اهمیت تلاوت قرآن
هدف از تلاوت قرآن تنها قرائت صحیح الفاظ نیست، بلکه باید قرآن در جان و دل ما نفوذ و شخصیتمان را قرآنی کند. این نکتهای است که امام خمینی (ره) درباره تلاوت قرآن مطرح میکند و بسیار عمیق و تأملبرانگیز است. پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود:
«عَلَيْكَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ عَلَىٰ كُلِّ حَالٍ»[1]
«بر تو باد که در هر حال قرآن را تلاوت کنی.»
اما این تلاوت باید تأثیرگذار باشد. آنچه در قرائت از ما خواسته شده این است که قرآن در باطن ما نقش ببندد و صورت باطنی ما صورتی قرآنی شود؛ یعنی آنچه که قرآن به آن امر کرده است، در وجود خود اجرا کنیم، به آنچه که دعوت کرده، جواب دهیم و هر آنچه را که نهی کرده است، ترک کنیم. این نگاه، ما را از سطح ظاهری قرائت به عمق معنا و تأثیرات روحی آن منتقل میکند.
این مطلوب زمانی به دست میآید که در قرائت، آداب خاص را رعایت کنیم؛ یعنی اگر قرآن را بدون توجه به آداب بخوانیم به این مطلوب و مقصود راه پیدا نمیکنیم.
پرهیز از افراط در توجه به الفاظ و غفلت از معنا
حضرت امام یادآوری میکند که منظور فقط ادب لفظیۀ قرآن نیست؛ یعنی آنقدر درگیر رعایت جزئیات تجوید شویم که الفاظ قرآن تغییر کند و از صورت اصلی خود خارج شود! ایشان در ادامه نکتهای را مطرح میکند که بسیار قابل تأمل است: یکی از نیرنگهای شیطان این است که انسان را آنچنان درگیر الفاظ کند که از معانی قرآن غافل شود. این تذکر نشان میدهد که حتی کارهای خوب هم اگر بهدرستی انجام نشوند، میتوانند ابزاری برای غفلت شوند.
ارتباط قلبی با خدا هنگام تلاوت
هنگامی که تمام همت ما منصرف به اجرای صحیح ظاهر قرآن است، از تفکر در معنا غافل میشویم! در حالیکه قرآن، سخن خداست و خدا دائماً در هر آیهای از قرآن خودش را نشان میدهد.
امیرالمؤمنین میفرماید:
«فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ تَجَلَّى لَهُمْ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ» [2]
«پس، خداوند سبحان در كتاب خود بى آنكه او را ببينند، خود را به بندگانش آشكار ساخت.»
پس قرآن دریچهای است که خداوند از طریق آن بر بندگانش تجلی کرده است. در هر آیهای از قرآن، جلوهای از جمال، قدرت، حکمت و علم الهی آشکار است، اما اگر ذهن ما تنها درگیر تجوید باشد، از درک این حقیقت محروم میشویم. این بحث خیلی عمیق و تأملبرانگیز است. به نظر میرسد که دو افراط در برخورد با قرآن وجود دارد:
- توجه بیش از حد به تجوید و الفاظ: گاهی آنقدر درگیر صحیح ادا کردن حروف و رعایت جزئیات تجوید میشویم که اصل پیام قرآن را از دست میدهیم. قرائت صحیح ارزشمند است؛ اما اگر موجب شود که از فهم و تدبر در معانی غافل شویم، به هدف اصلی قرآن که هدایت انسانهاست، آسیب میزند.
- بیتوجهی به قرائت صحیح: از سوی دیگر، گاهی آنقدر درگیر معنا میشویم که قرائت نادرست و پر از اشکال داریم، به گونهای که حتی دیگران متوجه نمیشوند چه میخوانیم. این هم نوعی غفلت است، زیرا قرائت صحیح میتواند درک معنا را نیز تسهیل کند.
راه میانه چیست؟ به نظر میرسد که نگاه متعادل این است که هم به الفاظ و تجوید توجه شود و هم به معنا و تدبر.
شدت اشتغال به ظواهر، انسان را از باطن قرآن جدا میکند. امام خمینی (ره) میفرماید: آن آدابی که ما به شما میگوییم، اگر این آداب را رعایت کنید، قرآن در قلب و سِرّ شما نقش میبندد. حال سؤال اینجاست که این آداب چیست؟
عمده آداب ، تفکر در آیات قرآن است:«مقصود آدابی است که در شریعت مطهره منظور شده که اعظم و عمده آنها تفکر و تدبر و اعتبار به آیات آن است.»[3] اعتبار یعنی در هر آیهای که میخوانیم، از آن عبرت بگیریم و آن را در زندگی خود به کار ببندیم.
حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه تأکید دارد که خداوند در آیات خود تجلی کرده است و هدف از خواندن قرآن فقط تلفظ صحیح نیست، بلکه دیدن خدا در کلامش و درک پیام اوست. اگر قرآن را بخوانیم اما ندانیم که خداوند چه میخواهد بگوید، در واقع از هدف اصلی آن فاصله گرفتهایم:
«لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلامِهِ، وَلكِنَّهُمْ لا يُبْصِرُونَ»[4]
«خداوند در کلام خود [قرآن] برای بندگانش تجلی کرده است، اما آنان نمیبینند.»
اگر تنها به ظاهر قرآن بپردازیم، از نور هدایت آن بیبهره میمانیم. تدبر در آیات قرآن، مهمترین ادب در مواجهه با این کتاب الهی است.
فرمایش امام صادق علیهالسلام دربارۀ تفکر در قرآن
«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِيهِ مَنَارُ الْهُدَى وَ مَصَابِيحُ الدُّجَى فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ يَفْتَحُ لِلضِّيَاءِ نَظَرَهُ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ.»[5]
«براستى كه در اين قرآن، چراغهاى روشنايى [بخش] و شفاى سينه ها [از بيماريهاى دلها] است. پس، جلا دهنده، بايد كه به نور آن [ديده دل خويش را] جلا دهد و اوصاف قرآن را [به دل خويش ]پيوند زند؛ زيرا كه انديشيدن [در قرآن] مايه حيات دل شخص با بصيرت است، همچنان كه آدمى در تاريكيها، با كمك نور راه خود را مى پيمايد.»
این قرآنی که در مقابل شماست (منار یعنی محل نور، در زمان قدیم بالای خانههای مسکونی آتشی روشن میکردند و به آنجا مناره میگفتند.) در آن نشانههای هدایت است، اصلا خود چراغ است در تاریکی دنیا، در تاریکی نفس، در تاریکی عقاید. هر جولان دهندهای باید چشمش را جولان دهد و نگاهش را در قرآن بگرداند و با چشم باز به دنبال پیامهای خاص آن باشد. هر گردانندۀ چشمی باید نور قرآن را طلب کند و اجازه دهد که این نور، مسیر زندگیاش را روشن سازد. گاهی افراد با قرآن هستند، در کنار قرآناند، حتی حافظ قرآناند؛ اما در حقیقت در مقابل قرآن ایستادهاند. یعنی در عمل، تسلیم آیات الهی نیستند و آن را نمیپذیرند.
در ادامه حضرت میفرماید: تفکر در قرآن، قلب را زنده و مسیر زندگی را روشن میکند. زندگی دل به تدبر و تفکر در آیه آیه قرآن وابسته است. کسی که در تاریکی راه میرود، بدون نور نمیتواند مسیر را پیدا کند. برای رسیدن به نور بینهایت، باید چراغی در دست داشت. کل دنیا تاریکی است. اگر بخواهیم از این دنیا به سلامت عبور کنیم، تنها راه آن، تمسک به نور قرآن و عترت است. در این تاریکی، قرآن نشان میدهد که راه درست چیست و راه غلط کدام است.
توصیف متقین در بیان امیرالمؤمنین
تفکر و تدبر در قرآن
امیرالمؤمنین در خطبه همام، در توصیف متقین میفرماید:
«وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا بِمَسَامِعِ قُلُوبِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ»[6]
«هنگامی که از آیهای عبور میکنند که در آن هشدار و ترس از عذاب الهی است، با گوشهای قلب و چشمهایشان به آن توجه میکنند.»
متقین وقتی آیات مربوط به عذاب اقوام سابق را میشنوند، تأمل میکنند که چرا این قوم نابود شدند؟ چه شد که بلعم باعورا سقوط کرد؟ چه شد که سامری، با آن جایگاهش، منحرف شد؟ چه شد که فرعون کارش به جایی رسید که گفت:«أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى»[7] آنها وقتی این آیات را میشنوند، گمان نمیکنند که این وقایع تنها یک گوشه از تاریخ است. پرهیزکاران میدانند که این حوادث، درسهایی برای همهی دورانها هستند و باید از آنها عبرت گرفت.
واکنش متقین به آیات عذاب
انسان پرهیزکار وقتی این آیات را بشنود، چشم دلش را به قرآن میسپارد و واکنش نشان میدهد:
«وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ فَاقْشَعَرَّتْ مِنْهَا جُلُودُهُمْ وَ وَجِلَتْ مِنْهَا قُلُوبُهُمْ فَظَنُّوا أَنَّ صَهِيلَ جَهَنَّمَ وَ زَفِيرَهَا وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ »[8]
«اهل تقوي وقتي به آياتي رسند كه در آن ترس و وحشتي وجود دارد، چشمها و گوشها دل را به آن باز میكنند، و لرزه بر اندام آنها میافتد، و دلهايشان از ترس میتپد، به طوری كه گمان میكنند صدای هولناك جهنم و نفسهای زفير و شهيق آن پيش گوش آنهاست.»
«اقشعرار» یعنی جمع شدن یا به لرزه درآمدن، پس از شنیدن این آیات، پوست بدنشان به لرزه درمیآید و دلهایشان ترسان میشود. آنها چنان میاندیشند که گویا هماکنون صدای زبانه کشیدن و فریادهای دوزخ در ریشه گوشهایشان پیچیده است.»
این حالت، نتیجۀ تدبر و تفکر حقیقی در قرآن است. پرهیزکاران واقعی، قرآن را مانند کتابی تاریخی نمیخوانند، بلکه آن را خطاب خدا به خودشان میدانند. نمیگویند سامری و بلعم باعورا و قوم لوط، فقط مربوط به گذشته است؛ بلکه میپرسند: مبادا ما هم در مسیر آنها قرار بگیریم؟
پرهیزکاران وقتی در آیات قرآن تدبر میکنند، خطرات را نزدیک میبینند نه اینکه فکر کنند ما را به جهنم چه کار؟! یا اینکه کار سامری، بلعم باعورا یا قوم شعیب چه ارتباطی به ما دارد؟! بلکه همۀ این خطرات را برای خودشان محتمل میدانند. گمان نمیکنند که عذاب الهی فقط مخصوص اقوام گذشته بوده است! و بین خود و جهنم فاصلهای مشاهده کنند. چنان تحت تأثیر آیات عذاب قرار میگیرند که احساس میکنند آتش جهنم در نزدیکی آنها شعلهور است و همۀ خطرها را نزدیک میبینند!
واکنش متقین به آیات بشارت
هنگامی که متقین، آیات وعده و تشویق را میشنوند، با تمام وجود به آنها دل میبندند:
«وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً فَظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ جَاثِينَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ يُمَجِّدُونَ جَبَّاراً عَظِيماً»[9]
«و هرگاه به آیهای برسند که در آن تشویق و بشارت و وعده وصال، لقاء و بهشت است، با امید و طمع به آن دل میبندند و جانشان با شوق به سوی آن پر میکشد و گمان میکنند که آن وعده، در برابر چشمانشان حاضر است. پس در برابر خداوند جبار و عظیم، با فروتنی به سجده میافتند و او را تمجید میکنند.»
متقین، خود را از وعدههای بهشتی محروم نمیدانند. وقتی آیات عبادالرحمن یا صفات مؤمنین را میشنوند، احساس بیگانگی نمیکنند. بلکه متوقف میشوند و با امید، تلاش میکنند که خودشان هم در زمرهی این افراد قرار بگیرند. آنها به گونهای به این وعدهها دل میبندند که گمان میکنند خدا همین لحظه بهشت را به آنها عطا خواهد کرد. این اشتیاق و امید، باعث میشود که در مسیر تقوا ثابتقدم بمانند.
چگونگی رسیدن به مقام متقین
امام خمینی (ره) میفرماید: اگر تفکر و تدبر در قرآن را شروع کنید، کمکم به مقام متقین خواهید رسید. متقین، یکباره متقی نمیشوند؛ بلکه با تفکر در آیات قرآن، مجری خوبی برای اوامر الهی میشوند و از نواهی او دوری میکنند. این میل رسیدن به مقامات متعالی، آنها را در نهایت به مقام تقوا میرساند. بنابراین، مسیر رسیدن به تقوا از تدبر در قرآن میگذرد. هر یک از ما به اندازۀ تفکر و عمل خود، میتوانیم به وعدههای الهی نزدیک شویم و از خطرات عذاب در امان بمانیم.
صعود معنوی در دنیا با قرائت قرآن
رسول اکرم (ص) فرمود:
«إِقْرَأْ وَ ارْقَ، وَ رَتِّلْ كَمَا كُنْتَ تُرَتِّلُ فِي الدُّنْيَا، فَإِنَّ مَنْزِلَتَكَ عِنْدَ آخِرِ آیَةٍ تَقْرَؤُهَا»[10]
«بخوان و بالا برو، و همانطور که در دنیا قرآن را ترتیل میکردی، آن را بخوان، زیرا جایگاه تو در بهشت در نزد آخرین آیهای است که تلاوت میکنی.»
در روایت دیگری آمده است:
«إِقْرَأْ وَ اصْعَدْ فِي دَرَجِ الْجَنَّةِ»[11]
«در بهشت به بهشتیها میگویند: بخوان و در درجات بهشت بالا برو.»
این روایات نشان میدهد که قرائت قرآن نهتنها در آخرت، بلکه در همین دنیا نیز موجب ترقی و صعود معنوی میشود. امام خمینی (ره) میفرماید: این تنها مربوط به بهشت نیست. اگر در همین دنیا قاری، قاری درستی باشد، در همین عالم نتیجه قرائت را میبیند. هرچقدر بیشتر با قرآن باشد، میبیند که خدا او را از طریق قرآن بالا میبرد و ترقیات خاص قرآنی نصیبش میشود. در ادامه امام(ره) میفرماید: به جایی میرسد که کلام را بیواسطه از متکلمش میشنود، و آنچه در وهم من و تو نیاید، آن شود؛ یعنی انسان آنقدر در زندگی قرآنی پیش میرود که مستقیماً معارف الهی را درک میکند.
آداب قرائت قرآن
امام(ره) میفرماید: برای رسیدن به این مقام، دو ادب اصلی در قرائت قرآن مطرح است:
ادب اول: تفکر در آیات قرآن. بخوانیم و فکر کنیم، بخوانیم و عبرت بگیریم، نه اینکه بیتوجه رد شویم. قرآن خواندن بدون تدبر، تأثیر عمیق ندارد. باید در پیام آیه تأمل کنیم، تا قرآن در قلب و سرّ ما نقش ببندد.
ادب دوم: اخلاص در قرائت قرآن. در بین آداب، اخلاص رُکنیت دارد. همانطور که در نماز، برخی افعال رکن هستند و نبودشان نماز را باطل میکند، در قرائت قرآن نیز اخلاص، رکن اساسی است. اگر قرآن را فقط برای خدا نخوانیم، در حقیقت قرآن نخواندهایم، حتی اگر روزی پنج جزء تلاوت کنیم.
امام(ره) میفرماید: نه فقط قرآن، بلکه هیچ عملی بدون اخلاص قیمت ندارد. اگر قرآن بیاخلاص خوانده شود، ممکن است موجب سخط الهی شود؛ یعنی نهتنها بیفایده است، بلکه ممکن است باعث خشم و غضب الهی شود.
سه گروه از قاریان قرآن
امام باقر علیهالسلام در روایتی بسیار مهم، قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم میکند:
- 1. قاریانی که از قرآن وسیلهای برای منافع شخصی میسازند:
«رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوكَ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ»[12]
«كسى كه قرآن مىخواند و آن را وسيلهاى براى تقرّب به شاهان و جلب توجه مردم قرار مىدهد.»
کسی که قرآن میخواند، اما آن را وسیلهای برای تجارت و رسیدن به منافع دنیایی قرار میدهد و با تلاوت قرآن، خود را به پادشاهان و قدرتمندان نزدیک میکند تا از آنها بهره ببرد (طول به معنای قدرت نمایی و فخرفروشی). به وسیله قرآن، خود را از دیگران برتر نشان میدهد.
- 2. قاریانی که فقط به الفاظ قرآن توجه دارند، اما دستورات آن را فراموش کردهاند:
«وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ»[13]
کسی كه قرآن را خوانده، پس حروف و تلفظ آن را رعایت میکند، اما حدود و احكامش را ضايع ساخته، و آن را همچون قدح [آب] برپا داشته است.
کسانی که قرآن را حفظ کردهاند، اما به دستورات آن عمل نمیکنند، خطکشیها و موازین الهی را حفظ نمیکنند. تجوید و الفاظ را درست ادا میکنند، اما معانی و پیامهای قرآن را در زندگیشان اجرا نمیکنند. امام درباره این گروه نفرین میکنند:
«فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ»[14]
«خدا اینگونه حافظان قرآن را زیاد نکند»
- 3. قاریانی که قرآن را برای درمان قلب خود میخوانند و به آن عمل میکنند؛
«وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ»
«کسی كه قرآن را خوانده، پس آن را مرهم قلب خود قرار داده، و شبش را به آن بيدار داشته، و روزش را به آن تشنه ساخته.»
این گروه، قرآن را برای اصلاح قلب خود و درمان دردهای معنوی میخوانند. شبها برای قرآن بیدار میمانند و روزها به خاطر قرآن روزه میگیرند. در مساجد با قرآن به عبادت میپردازند و از بستر خواب خود کناره میگیرند.
برکات گروه سوم
امام باقر علیهالسلام میفرماید بهواسطۀ این افراد است که خداوند بلایا را دفع میکند، دشمنان را شکست میدهد و باران رحمتش را از آسمان نازل میکند:
«وَ قَامَ بِهِ فِي مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ»[15]
«پس خداوند عزيز جبّار به بركت اين گروه، بلا را دفع مىنمايد، و به اين جماعت، مسلمانان را بر دشمنان ظفر و غلبه مىدهد، و به اين جماعت، خداوند باران را از آسمان فرو مىفرستد.»
سپس سوگند یاد میکند:
«فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ.»[16]
«به خدا قسم، این گروه از قاریان قرآن، از طلا و گوگرد سرخ (نادرترین و ارزشمندترین چیزها) هم کمیابتر و گرانبهاترند!»
با توجه به روایت به این نتیجه میرسیم که قرآن میتواند عامل رفعت و صعود باشد، اما اگر بیاخلاص خوانده شود، ممکن است موجب سخط الهی شود. در صورتیکه قرآن را فقط برای منافع شخصی یا بهصورت سطحی و بیعمل بخوانیم، در زمرۀ مغضوبین خواهیم بود. تنها زمانی که قرآن را با تدبر، خلوص نیت و برای اصلاح نفس خود بخوانیم، مورد عنایت الهی قرار میگیریم و منشأ خیر و برکت برای جامعه خواهیم شد. بنابراین، مهمتر از صرف تلاوت قرآن، اخلاص و عمل به دستورات آن است.
درمان بیماریهای قلب با قرآن
قلب ما دچار بیماریهای اعتقادی مانند تردید، شک، ضعف ایمان و نفاق میشود، و همچنین گرفتار بیماریهای اخلاقی مانند تکبر، حسد، بدخلقی و بیاخلاصی؛ اما وقتی حقیقتاً اهل قرآن باشیم، از آن بهعنوان دارو برای درمان این بیماریها استفاده میکنیم.
تجارت با قرآن؛ آفتی برای قاریان ناصالح
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ لِيَأْكُلَ بِهِ النَّاسَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ عَظْمٌ لَا لَحْمَ فِيهِ.»[17]
«کسی که قرآن را برای کسب منافع دنیوی بخواند [نه برای خدا]، روز قیامت درحالیکه صورتش فقط استخوان است و هیچ گوشتی ندارد، محشور خواهد شد.»
استخوان بدون گوشت یعنی بیآبرویی محض در قیامت! در صورتی که از قرآن برای اهداف ناپاک استفاده کنیم، تمام عزت و جایگاه خود را از دست میدهیم، یعنی همانطور که ما از قرآن برای ایجاد اختلاف و دشمنی استفاده کردیم، در قیامت از رحمت الهی محروم میشویم.
معنای استیکال از مردم
در مکاسب (فقه معاملات) نیز به این موضوع پرداخته شده است. برخی گمان میکنند که هر نوع دریافت پول در ازای آموزش قرآن یا تفسیر، مذموم است، اما حقیقت این نیست. استیکال یعنی گرفتن پول از طریق باطل کردن حق و حق کردن باطل.
نمونههایی از استیکال
- کسی که آیات قرآن را مطابق با منافع سیاسی یا گروهی تفسیر کند، بدون توجه به حقانیت.
- برای صاحبان قدرت، آیه بیاورد که سیاستهایشان را تأیید کند، حتی اگر ظالمانه باشد.
- منافقین را بهعنوان افراد متقی معرفی کند، فقط بهخاطر منفعت شخصی.
- همانند ابوهریره، برای معاویه روایت جعل کند و او را برحق نشان دهد.
فرق استیکال با دریافت حقالزحمه برای آموزش قرآن
اگر قرآن را برای کسب روزی حلال و آموزش آن به مردم بخوانیم، اشکالی ندارد؛ اما اگر از قرآن استفاده کنیم تا حق را ناحق جلوه دهیم و از این طریق درآمد کسب کنیم، به قاری فروختهشده تبدیل شدهایم.
سوءاستفاده از اذکار و اوراد
یکی از بزرگان میگفت: در گذشته، کتابهای اذکار به زبان عربی بود و همه به آنها دسترسی نداشتند؛ اما امروز در دسترس همه هستند، درحالیکه تقوای مصرف آنها رعایت نمیشود. تقوای مصرف یعنی چه؟ یعنی هر ذکری برای هر کسی مناسب نیست؛ یعنی ذکر و دعا نباید برای اغراض ناپاک، جدایی، کینه و دشمنی بهکار برود. همانطور که غذا خوردن تقوا میخواهد (حلال و حرام آن مهم است)، استفاده از ذکر و دعا هم تقوا میخواهد.
سوءاستفاده از قرآن و عواقب آن
گاهی حق را میدانیم و برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، آیهای از قرآن را میخوانیم. این کار اشکالی ندارد، چون برای هدایت است؛ اما زمانی دیگر، ذکری یا آیهای را میدانیم که میتواند میان دو نفر اختلاف بیندازد و عامدانه از آن استفاده میکنیم.
نتایج حاصل از روایت
با درایت در روایت نتایج زیر به دست میآید:
- قاری قرآن باید برای وصل به حق، نه برای نفع شخصی، قرآن بخواند.
- قرآن، وسیلهای برای بازیهای سیاسی و فریبکاری نیست.
- استیکال یعنی تحریف حقیقت در ازای پول، و چنین فردی در قیامت با چهرهای از استخوان، بیگوشت و بیآبرو محشور میشود.
- ما باید مراقب باشیم که قرآن را برای هدایت و عمل بخوانیم، نه برای سوءاستفادههای دنیوی.
- از قرآن و اذکار باید برای اصلاح، نه تخریب، استفاده کنیم.
- سوءاستفاده از آیات و اذکار، عواقب سنگینی در دنیا و آخرت دارد.
- کسی که قرآن را وسیلۀ نفاق و دشمنی کند، در قیامت با چهرهای بیآبرو و بدون گوشت محشور میشود.
- باید در مصرف اذکار و آیات قرآن تقوا داشته باشیم و فقط در مسیر حق از آنها استفاده کنیم.
عاقبت ترک عمل به قرآن
پیامبر اکرم میفرماید:
«وَ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ فَلَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَ آثَرَ عَلَيْهِ حُبَّ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا اسْتَوْجَبَ سَخَطَ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَانَ فِي الدَّرَجَةِ مَعَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى الَّذِينَ يَنْبِذُونَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ»[18]
«هر کس قرآن را یاد بگیرد؛ اما به آن عمل نکند و حب دنیا و زینتهای آن را بر قرآن ترجیح دهد، مستوجب غضب الهی میشود و در همان درجهای قرار میگیرد که یهود و نصاری که کتاب خدا را پشت سر انداختند.»
دانش بدون عمل بیارزش است. اگر قرآن را یاد بگیریم؛ اما در زندگی به آن عمل نکنیم، این علم هیچ ارزشی ندارد. یادگیری قرآن باید مقدمهای برای عمل به آن باشد.
ترجیح دنیا بر قرآن
ترجیح دنیا بر قرآن، نشانه دوری از خداست. هنگامی که لذتها و زینتهای دنیا را بر احکام قرآن ترجیح دهیم، در حقیقت قرآن را کنار گذاشتهایم؛ یعنی قرآن را میدانیم؛ اما در زندگی روزمره خود، چیزی جز دنیا و منفعت شخصی نمیبینیم. در این صورت همدرجه با یهود و نصاری هستیم که کتاب خدا را کنار گذاشتند. یهودیان تورات را داشتند؛ ولی به آن عمل نکردند. مسیحیان انجیل را داشتند؛ اما آن را کنار گذاشتند. اگر ما هم قرآن را یاد بگیریم؛ اما در زندگی به آن عمل نکنیم، هیچ تفاوتی با آنها نداریم. «نبذ» یعنی پرت کردن؛ همانطور که آنها کتابشان را پشت سر انداختند، ما نیز در صورت عمل نکردن به قرآن، آن را از مسیر زندگیمان خارج کردهایم.
نتایج حاصل از روایت
- یادگیری قرآن بدون عمل، تنها ظاهر دینداری است، نه حقیقت آن.
- وقتیکه قرآن را بدانیم؛ اما به آن عمل نکنیم، در واقع هنوز مسلمان واقعی نیستیم.
- قرآن باید در قلب و رفتار ما تجلی پیدا کند، نه فقط بر زبانمان جاری باشد.
عاقبت قرائت قرآن برای ریا و دنیاطلبی
در ادامۀ روایت پیامبر اکرم میفرماید:
«وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ يُرِيدُ بِهِ السُّمْعَةَ وَ الْتِمَاسَ شَيْءٍ لَقِيَ اللَّهَ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ مُظْلِمٌ لَيْسَ عَلَيْهِ لَحْمٌ وَ زَجَّهُ الْقُرْآنُ فِي قَفَاهُ حَتَّى يُدْخِلَهُ النَّارَ وَ يَهْوِيَ فِيهَا مَعَ مَنْ يَهْوِي»
«اگر کسی قرآن میخواند و میخواهد به گوش مردم برساند و میخواست از طریق قرآن به دنیا برسد، در قیامت خدای سبحان را ملاقات میکند در حالی که صورتش اسکلت است و گوشت ندارد، خدا قرآن را به گردنش میکوباند تا وارد جهنم شود و با همه سقوطکنندگان در آتش سقوط کند.»
درایت در روایت
قرآن خواندن برای شهرت و منافع شخصی
اگر قرآن بخوانیم نه برای تقرب به خدا، بلکه برای خودنمایی و نشان دادن تواناییهایمان، در واقع قرآن را وسیلهای برای رسیدن به اهداف دنیوی خود قرار دادهایم. در این صورت هدف ما این نیست که معرفت الهی کسب کنیم، بلکه میخواهیم مردم بدانند که قاری یا حافظ یا مفسریم.
عاقبت دردناک در قیامت
در صورتی که بخواهیم قرآنی بودنمان به گوش دیگران برسد و از طریق قرآن به دنیا برسیم، قیامت در حالی خدا را ملاقات میکنیم که چهرهمان تاریک است. قرآن به گردنمان کوبیده میشود و ما را به سمت جهنم پرتاب میکنند و در قعر آتش با سایر سقوطکنندگان سرنگون خواهیم شد.لذا جمله (قرآن کمرت بزند) ریشه روایی دارد. این نشان میدهد که قرآن نمیتواند به کسی که نیتش آلوده است، کمکی کند.
قرآن خواندن برای رفع مشکلات دنیوی
در اینجا سوالی مطرح میشود که آیا خواندن قرآن برای حل مشکلات دنیوی اشکال دارد؟
قرآن خواندن برای خانهدار شدن یا رفع اختلافات خانوادگی، دنیاطلبی نیست. اگر هدف از خواستن خانه، آرامش و تمرکز برای بندگی باشد، اشکالی ندارد. در صورتیکه اختلافات خانوادگی موجب شود خانه ناامن شده و افراد نتوانند به وصال حق برسند، دعا برای رفع اختلافات، به نیت ایجاد محیطی سالم برای بندگی خدا، نهتنها بد نیست، بلکه بسیار پسندیده است. مشکل زمانی پیش میآید که هدف از خواندن قرآن، تنها رسیدن به دنیا و فراموش کردن آخرت باشد.
بنابراین قرآن برای رشد روحی و اصلاح زندگی است، نه وسیلهای برای خودنمایی و تجارت دنیوی. اگر نیت پاک باشد، حتی دعاهای دنیوی هم در مسیر بندگی خدا قرار میگیرد.
تفاوت حاجات دنیوی و اخروی در نیت و هدف
ظاهر دنیوی حاجت و اخروی بودن حقیقت آن
گاهی در ظاهر امری مادی را از خدا میخواهیم، اما در حقیقت برای بندگی بهتر درخواست کردهایم. مثلا درخواست خانهای آرام برای تمرکز در عبادت یا درخواست وسعت روزی برای رهایی از دغدغههای معیشتی، تا بتوانیم با خیال آسودهتر بندگی کنیم.
در صورتیکه محبوبیت را برای عزت دنیوی بخواهیم، یعنی دوست داریم مورد توجه باشیم، تحسین شویم، جایگاه اجتماعی بالاتری بگیریم، این طلب دنیاست. گاهی محبوبیت را درخواست میکنیم، نه برای خودبزرگبینی، بلکه برای اینکه حرف حق ما را بپذیرند. یعنی میخواهیم وقتی سخنی از حق میگوییم، مردم آن را بپذیرند و هدایت شوند، این طلب آخرت است؛ حتی میتوانیم از خدا بخواهیم که اگر روزی اشتباهی کردیم، محبوبیت ما را از بین ببرد، تا مردم به گمراهی کشیده نشوند.
ملاک ذکر و دعا
برخی ذکرها برای افزایش روزی توصیه شدهاند، اما هدف از این روزی چیست؟ اگر هدف راحتی و رفاه بیشتر، تجملات و لذتهای مادی باشد، این دنیادوستی است. اما اگر هدف این باشد که دغدغۀ معیشت، ذهن و قلب را مشغول نکند تا بتوانیم بهتر عبادت کنیم، این طلب آخرت است. مثلا سوره واقعه را بخوانیم برای افزایش روزی، نه برای اندوختن مال، بلکه برای رهایی از نگرانیهای مالی که مانع بندگی ما میشوند.
بنابراین هر حاجتی که باعث قرب بیشتر به خدا شود، حاجتی اخروی است، حتی اگر شکل مادی داشته باشد و هر حاجتی که باعث سرگرمی به دنیا و غفلت از آخرت شود، طلب دنیاست، حتی اگر رنگ معنوی داشته باشد. نیت و هدف ما ملاک اصلی است که طلبمان را دنیوی یا آخرتی میکند.
محرومیت از بینش و بصیرت در پی عمل نکردن به قرآن
«وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى فَيَقُولُ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً. قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّار»[19]
«کسی که قرآن را بخواند اما به آن عمل نکند، خداوند او را روز قیامت نابینا محشور میکند. پس او میگوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی درحالیکه در دنیا بینا بودم؟ خداوند میفرماید: همانگونه که آیات ما به تو رسید و آنها را فراموش کردی، امروز نیز فراموش خواهی شد! پس او را به سوی آتش فرمان میدهند.»
این روایت بهطور مستقیم به این موضوع اشاره دارد که خواندن قرآن بدون عمل، نتیجهای جز محرومیت از بینش و بصیرت در آخرت ندارد. نمیدانیم نابینایی روز قیامت چه معنایی دارد. اما با یک مثال شاید کمی متوجه شویم: در زیارت امام رضا علیهالسلام وقتی شخصی که کنار ماست امام را میبیند، ولی ما قادر به دیدن ایشان نیستیم! آن وقت چقدر رنج میبریم از این که امکان دیدن بسیاری از امور هست و ما نمیبینیم. این مثال نشان میدهد که روز قیامت هم اینگونه است. نابینایی قیامت، صرفاً بهمعنای کوری ظاهری نیست، بلکه نوعی محرومیت از درک و مشاهدۀ حقایق معنوی است. همانطور که برخی افراد در دنیا از بصیرت قلبی برخوردارند و حقایق را درک میکنند، در آخرت نیز برخی افراد توانایی دیدن حقایق الهی را خواهند داشت، درحالیکه دیگران از این نعمت محروم خواهند بود.
حقیقت نابینایی در قیامت؛ حسرتی بیپایان
روز قیامت، پردهها کنار میرود و حقیقت بیهیچ حجابی نمایان میشود. آن روز، برخی از افراد در میان انبوه خلق، اباعبدالله الحسین علیهالسلام را میبینند، حضرت زهرا سلاماللهعلیها و لحظۀ انتقامگیری ایشان را مشاهده میکنند، اما وای بر ما در صورتی که چشمانمان از دیدن این انوار الهی محروم باشد! اگر کسی در دنیا قرآن را تلاوت کرد؛ اما بدان عمل نکرد، در آن روز نابینا محشور خواهد شد. روزی که گزارشگری هم برای کورها نخواهد بود و همه متوجه خودشان هستند.
«قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيرا؟»[20]
«خدایا، چرا مرا کور محشور کردی، در حالی که در دنیا بینا بودم!»
جواب میدهند:
«قَالَ كَذَالِكَ أَتَتْكَ ءَايَاتُنَا فَنَسِيتهَا وَ كَذَالِكَ الْيَوْمَ تُنسى»[21]
«آیات ما سراغ تو آمد؛ اما اجرا نمیکردی! آن روز کلام ما را فراموش کردی و امروز خودت فراموش میشوی!» سپس دستور میدهند او را به سمت آتش ببرید!چه دردناک است که خود را گرفتار فراموشی ابدی کنیم! آری، کسی که در دنیا آیات الهی را نادیده گرفت و به احکام الهی پشت کرد، در آخرت نیز از دیدهها محو خواهد شد.
برزخ، بازتاب زندگی دنیوی
برزخ، ادامۀ دنیای ماست؛ عالمی که آینهای از اعمال و نیتهای ما در این دنیا خواهد بود. اگر در این دنیا نیت عمل به احکام الهی داشتیم، حتی اگر در عمل، بخشی از آن را به انجام برسانیم، راه برایمان هموار خواهد شد. اما اگر تنها به تلاوت قرآن بسنده کنیم، بیآنکه در اندیشۀ عمل به آن باشیم، برزخ، عالمی خواهد شد که در آن، هر چه خیرات هم برایمان بفرستند، به ما نخواهد رسید.
تاریخ جلسه: 1388.11.3 – جلسه چهاردهم (79)
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1]. بحارالانوار،ج77، ص40.
[2] نهجالبلاغه، خطبه147
[3] آدابالصلوة، ص243
[4] نهجالبلاغه، خطبه147
[5] کافی، ج2، ص555
[6] تهجالبلاغه، خطبه193.
[7] سوره نازعات، آیه 24.
[8][8] . أمالي الصدوق، ص 571.
[9]. أمالي الصدوق، ص 571.
[10] سنن ابی داوود،ج2، ص89، حدیث1464
[11] مجمعالزوائد،ج7، ص162
[12] خصال، ج2، ص142
[13]. خصال، ج2، ص142.
[14]. خصال، ج2، ص142.
[15]. خصال، ج2، ص142.
[16]. خصال، ج2، ص142.
[17] ثوابالاعمال و عقابالاعمال، ج1، ص279
[18] ثوابالاعمال و عقابالاعمال، ج1، ص337
[19] مجمعالبیان، ج7 ، ص292
[20]. سوره طه، آیه 125.
[21]. سوره طه، آیه 126.