ادامه حدیث 16: تعریف صبر و مراتب آن

تعریف صبر

 

خواجه نصیرالدین طوسی (ره) در تعریف صبر گفته‌ است: «صبر نگهداری نفس است از جزع و فزع و بی‌تابی در مقابل مکروه، یعنی اگر امر نامطلوبی به نفس رسد شکایتی نکند.»

خواجه عبدالله انصاری (ره) نیز در تعریف صبر گوید: «صبر نگه‌داری نفس از شکایت بر جزعی پنهانی، به این معنا که اگر انسان از خدای سبحان درخواستی دارد که دیگران از آن مطلع نیستند و بر آن‌ها پوشیده است نباید بابت مستجاب نشدن آن بی‌صبری کند و خواسته‌اش را به دیگران نیز بازگو کند.»

حضرت امام (ره) در ادامه به بیان نظر خویش می‌پردازند و می‌فرمایند: «صبر از مقامات متوسطین است، یعنی مقام بالایی نیست بلکه مقامی متوسط است، زیرا تا زمانی که نفس مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی را که به او می‌رسد مکروه می‌شمارد، مقام معرفتی‌اش ناقص است زیرا انسانی که در مقابل خدای سبحان حق بندگی را به جای آورد و محبّ خدای سبحان باشد، بر این باور است که هر چه از دوست رسد نیکوست. چنین فردی به معرفتی رسیده است که از حضرت حق در همه‌ احوال راضی است و همین مقام رضا مقامی بالاتر و رفیع‌تر از مقام صبر است.»

صبر در معاصی و صبر بر طاعت نیز به همین نحو است. یعنی اگر کسی نسبت به ارتکاب معاصی صبر پیشه می‌کند و یا در انجام طاعت خدای سبحان صبر می‌کند دارای مقامی بالا نیست بلکه در مقام متوسطین است.

 

صبر در معصیت

 

در ارتباط با معاصی اگر انسان باطن معصیت را بداند، صبر کردن در ارتباط با او معنائی ندارد. مثلاً اگر هر یک از ما بدانیم باطن غیبت خوردن گوشت برادر مرده‌مان است، هنگامی که در معرض غیبت قرار بگیریم و از آن (به دلیل علمی که به باطن آن داریم) اجتناب کنیم تصور نکنیم که کار مهمی انجام دادیم، چون هیچ‌کس به خوردن گوشت برادر مرده‌ هوس و تمایل پیدا نمی‌کند که بخواهد در صورت پرهیز از خوردن آن، آن را امر عظیمی بشمارد.

همچنانکه در شرح حال مرحوم علامه طباطبائی (ره) آمده است ایشان از جائی رد می‌شدند، عبایشان را بالا گرفتند. همراهان به ایشان گفتند: «اینجا چیز نجسی وجود ندارد.» علامه در پاسخ فرمودند: «قبل از من اینجا غیبت شده است، گوشت مرده روی زمین افتاده است.»

بنابراین صبر در معصیت امر رفیع و بالائی نیست چون اگر انسان صُوَر برزخی و باطن معاصی را ببیند رغبتی به آن نخواهد داشت.

باطن هر معصیتی آتش است و اگر کسی خود را از افتادن در آتش حفظ کند کار مهمی انجام نداده است لذا کسی که در معاصی صبر می‌کند اهل شهود و دیدن ملکوت اعمال نشده است زیرا کسیکه به شهود برسد اگر جزعی کند به این جهت است که نکند معصیتی را مرتکب شود نه اینکه در برابر انجام ندادن معصیت جزع کند.

 

صبر در طاعت

 

صبر بر طاعت نیز همین حکم را دارد و اگر انسان بداند طاعتی که انجام می‌دهد چه صورت باطنی زیبایی از آن ایجاد می‌شود، طاعت کردن در نظرش دشوار نخواهد بود. چنانچه در شرح احوال سید بن طاووس آمده است که او اولین روز تکلیفش را جشن گرفت و سرور و شادی می‌کرد و آن روز را عید گرفت زیرا خدای متعال از آن روز به او اذن انجام طاعات را عطا کرد و ورود او را در زمره‌ مطیعین امضا نمود.

همچنین در شرح حال این سید بزرگوار آمده است: روزی که پسرش به سن تکلیف رسید مبلغ هنگفتی طلا صدقه داد به خاطر سروری که خداوند پسرش را به این مقام نائل کرده است و او را در زمر‌ه‌ مطیعین وارد کرده است و به پسرش وصیت کرد همه ساله این روز را جشن بگیرد.

حضرت امام (ره) می‌فرمایند: ما کجائیم و اینها کجا؟ اینها بابت انجام تکلیف خوشی می‌کنند و ما بابت انجام طاعت صبوری می‌کنیم که سختی طاعات را مطرح نکنیم. مثلاً اگر هر یک از ما نمازش را زحمت بکشد و اول وقت بخواند با این نیت است که نماز کاری است که باید انجام دهم هر چه زودتر آنرا ادا کنم که راحت شوم، درحالیکه غافل است که پیامبر (ص) نماز را برای راحت شدن از مردم و وصال به حضرت حق می‌خواندند و به بلال می‌فرمودند:

«أَرِحْنَا یا بِلَالُ»[1]

«ای بلال ما را (از مردم) راحت کن»

 

صبر حضرات معصومین

 

حضرت امام (ره) در ادامه می‌فرمایند: به هر حال اصل و حقیقت صبر، نگهداری و حفظ نفس است از شکایت، اما چند توجیه برای توصیف حضرات معصومین به صبر (با توجه به اینکه گفتیم صبر از مقامات متوسطین است) می‌توان قائل شد:

  1. منظور از صبری که در ارتباط با ایشان بیان شده است صبر بر آلام و دردهای جسمانی است، زیرا حضرات معصومین به مقتضای بشر بودن‌شان گرفتار دردهای جسمانی می‌شدند، اما نسبت به آن صبر می‌کردند و آنرا اعلام نمی‌کردند. به عنوان مثال روزی امیرالمومنین (ع) در حالیکه چشم درد داشتند به محضر پیامبر (ص) آمدند و حضرت از آب دهان‌شان بر چشمان امیرالمؤمنین (ع) مالیدند و چشم ایشان خوب شد.

حتی در احوال یکی از علما بیان شده است که به دردها و امراضی که داشت عنوان مهمان می‌آورد و هرگاه از حال ایشان در زمان بیماری سؤال می‌شد پاسخ می‌دادند: «مهمانی دارم که اگر خداوند توفیق دهد بتوانم از او پذیرایی کنم» و روز دیگری که دوباره از احوالش سؤال می‌شد می‌گفت: «مهمان قبلی‌ام رفت و چند روزی است که مهمان جدیدی آمده است!»

  1. توضیح دیگری که می‌توان داد این است که بگوئیم مراد از صبر حضرات معصومین صبر بر فراق از حضرت حق است،

همچنانکه از لسان مبارک امیرالمومنین (ع) آمده است:

«وَ هَبْنِی صَبَرْتُ‏ عَلَى‏ حَرِّ نَارِک‏ فَکیفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کرَامَتِک.»[2]

«خداوندا حتی اگر من بتوانم بر داغی آتشت صبر کنم، پس چگونه بتوانم بر فراق تو صبر کنم؟»

مرحوم آیة الله قاضی (ره) در ارتباط با باباطاهر گفته‌اند: من از او تعجب می‌کنم که گفته‌است:

«من از درمان و درد و هجران      پسندم آنچه را جانان پسندد»

زیرا جانان هیچ‌گاه هجران را نمی‌پسندد، همیشه خواستار وصال است.

حضرات معصومین نگران این معنا بودند که هجرانی در زندگی‌شان صورت گیرد و الا صبر بر معصیت و صبر بر طاعت و صبر بر مصیبت از دیدگاه این بزرگواران هیچ‌گاه صادق نیست.

 

شکایت به خدای سبحان

 

مرحوم عبدالرزاق کاشانی (ره) در شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری می‌فرماید: «اینکه خواجه عبدالله فرموده است صبر خودداری از شکایت است مرادش شکایت نکردن به مخلوق است نه شکایت به خالق» چنانچه حضرت ایوب به خدای سبحان شکایت کرد و گفت:

«…أَنِّی مَسَّنِی الشَّیطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ»[3]

«…پروردگارا! شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.»

و خدای متعال ایوب را بابت شکایت کردن به حضرت حق سرزنش نکرد بلکه مدح او را کرد و فرمود:‌

«…إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»[4]

«…ما او را شکیبا یافتیم؛ چه بنده خوبى که بسیار بازگشت‏‌کننده (به سوى خدا) بود»

یعقوب (ع) بنده‌ای صابر بود که به گفته‌ خودش تنها نزد پروردگار خویش عرض شکایت می‌کند:

«…إِنَّما أَشْکوا بَثِّی وَ حُزْنی‏ إِلَى اللَّه‏…»[5]

«… من غم و اندوهم را تنها به خدا مى‌‏گویم و شکایت نزد او مى‌‏برم!…»

زیرا ترک شکایت به خداوند، اظهار تجلّد و ظهور به دعوی است.

در توضیح این جمله باید گفت: بنده اگر حقیقتاً بندگی کند با هر بهانه‌ای خواهان ارتباط با مولای خود است. گاهی بهانه‌ این ارتباط نعمات و گاه بهانه‌ این ارتباط شکایت از بلیات و مصیبات است. چنانچه در بسیاری از ادعیه‌ها به ما اجازه‌ عرض درخواست‌ و عرض شکایات داده شده است.

البته باید توجه داشت ما تنها اجازه داریم از خود نزد خدای سبحان شکایت کنیم، زیرا هرکس به میزان معرفتش نسبت به حضرت حق در می‌یابد که اگر مشکلی زندگی او را تهدید می‌کند به دلیل موانعی است که خود بر اثر جهالت‌هایش ایجاد کرده است و او از این جهالت به خداوند سبحان شکایت می‌کند. از همین رو اجازه ندارد شکایت کس دیگری را به محضر حضرت حق ببرد.

حضرت امام (ره) می‌فرمایند: سیره‌ی انبیاء و حضرات معصومین (ع) چنین بوده که همیشه در درگاه خدای سبحان دعا و تضرّع می‌کردند و حاجات خود را تنها به حضرت حق عرضه می‌کردند با وجود اینکه مقامشان از مقام صبر و رضا بالاتر است و چنین امری مخالف با مقامات معنوی ایشان نیست، چون انس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت در پیشگاه او به تعبیر حضرت امام (ره) غایت آمال عارفین و نتیجه‌ سلوک سالکین است.

 

تاریخ جلسه: 87/2/18- ادامه جلسه 37

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

» حدیث 16- اسیر شهوت بودن و تبعات آن

» ادامه حدیث 16- نتایج صبوری و بی‌صبری

 


[1] بحارالانوار، ج79، ص143

[2] دعای کمیل

[3] سوره مبارکه ص، آیه 41

[4] سوره مبارکه ص، آیه 44

[5] سوره مبارکه یوسف، آیه 86

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *