‌کنیم که چرا فلانی با وجود اینکه هیچ خدمتی به خانواده‌اش نمی‌کند عزیز است؛ اما من که این‌همه کار می‌کنم عزت لازم را ندارم! چون او کار نمی‌کند، منت هم نمی‌گذارد، پس عامل دافعه‌ای برای او وجود ندارد؛ اما من، هم عمل خیر را انجام می‌دهم و هم، منت می‌گذارم. در اینگونه موارد گویا حجابی روی من قرار می‌گیرد و دیده نمی‌شومکه نتیجۀ آن مکدر شدن لطف است. هم زحمتی را متحمل شدیم و هم از جاذبۀ لازم محروم شدیم. این زحمت بی اثر است و الفت ایجاد نمی‌کند و حتی موجب نفرت هم می‌شود.

 

راه‌های درمان منت

 

  1. در ذهن‌ خود کار خیری را که انجام می‌دهیم، بزرگ جلوه ندهیم و به چشم‌مان نیاید. اگر می‌خواهیم با این آسیب مبارزه کنیم، باید باور کنیم هر خدمتی که به خانواده می‌کنیم دیگران به مراتب بیشتر از ما این خدمت را انجام داده‌اند، بنابراین ما هیچ‌گاه نمرۀ برتر نیستیم.
  2. باور کنیم خدمت به خانواده یکی از الطاف خاص خدای سبحان به ماست که از این طریق به لطف حق رتبه بالاتر دریافت می‌کنیم.

«إِنْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ لِأَنْفُسِكُم‏»[10]

«اگر نیکی و احسان کردید به خود کرده‌اید.»

اگر ما به خانواده خود خیر برسانیم به خودمان خیر رسانده‌ایم، پس منتی ندارد. اگر این منت از خانواده‌ها دور بشود همۀ افراد همیشه خود را بدهکار به یکدیگر می‌دانند؛ چون در یک نگرش صحیح می‌بینیم که هیچ کاری از جانب ما انجام نشده است و اگر خدمت درستی انجام شده است از ناحیۀ خدای سبحان است و ما فقط ابزار او بوده‌ایم.

اگر خدمتی به دیگران می‌کنیم، مانند کانال کولری هستیم که نقش و موضوعیتی نداریم؛ کانال کولر فقط وسیله جابجایی هوای خنک است و اصل کار با کولر است که هوای خنک را ایجاد می‌کند.

 

افزایش رتبه با احسان بدون منت

 

در الطافی که به دیگران می‌رسانیم باید این ذهنیت را داشته باشیم که ما مأموریت داریم به دیگران خدمات‌ برسانیم و باید از خداوند انجام مأموریت‌ کامل را طلب کنیم و بابت خدمتی که می‌کنیم هیچ منتی بر سر این افراد نداریم؛ بلکه باید منت کسانی که قبول خدمت ما را می‌کنند، بِکِشیم.

خداوند بر ما منت می‌گذارد که بندگان دیگر او خدمت ما را قبول می‌کنند، اگر خدمت ما را قبول نمی‌کردند ما هیچ رتبه‌ای دریافت نمی‌کردیم.

اگر می‌خواهیم کاری که انجام می‌دهیم و خدمات‌رسانی که به اطرافیان‌ داریم مقبول خدای سبحان باشد، باید توجه کنیم که در ذهن منت می‌گذاریم یا خیر، اگر منت می‌گذاریم کار ما نیکو  نیست و اگر منت نمی‌گذاریم معروف را انجام داده‌ایم.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مِلَاكُ‏ الْمَعْرُوفِ‏ تَرْكُ‏ الْمَنِ‏ بِه‏»[11]

«ملاک کار خیر این است که به هیچ عنوان به چشم شما نیاید.»

در بازنگری فضای خانواده می‌یابیم، بسیاری از اوقات خدماتی که انجام می‌دهیم به چشم‌ ما می‌آید. در این شرایط  گویا هیچ خدمتی نکرده‌ایم،  نمرۀ ما زیر صفر است؛ چون خود منت یک اذیت است و من به جای خدمات‌رسانی، دیگری را اذیت کرده‌ام. نه تنها لطفی از من به دیگری نرسیده است؛ بلکه مظهر نام سلام هم نبوده‌ام و آسیب جدی از من به دیگری رسیده است.

الطاف‌مان را طبق صریح آیۀ قرآن با منت گذاشتن ضایع نکنیم:«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ‏ بِالْمَنِ‏ وَ الْأَذى‏»[12]. فردی که بابت خدمات‌رسانی خود منّت بگذارد هم زحمتی را متحمل شده و هم دچار خسارت شده‎ است و به دلیل اینکه احساس می‌کند سرمایه‌ای ندارد، حال خوشی  هم ندارد. بابت آن منت کار خود را نابود کرده است و شاهد خرمن سوخته‌ای است؛ اما وقتی کار ما بدون منت باشد حال خوبی را تجربه می‌کنیم.

کسی که بابت خدمات‌رسانی‌اش منت می‌گذارد نه تنها در این دنیا آسیب می‌بیند، بلکه آن طرف خط هم دیگر هیچ چیز در پرونده‌اش ندارد؛ «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ»[13] است. هم خیلی زحمت کشیده و خرج کرده است و هم خستگی به تنش مانده است. در عین اینکه خدمات داد؛ اما هیچ چیز دریافت نکرد.

این یکی از آسیب های جدی خانواده است. گاهی اوقات مادر، بابت طهارت دوران شیردهی‌، شب‌‌زنده‌داری برای فرزندانش و خدماتی که به آنها داده است، منّت می‌گذارد. گاه پدر، منت لقمۀ حلال را می‌گذارد. وقتی منت گذاشته ‌شود همه چیز از بین می‌رود.

 

ناامیدی

 

امر دیگری که آسیب جدی در فضای خانواده وارد میکند ناامیدی است.

نکته‌ای را از قول یکی از علما بیان می‌کنیم که بسیار جالب است: حضرت یوسف وقتی در تنگنای بسته بودن همۀ درب‌ها قرار گرفت [ زلیخا تمام درها را بسته بود که یوسف را اسیر خودش کند و  کام خود را از او بگیرد و زلیخا اعلام کرد «هَيْتَ لَك‏»[14] من برای تو آماده هستم] هیچ راه خروجی نداشت؛ اما آنقدر امیدوار بود که به طرف در فرار کرد. یوسف می‌داند اگر انسان امیدوار باشد در بسته، به روی او باز می‌شود. امید، فتح المبین می‌کند. امیدواری حضرت یوسف برای او گشایش ایجادکرد، از صحنۀ گناه با امیدواری رها شد.

 

امیدواری در اوج نا امیدی

 

در اوج مسدود‌بودن هر راهی باید امیدوار به یک راه غیبی باشیم و بر اساس آن، امیدوار حرکت کنیم.

این تفکر که افراد خانواده‌ای که همه عصبانی، پرخاشگر و ستیزه‌جو و کینه‌ای هستند، امکان یافتن روزنه نجات را ندارند، صدمۀ جدی به خانواده وارد می‌کند. همین امر فراق دائمی میان اعضای خانواده ایجاد می‌کند:«هذا فِراقُ‏ بَيْني‏ وَ بَيْنِك‏»‌‌‌‌‌[15] . در اوج ناامیدی که ظاهراً هیچ اسبابی برای تغییر و اصلاح فراهم نیست، باید امیدوار به اصلاح بود.

مردی در ایران دانشجو بود، مشروب می‌خورد و با دخترهای متعددی رابطه داشت، قرار شد که به امریکا برود، روزی که مادرش او را به فرودگاه برد عصرهمه فامیل را دعوت کرد و برای هدایت این پسر، سفره حضرت اباالفضل  انداخت. این پسر به مجرد اینکه به دبی می‌رود تا از آنجا عازم آمریکا شود، با دانشجوی بسیار مذهبی و خوش‌اخلاق ایرانی آشنا می‌شود، آن دانشجو آنچنان او را تحت سیطره می‌گیرد که شب جمعه اولی که به آمریکا می‌رسد به خواهرش در ایران زنگ می‌زند و می‌گوید من الان در مراسم دعای کمیل هستم.

اگر مادر، ناامید از اصلاح فرزندش بود دعا نمی‌کرد، در این صورت شرایط آن پسر بد بود، بدتر هم می‌شد. اگر در اوج ناامیدی، امیدوار به اصلاح باشیم خانواده آسیب نمی‌بیند.

خدای سبحان در آیه 100 سوره مبارکه نساء می‌فرماید:

«وَ مَنْ‏ يُهاجِرْ في‏ سَبيلِ‏ اللَّهِ‏ يَجِدْ فِي‏ الْأَرْضِ‏ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً»[16]

«هرکس  حرکتی را در مسیر حق آغاز کند حتماً فوراً در زمین گشایش و فراخی را می‌یابد.»

 وقتی انسان امیدوار است حرکت می‌کند و وقتی ناامید است متوقف می‌شود.

فردی را می خواستند اعدام کنند، گفتند آیا درخواستی داری؟

گفت: بله، من را از این ستون باز کنید و به آن ستون ببندید.

گفتند: چرا چنین درخواستی داری؟

گفت: از این ستون به آن ستون فرج است.

و همین امر موجب  تجدیدنظر در حکمش شد و اعدام رهایی یافت.

وقتی امیدوار باشیم آینده زیبایی را ترسیم می‌کنیم. با زیبانگری، قدرت خداوند را در خانواده مشاهده می‌کنیم که چگونه همۀ تغییرات صورت می‌گیرد. بسیار دیده‌ایم آدم بداخلاقی که خوش‌اخلاق شده است، آدم بدبینی که خوش‌بین شده است، آدم ناتوانی که قدرت فکری‌اش زیاد شده است؛ مهم امیدواری است. در امیدواری نگاه‌مان روی فرد نیست بلکه  روی فضل و رحمت خداوند است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إِنَ‏ لِلْمِحَنِ‏ غَايَاتٍ»[17]

«حتما برای سختی‌ها و محنت‌ها، خط پایانی است.»

یعنی بالاخره:

بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر

بار دگر روزگار چون شکر آید

باید باور داشته باشیم گشایشی می‌شود. چنین خانواده‌ای، خانواده پویایی است. خانوادۀ شاد و با‌نشاط که آینده را زیبا می‌بیند، کما اینکه ما در کلّ دنیا، آینده را زیبا می‌بینیم. با وجود همه فشارهایی که در دنیا از طرف مستکبرین وارد می‌شود، می‌گوییم: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين‏»[18]

وقتی دیدگاه ما دربارۀ کلّ دنیا این‌گونه باشد، دربارۀ خانواده خودمان هم این نگاه خوش‌بینانه را خواهیم داشت. این خوش‌بینی موجب می‌شود ارتباط ما با افراد تغییر کند؛ یعنی به کسی تحقیر‌آمیز و منفی نگاه نمی‌کنیم. من آینده درخشان افراد را در ذهنم تصویر می‌کنم؛ با آن آیندۀ درخشان این افراد رشد می‌کنند، موفقیت خاصی نصیب‌شان می‌شود و از ضعف‌های اخلاقی جدا می‌شوند. با تصویر چنین آینده‌ای با شرایط فعلی افراد برخورد مناسب می‌کنیم و بعد یک تحول کلّی در ارتباط ما ایجاد می‌شود. دیگر نگاه ما از بالا به پایین و منفی نیست و جوش و خروشی از طریق این نگاه در خانواده ایجاد می‌شود.

باور کنیم هر خلافی که مشاهده می‌کنیم قابلیت تحول را داراست؛ قابلیت تغییری که غیرقابل تصور است. البته تغییرات، زمان‌‌بَر است؛ اما مهم این است که این نگرش، هریک از افراد خانواده را بسیار شاداب و پُرکار می‌کند و از هرگونه ضعف و کسالت و بی‌انگیزگی دور می‌شوند.

 

تاریخ جلسه: 1400/4/27 ـ جلسه 5

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]. أمالی (شیخ مفید)، ص52

[2] . غررالحکم و دررالکلم، ص278

[3] . غررالحکم و دررالکلم، ص588

[4]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص78

[5]. سوره غاشیه، آیه 3

[6]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)،ص481

[7]. غررالحکم و دررالکلم، ص779

[8]. غررالحکم و دررالکلم، ص818

[9]. غررالحکم و دررالکلم، ص686

[10]. سوره إسراء، آیه 7

[11]. غررالحکم و دررالکلم، ص702

[12]. سوره بقره، آیه 264

[13]. سوره غاشیه، آیه 3

[14]. سوره یوسف، آیه 23

[15]. سوره کهف، آیه 78

[16]. سوره نساء، آیه 100

[17]. غررالحکم و دررالکلم، ص238

[18]. سوره مبارکه قصص، آیه 5

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *