در حضور صحیفۀ سجادیه با شناخت خطرهایی که ما را تهدید میکند و پیشگیری یا درمان آنها، به حول و قوۀ حضرت حق، از سلامتی نسبی بهرهمند میشویم. در غیر این صورت با غلبۀ آسیبها بر زندگیمان، از ایمنی لازم محروم میشویم و بسیاری از موجودیهای خود را از دست خواهیم داد.
به چشم آمدن خیرات
در دعای بیستم صحیفه سجادیه به چند عبارت متذکر میشویم:
«وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي»
«خیر خود را همیشه ناچیز مشاهده کنم گرچه این خیر در گفتار و رفتار فراوان باشد.»
به چشم آمدن خیرات و زیادهبینی آنها، از آسیبهایی است که عمل خیرِ موجود را نابود و صدمۀ جدی به انجام خیراتِ پس از آن وارد میکند؛ اگر کارهای خیر ما فراوان هستند، انجام آنها به توفیق الهی است و ما در اجرای آن نقشی نداریم. همین که خود را فاعل خیرات محسوب میکنیم، گویی العیاذ بالله خود را شریک خدا میپنداریم و این امر بزرگترین آسیب را به موجودی ما وارد میکند، در حالی که بایستی، قول مثبت و عمل خیر فراوان خود را از این جهت که فعل ماست، کم در نظر بگیریم تا برای فزونی آن همۀ تلاشمان را بکار بگیریم و مقدار زیاد عمل، موجب توقف آن نشود.
اندک دیدن پلیدیها
خطر دیگری که به سلوک سالک خدشه وارد میکند، اندک دیدن رذایل و پلیدیهای اخلاقی و اعتقادی و عملی است که موجب میشود آن افعال نامناسب را ادامه دهد و خود را از توبه و هرگونه تحولی محروم کند. در حالی که اگر انسان، اندک رذیلۀ خویش را بزرگ بشمارد و آسیب حقیقی آن را که تا قیامت جریان دارد مشاهده کند، بیدرنگ از ادامۀ آن امتناع میکند و جهت خویش را تغییر میدهد.
علت اصلی پافشاری بر گناه، ناچیز دیدن آن است. اگر در شبهای جمعه در دعای کمیل به خدای سبحان عرض میکنیم: «اللهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ البَلاء»، در حقیقت اظهار میکنیم، گناه من میتواند، موجب نزول بلائی همگانی باشد.
کسالت در عبادت
«وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ»
«خدایا، مرا در راه عبادت دچار سستی مکن.»
در ادامۀ این دعا به آسیب دیگری اشاره شده است: اگر عبادت با کسالت همراه باشد؛ یعنی ذوق و شوق خاصی را در هنگام عبادت نداشته باشیم و حلاوت بندگی را دریافت نکنیم، به ساختار عبادت صدمه وارد میکنیم. به همین جهت اثر خاص عبادت، در زندگی ما ظاهر نمیشود.
گاه حالات نامناسب، آسیبی است که از عمق آن مطلع نیستیم و نه تنها در ظاهر عبادت تأثیرگذار است، بلکه به اصل بندگی خسارت وارد میکند. اگر بدانیم با هر عبادتی مولای ما چه منتی بر ما نهاده که ما را به بندگی انتخاب کرده است و اگر بدانیم در بطن هر بندگی چه سلطنت، عزّت، قدرت، برکت و عنایتی نهفته است، آن چنان با اشتیاق بندگی میکنیم که هرگز حاضر نیستیم، لحظهای از این جایگاه جدا شویم؛ اما بیمعرفتی نسبت به موارد مذکور، موجب بیحالی و سستی در بندگی میشود و چون خدای سبحان از بندگی ما غنی و بینیاز است، در نهایت بنده را از این چنین بندگی محروم میکند.
اظهار نیاز به غیر خدا، هنگام اضطرار
«وَ لَا تَفْتِنِّي بِالاسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْت»
«خدایا، مرا به کمک خواستن از غیر خود چون مضطر شوم، گرفتار مکن.»
خطر دیگری که ما را در هنگام اضطرار تهدید میکند این است که برای غیر حق، تأثیر قائل شویم و به او پناه ببریم و از او استمداد بطلبیم. در حالی که اضطرار، نعمتی است که موجب انقطاع ما از همگان میشود و بر طبق قاعده باید اعتماد کامل بر حق کنیم؛ اما خطر در هنگام اضطرار این است که نیاز خود را در برابر دیگری اظهار کنیم و از این موقعیت برای موحد شدن خویش استفاده نکنیم؛ به همین جهت، حضرت از خدای سبحان درخواست میکند: مرا هنگام اضطرار به کمک خواستن از غیر خود گرفتار مکن.
اظهار نیاز به دیگران ما را در معرض خطر شرک قرار میدهد؛ در حالی که خدای سبحان ما را مضطر کرد تا موّحد شویم. غالباً در اضطرار سراغ همه میرویم جز خدا؛ اما اگر از ابتدا به خدا رجوع کنیم، به لطف حق، همه با افتخار در خدمت ما قرار میگیرند.
رشد حداقلی
«وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى»
«مرا به اموری موفق بدار که بیشترین میزان رشد در آن است.»
گاه انسان به نظر خود مشغول به کار خیری است؛ اما خیری برتر از آن وجود دارد که در جهت تزکیه و پیرایش و پرورش او بسیار مؤثرتر از عمل خیر قبلی است. خطر این است که ما به اموری مشغول شویم که پرورش خاصی در ما ایجاد نمیکند، بیشترین درجۀ رضایت در آن نیست و موانع بندگی را از سر راه ما بر نمیدارد؛ به همین جهت حضرت از خدای سبحان درخواست میکنند: مرا به اموری موفق بدار که بیشترین میزان رشد در آن است؛ یعنی اشتغال به کارهایی که از آن طریق، موانع با سهولت مرتفع شود و استعدادهای انسانی در ما ظهور کند.
طالب بهترینها نبودن
«وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى»
«خدایا مرا بهکار بگیر در هر آنچه که بیش از سایر امور مورد پسند تو است.»
گاه خودسرانه اقدام به امری میکنیم و از خدا نمیخواهیم ما را بهکار بگیرد و در نهایت متوجه میشویم کارهای پسندیدهتر و محبوبتر و مقرِّبتر نزد خدا وجود دارد؛ اما چون از خدا طلب نکردهایم، در همین عملکرد معمول، انجام وظیفه میکنیم؛ در حالی که اگر از خدا بخواهیم تا او ما را به کار بگیرد، آفت خودسرانه بندگی کردن و به میل خود خدمت نمودن، مرتفع میشود و قطعاً در آن جایگاه بیش از سایر اعمال رضایت حق را جلب میکنیم.
به عبارت دیگر خطر این است که طالب بهترینها نباشیم و تنها به وضعیت خوب در جهت بندگی اکتفا کنیم. در این عبارت کلمۀ «أرضی» به کار گرفته شده است؛ یعنی طالب آن عملی باشیم که بیشتر مورد پسند حق قرار میگیرد. بیشترین پسند حق را طلب کنیم و خود را عاجز از اجرای کارهای خداپسندانه نبینیم؛ اگر از خدای سبحان بخواهیم ما را در این زمینه بهکار بگیرد، قطعاً قدرت انجام عملی که بیشترین میزان رضایت در آن است را به ما عطا میکند.
پستی هنگام تنگدستی
«وَ لَا تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِک، وَ أَسْتَعْطِی شِرَارَ خَلْقِک، فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی، و أُبْتَلَی بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی، وَ أَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِی الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ.»
«خدایا، قدر و منزلتم را به تنگدستی پست مفرما، که از روزیخوارانت روزی طلبم، و از اشرار خلقت عطایی خواهم، تا به تعریف آن که به من عطا کند مایل شوم و به سرزنش آن که از من منع نماید مبتلا گردم، درحالی که بخشش و منع عطا وقف حریم مقدس توست.»
خطر دیگر در هنگام تنگدستی است، این که نیاز خویش را بر کسانی اعلام کنیم که خودشان روزی را از خداوند دریافت میکنند و حتی گاهی خواهان دریافت عطا از بدترین افراد شویم.
خطر اینجاست که به جای حمد خدای سبحان،حامد مخلوقات شویم و زبان بیدینان را بر خود گشوده کنیم، هنگام تنگدستی خدا را عطاکننده و منعکنندۀ عطا نبینیم؛ بلکه برای غیر خدا اثر مستقل قائل شویم؛ در حالی که اگر خدا اجازه دهد، بندگانش خود اقدام به اعطا میکنند و اگر اجازه پرداخت ندهد، آنها مأمور به منع عطا هستند؛ لذا حضرت میفرمایند: «خدایا ارزش مرا با تنگدستی پست نکن؛ زیرا در این صورت گرفتار میشوم به ثناگویی کسی که به من اعطایی کرده است و مبتلا میشوم به سرزنش کسی که نیاز مرا بر آورده نکرده است، در حالی که عطا کننده و منع کننده تو هستی.»
مثال1
برای دریافت پاسخ سوال علمی در نیمه شب، از خدا میخواهیم بدون درخواست از دیگران و بدون منت کشیدن از آنها، با جستجو به جواب برسیم؛ در این حالت کاملترین پاسخ را مییابیم. پس هنگام فقر، چه فقر علمی یا آبرویی یا توانی یا مالی یا عاطفی خطر این است که از هم طرازهای خود درخواست کنیم و هنگام دریافت عطا به جای ثناگویی حق، فقط ثناگوی کسی باشیم که از او عطیه دریافت کردهایم.
مثال2
امام خمینی(ره) بعضی از دروسی را تدریس میکردند که شاگردی نکرده و تعلیم ندیده بودند؛ زیرا بسیار موّحد بودند و در مقام استادی هم بسیار قوی؛ لذا با ترقی در معنویات، معارف به ایشان عطا میشد.
فراموش کردن مُنعِم
در دعای بیست و یکم صحیفه سجادیه آمده است:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي»
«خدایا، بر محمّد و آلش درود فرست و مرا نسبت به یاد خود در آنچه به من عطا کردی، فراموشکار مکن.»
آسیب این است که در هنگام دریافت نعمت از خدای سبحان، چنان توجه ما به عطا باشد و به نعمت مشغول شویم که مُعطی(دهندۀ عطا) را فراموش کنیم.
«وَ لَا تَجْعَلْنِي ناسیا لذکرک»؛ یعنی فراموش نکنم تو به یاد من هستی. از خدای سبحان درخواست میکنیم: در همۀ دادهها ما را ذاکر خودش قرار دهد، قبل از این که ذاکر نعمت باشیم و پیش از آن که گوارایی نعمت را احساس کنیم، از این لذت ببریم که او نعمت را عطا کرده است. در واقع مسرور و شادمان باشیم از این که خدای سبحان ما را فراموش نکرده است نه این که تنها، از دریافت نعمت خوشحال باشیم.
مثال1
یک بسته تراول از طرف فرد مهمی به دست شما میرسد. دو خوشحالی دارد: شادمانی از دریافتِ تراولها و دیگر این که فلانی با وجود همۀ جیرهخورهایش به یاد من بوده است.
اصل خطر آنجایی است که فراموش کنیم، او به یاد من است. اگر در همۀ نعمتها به خاطر داشته باشم که خدای سبحان به یاد من بوده که این نعمت را نصیبم کرده است، نعمت برای ما محفوظ میماند و از هر آسیبی در امان است؛ چون نعمت دهنده، خود حافظِ نعمت میشود. مُنعم زمانی نعمت را سلب میکند که مشغول نعمت شویم و لطفش را فراموش کنیم.
مثال2
مردی برای همسرش گردنبندی گرانقیمت میخرد. خانم مشغول به گردنبند است و از دریافت آن شادمان، بدون این که از همسرش تشکر کند و به او توجه داشته باشد.
روا نیست اشتغال به نعمت ما را از توجه به مُنعِم باز دارد. خدای سبحان به ما نعمت میدهد تا از طریق آن به او توجه کنیم.
تاریخ جلسه: 1399.7.28 – جلسه چهارم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»