أُولِی الْحِجَى و كَهْفِ الْوَرَى

«أُولِی الْحِجَى»

 

«سلام بر شما ای صاحبان فطانت و هوشیاری»

 

«أُولِی» اسم جمع به معنی صاحبان و دارندگان است

«حجی»: عقل، فطانت و هوشیاری است.

این جمله با جمله‌ی قبل «ذَوِی النُّهَى» مترادف است، زیرا «حِجی» و «نُهی» هر دو به معنای عقل است با این اختلاف كه كلمه‌ی «حِجَی» جامع تمام مراتب كلی عقلیه می‌باشد، یعنی عقلی توأم با فطانت و هوشیاری، عقلی با دانش و بینش و عقلی كه از هر آنچه رضای خالق در آن نیست، دور باشد. جایگاه و مصداق چنین عقلی وجود مبارك حضرات معصومین می‌باشد.

در عرب اگر چیزی در یك مكان ثابت باشد و اقامتی همیشگی داشته باشد آن را تحجی المكان گویند. عقل از جهت ثبات و ماندگاری و پایدار بودنش «حجی» نامیده می‌شود.

بعضی گویند از آن جهت كه عقل حائلی است كه از هلاكت انسان جلوگیری می‌كند «حجی» نامیده می‌شود.

عرب به كسی كه تیزهوش است فطن گوید، «حجی» و «فطن» نیز هم معنی و مترادفند.

با توجه به تعابیر متعددی كه ذكر شد هر انسان صاحب معرفتی می‌داند كه هر عمل صحیح یا هر اندیشه‌ی سالمی كه زاییده‌ی فكر بشر است جدای از قدرت لایتناهی عقول حضرات معصومین نیست، زیرا ائمه‌ی اطهار عقل كل عالم‌اند و فطانت و تیزهوشی آنها سرآمد خلقت است.

صاحبان خرد تمام موفقیت‌ها و عملكردهای صحیح خویش را قطره‌ای متصل به دریای بیكران وجود حضرات معصومین می‌دانند، در حقیقت تمام عقلاء و علماء عالم بر سر سفره‌ی معرفتی ائمه‌ی اطهار نشسته‌اند.

گفته‌اند: اگر عاقل‌ترین مردم نبودند عالم‌ترین آنان نبودند، این دو صفت در رابطه با حضرات معصومین از یكدیگر جدا و منفك نیست زیرا این بزرگواران هم سرآمد عقل كل‌اند و هم علم‌ كل. اما در رابطه با سایر مردم به جرأت باید گفت: علم هر عالمی مدیون عقول حضرات معصومین است و عاقل برای تكامل خویش باید خود را وابسته به علم ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام بداند.

آنچه در این فراز نیاز ما را بیشتر نشان می‌دهد آن است كه دست در دامان امام عصر زنیم و از ایشان عقل و علم طلب كنیم تا شاید با نور ساطع شده از وجود معرفتی ایشان سلامت فكری و روحیمان روز افزون شود.

 

 

«كَهْفِ الْوَرَى»

 

«شما حضرات معصومین ملجأ و پناه مردم هستید»

 

«كهف» به غار بسیار بزرگ در دل كوه گویند كه معمولاً در مكانهای مرتفع ایجاد می‌شود.

«وری» به معنای خلق است.

اگر امام هادی (ع) حضرات معصومین را «كَهْفِ الْوَرَى» خطاب می‌كنند به یقین قصد دارند تا بزرگترین پناه و ملجأ بشریت را معرفی نمایند.

در ابتدا با نگاه ظاهری این فراز زیارت جامعه را بررسی می‌كنیم و بعد به تفسیر آن می‌پردازیم.

در ورزش كوهنوردی هر كوهنورد برای رسیدن به غاری كه در مكان مرتفع جای گرفته است باید چندین دستورالعمل را رعایت كند تا امكان صعود برایش فراهم گردد قانون اول آن است كه او باید بداند:

1.كوهنوردی ورزشی است كه برای ورود به آن باید از تعلقات زندگی روزمره جدا شد زیرا هر چه سبك‌بارتر حركت كند یقیناً راحتتر مسیر را طی می‌كند.

2.هركوهنورد باید نسبت به این ورزش شناخت داشته باشد تا از آن نهایت بهره‌وری را بكند. هیچ تازه واردی در این ورزش به موفقیت خاص دست پیدا نمی‌کند. به عبارتی شناخت نسبت به این ورزش، حرف اول را برای موفقیت می‌زند.

3.هر كوهنورد برای طی مسیر با سختی‌ها و مشقات فراوانی روبرو می‌شود از این رو تنها کسانی در این ورزش موفق‌اند که از صبر و مقاومت بالایی برخوردار باشند. کوهنورد باید ظرفیت تحمل سختیها را در خود بیابد تا در این ورزش قدم نهد به عبارتی باید به خودسازی (جسم) و خودشناسی(روح) دست زده باشد تا در این راه به موفقیت برسد.

4.كوهنورد می‌داند با هر گامی كه برمی‌دارد قدمی به قلّه نزدیك می‌شود و از زمین فاصله می‌گیرد از همین رو اگر كسی در میانه راه قصد بازگشت كند یا به هردلیلی رها شود مطمئناً متحمل آسیب زیادی می‌شود حتی گاهی ممکن است به نابودی و مرگ او ختم شود.

حال با این توضیحات به عبارت «كَهْفِ الْوَرَى» صعود به غار ولایت نگاه می‌كنیم.

 

همه محتاج پناهندگی به غار ولایت هستند

 

از كلمه‌ی «وری» در این فراز چنین استنباط می‌شود که هیچ انسانی مستثنی از پناهندگی به غار ولایت نیست، حتی اوصیاء، انبیاء و رسولان الهی نیز آرامش و پناهندگی خود را مدیون ذات مقدس حضرات معصومین می‌دانند.

امام صادق (ع) می‌فرمایند:

«إِنَّ مُوسَى (ع) لَمَّا أَلْقَى عَصَاهُ وَ أَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَمَّنْتَنِی فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى‏»[1]

«چون موسى عصا افكند و از آن ترسيد گفت خدايا از تو خواهم بحق محمّد و آل محمّد كه مرا امان دهى و خداى جل جلاله فرمود مترس تو برترى»‏

 

گفته‌اند چون خدا اراده كرده كه انبیاء اطهار را آزمایش نماید هر یك از آن بزرگواران برای سربلند بیرون آمدن از آزمایش خویش به حضرات معصومین پناهنده شدند.

نوح برای نجات کشتی خویش این بزرگواران را فرا خواند و چون ترس بر حضرت موسی غلبه کرد آنان را صدا زد و یوسف در قعر چاه پناهنده‌ی حضرات معصومین شد.

اگر «وری» را عمومیت دهیم و آن را به معنای تمام موجودات و همگی خلق بدانیم، خواهیم گفت نه تنها موجودات زمینی، كه همه‌ی ملائكه‌ی عرش نیز پناهنده به «كَهْفِ الْوَرَى» هستند.

امنیت جبرائیل و میكائیل و اسرافیل … به واسطه‌ی آنان تامین می‌شود.

مؤید این سخن در مضمون روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است كه:

چون حسین بن على (ع) متولد شد خدا دستور فرود جبرئیل را با هزار فرشته داد تا به رسول خدا (ص) از طرف او تبریک بگویند. جبرئیل فرود آمد و به جزیره‏اى در دریایی وارد شد كه فرشته‏اى به نام فطرس از حاملان عرش در آن جا بود. خدا پرهای فطرس را  بر اثر خطایی که مرتکب شده بود شكسته بود و او را در آن جزیره انداخته بود. او هفتصد سال تا تولد حسین بن على (ع) در آنجا خدا را عبادت كرده بود. آن فرشته به جبرئیل گفت كجا می روى؟ گفت خدا به محمد (ص) نعمتى داده و مى‏روم از طرف خدا و خود به پیامبر (ص) تبریک بگویم، فطرس گفت: مرا با خود ببر شاید محمد (ص) برایم دعا كند، جبرئیل او را با خود برد و بعد از تبریک گفتن به رسول الله گزارش فطرس را به پیامبر (ص) داد، پیغمبر به آن فرشته فرمود: خود را به این مولود بمال و بمقام خود برگرد. در روایت آمده است فطرس خود را به حسین (ع) مالید و بالا رفت و گفت: یا رسول اللَّه امّت تو محققاً او را خواهند كشت اما حسین (ع) بر من عوضى دارد. از این رو هر كس زیارتش كند باو برسانم و هر كس درودش دهد باو برسانم و هر كس طلب رحمت برایش كند باو برسانم و اوج گرفت.[2]

 

آرامش و ایمنی، ماحصل پناهندگی به بیت ولایت

 

با توجه به مطالب فوق می‌توان چنین گفت: اگر كسی به غار ولایت پناهنده شود نه تنها از آسیب‌ها در امان می‌ماند بلكه نگرانی‌ها و دل لرزه‌هایش به آرامش و اطمینان بدل می‌شود.

آرامش و سکنای درونی‌ای كه در پناهندگی كهف ولایت حاصل می‌شود به آسانی بدست نمی‌آید بلکه آن‌كس كه پناهندگی غار ولایت را بر هر پناه دیگری ترجیح داده است به طور قطع می‌داند كه برای رسیدن به این كهف باید از تعلقات مادی خویش چشم بپوشد و این چشم پوشی امری سهل الوصول و آسان نیست، چشم پوشی از تعلقات به معنای نادیده گرفتن و بهره‌مند نشدن از آنها نیست بلكه فرد می‌تواند میان وابستگی‌هایش و یا میان كثرات عالم ماده زندگی كند اما خود را وابسته و دلبسته به آنها نبیند. وصول به این مقام به آسانی صورت نمی‌گیرد، زیرا فرد باید باور ‌كند كه تمام وابستگی‌هایش امانتی از جانب خدای سبحان است كه چند روزی در دست او به ودیعه گذاشته شده است. با این نگاه به زندگی، فرد باید چنان سبكبال شود كه برای پرواز از زمین وجودش تا آسمان ولایت هیچ مانعی باقی نماند.

 

ملزومات کوه پیمایی تا غار ولایت

 

در ادامه‌ی بحث باید گفته‌ شود هركس ورزش کوهنوردی را انتخاب می‌کند باید کوه‌شناس باشد و نسبت به کوههایی که برای صعود انتخاب می‌کند آشنایی کامل داشته باشد از این رو سالك غار ولایت باید نسبت به این غار شناخت داشته باشد و بداند در چه مسیری قدم گذاشته، مقصدش کجاست؟ و به كجا صعود می‌كند؟ و در این غار به چه كسانی پناهنده خواهد شد؟

هر چه شناخت افراد نسبت به ائمه‌ی اطهار بیشتر باشد امید به صعود و دسترسی به در خانه‌ی آنها آسان‌تر صورت می‌پذیرد، زیرا غار ولایت غاری فراختر از همه‌ی دنیا و آخرت انسان‌هاست.

کوهنورد باید صبور و شکیبا باشد و سالک ولایت نیز باید خود را برای تحمل هر سختی و مشقتی آماده كرده باشد هر چه فرد به خورشید نزدیكتر می‌شود بیشتر می‌سوزد اما سوختن در مسیر ولایت بقایی جاودانه است، اگر در زندگی بزرگان دین و اخلاق دقیق ‌شویم خواهیم دید هرکس در مسیر سیر و سلوک زحمت بیشتر و خالصانه‌تری را تحمل کرده است خیرات و برکاتش ماندگارتر شده است.

در قوانین ورزش کوهنوردی گفتیم که باید برای کوهنورد صعود تفهیم شود زیرا بعد از صعود بازگشت به زمین كار آسانی نیست، در پناهندگی افراد به کهف ولایت نیز همین قانون حاكم است آنكس كه از زمین بالاتر رود و از كثرت عالم ماده بیشتر رها شود بازگشتش به عالم ماده سخت‌تر است از این رو اگر کوهنوردی زمین گیر شود بیش از سایر افراد دچار افسردگی و ناراحتی می‌شود و آنکه در عالم معنا به کهف ولایت دست یافته و از عالم ماده فاصله گرفته بازگشتش به دنیا کار آسانی نیست زیرا بازگرداندن دریای روح به كوزه‌ی جسم كاری سخت و دشوار است.

آنكس كه طعم وصال حضرات معصومین را چشیده است و به اختیار خویش از این خوشی دست كشیده و از آن مقام عرشی به زمین وجود خود بازگشته است به یقین روی آرامش و سكنای روحی را نخواهد دید.

با آنچه گذشت شایسته است تا دست در دامن كهف الورای خویش زنیم و از امام زمان بخواهیم تا لحظه‌ای از مدد رسانی ما برای پناهندگی در غار ولایت چشم پوشی نكند.

 

تاریخ جلسه : 88/10/9  ـ جلسه 19

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] بحارالأنوار، ج16، ص366

[2] أمالی (شیخ صدوق)، ص137

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *