ادامه حدیث 12: تفکّر در احوالات نفس

از امام صادق (ع) روایت است:

«نَبِّهْ‏ بِالتفکّر قَلْبَک وَ جَافِ عَنِ اللَّیلِ جَنْبَک وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّک»[1]

«امیرالمؤمنین (ع) بسیاری از مواقع می‌فرمودند: دل خود را به اندیشه کردن آگاه کن و پهلوی خود را از شب دور کن و نسبت به خدای خود تقوا داشته باش»

تنبّه به معنای آگاهی دادن یا از خواب غفلت بیدار شدن است. حضرت امام (ره) عبارت تنبیه را در این روایت به هر دو معنا بیان کرده‌اند، زیرا قلب آدمی قبل از تفکّر در خواب غفلت است و با تفکّر از غفلت رها می‌شود و از خواب برمی‌خیزد.

 

تفکّر در مصنوع

 

یکی از درجات تفکّر، تفکّر در مصنوع است. این نوع تفکّر شامل کسانی است که علم به مبدأ کامل و صانع حکیم داشته باشند.

در این نوع تفکّر انسان از تفکّر در مخلوق، پی به قدرت حضرت حق می‌برد. تفکّر در مخلوق علم نافع برای انسان ایجاد می‌کند که افضل عبادات محسوب می‌گردد. گفته‌اند: با سال‌ها مطالعه روی جهان، شاید بتوان به یک هزارم از ظرافت‌های آن پی‌برد. مثلاً اینکه فردی در رابطه با فاصله‌ زمین و خورشید تفکّر کند به این مطلب پی می‌برد که اگر این فاصله بیشتر از این اندازه بود، زمین یخ می‌زد یا اگر‌ کمتر بود همه چیز ذوب می‌شد، اگر فاصله همین بود اما زمین ساکن بود به یقین روز و شب و فصلی ایجاد نمی‌شد.

همچنین تفکّر در ماه که به نظر همه‌ علمای نجوم تأثیر خاصی در پرورش موجودات زمین دارد و همچنین تفکّر در مورد انسان که خدای سبحان در او قوای ادارکی مختلفی قرار داده است، قوّه‌ ذائقه، سامعه، باصره، ماسکه و… پشت پرده هریک از ادارکات انسان حقایقی نهفته است، نظام عجیب و غریبی در بدن انسان جای گرفته است. دانشمندان هر عصری اظهار می‌کنند که فیزیولوژی بدن انسان برای آنها به طور کامل شناخته شده نیست، به همین دلیل دانشمندان نام انسان را موجود ناشناخته گذاشته‌اند.

با این حال بدن انسان نسبت به سایر موجودات چون قطره‌ای در مقابل دریاست، کافی است کمی به نسبت‌ها بیندیشیم: نسبت عظمت یک فرد را به کل زمین یا نسبت زمین به منظومه‌ شمسی یا منظومه‌ شمسی در مقابل کرات دیگر آسمانی و یا کرات آسمانی در مقابل جهان و یا جهان هستی در مقابل …

حقیقتاً برای انسان امکان ندارد تا به همه‌ اِعمال نظرها و برنامه‌ریزی‌های خدای سبحان راه پیدا کند حضرت حق می‌گوید:

«أَ فِی اللَّهِ شَک فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[2]

«آیا در وجود خدائی که آفریننده‌ زمین و آسمان است شک دارید؟»

برای توضیح مطالب بالا می‌توان چنین مثال زد: وقتی ما در چیدن مهره‌های تسبیح معتقدیم که فاعلی شمارش‌گر، آنها را به رشته کشیده است و به آن نظم بخشیده است تا تعداد مهره‌های تسبیح به طور مشخص و با عددی معین تقسیم‌بندی شوند، یا همچنین در ساخت ساعت معتقدیم عقربه‌ها به طور اتفاقی حرکت نمی‌کنند، بلکه صانعی برای آن برنامه‌ریزی کرده است؛ از این رو چگونه می‌توان دست صانع و خالق جهان هستی را نادیده گرفت؟

 

تفکّر در احوالات نفس

 

اگر از تفکّر در جسم انسان بگذریم، می‌توانیم در حالات نفسانی او که شخصیتی بین جسم و روح است تفکّری داشته باشیم. ما در این تفکّر به دو نتیجه دست می‌یابیم: ۱- معاد ۲- نبوت.

بدن انسان جای ظهور قوای نفسانی است و معمولاً این قوا تا سن ۴۰-۳۵ سالگی به اوج خود می‌رسد و بعد رو به خمودی می‌نهد. بعد از ۴۰ سالگی که قوای نفس رو به کاهش می‌رود، قوای عقلانی رو به افزایش می‌گذارد. کمال عقل در این سنین به آن دلیل است که جنس عقل جسمانی و نفسانی نیست، زیرا اگر نفسانی بود به مجرد تحلیل قوای نفسانی، عقل نیز رو به تحلیل می‌گذاشت در حالیکه این گونه نیست، بلکه ادراکات بشر در سنین بالا رو به افزایش می‌نهد. گاهی اتفاق می‌افتد در سن ۵۰ سالگی فکر توانا نباشد اما قوه‌ی ادراک بسیار قوی باشد.

هر چه سن انسان افزایش یابد قوای غیرجسمانی او رو به کمال پیش می‌رود و تواناتر از قبل قابل استفاده است. عقل از امور جسمانی نیست از این رو با گذر زمان فعال‌تر می‌شود، به همین دلیل نظرات فرد عاقل قابل احترام است. انسان به میزانی که از تعلقاتش در این عالم چشم می‌پوشد و از خواسته‌های نفسانی خود دست می‌کشد، به همان میزان قوای باطنی و معنوی‌اش شدید‌تر و پررنگ‌تر می‌شود، نفس و عقل چون ترازویی هستند که اگر یکی بالا رود دیگری کاهش می‌یابد.

 

بررسی ویژگی‌های نفس و مقایسه آن با جسم

 

شاید بتوان گفت نفس، خواصی دارد که بقیه‌ اجسام دارای آن خواص نیستند. مثلاً هر جسمی تنها پذیرای یک صورت است اگر بخواهیم صورت دیگری بر این جسم وارد کنیم، باید شکل اولیه آن را درهم بریزیم قانون شکل پذیری اجسام در کلیه‌‌ اجسام حاکم است، اما نفس صور متعددی را در خود رقم می‌زند، بدون آنکه صورت قبلی از بین برود.

شکل پذیری در اجسام حد و اندازه و نهایت دارد اما صورت پذیری نفس بی‌نهایت است، به گونه‌ای که هیچ یک از این صور حتی به تنهایی نیز حد و مرزی ندارد.

نکته‌ دیگر در مقایسه جسم و نفس آن است که اگر صورتی از بین برود، بی‌سبب صورت دیگری ایجاد نمی‌شود، مثل نقاشی روی کاغذ وقتی پاک شود باید صورت دیگری را در آن ایجاد کرد و بدون سبب تصویر دیگر ایجاد نمی‌شود. اما برای صورت‌سازی‌های عقلایی نیاز به اسباب خارجی نیست بلکه به مجرد اراده‌ انسان هر صورتی که بخواهد ایجاد می‌شود.

نکته دیگر آن است که نفس جسمانی نیست، به همین دلیل قابلیت فساد نداشته و از بین نمی‌رود، حتی بعد از آنکه از بدن مادی جدا می‌شود. در برزخ نیز در قالب بدن برزخی جای می‌گیرد و بعد از آن هم در قیامت به همین بدن مادی ملحق می‌شود و دوباره زنده می‌شود و حیات ابدی می‌یابد.

نکته‌ دیگر آن است که صحت و بیماری از خصوصیات جسم است، نفس در این مورد با جسم مشترک است. یعنی نفس نیز مانند جسم بیمار می‌شود و اگر بخواهیم از بیماری آن جلوگیری کنیم تا شقی نگردد، باید که آن را تحت تربیت معلم قرار دهیم تا آموزش ببیند.

طریقه‌ معالجه‌ نفوس و هدایت آنها توسط انبیاء الهی آموزش داده شده است. به طور مثال، بخل و کبر از بیماری‌های نفسانی است اما بیماری‌ها عارض بر خود نفس نمی‌شود زیرا ماهیت نفس باقی و ماندگار است، درحالیکه بیماری کاهش دهنده و نابود کننده است اما مرگی بر نفس عارض نمی‌شود. در حقیقت بیماری نفس بر حقیقت و ذات آن اثر نمی‌گذارد، بلکه عارض بر او می‌شود از این رو مرگی برای حقیقت نفس صورت نمی‌گیرد، تنها حضرات معصومین نفس را به طور کامل شناخته‌اند.

 

پیامبران راه سعادت و شقاوت را نشان می‌دهند

 

زبان پیامبران، زبان خداست که به گوش خلق پیام حضرت حق را می‌رسانند و طریق شقاوت و سعادت را به بنده‌ها آموزش می‌دهند.

در میان جوامع بشری سه شریعت بیش از سایر شرایع حاکم است: ۱-یهود ۲-نصاری ۳-اسلام. با توضیحی گذرا به این سه شریعت نگاه می‌کنیم:

شریعت یهود عمدتاً بیان اعتقادات است و از اخلاقیات سخن نمی‌گوید. تنها راجع به خدا و قیامت و علم به عالم الغیب و توصیف ملائکه و تنزیه انبیاء حرف می‌زند.

در شریعت نصاری عمدتاً اخلاقیات مطرح می‌شود و این شریعت توضیح می‌دهد که اصلاح نفس، اخلاق فاضله و اعمال صحیح فردی و اجتماعی چگونه است.

و شریعت اسلام چون کامل‌ترین شریعت است هم اعتقادات به طور کامل و هم اخلاقیات را به وضوح شرح داده است. هیچ شریعتی به اندازه اسلام به همه‌ شئونات زندگی انسانی توجه نکرده است این قوانین همگی توسط پیامبر (ص) بیان شده است.

اینکه گفته می‌شود اسلام کامل‌ترین دین است، به این معنا نیست که سایر ادیان تحریف نشده‌ را رد کنیم؛ بلکه کامل بودن اسلام از آن جهت است که تمام وظایف فردی و اجتماعی بشر به طور کامل در آن مطرح شده است و آن‌قدر این تکالیف عمیق و وسیع است که هر قدر عقول بارورتر شود افراد در مقابل این دین خاضع‌تر می‌شوند.

تعالیم پیامبر (ص) مختص به زمانی خاص نیست قرآن می‌گوید: « یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُم»[3] خداوند سبحان پرورش نوع بشر در هر عصری است.

 

تفاوت روح و نفس

 

حال به به طور خلاصه تفاوت‌های روح و نفس را بیان می‌کنیم.

 

  • روح حقیقتی است کاملاً مجرد.

قرآن می‌گوید:

«یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»[4]

«از تو درباره «روح» سؤال مى‏‌کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است»

روح از عالم امر است نه از عالم خلق. اما نفس حقیقی معلق است بین جسم و روح که خدای سبحان در قرآن به آن قسم می‌خورد:

«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»[5]

«و قسم به جان آدمى و آن کس که آن را (آفریده و) منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است»

 نفس مُلهَم است، یعنی الهام پذیر است و حقیقت صلاح و فساد به او الهام شده است.

 

  • نفس رشد دارد این رشد او را به مرحله‌ طمأنینه می‌رساند همچنانکه سقوط نفس از او نفس اماره می‌سازد اما فرد به روح تسلط ندارد چون روح منسوب به خداست.

قرآن می‌گوید:

«نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»[6]

«در او از روح خود دمیدم»

روح، کامل و مطلق است و نقصی ندارد که رشد کند و به کمال برسد.

 

  • نفس در یک زمان می‌تواند صور مختلف داشته باشد. هم زائر پیامبر (ص) شود و هم زائر امیرالمؤمنین (ع) و هم زائر اباعبدالله (ع) باشد، هم در مسجد کوفه و هم در مسجد سهله حاضر شود. نفس می‌تواند هم عالم باشد و هم شهید و هم صابر باشد هم شکور، زیرا هر نورانیتی زیبایی خاص خود را دارد که نفس پذیرای همه‌ آنهاست.

نفس آلوده نیز می‌تواند هم‌زمان همه‌ صور قبیحه را در خود جای دهد، هم بخل بورزد، هم حسد پیشه کند و هم حریص باشد و هم خسیس و …

قرآن می‌گوید:

«…أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل…» [7]

«…اینان مانند حیوانات هستند و یا پایین‌تر از حیوان‌اند…»

 

  • روح چون منسوب به خداست خلق نمی‌شود فقط در وجود انسان دمیده می‌شود، اما نفس مخلوق است و از این رو می‌تواند شکل‌های مختلف در یک زمان به خود بگیرد.

 

تاریخ جلسه: 86/11/10- جلسه26

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

» حدیث 12- تفکّر و فضیلت آن

» ادامه حدیث 12- فضیلت نماز شب

» ادامه حدیث 12- تقوا و درجات آن

 


[1] اصول کافی، ج2، ص54

[2] سوره مبارکه ابراهیم، آیه 10

[3] سوره مبارکه جمعه، آیه 2

[4] سوره مبارکه إسراء، آیه 85

[5] سوره مبارکه شمس، آیه 7 و 8

[6] سوره مبارکه حجر، آیه 29

[7] سوره مبارکه اعراف، آیه 179

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *