عبادت خالصانه
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّي وَ إِنْ لَا تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْيَا ثُمَّ لَا أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ»[1]
«در تورات نوشته شده است: ای فرزند آدم! مرا عبادت کن و خود را برای بندگی من فارغ ساز تا دلت را لبریز از بینیازی کنم و تو را به نیازهایت واگذار نکنم. [در این صورت] بر من است که نیاز تو را برآورده سازم و دلت را از خوف خودم آکنده سازم و اگر مرا عبادت نکنی دلت را مشغول دنیا کرده و نیاز تو را برآورده نمیکنم و تو را به خواستههایت وامیگذارم.»
توضیح روایت:
خداوند سبحان میفرماید: فرزند آدم خود را برای بندگی من فارغ کن، در آن صورت من برای تو چند کار انجام میدهم:
- دلت را پر از بینیازی از غیر میکنم.
2.تو را به خواستهات واگذار نمیکنم، خواستهات را من انجام میدهم؛ و تو دنبال خواستهات نمیروی.
- بر من واجب است نیاز تو را تأمین کنم و دلت را از عظمت نسبت به خود لبریز کنم.
در مقابل اگر خود را برای بندگی فارغ نکنی، تو را به چند عذاب گرفتار میکنم:
- قلب تو را مشغول به دنیا میکنم.
- نیاز تو را تأمین نمیکنم.
- تو را به خواسته خودت واگذار میکنم. و از آنجا که ناتوانی، همواره حسرت میخوری از اینکه خواستهات برآورده نشده است.
حضرت امام(ره) از این روایت استفاده فرمودند و بحث حضور قلب را مطرح کردند.
انواع حضور قلب
حضور قلب دو نوع است:
- حضور قلب در عبادت
- حضور قلب در معبود.
حضور قلب در عبادات را که در رأس عبادات، نماز است با چند روایت برای ما مطرح کردند. چند روایت در جلسه سابق مطرح شد و امروز میخواهیم به روایات دیگری بپردازیم: (روایتی است که در صفحه 431 مطرح شده است)
نقش حضور قلب در نماز
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«لا يَقُومَنَّ اَحَدُكُمْ فِى الصَّلاةِ مُتَكاسِلاً وَ لا ناعِسا وَ لا يُفَكِّرَنَّ فی نَفْسِهِ فَاِنَّهُ بَينَ يَدَىْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اِنَّما لِلْعَبْدِ مِنْ صَلاتِهِ ما اَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْها بِقَلْبِهِ»[2]
«هيچ كس از شما كسل و خواب آلود به نماز نايستد و به خود نينديشد؛ زيرا كه نمازگزار در پيشگاه پروردگار خويش است. و براى بنده از نمازش تنها آنچه با دلش به آن توجه داشته، مىماند»
در نماز چند امر نبایستی حادث شود:
- کسالت؛
- چرت. البته منظور از چرت در اینجا اموری است که موجب غفلت از نماز است. نمازگزار نباید از اذن دخولی که برای او صادر شده است، غافل باشد.
- در نماز، بنده نباید درباره امری از امور خودش تفکر کند. زیرا در هنگام نماز، در محضر مولاست. بیادبی است که در محضر مولا مشغول به خود باشیم، پرداختن به خود در محضر آن کبیر عظیم، اسائه ادب است.
گویا بنده فراموش کرده که در حضور است. در حضور مولا قرار نیست انسان به خود بیندیشد. در حضور مولا باید به آن الطافی که از ناحیه مولا در آن زمان خاص نصیبش میشود، بپردازد.
تنها مقداری از نماز از آنِ بنده است که در آن حضور قلب داشته باشد؛ یعنی اگر چهار رکعت نماز خوانده باشیم و خدای ناکرده فقط در سلام حضور قلب داریم یا فقط در قنوت یا در سجده آخر، همان مقدار از نماز مورد پذیرش بوده و موجب وصل است و مابقی آن، فصل است.
راهکارهای عملی کسب حضور قلب در نماز
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«يَا عَبْدَ اللَّهِ إِذَا صَلَّيْتَ صَلَاةً فَرِيضَةً فَصَلِّهَا لِوَقْتِهَا صَلَاةَ مُوَدِّعٍ يَخَافُ أَنْ لَا يَعُودَ إِلَيْهَا ثُمَّ اصْرِفْ بِبَصَرِكَ إِلَى مَوْضِعِ سُجُودِكَ فَلَوْ تَعْلَمُ مَنْ عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ شِمَالِكَ لَأَحْسَنْتَ صَلَاتَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ يَرَاكَ وَ لَا تَرَاهُ[3]»
«چون نماز واجبى میخوانى در وقتش بخوان، و با آن وداع کن گویا که میترسى بدان برنگردى؛ به جاى(محل) سجدهات نگاهی بینداز، اگر بدانى کسى طرف راست یا چپ توست خوب نماز میخوانى، بدان که تو برابر کسى هستى که تو را مىبیند و تو او را نمیبینى»
برای ما همین یک روایت کفایت میکند. ما هر زمان که فکر کنیم آخرین روز، آخرین فعل، وآخرین کارمان است سعی میکنیم آخرین عمل خود را به زیباترین و کاملترین نحو انجام دهیم. روی آخرینها حساب خاصی باز میکنیم.
امام صادق علیه السلام راهکارهای عملی حضور قلب در نماز را متذکر میشوند:
- شخص در هر نماز، فکر کند که آخرین نماز است. این دو معنا دارد:
- نمازگزار مرگ را نزدیک ببیند و گمان نکند که زمان زیادی تا مردن او باقی است.
اینقدر مرگ را نزدیک ببیند که احتمال بدهد از فاصله این نماز تا نماز بعدی ممکن است زمان مرگ او فرا برسد. نماز ظهر که میخواند، فکر کند که معلوم نیست نماز مغرب نصیب او شود؛ یعنی تا این اندازه مرگ را به خود نزدیک ببیند.
- از آن رو که ممکن است آخرین نماز او باشد، باید کاملترین و با حضورترین نماز باشد.
- چشمش را به موضع سجده متوجه کند.
«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى[4]»
«ما شما را از آن (زمين) آفريديم و در آن باز مىگردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مىآوريم.»
- در شرایط عادی اگر میدانست سمت راست او فردی و سمت چپ فردی دیگر است، سعی میکرد نماز را به بهترین وجه انجام دهد، اکنون بایستی توجه کند که در مقابل مولا قرار دارد و خیل ملائک، او را احاطه کردهاند و او را میبینند درحالیکه او آنها را نمیبیند. همین مقدار که ادراک حضور داشته باشد و بداند در مقابل اوست، نوع حضور، متفاوت میشود.
بنابراین نمازگزار باید حضور خالق را پررنگتر از مخلوق ببیند و حضور خالق باید اوج توجه را در او ایجاد کند.
ثمره حضور قلب
امام صادق علیهالسلام در روایت دیگری فرمودند:
«لَأُحِبُّ الرَّجُلَ مِنْكُمُ الْمُؤْمِنَ إِذَا قَامَ فِي صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ أَنْ يُقْبِلَ بِقَلْبِهِ إِلَى اللَّهِ وَ لَا يَشْغَلَ قَلْبَهُ بِأَمْرِ الدُّنْيَا[5]»
«همانا من دوست میدارم از شماها مرد مؤمنی را که وقتی در نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوی خدای سبحان و دلش را به امور پست مشغول نکند.»
فایده اینکه عبدی، قلبش متوجه به خدا باشد چیست؟
محبوب امام شدن
امام صادق علیهالسلام نوید میدهند که اولین فایده حضور قلب آن است که فرد محبوب امام خویش میشود: «لَأُحِبُّ». مگر میشود کسی محبوب رئیس مذهب شیعه باشد و محبوب امام زمان حاضرش نباشد؟ وقتی امام صادق علیهالسلام کسی را دوست داشته باشد، به فرزندش بخشنامه میکند که من این فرد را دوست دارم، تو هم او را دوست داشته باش!
اگر امام زمان علیهالسلام کسی را دوست داشته باشد، همه دلها به سوی او اقبال پیدا میکنند. عزت و آبرویی به او میبخشند که قابل شمارش نیست.
اقبال خدای سبحان به بنده
امام صادق علیهالسلام در ادامه حدیث میفرمایند:
«فَلَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِي صَلَاتِهِ إِلَى اللَّهِ إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ أَقْبَلَ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ بِالْمَحَبَّةِ لَهُ بَعْدَ حُبِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ»
«نیست بندهای که در نمازش، با قلب خود به خدا توجه کند، جز آنكه خداوند به او رو كند و مهر او را در دل مؤمنان اندازد علاوه بر اينكه خود خدا نيز او را دوست دارد.»
عبارت عجیبی است. اگر حضور قلب در نماز هیچ ثمرهای نداشت غیر از همین ثمره، کافی بود که سالها زحمت بکشیم تا حضور قلب در نماز نصیبمان شود. هر عبدی که با دلش در نماز در مقابل مولا ایستاده، خدا به او اقبال دارد. مهربانی و توجه دو طرفه است. وقتی عبد دلش را رو به خدا کرد، خدا هم روی خودش را بسوی او میکند. یعنی وجه الله به او نگاه میکند. یعنی امام زمان به او رو نشان میدهد.
در دعای ندبه میخوانیم:
«أینَ وَجهُ اللهِ الذی یَتَوجَّهُ الاولیاء»
«کجاست آن وجه اللاهی که دوستان خدا به جانب او روی میآورند»
خداوند دل همه مؤمنین را به سوی امام زمان عجلاللهتعالیفرجه میکشاند. بعد از محبت خدا، مؤمنین این فرد را دوست دارند. خداوند در خانه امن خود که دل مؤمنین است، جای خاصی برای این فرد باز میکند.
به عنوان مثال: مرحوم آیة الله بهجت (ره) رسماً برای مردم کاری نکرده بودند، اما مردم در سوگ رحلت ایشان ضجه میزدند و متأثر بودند! خدای سبحان میگوید: هنگامی که بنده در نمازش به من اقبال دارد، من محبت او را در دل همه مؤمنین جاسازی میکنم. کوچک و بزرگ، عالم و جاهل، همه او را دوست دارند.
محبوبیت نزد خلق با عبادت عاشقانه
انسانها از هر روشی برای محبوبیت نزد خلق استفاده میکنند، اما بنده مومن میداند با عبادت عاشقانه، خدا این محبوبیت را نصیب او میکند؛ محبوبیتی که برکات عظیمی درپی دارد.
امام(ره) میفرمایند: ما نمیدانیم وقتی خدا بندهای را دوست دارد یعنی چه؟!
معمولا ما با امکانات کمِ مالی وقتی کسی را دوست داریم، دلمان میخواهد هر چه در توان داریم برای او خرج کنیم. حال خدای سبحان که تمام عالم به دست اوست، برای این بنده خرج میکند. از معنویات به میزانی که بنده را تأمین کند در اختیار او قرار میدهد.
وقتی خدا به بنده اقبال دارد؛ یعنی رفع حجاب شده و تمام مانعها و واسطهها و حائلها بین بنده و خدا برداشته میشود. اینکه میگوییم: آیة الله بهجت فلان چیز را خبر داشت! فلان عروس گم شده بود خبر داشت که کجاست! فلان مال گم شده را میدانست کجاست! فلانی در خانهاش سلام به معصومین داده بود، خبر داشت! اینها در مقابل کاری که خدا برای بندهاش میکند بسیار ناچیز است.
رفع حجب
وقتی برای اولیای الهی پرده کنار میرود از تمام اسرار عالم آگاه میشوند
امام(ره) میفرمایند: خدا میداند در این رفع حجب چه کرامتهایی نهفته است! مرتفع شدن موانع بین بنده و خدا همان چیزی است که در مناجات شعبانیه طلب میکنیم:
«إِلهِى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ»
کمال انقطاع یعنی خدایا، من یک نماز با حضور قلب میخواهم.
«وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ»:
چشم دل ما را نورانی کن که با آن نور بتواند به تو نگاه کند.
«حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»:
ما هفتاد هزار حجاب ظلمانی داریم که آنها کنار میرود. هفتاد حجاب نورانی داریم که آنها هم کنار میرود.
«فَتَصِلَ إِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ»: آدمی به معدن عظمت وصل میشود.
«وَتَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ»: به تعلق تام به خدا، فقر محض و فنای کامل میرسد. هیچ چیز از خود ندارد.
امام(ره) میفرمایند: اگر برای حضور قلب یک حدیث لازم بود، این حدیث کافی بود. امام زمانش او را دوست دارد، خدا به او اقبال دارد. امام زمانش به او اقبال دارد، تمام موانع وصل مرتفع میشود و در دل همه خوبان عالم جا دارد.
رابطه حضور قلب در نماز و آمرزیده شدن گناهان
در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
«مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ يَعْلَمُ مَا يَقُولُ فِيهِمَا انْصَرَفَ وَ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ[6]»
«کسی که دو رکعت نماز بخواند در صورتی که بداند چه میگوید، منصرف شود و حال آنکه نیست بین او و بین خداوند گناهی مگر آنکه آمرزیده آن را»
البته نه به این معنا که معانی را از ذهن بگذرانیم. مرحوم مطهری در پاسخ به سوال جناب حداد که از ایشان پرسیده بود در نماز چه میخوانی و چه میبینی؟ گفته بودند: من به معانی نماز فکر میکنم. مرحوم حداد فرموده بودند: پس کِی نماز میخوانی؟ یعنی تو در نماز، گیر معنا هستی!
نماز یعنی ادراک حضور. برای تقریب این معنا به ذهن، مثالی بیان میکنیم: یک سخنران به جملاتی که بر زبان میراند فکر نمیکند، زیرا به میزانی این جملات برای او آسان است که روی آن حساب باز نمیکند.
در نماز، بنده در مقابل خداست، معنای جملات را میداند. میداند « ایاک نعبد» یعنی تنها تو را میپرستیم؛ اما در نماز آن کسی را میبیند که با این کلمات او را میخواند. بنابراین منظور روایت این نیست که در معانی نماز توقف کنید. منظور روایت آن است که فرد با گفتن«ایاک» میداند در حضور است. میداند وقتی میگوید:« سبحان ربی» یعنی در حضور مربیام.
ادامه حدیث: «ذنب» نکره است، نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند؛ یعنی خدا همه گناهان او را میبخشد. بعد از این نماز هیچ گناهی در پرونده او مشاهده نمیشود.
نمازِ با تفکر، از هر عبادتی برتر است
روایت بعدی از قول پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است:
«رَكْعَتَانِ خَفِيفَتَانِ فِي التَّفَكُّرِ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَةٍ[7]»
«دو رکعت نماز خفیف با تفکر، بهتر از عبادت یک شب است.»
توضیح روایت:
دو رکعت نماز سبک و معمولی- لازم نیست نماز سنگین باشد و سورههای سنگین بخواند- همراه با تفکر از ساعتها شب زندهداری برتر است.
مرحوم ملاهادی سبزواری(ره) تفکر را اینگونه معنا میکردند:
« التفکر حرکة من المبادی الی المرادی» «تفکر حرکت از مبدأیی به مقصدی است»
اگر نماز را سِیر میبینم و با این جملهها سیر میکنم، این معراج است. فرد حرکت میکند و رو به بالا میرود. دو رکعت نماز با توجه به سیر الی الله، بهتر از آن است که شب تا به صبح نماز بخواند؛ اما هیچ سِیری در این نمازها نداشته باشد.
مراتب حضور قلب
امام(ره) پس از اثبات جایگاه حضور قلب در نماز میفرمایند:
بعضی مراتب حضور قلب آنقدر بلند است که قابل دسترسی نیست اما بعض مراتب برای سلسله رعیت نیز ممکن الحصول است.
اگر حضور قلب را کسب نکنیم، از قافله عروجکنندگان و حرکتکنندگان به طرف کمال، عقب میمانیم.
عبادات یعنی زبان به ثنای معبود گشودن
امام(ره) میفرمایند: دو نوع حضور قلب وجود دارد:
- قلب، در این عبادتی که میکند حضور داشته باشد.
- قلب در محضر معبود حاضر باشد.
عبادات یعنی زبان به ثنای معبود گشودن.
حتماً مشاهده کردید که بعضی وقتها اگر کسی بخواهد از کسی مثل آقای بهجت(ره) در برابر خودشان تعریف کند، ایشان اصلا اجازه نمیدهند. در کتابی که 15 سال پیش منتشر شده این داستان آمده است:
آقای بهجت به نوه خود که نقاشی کشیده بود، فرمودند: این چیست که کشیدی؟! نوه ایشان گفت: این آیت الله العظمی بهجت است. آقای بهجت(ره) به آقازاده گفته بودند: اینها چیست که به فرزندت یاد میدهی؟! آیتاللهالعظمی چیست؟! تو آزادی که هر لقبی که میخواهی به خودت بدهی؛ اما در مورد من حق نداری به فرزندت این القاب را یاد بدهی!
ایشان پاسخ داده بود: من به فرزندم یاد ندادم، او خودش یاد گرفته و گفتهاست.
آیت الله بهجت گفته بودند: پس فرزندت را تربیت کن که هر چیزی را نگوید.
ایشان به بچه هم اجازه نمیدادند که تعریفشان را بکند. در پشت کتاب رساله خود نوشتهاند: «الاحقر محمدتقی بهجت».
*همانگونه که دوست دارید از بندگان خوب خدا تعریف کنید، چندین برابر میخواهید از خودِ خدا تعریف کنید و خدا این اجازه را داده است.
خداوند در هر روز پنج بار اجازه داده که تعریفش را بکنیم و کاملترین الفاظ را در آن زمانها بر زبان بیاوریم. خدا اجازه داده در آن زمان خاص، ثناگوی او باشیم. خدا خواسته است که لذت این امر را حس کنیم. مهم نیست نماز برای من چه به ارمغان میآورد! همین که خدا اجازه ارتباط با خود را داده و اجازه بر زبان راندن کاملترین الفاظ را به جهت ثناگویی داده است؛ بدین معناست که بسیار به بنده خود لطف داشته است.
امام(ره) میفرمایند: همه عبادات، ثناگویی معبود است.
مثلا وقتی روزهام، باز هم ثناگوی حق هستم. یکی از اسامی خدا: «یا من یُطعِم و لا یُطعَم» است. «به همه غذا میدهد و خودش غذا نمیخورد.» وقتی روزهام ثناگوی این اسم هستم. وقتی خمس و زکاتی میدهم ثناگوی اسم «معطِی» و«جواد» خدا هستم.
در نماز، ثناگویی همه اسامی خدا صورت میگیرد
نماز تفاوت کلی با همه عبادات دارد: در نماز، ثناگویی همه اسامی خدا اتفاق میافتد؛ به همین جهت نماز، عبادت جامع است. میزان ثناگویی فرد در نماز، کاملترین نوع ثناگویی است.
ثناگویی جزء فطریات بشر است. هر کس به ما خدمت کرده، منتظریم در فرصتی تعریفش را بکنیم. مثلا روز مادر. یک روز در طول سال گذاشتیم که قلم، زبان، هدیه، هرچه میتواند به میدان بیاید و ثناگویی از احسان مادر را داشته باشد. خمیره انسان بر ثناگویی سرشته شده است؛ همه افرادی که به ما احسان میکنند کانال هستند. مبدأ در عالم اوست. اصل احسان را او میکند. هر کسی هم خیر میرساند واسطه است. این میل به ثناگویی نسبت به کامل در درون ما نهفته است و در نماز آشکار میشود. ثناگویی نسبت به جمیل مطلق، رب مطلق، رئوف مطلق، خبیر مطلق و…در نماز وجود دارد.
فطرت من ثناگوست اما من نمیدانم ثناگویی را چگونه نشان بدهم! گاهی اوقات ثناگوییهای ما در شأن طرف مقابل نیست. مثلا اگر میخواهیم از فردی در رتبه بالا تعریف کنیم، تعریف باید بالا و درخور شأن او باشد. اگر با یک عبارات پست و کمارزش بخواهیم از او تعریف کنیم او را خراب کردهایم. در واقع با ثناگویی ناقص، نقص خود را اعلام کردیم.
خدای سبحان کیفیت ثناگویی را آموزش داده است
خداوند نمیخواهد در ثناگویی نقص ما آشکار شود و روزی چندبار آبروی ما برود که این فرد توانایی سخن گفتن ندارد! همان بهتر که دهانش بسته باشد! بلکه در یک چارچوبی کیفیت ثناگویی را آموزش داده است. این کیفیت در قالب نماز به کاملترین وجه منظور میشود. هیچکدام از ما نمیتوانیم عبادت را تشریع کنیم. برای همه عبادات به ما برنامه دادهاند.
عبادات، متوقف بر برنامهای است که خدای سبحان برای بنده تدوین کرده است
امام(ره) میفرمایند: عبادات مطلقا توفیقی نیست؛ یعنی متوقف بر برنامهای است که خدای سبحان برای بنده تدوین کرده است. مثلا طبق فتوای برخی از مراجع در نماز واجب حق نداریم ذکر فارسی در قنوت بگوییم. خدای سبحان داروئی تجویز میکند که سرعت سیر ما را افزایش دهد و موجب عروج شود. حتی مرگ ما برنامهریزی شده است. اینکه آداب کفن و دفن اسلامی را رعایت نکرده و بگوییم اگر به طریق غیر مرسوم آداب تدفین صورت گیرد مناسبتر است، پذیرفته نیست.
اسلام معتقد است میّت، هنوز گوش جانش باز است و باید تلقین او با همین الفاظ عربی صورت گیرد. شارع برای همه امور ما برنامه ریزی کرده است پس حق نداریم خودمان برنامهریزی کنیم. گرچه برنامهریزی خودمان خیلی زیبا هم باشد اما از آن رو که هنوز هوای نفس در آن وجود دارد قابل قبول نیست. عاشق هرآنچه را که معشوق برای او میپسندد اجرا میکند و به پسند خود کاری ندارد.
اگر به برنامه شارع چیزی کم یا اضافه کنید، گویا برای شارع نسیانی در نظر گرفتهاید.
امام(ره) میفرمایند: اگر شما در مقابل خدای سبحان بخواهید همان احتراماتی را بکار برید که در مورد سلاطین معمولی بکار میبرید، برای خدا هیچ ارزشی ندارد. مثلا اگر در هنگام احوالپرسی با دیگری دست را روی سینه میگذارید، اگر همین کار را در نماز انجام دهید، نماز باطل است. بایستی برنامه و کیفیت آن از طریق وحی و شریعت آموزش داده شود.
انواع حضور قلب در عبادت
امام(ره) فرمایش خود را مستند به فرمایش استادشان مرحوم آیتاللهشاهآبادی(ره) میکنند و میفرمایند: حضور قلب در عبادات دو گونه است: اجمالا و تفصیلا.
حضور قلب اجمالی مانند آن است که فردی قصیدهای در مدح کسی بگوید و به طفلی که معنای آن را نمیفهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است. البته آن طفل که قصیده را میخواند اجمالاً میداند ثنای ممدوح را میکند، گرچه کیفیت آن را نمیداند.
ما نیز طفلِ ثناخوانِ حق هستیم و نمیدانیم که این عبادات چه اسراری دارد. در نماز که قرار میگیریم خدای سبحان فرموده است بگو: «الله الصمد» و ما تنها معنای اجمالی آن را میدانیم، معنای تفصیلی آن را تنها خدا میداند. اما همین قدر متوجه هستیم که این الفاظ ثنائی است از کامل مطلق و معبود و ممدوح علی الاطلاق. که خود ذات حق، خود را ثنا فرموده و به ما امر کرده که در پیشگاه مقدسش به این نحو ثنا کنیم.
معنای حضور قلب تفصیلی را اولیاء الهی و کُمّل انسانها میدانند. اما یک مقدار پایینتر، آن است که به هرچه در نماز میگوییم توجه به کبریایی حق داشته باشیم، واقعا هیچکس غیر از او بزرگ نیست. وقتی میگویم: «ایاک نعبد» توجه به یگانگی او در عبودیّت دارم، بنابر این دیگر مطیع احدی غیر از او در عالم نیستم.
امام(ره) میفرمایند: مرتبه دیگر آن است که اسرار عبادت را بدانم و اینکه پشت پرده هر کدام از هیآت رکوع و سجود، الفاظ و قرائات چه امری نهفته است؟! گرچه اصل آن را اهل حقیقت میفهمند، اگر کسی اهل حقیقت بشود از این غنائم بهرهمند میشود.
*اینکه بحث حضور قلب در نماز، در ایام رحلت یک ولیّ خداست-آیة الله بهجت(ره)- و شیعه داغدار مصیبت اوست، شاید بهانهای باشد که از این ولیّ خدا که نمازش، زبانزد خاص و عام بود، استدعا و تمنای عاجزانه کنیم که دستشان را در حضور رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به دعا بلند کنند و برای نماز همه ما دعا کنند. نمیخواهیم فقط این واژهها را بخوانیم و بشنویم و بنویسیم و یک روز خدای نکرده حسرت بخوریم که فقط خواندیم و گفتیم؛ ولی حضوری حاصل نشد!
مگرصاحب دلی روزی ز رحمت
کند در حق درویشان دعایی
به من اعتراض کردند که چرا میگویید: با رحلت آیت الله بهجت(ره) برکت از جامعه برداشته شده است؟ مگر معتقد نیستیم که وقتی اولیای خدا از دنیا بروند دستشان بازتر از زمان حضورشان است!؟
در پاسخ میگویم: تفاوت زمان زنده بودن و نبودن آن است که در زمان حضور ولیّ خدا، چه درخواست میکردیم و چه درخواستی نداشتیم، مشمول دعایشان بودیم و نَفَس قدسی ایشان در جامعه جریان داشت؛ اما اکنون که حضور فیزیکی ندارند بایستی با ایشان ارتباط برقرار کنیم و درخواست کنیم. گرچه اطمینان داریم پس از ارتباط، کاملترین عنایات میشود. برای کسانی که قبولشان دارند و استدعای عاجزانه برای دعا دارند، دستشان باز است؛ اما دیگر دعایشان شامل همه افراد نخواهد بود. تنها دعای ایشان شامل افرادی میشود که درخواست کنند.
این آخرین جلسه اربعین حدیث امسال بود. از روح بلندامام(ره) عاجزانه درخواست داریم که ما جزو کسانی باشیم که شرمنده خود آن بزرگوار نباشیم که بگوییم: اربعین حدیث را خواندیم اما هیچ تأثیری در زندگی ماحاصل نشد! دعا کنند که همه مباحثی را که در کنار سفره پربرکت معرفتی ایشان آموزش گرفتیم، برای یکایک ما به نحو احسن در مرحله اجرا قرار بگیرد.
تاریخ جلسه: ۱۳۸۸.۲.30- جلسه ۲7 – (۶5)
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] کافی، ج2، ص83
[2] الخصال، ص ۶۱۳، ح ۱۰
[3] الأمالی، ص 256
[4] سوره طه آیه55
[5] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 163
[6] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 67
[7] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 67- 68، حدیث 1