آگاهی‌بخشی‌های امیرالمؤمنین (ع) ـ بخش یازدهم

مقدمه

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در تمام فرمایشات خود افراد را متوجه اموری می‌نمایند که عموما مورد غفلت قرار گرفته در حالی می‌بایست همیشه مورد توجه باشد لکن این تنبیه و هشدار در برخی فرمایشات‌شان، با مشاهده عباراتی همچون «ألا»، «أما» و «ها» به وضوح نمایان است.

 

بیناترین چشم

 

« أَلَا إِنَّ أَبْصَرَ الْأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِی الْخَیرِ طَرْفُهُ»[1]

«آگاه باشید بیناترین چشم‌ها آن است كه نظرش در خیرات نفوذ کند»

انسان فطرتا موجودی کمال‌گرا بوده و هر امری را در بالاترین کیفیت و کمیت می‌پسندد. حضرت در این فراز یادآور می‌شوند که فردی که در کمالات توجه و دقت‌نظر داشته باشد؛ از بصیرت بالایی برخوردار بوده، بر مفاسد، نقایص و کاستی‌ها تمرکز نداشته و نسبت به امور فانی و گذرا بی‌توجه است.

فعل «نَفَذ» بیانگر آن است که توجه اهل بصیرت به کمالات و فضائل، توجهی سطحی و گذرا نبوده بلکه با تأمل در این امور تفکر می‌نمایند. همچنین در عوض تمرکز بر امور سطحی و گذرا، همواره بر امور کلان، باقی و ارزشمند توجه دارند.

بنابراین چشمی که همواره متمرکز و متوجه کاستی‌ها و امور نامطلوب باشد و یا تأمل خاصی در امور کمالی نداشته باشد؛ از بصیرت بالایی برخوردار نبوده و محل مناسبی برای نفوذ شیطان خواهد بود؛ زیرا شیطان، وجودی‌ست مملو از انرژی منفی و خواهان آن است که انسان‌ها نیز مانند او منفی‌نگر باشند تا از موجودی خود لذت نبرده و احساس نارضایتی نمایند.

این امر بدان معنا نیست که انسان وجود مفاسد، مشکلات و امور ناصحیح را انکار کرده و به جای واقع‌بینی، رویاپردازی نماید لکن تمرکز و توجه به امور منفی مطلوب شرع نیست. دقت نظر در این امور سبب محرومیت انسان از استفاده کردن و لذت بردن از موجودی خویش و نیز بازماندن از کسب کمالات و فضائل نوین می‌شود.

در زمینه تزکیه و اصلاح نفس نیز این امر قابل اجراست. گاه فرد به جهت اصلاح نفس خود تمرکز بر امور جزئی و سطحی نموده غافل از آن که توجه به کمالات خویش و عنایات الهی، خود موجب برطرف شدن ایرادات جزئی نیز خواهد شد.

 

شنواترین گوش

 

«أَلَا إِنَّ أَسْمَعَ الْأَسْمَاعِ مَا وَعَى التَّذْكِیرَ وَ قَبِلَهُ»[2]

«آگاه باشید شنواترین گوش‏ها آن است كه پندها و تذكّرات سودمند را در خود جاى داده و آن‌ها را قبول نماید»

وعی از ریشه وعاء(ظرف) به معنای حفظ کردن است. حضرت در این فراز بیان می‌کنند که شنواترین گوش، آن گوشی‌ نیست که شنوای پیام شیطان یا بیگانگان باشد بلکه آن گوشی‌ست که پذیرای یادآوری‌های صحیح است.

برخی افراد خود را برتر از آن می‌دانند که از دیگران موعظه و نصیحتی دریافت نمایند و اگر زمانی تذکر صحیحی از دیگری دریافت نماید یا با فرافکنی، دیگران را مخاطب حقیقی آن موعظه قلمداد می‌کنند و یا با پرخاشگری پاسخ طرف مقابل را می‌دهد. این افراد خود را از  داشتن نعمت «سمع قبول یا گوش شنوا» و نیز بهره‌مندی از کمالات بسیاری محروم کرده است.

به عنوان مثال، مخاطب بسیاری از آیات قرآن گروه‌های دیگری غیر از مسلمانان هستند لکن بزرگان همواره تأکید داشتند که شایسته است مسلمانان نیز خود را مخاطب آن بیانات و توبیخات دانسته و با گوش جان پذیرای آن‌ها باشد.

در هر حال، کسی که موعظه و تذکرات اطرافیان را با گوش جان می‌پذیرد؛ از شنوانایی خوبی برخوردار است.

 

تلاش برای روشنایی!

 

 «أَیهَا النَّاسُ اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحِ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ»[3]

«اى مردم! از نور گفتار واعظی که خود پندپذیر است؛ روشنایی طلب کنید»

«واعظ متّعظ» فردی‌ست که ضمن هشدار دادن و نصیحت دیگران، خود نیز نصیحت دیگران را می‌پذیرد. در صدر این افراد حضرات معصومین می‌باشند.

استصباح به معنای طلب نور بوده و به این معنا اشاره دارد که هر فرد بایستی خود خواهان رفع تاریکی‌ و کدورت زندگی خویش باشد و نسبت به آن اقدام نماید.

حضرت در این فراز به افراد توصیه می‌نمایند که در تاریکی‌ها باقی نمانند و خواهان حرکت به سوی روشنایی باشند؛ زیرا همان‌گونه در عالم ماده باقی ماندن در تاریکی‌ موجب عادت کردن چشم‌ها به آن شده و پس از آن، نور موجب آزار چشم شخص می‌شود؛ همان‌طور انسان با باقی ماندن در تاریکی جهل و معصیت، به آن خو گرفته و در طی زمان از نور علم و ایمان منزجر خواهد شد.

آن چه که موجب رفع تاریکی و ظلمات زندگی بنده شده گفتار اولیاء الهی می‌باشد. وجود آنان همواره پرتوافشانی داشته و اطرافیان به میزان ارتباط با آنان و بهره‌مندی از سخنان ارزشمندشان، از نور اولیاء بهره گرفته و او بر عیوب و نواقص خویش واقف می‌شود.

شاید این سؤال در ذهن ایجاد شود که در فراز قبل حضرت توصیه فرمودند که باید نگاه افراد بر کمالات متمرکز باشد؛ اکنون توصیه می‌شود که با وارد کردن نورانیت در زندگی، فرد بر عیوب و کاستی‌های خود واقف شود؛ جمع این دو امر چگونه ممکن است؟

پاسخ آن است که ارتباط هر چه بیشتر و بهتر با اولیاءالهی موجب کسب نورانیت بیشتر شده و به خودی خود عیوب فرد مرتفع و کمالات در وجود او مستقر می‌شود. به عنوان مثال، فرد در کنار ولیّ خدا با مفهوم و ارزش صدق آشنا شده و به خودی خود از کذب جدا می‌شود.

 

تلاش برای دستیابی به آب معرفت

 

 «وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَینٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ»[4]

«ای مردم از آب زلال چشمه‏هایى كه از آلودگى‏ها پاك است آب بیرون بکشید»

امتیاح به معنی از حوض یا چاه آب کشیدن می‌باشد.

از آن‌جا در عرفان، آب به معنا علم و معرفت است؛ در توضیح کلام حضرت بیان می‌شود:

امیرالمؤمنین در این فراز به افراد توصیه می‌نمایند هر فرد بایستی خود اقدام به کسب معرفت نماید ولو این کار همراه با سختی باشد؛ مانند تشنه‌ای که از چاه آب می‌کشد. همچنین معرفت را از وجودی کسب نماید که به دور از هر نوع آلودگی و پلیدی باشد.

سخت‌ترین آلودگی و کدورت برای انسان، کدورت شرک و منیت است که موجب ناگوارایی هر امر پسندیده‌ای می‌شود.

توصیه حضرت در این فراز، تلاش برای دریافت علم و معرفت از عالمی‌ست که از شرک و منیت رها شده، ادعایی نداشته و تنها مؤثر در عالم را خدای سبحان می‌داند.

از تشبیه علم و معرفت به آب مشخص می‌شود که همان‌طور که انسان بدون آب خواهد مرد؛ به همین ترتیب، بُعد روحانی انسان بدون دریافت معرفت از بین می‌رود.

 

تاریخ جلسه: 98/9/4

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] نهج‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، خطبه104، فراز6

[2] نهج‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، خطبه104، فراز6

[3] نهج‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، خطبه104، فراز7

[4] نهج‌البلاغه(مرحوم فیض الاسلام)، خطبه104، فراز7

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *