مقدمه
به لطف حضرت حق آفات و خطراتیکه فضای خانواده را تهدید میکند بررسی میکنیم و بر این باوریم به میزانی که شناخت وآگاهی انسان به این آفات بیشتر باشد، پناهندگی او به خدای سبحان برای دفع این آفات و رفع این خطرات افزون میشود و ثمره این امر تداوم سلامت خانواده است.
هریک از ما خواسته یا ناخواسته در ایجاد آسیبها نقش داریم و گاهی این نقش، جهل ما نسبت به آسیبهای وارده است و همین جهالت بیشترین صدمه را به بنیان محکم خانواده وارد میکند.
وظیفه ما در خانواده، تداوم سلامت و فراهم کردن موجبات این دوام است. بیتفاوتی، دغدغه نداشتن برای سلامت خانواده و رها کردن وظایف محوّله یکی از بزرگترین اشتباهات است.
خیررسانی از منظر امیرالمؤمنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «أَنَا مُخَيَّرٌ فِي الْإِحْسَانِ إِلَى مَنْ لَمْ أُحْسِنْ إِلَيْهِ وَ مُرْتَهَنٌ بِإِتْمَامِ الْإِحْسَانِ إِلَى مَنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ»[1]؛«من نسبت به کسی که تاکنون خیری نرساندهام، مخیّرم خیر را به او برسانم یا نرسانم [میتوانم آغازگر خیر باشم و میتوانم انتخاب کنم خیری از من به این فرد نرسد]؛ اما به ادامه خیررسانی به کسی که قبلا به او خیر رساندهام، متعهد هستم.»
طبق فرموده حضرت درباره کسی که از ناحیه من به او خیری نرسیده است، قدرت انتخاب دارم؛ میتوانم خیررسانی به او را آغاز کنم یا خیری به او نرسانم. اما درباره گروه دوم که از من به آنها خیری رسیده[خانواده از همین گروه دوم است] یک گزینه بیشتر ندارم و آن هم این است که بایستی سِیر خیررسانی به او را ادامه بدهم. با خیررسانی کامل، آن خیرات و خود فرد را حفظ کردهام؛ اما اگر خیررسانی را قطع کنم، آن فرد و آن خیر را ضایع کردهام.
تداوم خیر، برتر از آغاز آن
وقتی ما آغازگر لطفی نبودیم، مشکلی هم پیش نمیآید؛ اما وقتی آن را شروع کردیم اجازۀ قطع آن محبت را نداریم؛ چون اگر آن خیر تداوم نداشته باشد، به شخصیت او آسیب رساندهایم. این آسیبرسانی موجب میشود تمام امتیازاتی که تاکنون کسب کرده بودیم از دست بدهیم و حتی نمره منفی دریافت کنیم.
وقتی تشکیل خانواده را به عنوان بستر خیررسانی میپذیریم، باید مثل یک نهر جاری باشیم: «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَة»[2] بایستی همواره خیر و برکت از طرف ما در خانواده جریان داشته باشد؛ در این صورت آن خانواده بهشت روی زمین است.
اگر انقطاعی از طرف ما ایجاد شود؛ وضعیت ما نابخشودنی است؛ چون فردی که میخواستیم به او خدمات برسانیم تا قسمتی از راه آوردهایم و سپس او را رها کردهایم. آسیب به این فرد بسیار بیش از فردی است که تا حالا از ما خیراتی به او منتقل نشده است.
آسیب شناسی خانواده
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَمْنَعَ نَفْسَهُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ فَهُوَ خَلِيقٌ بِأَنْ لَا يَنْزِلَ بِهِ مَكْرُوهٌ أَبَداً»3(هرکس که قدرت داشته باشد خود را از چهار امر منع کند، این شایستگی را دارد که هیچ زمانی در زندگی او امر ناخوشایندی وارد نشود.)
از حضرت سوال شد «وَ مَا هُنَّ» این چهار امر چیست ؟
پاسخ دادند: «الْعَجَلَةُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَ التَّوَانِي» شتابزدگی، لجاجت(پافشاری نامناسب در امری)، خودپسندی، سهل انگاری (سست و ضعیف بودن).
عجله
یکی دیگر از آسیبهایی که خانواده را تهدید میکند «عجله» است. عجله بر دو نوع است: 1. عجله مذموم؛ 2. عجله ممدوح
عجلۀ مذموم
عجله مذموم میتواند صدمه جدی به ساحت خانواده وارد کند. به تعبیر روایات، پشیمانی و ازدستدادن بسیاری از خیرات یا لغزشهای بسیار جدی، در اثر عجله به وجود میآید. حتی گاه مانع انجام امور صحیح میشود و غصههای فراوانی را در زندگی ایجاد کند.
عجله مذموم امری است که در شرایط مختلف با آن مواجه میشویم مثل: عجله در قضاوت، عجله در اظهار نظر و… . مثلاً خبری از همسر یا فرزندانتان به شما میرسد و بدون بررسی خبر و بدون درنظر گرفتن شرایط، سریعاً نظر میدهید، سریع قضاوت میکنید و سریع محکوم میکنید. این امر آسیبهای سختی به خانواده وارد میکند.
خانمی میگفت: با همسرم در یک سفر کاری به آلمان، همراه شدم. اگر کسی عکسهای آن سفر را برای من میفرستاد، حتماً تصمیم به جدایی از همسرم میگرفتم؛ چون وضعیتی که همسرم در جلسات گفتوگو با افراد مختلف داشت به گونهای بود که حتماً فکر نامناسب به ذهن من خطور میکرد، اما وقتی در چند جلسه با ایشان حضور پیدا کردم، بسیار خدا را شکر کردم که با حضور خود، توانستم از نزدیک از شرایط آگاه شوم.
گاه فردی با یک پیام نامناسب که به او داده شده زندگیاش را ترک کرده است. این عجلهها به عزت خود فرد آسیب وارد میکند؛ چون عجله میکند، بعد پشیمان میشود و مجبور است عذرخواهی کند و بازگردد؛ اما هنگامی برمیگردد که آسیب به خانواده وارد شده است و راه جبرانی وجود ندارد. در عجله مذموم، شتابزده نظر میدهیم، شتابزده قضاوت می کنیم، شتابزده رد می کنیم و مَرکب زمان را به کار نمیگیریم.
عجلۀ ممدوح
عجله ممدوح هم داریم. درباره خیررسانی به دیگران در روایتی آمده است که معروف و هر کار خیری که انجام میدهیم، باید سه شاخصه داشته باشد. یکی از آنها «تعجیل» است؛ یعنی مسامحهای برای خیررسانی نداشته باشیم. اگر میخواهیم خیر برسانیم حتماً زمان را از دست ندهیم. از مَرکب زمان به عنوان قویترین مرکَب، حُسن استفاده را بکنیم تا با سرعت بیشتری خیر را به دیگری برسانیم. زمان ابزار بسیار مناسبی است برای حلشدن بسیاری از مشکلات. اگر در مشکلات بیدرنگ اقدام کردیم، بیدرنگ قطع کردیم، بیدرنگ ملامت کردیم، بیدرنگ حکم نهایی را صادر کردیم؛ بیشترین آسیب را به خود وارد کردهایم و به دنبال آن، آسیب جدی به خانواده وارد میکنیم.
عجله از دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:«ثَمَرَةُ الْعَجَلَةِ الْعِثَار»[3]؛«وقتی انسان عجله میکند زمین میخورد.»
وقتی انسان عجله میکند، زمین میخورد و دیگر سرپا نیست؛ خیمه خانوادهاش رها میشود. فرد زمینخورده نظرات صحیحی ندارد و نگرش او هم صحیح نیست.
حضرت در روایت دیگری میفرمایند:«مَنْ عَجِلَ نَدِمَ عَلَى الْعَجَل»[4]؛«هرکس عجله کند، بابت عجله پشیمان میشود.»
برای مثال وقتی دامادی وارد خانواده میشود و به نظر میآید با بعضی از ارزشهای خانواده آشنا نیست، یا عروسی وارد خانواده میشود و به نظر میرسد از نظر فرهنگی با خانواده اختلاف دارد، نبایستی شتابزده اقدام به رد او کرد؛ بلکه باید به او فرصت مناسب داد. گاهی در فرصتها رشد مناسب نصیب فرد میشود و تغییر میکند.
اگر از ابتدا سریع واکنش نشان دهیم و از مَرکب زمان برای اصلاح افراد، استفاده نکنیم به ساختار خانواده آسیب جدی وارد کردهایم.
اثر عجله
یکی از آثار عجله، افسردگی است. خانوادهای که در نظر دادن عجول است و شتابزده قضاوت کرده و حکم نهایی را صادر میکند، افسرده و فاقد انرژی است.
مناسب است در همین جا به دنبال بحث عجله، بحث سوءظن را هم مطرح کنیم. کسی که در نظردادن شتاب میکند، بعضی از قرائن و شواهد را در کنار هم قرار میدهد و زود نتیجهگیری میکند، دچار سوءظن شده است. در حالی که به ما توصیه کردهاند وقتی از فردی امر ناپسندی مشاهده میکنید، هفتاد مرتبه حمل بر صحت کنید. وقتی کسی عجولانه نظر میدهد، اولین تفکر او بدون بررسی، ریشه در سوءظن دارد؛ همان سوء ظنی که از آن نهی شدهایم: «اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِ إِثْمٌ»[5]
با نظردادن شتابزده، اعتماد افراد به یکدیگر سلب میشود. سوء ظن روان افراد را هدف قرار میدهد و آنها را به بیماریهای روانی گرفتار میکند. اگر از شتابزدگی پیشگیری نکنیم قطعاً دچار عواقب سوء آن میشویم. اگر در خانوادهای که مبتلا به سوءظن هستند، ظاهراً طلاقی مشاهده نمیشود؛ مطمئن باشید قلوب افراد خانواده از هم دور است و افراد با هم ارتباط نزدیک و صمیمانه ندارند.
اغراق(بزرگنمایی)
یکی دیگر از آسیبهایی که به خانواده وارد میشود، اغراق و بزرگنمایی مشکلات زندگی است. مثلاً یک مرتبه همسرش سر وقت نیامده است، به او میگوید: تو همیشه بینظمی! یک مرتبه همسرش صادق نبوده است، به او میگوید: تو همیشه دروغ میگویی! این بزرگنمایی و اغراق، موجب سلب اعتماد افراد از یکدیگر میشود.
در روایتی آمده است: اگر خانمی به همسرش بگوید: «مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْراً قَطُّ»؛ (هیچ وقت از تو خیری ندیدم) همه عبادات او حبط می شود.[6] با این عبارت همه خیرات خود را نابود میکند؛ زیرا به همه شخصیت مرد آسیب وارد کرده است؛ یعنی یک جمله بسیار تأثیرگذار است. بزرگنمایی و اغراق صدمه بسیار عجیبی به خانواده وارد میکند و در روابط دلسردی پدید میآورد؛ چون فرد گمان میکند همه خوبیهای او نادیده گرفته شده است. استفاده از عباراتی مثل «همیشه»، «همهجا» و« همهچیز» آسیبهای جبرانناپذیری به وجود میآورد، دلسردی عمیق ایجاد میکند و برای همیشه صمیمیت را از بین میبرد.
برچسب زدن
برچسبزدن (چه زن به مرد و چه مرد به زن و چه والدین به فرزندان و …) آسیب جبرانناپذیری وارد میکند. مثلاً فرد میگوید: همه فامیل شما همیشه با من این رفتار را میکردند، شما هیچوقت نظم نداشتید، همیشه بی مسئولیت بودید و … .
برچسبزدن، پیرو همان روایت «مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْراً قَطُّ» ممنوع است. این امر، روابط عاطفی را بسیار سرد و کمرنگ میکند. همه افراد در مقابل این عبارات حساس هستند. اسلام این حساسیت را رد نکرده است. هیچیک از طرفین نبایستی به صورت اغراقآمیز سخنی بر زبان آورند.
تهدید
یکی دیگر از اموری که خانواده را تضعیف میکند و به کانون خانواده آسیب وارد میکند «تهدید» است. تهدیدها به اَشکال مختلفی آشکار میشوند. گاهی اوقات خانمی از سلسله سادات است و از سیادت خود برای تهدید استفاده میکند، گاه فردی از ایمان خود برای تهدید استفاده میکند، گاهی ارادت خاصی به امام رضا علیهالسلام دارد و از این ارادت برای تهدید همسر و فرزندانش بهره میبرد. در خانواده ادبیات تهدید به هیچ عنوان نباید بکار گرفته شود. خانواده فضای عاطفی است که افراد باید با لذت در کنار هم زندگی کنند و امنیت عاطفی برقرار باشد؛ عباراتی تهدیدآمیز مانند: شکایت تو را به خدا میکنم، شکایت تو را به جدّم میکنم، شکایت تو را به والدینت میکنم و … نماد عجز افراد است.
پیامبر اکرم 9بیشترین صدمه را از امت خود میبینند؛ اما به جای شکایت، دائم برای آنها دعا میکنند:«اللَّهُمَ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون»(خدایا! قوم من را ببخش، اینها نمی دانند.)[7]؛ چون دعاکردن نماد قوّت است و شکایت نماد عجز.
ناسازگاری فضای خانواده با تهدید و شکایت
در ضمن روایتی به این بحث میپردازیم:«مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَإِنَّمَا يَشْكُو رَبَّه»؛«هرکس صبح کند در حالی که از گرفتاری که بر او وارد شده شاکی است در حقیقت او از خدا شاکی است نه از این گرفتاری.) باید مشکل و گرفتاری را حل کرد، شکایت و تهدید راه حل رفع مشکل نیست. بیان مشکل با مردم، راه حل نیست. آسیبرسانی به عواطف طرف مقابل مشکلی را حل نمیکند. شکایت، نشاندهنده ناتوانی است.
تهدید خانواده نوعی شکایت محسوب میشود. فرد با تهدید اعلام میکند که من با این وضعیت کنار نمیآیم. هر تهدیدی به فضای عاطفی خانواده آسیب وارد میکند.
به جای آنکه با جملات نامناسب افرادی را که به ما آسیب رساندهاند، تهدید کنیم؛ برای آنها دعا کنیم. از خدای سبحان طلب کنیم که او متوجه خطای خود بشود؛ نه اینکه دچار آسیب شود: خدایا، میخواهم او را نوازش کنی نه اینکه به او تازیانه بزنی! با نوازش او را متنبه کن، با نوازش او را وادار به جبران اشتباهش کن.
وقتی اینگونه دعا میکنید، پس از مدتی مشاهده میکنید که آن فرد خودش برای عذرخواهی نزد شما آمده است و خود را متهم و بدهکار شما میداند؛ چون شما شکایتی نکردید. اگر شکایت او را به خدا میکردید، او آسیب میدید؛ دود آسیب او به چشم شما هم میرفت؛ چون در یک خانواده هستید، وقتی او آسیب میبیند، شما هم گرفتار آسیب میشوید. برای مثال خانمی از همسرش ناراضی است و شکایت او را به خدا میکند که خدایا، این مرد حق من را نمیدهد! در همین هنگام میبینید مال این مرد ربوده شد! حال، این خانم، همان اندک مالی هم که از همسرش دریافت میکرد، دیگر ندارد. بنابراین با این شکایت، صدمه بیشتری به خانم وارد میشود.
فضای خانواده فضای شکایت نیست، نه تنها نباید به یکدیگر شکایت کنیم بلکه از یکدیگر به خداوند هم نباید شِکوِه کنیم. اگر از بنده به خداوند شکایت کنیم، موجب ناراحتی و ناخشنودی خداوند خواهیم شد. نمیتوانم از فرزندم به همسرم شکایت کنم؛ چون همسرم فرزندش را بسیار دوست دارد، فقط میتوانم از او همفکری بخواهم.
فضای ارعاب و تهدید و شکایت یکی از آسیبهای جدی است که خانواده را تهدید میکند. وقتی مردی با همسرش رابطهای از روی ترس و دور از محبت دارد و در این فضا به همسرش خدمات میدهد، این خدمات بسیار ناگوار است. بایسته است خدماتی که به همدیگر میدهیم از روی محبت و علاقه باشد.
شکایت از دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «اجْعَلْ شَكْوَاكَ إِلَى مَنْ يَقْدِرُ عَلَى غِنَاك»[8](شکایتت را با کسی مطرح کن که بتواند تو را بینیاز کند[مشکل تو را حل کند]).
اگر بخواهم از همسرم که بنده خداوند است نزد خدای سبحان شکایت کنم، میگویم: ای خداوندی که لطف کردی و محسّنات اخلاقی فراوانی به او دادهای، این مشکل او را هم حل کن. خدای سبحان از ما میخواهد که ابتدا خوبیهای بندهاش را ببینیم و شاکر آنها باشیم، سپس انتظار اصلاح را داشته باشیم.
شکایت به جهت دیدگاه محدود ما درباره افراد است؛ تمرکز ما روی بعضی از امور نامناسب است و توجهی به امور مطلوب نداریم. اگر به خانواده خود با دید گستردهای نگاه کرده و به کمالات توجه کنیم، هرگز روی نقاط ضعف افراد متمرکز نمیشویم. در دید محدود فقط امور منفی را میبینیم و از کنار امور مثبت بیتوجه عبور میکنیم. باید یاد بگیریم به جای شکایت، دیدمان را وسیع کنیم.
در هنگام مشاوره، وقتی فردی میخواهد از همسرش شکایت کند، باید او را مجاب کرد تا ابتدا ده نکته مثبت از ایشان را ذکر کند، سپس میتواند شکایت خود را به عنوان یازدهمین مورد بیان کند. وقتی به ده نکته مثبت از همسرش فکر کرده و به آنها اقرار کند، دیگر نمیتواند روی امر منفی تمرکز داشته باشد.
شکایت ما از فرزندان، والدین و همسر به دلیل تمرکز روی امور منفی است. تمرکز روی امور منفی، دید ما را بسیار محدود میکند و امکان دیدن خیرات و کمالات و فضایل آنها را از دست میدهیم. طبیعی است که افراد به دلایل مختلف از محیط اطراف خود شاکی باشند؛ اما این فضا، فضای مناسبی نیست. وقتی وسعت دید داشته باشیم، نوبت به مشاهده امور منفی و به دنبال آن طرح شکایت نمیرسد و خانواده دچار آسیب نمیشود.
بیاعتنایی به خواستهای افراد
یکی دیگر از دلایلی که موجب آسیب خانواده میشود، بیتوجهی به خواستهای افراد است؛ خواستههایی که اجابت آنها برای ما هزینه زیادی ندارد. وقتی به این خواستهها توجه نمیکنیم، طرف مقابل گمان میکند برای ما بیارزش است و در نهایت، این احساس، منجر به طلاق عاطفی و دلسردی باطنی میشود.
مثلا فردی به یک نوع غذا علاقه خاصی دارد، رنگ خاصی را خیلی دوست دارد یا به نوع پوشش خاصی توجه دارد و تمایل دارد شما در مقابل او چنین پوششی داشته باشید؛ اما شما به این امور توجه نمیکنید و در موضع لجبازی قرار میگیرید. بیاعتنایی به نظرات طرف مقابل به بیاعتنایی به خود فرد منجر میشود؛ اما باید بدانیم توجه به خواستهای دیگران کار بسیار آسانی است. توجه به علائق همسر و افراد خانواده موجب ایجاد فضای گرم و صمیمانه در خانواده میشود و در مقابل شما هم از توجه و اعتبار خاصی برخوردار میشوید.
نکات ظریفی در روابط بین همسران وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد. مثلا بعد از وارد شدن فرد جدیدی در خانواده مثل داماد یا عروس باید توجه لازم به همسر صورت بگیرد و بالارفتن سن نباید دلیلی بر بیتوجهی شود. از آنجا که یک مهمان تازهوارد در منزل هست و خدمات جدیدی به او داده میشود؛ ممکن است همسرتان گمان کند نادیده گرفته میشود. باید به کوچکترین خواسته همسر توجه لازم صورت گیرد تا او بداند هنوز کانون توجه است؛ این توجه موجب میشود خانواده از آسیب دور بماند.
وقتی احساس بیتوجهی به افراد دست میدهد به دنبال آن دلسردی و بهانهگیری به وجود میآید و صمیمیتها از بین میرود، زندگی دیگر شرایط قبلی خود را ندارد. وقتی به خواستههای جزئی طرف مقابل بیتوجهی کردیم، صدمات جدی برای ما به وجود میآورد و خانواده آرام آرام تخریب میشود.
عُجب
یکی دیگر از اموری که به خانواده آسیب جدی وارد می کند، عُجب است. شاید یکی از دلایل بیتوجهی به خواستههای طرف مقابل صفت عُجب باشد. به عبارت دیگر خودمان را خیلی قبول داریم که به خواستههای دیگران بیتوجهایم.
منشأ بیتوجهی چیست؟
بیتوجهی به خواستههای دیگران دو منشأ دارد:
- بیحالی: در روایات از بیحالی به «توانی» تعبیر شده است. محیط خانواده با بیحالی سازگار نیست.
- عُجب: یعنی فرد خودش را خیلی قبول دارد و نظر طرف مقابل برای او مهم نیست. خود را خیلی می پسندد و صرفاً به خواستههای خود بها میدهد.
خواستههای اعتقادی را با توجه، تفکر و توسل، بدون تنش یا با حداقل تنش میتوانیم اجرا کنیم؛ اما گاهی اوقات آنقدر از خودمان خاطر جمع هستیم که به خودمان اجازه توجه به خواستههای دیگری را نمیدهیم.
عجب از دیدگاه امیرالمومنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «الْمُعْجَبُ لَا عَقْلَ لَهُ»[9]؛«خودپسند، عقلی ندارد.» و در روایت دیگری میفرمایند: «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ حُمْق»[10]؛«خودبینی انسان، حماقت و کمخِرَدی است.» و در سومین روایت میفرمایند: «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ عُنْوَانُ ضَعْفِ عَقْلِه»[11]؛«خودبینی انسان نشانه ضعف عقل اوست.»
خودشیفتگی و بیعقلی
فردی که تمام توجهاش به خودش معطوف است و به نیازهای اطرافیانش بیتفاوت است فاقد شعور و عقل است. باتوجه بیش از حد به خود، بسیاری از پایگاههای خود را به راحتی از دست میدهیم؛ اما با توجه و رعایت خواستههای مشروع دیگران موقعیت و عزت ما بیشتر میشود. فرد خودشیفته وخودپسند بیعقل است و تمام امکانتش را از دست میدهد؛ به عکس فرد عاقل امکاناتش را برای خود حفظ میکند و روز به روز آن را افزایش میدهد.
برای مثال وقتی فرد تازهواردی مثل عروس وارد خانواده شود، به او بگوییم: این غذا را چون تو دوست داشتی تهیه کردم، او احساس میکند دارای جایگاه ویژهای نزد این خانواده است. وقتی بذر محبت کاشتید و به او احترام گذاشتید؛ اگر دوستانه به او تذکری بدهید، حرف شما را به راحتی میپذیرد؛ چون شما به او توجه کردهاید و وقتی به او توجه شد، از نظر عاطفی تأمین میشود؛ حال اگر در مسائل دینی از او خواهشی داشته باشید با احترام میپذیرد و انجام میدهد.
عُجب موجب نفرت است
توجه به نیازهای اطرافیان مهم است و وقتی میتوانیم به نیازهای اطرافیانمان توجه کنیم که عُجب نداشته باشیم. عُجب موجب نفرت میشود. به عبارتی دیگر پایگاه عاطفی خود را با خودبینی از دست میدهیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:«أَوْحَشُ الْوَحْشَةِ الْعُجْب»[12]؛« بدترین وحشت خودپسندی است.» عُجب موجب میشود همه فرد را ترک کنند و او در وحشت تنهایی باقی بماند.
تاریخ جلسه: 1400/4/20 ـ جلسه 4
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. غررالحکم و دررالکلم، ص118
[2]. سوره واقعه، آیه 33
[4]. غررالحکم و دررالکلم، ص593
[6]. مکارم الاخلاق، ص215: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْراً قَطُّ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا»
[7] . مجموعة ورام، ج1 ، ص 99
[8]. غررالحکم و دررالکلم، ص149
[10]. غررالحکم و دررالکلم، ص 63