ادامه تفسیر آیه 4 سوره آل عمران

«مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ»

«پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد، و فرقان [=جداكننده حق از باطل‏] را نازل كرد. كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند، بى‌ترديد عذابى سخت خواهند داشت، و خداوند، شكست‏ ناپذير و صاحب‏ انتقام است.»

 

«إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا»

«حتماً عذاب سختي مخصوص كساني است كه آيات الهي را كتمان كرده‌اند.»

خداوند سبحان در اين آيه حقيقت را كاملاً واضح مي‌كند و براي حقيقت اجمال و ابهامي باقي نمي‌گذارد، امّا گروهي حقيقت را كتمان مي‌كنند. حال اين حقيقت گاه از جنس احكام است و گاه از جنس اخلاق است و گاه حقانيت افراد است.

حتماً كساني كه حقانيت حقيقت را كتمان كنند گرفتار عذاب شديد خواهند شد، اگر حقانيت فرد كتمان شود از بركت وجودي او محروم مي‌مانيم و اگر حقانيت احكام كتمان گردد از بركت پاداشي كه در اثر اجراي احكام نصيبمان مي‌شود محروم مي‌مانيم و اگر اخلاقيات حقه را كتمان كنيم از بركت ارتقايي كه بواسطه آن خُلق نصيبمان مي‌‌گردد محروم خواهیم ماند.

«عَذابٌ شَديدٌ» به صورت نكره ذكر شده است تا بيان دارد كسي آگاه نيست كه در كتمان آيات الهي چه عذاب و نقمتي نهفته است و اظهار و تصديق آيات الهي چه رحمتي را در پي دارد.

 

«وَ اللَّهُ عَزيزٌ»

خداي سبحان بر كسي كه حقيقت را کتمان كند غلبه مي‌كند چنين فردي از محكمه عدالت حق گريزي نخواهد داشت و آنان كه آيات الهي را تصديق مي‌كنند و بر آن گواهي مي‌دهند از عزت خاص برخوردار مي‌شوند اين عزت آنها را از نفوذ باطل در امان مي‌دارد.

يكي ديگر از مفسرين در رابطه با «وَ اللَّهُ عَزيزٌ» مي‌گويد هركس آيات الهي را تصديق كند و آنها را بپذيرد نادرالوجود مي‌شود، يعني از اكثريت خلق خارج و جدا مي‌گردد، چون اكثريت مردم از آيات الهي اعراض دارند.

نادرالوجود مي‌شويد يعني همه در پي شما هستند چون خدا اين عزت را در اختيار شما قرار داده است.

همين مفسر مي‌گويد: اينكه خدا ذو انتقام است يعني اجازه نمي‌دهد دست آن كس كه آيات الهي را كتمان مي‌كند به دامن ولي الله برسد و با مؤمنين ارتباط برقرار كند.

«وَ اللَّهُ عَزيزٌ»: خدا به مومن عزت مي‌بخشد و كرامات او را اظهار مي‌كند اما از منكر انتقام مي‌گيرد.

مفسري مي‌گويد: «إِنَ‏ الَّذينَ‏ كَفَرُوا بِآياتِ‏ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ» یعنی اگر انسان كتمان آيات الهي را بكند به عذاب محجوبيت از حق گرفتار مي‌شود، يعني ميان او و خدا فاصله مي‌افتد چون آيات همه نشاني از حق دارند و كتمان آنها كتمان حق است.

خداي سبحان براي تصديق كنندگان آيات عزيز است و براي كتمان كنندگان آيات ذو انتقام است.

شايد لازم باشد به نكته‌اي اشاره شود و بيان گردد که اگر بسياري از مردم از شر باطل در امان نيستند و از وسوسه‌هاي شيطان ايمن نمي‌‌گردند از آن روست كه وجودشان از آيات حقه الهي اشباع نشده هرچه درون انسان و روح او از حقيقت پُر گردد به همان ميزان در مقابل وسوسه‌هاي شيطان نفوذ ناپذير مي‌شود و خدا عزت خاصي را نصيب او مي‌كند.

همچنين مفسرين در رابطه با «عَذابٌ شَديدٌ» گفته‌‌اند :

عذاب شديد عجز و ناتواني كفار در مقابل مومنين است آنان هميشه در برابر مؤمنين خوار و ذليل‌اند. مرحوم علامه طباطبايي (ره) در رابطه با عذاب بحثي را به اجمال بيان مي‌كنند و با نگرشي فلسفي به بحث عذاب مي‌فرمايند:

«ادراك انسان حقيقت عذاب را نمايش مي‌دهد يعني اگر چيزي به نظر او گوارا و مطلوب باشد نعمت محسوب مي‌شود و آنچه در نگاهش ناگوار باشد عذاب است.» بر اين مبنا نگاه به عذاب متفاوت است.

علامه (ره) مي‌فرمايند: عذاب از كلمه «عذب» به معناي خوش بودن و لذت بردن است، با توجه به اين معني ایشان معتقدند: آن كس كه گرفتار عالم ماده است، در قيامت گرفتار عذاب حضرت حق مي‌شود و از آن لذت مي‌برد چون او خود اين انتخاب را داشته به عبارت ديگر آن كس كه نگاهش به زندگي نگاهي حيواني است و گوارايي‌هاي زندگي براي او در حد حيوانيت است و نيازش فقط با خورد و خوراك و استراحت‌هاي جسماني تأمين مي‌شود و از تن دادن به شهوات راضي و به اصطلاح در اين وضعيت به او خوش مي‌گذرد و چنانچه خلاف اين زندگي كند نه تنها راضي نيست بلكه ناراضي است و از اصطلاح بد گذشتن و سخت بودن استفاده مي‌كند عذاب براي اين فرد آن است كه به حيوانيت او آسيب وارد شود و بالعكس كسي كه سعادت و خوشي را در قرب و وصال به حق مي‌داند چنانچه به لطف حضرت حق امكان اين قرب براي او ميسور گردد راضي و خوشنود است مثلاً، اگر به سفر زيارتي برود و امكانات رفاهي خاصي نداشته باشد همين كه زيارت خاص نصيبش شده از آن سفر به شدت راضي و خوشنود است، ادراك اين دو گروه از لذت و خوشي، كاملاً با يكديگر متفاوت است يكي از جنبه حيواني خود راضي است و ديگري از قرب به محبوب احساس رضايت مي‌كند.

علامه (ره) مي‌فرمايد: تناسب و تلازمي ميان ادراك انسان نسبت به سعادت و لذتي كه نصيب او مي‌شود و بين ادراك او نسبت به شقاوت و عذابي كه نصيبش مي‌گردد وجود دارد اگر شما لحظه‌اي مصيبت‌هاي حضرت زينب (س) را تصور كنيد، اينكه ايشان بعد از آن همه مصيبت در روز دوازدهم مي‌فرمايند: «ما رايتُ الا جميلاً» چون ادراك ايشان از كمالاتي است كه در واقعه كربلا براي اين كاروان رقم خورده است.

علامه (ره) مي‌گويند: قرآن در سوره مباركه توبه اموال و اولاد را مايه عذاب كفار در قيامت دانسته زيرا آنها در اين عالم ظاهراً مايه عذاب آنها نيستند

«وَ لا تُعْجِبْكَ‏ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»[1]

«اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد. جز اين نيست كه خدا مى‏خواهد ايشان را در دنيا به وسيله آن عذاب كند و جانشان در حال كفر بيرون رود.»

علامه (ره) مي‌فرمايد: اعجاب نسبت به هر چيزي به معناي خوش آمدن از آن چیز است، به دليل جمال و كمال و يا امثال آن كه در آن چيز مشاهده مي‌شود. خداي تعالي در اين آيه پيامبر (ص) را نهي مي‌كند از اينكه شيفته اموال و اولاد منافقين گردد. علامه اين معنا را چنين تعليل مي‌كند كه اين اموال و اولاد قهراً دل انسان را شاغل مي‌كند به همين دليل مايه سعادت بشر نيستند بلكه نقمتي هستند كه انسان را به شقاوت مي‌كشاند چون خداوندي كه اين نعمات را به ايشان داد مقصودش اين بوده كه ايشان را در زندگي دنيا عذاب نماید و جان آنان را در حال كفر بگيرد.

در توضيح مي‌گوييم: كفار اين دارايي‌ها را مايه عذاب نمي‌دانند بلكه به چشم نعمت به آنها مي‌نگرند خداي سبحان مي‌داند كه هريك از اين دارايي‌ها مايه عذاب كفار است.

گروهي در اين عالم چنان غرق لذت دنيوي‌اند كه اصلاً سعادتهاي حقيقي براي آنها لذتي محسوب نمي‌شود آنان لذت را در همان بهره‌هاي كوتاه مدت دنيا مي‌دانند، در نگاه علامه زاويه ديد اين افراد از لذت كاملا ً با اهل معرفت متفاوت است زيرا اهل معرفت لذت را در امور ماندگار و باقي مي‌دانند و سعادت حقيقي براي آنان لذت آفرين است با اين توضيح علامه، عذاب هركس در قيامت انتخاب دنياي اوست.

علامه (ره) در تقسيم بندي ديگري مي‌فرمايند: بعضي از امور صرفا لذت و سعادت جسم است و روح ما از آن بهره‌اي نمي‌برد اين امور اصلاً در نزد خداي سبحان نعمت نيست بلكه عذاب است چون موجب نسيان و اعراض و غفلت مي‌گردد، با اين نگاه بسياري از نعمات مي‌تواند مايه آزمايش افراد باشد اگر نعمت آنها را گرفتار دنيا کند در ظاهر نعمت است امّا حقيقتاً نقمت و عذاب است، مثلاً آن كس كه زيباست و اين زيبايي سبب خودنمايي و تكبر او گشته گرفتار عذابي است كه از آن غافل است و يا آنكس كه سرمايه‌هاي مادي فراواني دارد و اين سرمايه‌ها را در جهت صحيح به كار نمي‌گيرد باز همچنان دارايي‌هايش براي او عذاب است.

علامه (ره) عذاب را وابسته به ادراك افراد مي‌داند، در كتاب معاد حضرت امام خميني (ره) از قول ملاصدرا آمده است: گويا كفار در جهنم بازي مي‌كنند يعني حقيقتاً آنها دركي از عذاب ندارند و غافل از اين هستند كه اموري بالاتر از آنچه آنان در جهنم گرفتار آنند وجود دارد، به عبارتي عذاب براي كفار درجهنم گوارا و شيرين است همچنان كه معصيت و سوختن و آتش گرفتن و دوري از حقيقت در عالم ماده براي آنان گوارا بود. در نظر ملاصدرا آتش فراق جهنم براي آنان شيرين است البته در انتهاي بحث عذاب، نكته‌اي را علامه استثناً بيان مي‌كند كه لازم به ذكر است، مرحوم علامه (ره) در ادامه بحث عذاب مي‌فرمايند: گاهي سختي فقط به جسم آسيب مي‌زند نه به روح، اين نوع آسيب نيز به گفته قرآن نوعي عذاب است شاهد مثال قرآني آن در سوره مباركه صاد آيه ۴۱ در رابطه با حضرت ايوب ذكر شده است:

«وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذاب‏»

«و بنده ما ايّوب را به ياد آور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: «شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد.»

عذابي كه ايوب از آن سخن مي‌گويد جدايي از خدا، غفلت و نسيان نبوده بلكه فقط بيماري جسماني او بوده. امّا بيشترين كاربرد كلمه عذاب در قرآن به معناي دوري و فراق از حق است مانند همين آيه.

«ذُو انْتِقامٍ»

خداي سبحان ذو انتقام است به معناي كسي كه از ديگري راضي نمي‌شود مگر با عذاب و مكافات او، عبارت «عزيز» دلالت بر قدرت داشتن خداي سبحان دارد خدا قدرت عقوبت را دارد امّا كلمه «ذُو انْتِقامٍ» بيان مي‌دارد حضرت حق قدرت عقوبت را به فعليت درمي‌آورد به همين جهت عزيز صفت ذات است و ذوانتقام صفت فعل است، يعني خدا قدرت دارد بر كافر غلبه كند و اين كار را مي‌كند و در غلبه او را گرفتار عقوبت خاصي مي‌كند.

تفاسير عرفاني مي‌گويند: خداي سبحان كرام را تحت نام «عزيز» خود قرار مي‌دهد و آنها را به توحيد مي‌رساند و لئام را از قرب حق محجوب مي‌كند و نقابي بر آنها مي‌اندازد تا لئام در هر چيز به جاي آنكه خدا و حق را ببينند غير خدا را مشاهده كنند.‌ نقاب و حجابي كه خدا ميان خود و كفار ايجاد مي‌كند عذاب است. خداوند است كه خود را به منكرين آيات الهي نشان نمي‌دهد، خداي سبحان نقاب عزت را روي خود مي‌كشد كه بنده همه كس را ببيند به غير از خدا.

اگر اين آيات را در رابطه با شخص خود پيگيري كنيم خواهيم گفت آيات حق در دو جا جلوه‌گر است:

يكي آيات انفسي كه در درون ماست و ديگر آيات آفاقي كه در بيرون است.

كل عالم نشان خدا است به همين دليل آنچه در درون و بيرون ماست نيز از نشانه‌هاي خداوند سبحان است. اگر كسي تصور كند كه خدا نشاني از خود در اختيار او نگذاشته شيطنتي بر او عارض شده زيرا اگر چشم حقيقت بين خود را باز كند به هر كجا بنگرد نشان حق را در همان جا مي‌بيند هم در درون خود و هم در بيرون خويش. اگر كسي به خود اجازه دهد سؤال كند خدا را بايد چگونه شناخت به يقين او گرفتار عذاب شديدي خواهد شد زيرا چشم بر اين همه جلوه‌گري‌هاي خداي سبحان بسته است آن كس كه جلوه‌گري‌هاي حضرت حق را در درون و بيرون خويش كتمان كند گرفتار عذاب شديد مي‌شود.

مفسري در اين رابطه مي‌گويد: نشانه‌هاي خدا نمايانگر آن است كه يكي بود و يكي نبود و غير از خدا هيچ كس نبود و نيست و نخواهد بود ، خدا نشان بر توحيد مي‌دهد، «هُوَ الَّذي‏ يُسَيِّرُكُمْ‏ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْر….» فقط يك كارگردان در عالم هست اگر كسي قائل به دو كارگردان شود يعني هم خود و هم خدا را ببيند خدا را كتمان كرده است، اگر كسي گمان كند خود مي‌تواند امور معيشت خويش را تأمين كند ولي امور اخروي را خدا بايد توفيق بدهد گرفتار دو خدايي و كتمان حق شده است.

«كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ» نسبي است ممكن است ما به اندازه يهود و نصاري «كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ» نباشیم اما به ميزاني كه اهل کفر باشیم، به همان اندازه محجوب مي‌‌گردم و گرفتار بُعد از خدا مي‌شوم و عذاب خداي سبحان هر چند قليل باشد باز هم براي بنده كثير است.

 

 

تاریخ جلسه: 92/12/10- جلسه 3

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مباركه توبه، آيه ۵۵

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *