أَرْكَانَ الْبِلَادِ وَ أَبْوَابَ الْإِیمَانِ

«وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ»

 

«حضرات معصومین، اركان سرزمینها هستند»

 

«اركان» جمع ركن است. به هر چیزی كه بر آن اعتماد شود، هر چیزی كه موجب بقاء و ماندگاری چیز دیگر شود رکن گفته می شود.

در عبادت آنچه صحت عمل وابسته به آن است ركن نام دارد. (اركان نماز و حج)

«بلاد» جمع بلد است. به هر موضعی از زمین (چه آباد باشد چه ویران) بلد می گویند.

وقتی به معصومین نسبت «أَرْكَانَ الْبِلَادِ» داده می‌شود یعنی آنها در هر سرزمینی حضور دارند آن سرزمین آباد است  و آبادی ها در عالم با اعتماد بر آنها موجودیت یافته است، زیرا هیچ چیز در هستی بدون تكیه‌گاه، محكم و استوار باقی نمی‌ماند و ثباتی ندارد.

خداوند از روزی كه بشر را آفرید برای او حجت و رهبر قرار داد، رهبران الهی برای بشر ستون و تكیه‌گاه‌های محکم و استواری هستند. اگر غیر از این بود با توجه به گفته امام صادق (ع) زمین اهلش را می‌بلعید و نابود می‌کرد.

همانطور كه در عبادات آنچه موجب صحّت عمل است ركن نامیده می‌شود و در حقیقت نماز با اركانش موجودیت پیدا می‌كند و همانطور که در عالم ماده كوهها به عنوان ستون و ركن زمین معرفی شده‌اند و زمین را از تزلزل و لرزش حفظ می‌كنند، وجود مقدس ائمه اطهار علیهم‌السلام اركان بلاد هستند و هر یك از آنها در هر دوره و زمانی موجب بقاء و آبادانی و بركت موجودات آن روزگار می‌باشند.

 

معصومین، عامل آبادانی سرزمین وجود ما

 

ائمه‌اطهار علیهم‌السلام ستون و مبدأ همه نیكوئی‌ها و خیرات در عالم هستی هستند.

به تعبیری اگر بلاد را سرزمین وجودی خودمان تصور كنیم، اگر در این سرزمین، عمران و آبادانی و رشد اخلاقی یا معرفتی خاص حاصل می‌شود، ذره‌ای از معرفت حاصل شده از آن خود ما نیست، بلكه همه به بركت وجود امام است. زیرا با اعتماد و تكیه بر ائمه هدی این رویش و تعالی ایجاد می‌شود و هر چه اتصال به مقام ولایت بیشتر شود رشد بیشتری حاصل می‌گردد.

 در عصر ما هر رویش معرفتی بواسطه وجود مقدس ولی عصر(عج) صورت می‌پذیرد.

حضرات معصومین چه حاضر و چه غائب، ركن عظیم و ستون استوار همه ساكنان زمین هستند.

 

معصومین، مانع تزلزل جسمی و روحی انسان

 

حضرات معصومین «أَرْكَانَ الْبِلَاد» هستند یعنی مانع لرزش و اضطراب و تزلزل‌های جسمی و روحی انسان می‌باشند.

اگر نگرانی و اضطراب در قلبی رخنه كرده است باید به ارتباط خود با امام زمانش توجهی خاص داشته باشد و بداند كه ارتباط او با «أَرْكَانَ الْبِلَاد» كم رنگ شده كه گرفتار عدم آرامش شده است زیرا با تكیه بر وجود مقدس امام زمان (عج)، نیازهای وجودی افراد تامین می‌گردد و آرامش، بر زندگی جریان می‌یابد.

 

ارتباط تنگاتنگ با معصومین = در امان ماندن از آسیب

 

اتصال و ارتباط ما با حضرات معصومین باید ارتباطی تنگاتنگ باشد تا آنها هر لحظه ما را از هر نوع آسیبی در امان نگه ‌دارند.

هر چه ارتباط با «أَرْكَانَ الْبِلَاد» قوی‌تر باشد، استقامت دینی و ثبات فکری بیشتر است و در نتیجه ارتباط تنگاتنگ باعث می‌شود فرد دچار شک و تزلزل در اعتقادات نشود. هر چه دیوارها ضخیم‌تر باشند زمین لرزه در آنها كمتر اثر می‌كند.

با اعتقاد به «أَرْكَانَ الْبِلَاد» بودنِ حضرات معصومین، لرزشهای اعتقادی افراد كم‌رنگ می‌شود و گاهی كاملاً از بین می‌رود.

 

بدون معصوم، لذت و آرامش از زندگی رخت بر می بندد

 

اگر تكیه‌گاه انسان حضرات معصومین نباشند به تدریج تمام دارایی‌های افراد در خاک عالم ماده دفن می‌شود و تمام توان‌هایشان رو به ضعف می‌نهد.

اگر انسان وجود حضرات معصومین را به عنوان اركان پذیرا باشد هر روز زندگیش سرسبزتر و خرم‌تر از قبل خواهد بود اما بدون چنین تكیه گاه محكمی همگان زنده به گور می‌شوند و از زمین وجودی خویش خیر و نفعی بر نمی‌گیرند و در نتیجه لذت و آرامش از زندگی‌شان رخت بر می‌بندد.

 

 

«وَ أَبْوَابَ الْإِیمَانِ»

 

«حضرات معصومین، درهای ایمان هستند»

 

كلمه«ایمان» در لغت، مصدر و از باب «إفعال» به معنای امان دادن و ایمن گردانیدن است، اعتراف و تصدیق قلبی را ایمان گفته‌اند. معنای لغوی«ایمان»، زنهار دادن و معنای اصطلاحی آن اعتقاد به اصول و اركان دینی و مذهبی است.

«ابواب» جمع باب به معنای دَر، دروازه است.

بنابر سخن حضرت علی (ع): ایمان عبارت است از اعتقاد قلبی، عمل با اعضاء و جوارح و اعتراف به زبان.

 

خداشناسی بی ولایت ممکن نیست

 

اعتقاد به ربوبیّت خدای سبحان و اعتراف به رسالت پیامبر (ص) بدون حضور ائمه اطهار (ع) میسر نیست، زیرا پیامبر (ص) در روایتی فرموده است:

«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِيٌ‏ بَابُهَا»[1]

«من شهر علمم و علی (ع) در آن است.»

 

اگر در ابتدا علم را علم «الله شناسی» و «نبوت شناسی» بدانیم در همان ابتدای راه باید از در ولایت گذر كرد زیرا تا دست در دامان ولایت نزنیم خداشناسی ممكن نخواهد بود.

 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را[2]

روزی عربی وارد مسجد النبی شد. اول سلام به علی (ع) كرد، سپس سلام بر پیامبر (ص). حاضرین به او خندیدند. او گفت: من از پیامبر (ص) شنیدم كه فرمودند: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِيٌ‏ بَابُهَا»و من به روایت عمل كردم.

 

در امان ماندن اعتقادات با توسل به «أَبْوَابَ الْإِیمَان»

 

اهل لغت «ایمان» را با امن و امان هم خانواده دانسته‌اند، از این رو در امان ماندن اعتقادات از هر گونه وسوسه و تزلزلی با توسل به «أَبْوَابَ الْإِیمَان» ممكن خواهد شد.

مؤمن را از آن جهت مؤمن می‌گویند كه بر مبنای روایت، خداوند او را ایمنی بخشیده است، مؤمن خود را به لطف حق در پناه معصومین یافته است و حضرات معصومین او را از هر آسیب و وسوسه ای در امان می‌دارند.

طبق آیه ۱۵سوره مباركه حجرات:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ  أُوْلَئكَ هُمُ الصَّدِقُونَ»

«مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ایمان آورده‏‌اند، سپس هرگز شكّ و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كرده‌‏اند آنها راستگویانند.»

 

جایگاه اصلی ایمان، قلب است، پس زبان سخنگوی آن است و اعضا و جوارح مجری اوامر قلب می‌باشند.

هرگاه قلبی پذیرای ایمان به حق شد اعضا و جوارح او را همراهی می‌كنند و چون قلب روی‌گردان شود هیچ عضوی نسبت به حق مؤمن نمی‌ماند.

 

تفاوت اسلام با ایمان

 

این آیه (سوره حجرات، آیه15)  به وضوح جایگاه مسلمان شدن و ایمان آوردن را از یكدیگر منفك می‌كند.

خداوند سبحان در این آیه به پیامبر (ص) می‌گوید: ای پیامبر! تو به آنها بگو شما اسلام آورده‌اید ولی ایمان نیاورده‌اید. آیه متذكر می‌شود اسلام منهای ولایت معصوم نه تنها تأثیرات مثبت خود را برجای نمی‌گذارد بلکه ماندگاری و ثبات دین از بین می‌رود.

اگر زیارت جامعه،‌ حضرات معصومین را ابواب ایمان معرفی می‌كند زیرا دست‌یابی به ایمان حقیقی بدون معصوم امکان پذیر نیست.

ما در روایات متعددی داریم كه ایمان دارای مراتبی است. همانطور كه در اصول كافی، ج۲، ص۳۳ آمده است: عمیر بن عبدالله از امام صادق (ع) در رابطه با ایمان سوال می‌كند و از حضرت می‌خواهد تا آن را توصیف نمایند، حضرت می‌فرماید:

«الْإِیمَانُ حَالَاتٌ وَ دَرَجَاتٌ وَ طَبَقَاتٌ وَ مَنَازِلُ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهَى تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَینُ نُقْصَانُهُ»

«ایمان حالات و درجات و طبقات و منازلی دارد و از آنها ایمانی است که آن ایمان تمام و کامل است و از ایمان، درجه‌ای ناقص است که روشن است نقصان آن.»

 به عبارتی ایمان در نوع دوم قابلیت كم و زیاد شدن را دارد اما چون پشتوانه آن حضرات معصومین هستند در عین كم شدن هرگز اصل و ریشه‌اش محو نمی‌شود.

 

رشد درخت ایمان با آب معرفت

 

هر مؤمنی باید بداند چون اصل ایمان در دل او ریشه دوانیده باشد و ایمانش مانند درختی باشد كه ریشه دارد، لازمه ریشه‌دار بودنش سرسبزی و شاخ و برگ و رویش است، پس حتما باید آثار اعتقادش در محدوده زندگی‌اش مشاهده شود و رویش و پرورش آن در زندگی تاثیر گذار باشد.

برای رشد و پرورش هر چه بیشتر درخت ایمان باید از آب معرفت بهره‌مند گردد و این تغذیه از طریق معصومین میسر می‌گردد، زیرا با وجود مبارك این بزرگواران هم خاك، مناسب می‌شود و هم آب معرفت جاری می‌شود.

مولی امیرالمومنین (ع) ملقب به ابوتراب بودند ـ پدرخاك ـ و اگر خاك شیعه با آب معرفت حضرات معصومین آبیاری شود آنچه حاصل این تركیب است وجودی محكم و استوار در اعتقادات خواهد بود.

در كتاب تحف العقول، ص ۳۲۵ از امام صادق (ع) نقل شده:

فردی بر امام وارد شد و حضرت فرمودند: چه كسی بر ما وارد شده است؟ گفت:«مِنْ مُحِبِّيكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ» از دوستان شما،

 حضرت پرسیدند:«مِنْ أَيِّ مُحِبِّينَا» از كدام محبّین ما؟

سدیر صیرفی كه در آنجا حضور داشت پرسید: «وَ كَمْ مُحِبُّوكُمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» مگر محبیّن شما چند گروه هستند؟

حضرت فرمودند: «عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ» سه طبقه:

«طَبَقَةٌ أَحَبُّونَا فِي‏ الْعَلَانِيَةِ وَ لَمْ يُحِبُّونَا فِي السِّرِّ» كسانی كه آشكارا ما را دوست دارند اما در خلوتشان ما را دوست ندارند.

«وَ طَبَقَةٌ يُحِبُّونَا فِي السِّرِّ وَ لَمْ يُحِبُّونَا فِي الْعَلَانِيَةِ» كسانی كه در خلوتشان ما را دوست دارند اما عاشقانی هستند كه عاشق پرور نیستند.

«وَ طَبَقَةٌ يُحِبُّونَا فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ» كسانی كه هم در پنهان و هم آشكارا ما را دوست دارند.

بعد حضرت می‌فرمایند: «هُمُ النَّمَطُ الْأَعْلَى‏ شَرِبُوا مِنَ الْعَذْبِ الْفُرَاتِ وَ …» این گروه، متصل به جام ولایتند و از آب معرفت نوشیده‌اند…

 

در كتاب بحارالانوار، ج26، ص13 نقل شده كه امام سجاد (ع) از جابر سؤال می‌كنند:

«یا جَابِرُ أَ تَدْرِی مَا الْمَعْرِفَةُ؟»

«جابر! می‌دانی معرفت چیست؟»

 سپس خود حضرت جواب می‌دهند:

«الْمَعْرِفَةُ إِثْبَاتُ التَّوْحِیدِ أَوَّلًا ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْمَعَانِی ثَانِیاً ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْأَبْوَابِ ثَالِثاً»

«معرفت سه مرحله دارد: مرحله نخست اثبات توحید است، سپس شناخت معانی و در مرحله سوم شناخت ابواب كه حقیقت ولایت است.»

 

هر خواهانی با توسل به ابواب ایمان به اعتقادات حقّه دست می‌یابد، فقط كافی است در یافتن این در سهل‌انگاری و سبك سری ننماید بلكه محكم به عروة الوثقی چنگ بزند.

 

تاریخ جلسه : 88/2/16 ـ جلسه 11

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

 

 


[1]  بحارالأنوار، ج10، ص445

[2]  شهریار، شاعر معاصر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *