ارتباط سازنده – بخش چهارم

مقدمه

 

در مبحث ارتباط سازنده با عنایت به حکمت‌های نهج‌البلاغه به این بحث می‌پردازیم که ارتباطات ما با یکدیگر باید به‌نحوی باشد که ابتدائاً به خودسازی بپردازیم و سپس در اثر ارتباط سازندۀ ما با اطرافیان، آنان نیز ساخته شوند.

 

ضرورت خودسازی

 

کلید واژه در این مبحث عبارت: «عَلَیكُمْ أَنْفُسَكُمْ »[1] (به خودتان بپردازید.) در قرآن کریم است که به مؤمنین تأکید می‌کند: «به فکر خودتان باشید.!»

نکتۀ حائز اهمیت این است که تمامی آموخته‌های ما بیش از آن که برای دیگران مثمرثمر باشد، باید موجب رشد شخصیت خودمان شود. اگر آدمی همچون درخت رشد کند، خواسته یا ناخواسته به دیگران اکسیژن‌رسانی خواهد داشت. یا اگر همانند شمع، روشن باشد، خواسته یا ناخواسته برای اطرافیانش نورافشانی دارد. به اندازه‌ای که افراد از صفات نیک بهره‌مند شوند، برای دیگران نیز مفید خواهند بود. در مبحث ارتباط سازنده، ابتدا باید به فکر ساخت‌و‌ساز روحی و روانی خود باشیم؛ زیرا که سلامت جسم نیز در گرو سلامت روح است.

 

استفاده از نعمت‌های خاص در ارتباط

 

«إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً یخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ فَیقِرُّهَا فِی أَیدِیهِمْ مَا بَذَلُوهَا فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَیرِهِمْ»[2]

(خدا را بندگانى است كه آنان را به نعمت‌هایى تخصیص داده براى سود بندگان پس آن نعمت‌ها را در دسترس آن‌ها مى‌گذارد هنگامیكه (به مستحقّین و زیردستان) ببخشند، و هر گاه آن نعمت‌ها را جلو گیرند (چیزى از آنها را به كسى ندهند) از آنان گرفته به دیگران انتقال مى‌دهد.)

با اندک واکاوی در خود می‌یابیم که از نعمت‌های ویژه‌ای در زندگی بهره‌مندیم. مثلاً فردی حلقۀ انس میان افراد است و با داشتن ارتباط اجتماعی قوی به‌خوبی می‌تواند افراد را به یکدیگر وصل کند. یا از طریق آبرویش می‌تواند برای فرد محتاج، مقدمات وامی را فراهم کند. یا فرد دیگری از سعۀ صدر بهره‌مند است و قدرت دارد با افراد متفاوتی که متضاد یکدیگر نیز هستند، بدون آسیب دیدن، ارتباط داشته باشد. یا با تحمل بسیار زیادی که دارد، در روابط برافروخته نمی‌شود. گاهی خداوند به برخی، نظرِ بلند و نعمت بخشیدن زیاد را داده است که می‌توانند مال را به‌خوبی و به‌راحتی خرج کنند. گاهی خداوند به برخی نعمت «فن بیان» داده است، درحالی که برخی مردم نمی‌توانند به زیبایی سخن بگویند. همۀ این توانمندی‌ها،صرفاً برای شهرت نیست، بلکه باید برای مردم به کار آید و از طریق این نعمت‌های ویژه ارتباطات خوبی با مردم برقرار شود.

 

از دست دادن نعمت؛ نتیجۀ استفاده نکردن از آن

 

وقتی که از نعمت‌های خاص، صحیح استفاده نکنیم و فراموش کنیم که این نعمت‌های ویژه به جهت بهره‌مندی دیگران به ما عطا شده است، یا اگر آنها را برای تفاخر استفاده کنیم، محروم می‌شویم. قانون الهی آن است که اگر فردی شاکر نعمت‌های خاص الهی نباشد، از او ستانده و به فرد دیگری داده شود تا او به درستی از آن‌ها استفاده کند.

به‌مجرد اینکه منافع خود را از دیگران منع کنیم، خدای سبحان حتماً آن را به دیگری منتقل می‌کند. از دارنده فوراً می‌گیرد و به‌تدریج به دیگری می‌دهد. اجمالا، به‌دلیل خوب استفاده نکردن از منافع، یا داشتن ذره‌ای غرور، خود شخص موجب محرومیت خود از امتیازی می‌شود که خدای سبحان برای او مقدر کرده بود.

چه بسا دلیل توصیه به استغفارهای شبانه و روزانه همین غفلت از نعمت‌های خاص است!

نکتۀ حائز اهمیت آن است که اگر توفیق دیدن این نعمت‌های خاص را در خود نداریم و گمان می‌کنیم ما از این ویزگی‌های خاص محرومیم؛ به دلیل آن است که از آن‌ها به درستی بهره نبردیم و دیگران را هم از آن‌ها محروم کرده‌ایم.

تا زمانی که از ویژگی خاصی که خدا به ما داده است، برای بندگان خدا، مصرف صحیح کنیم و منفعتی به آنان برسانیم، آن نعمت باقی می‌ماند؛ اما به‌محض آن که به مصرف صحیح نرسد، از ما گرفته می‌شود. حتی دست‌پخت خوب، می‌تواند یکی از نعمات خاص برای عرضه به دیگران باشد. مثلاً می‌توان این نعمت را برای آموزش آشپزی به تازه عروسی که به اصول آشپزی به‌خوبی واقف نیست، استفاده کرد.

 

انتقال لطیف آموخته‌ها

 

گاهی افراد آموخته‌هایی دارند که می‌توانند بسیار لطیف به مشارکت بگذارند. به این نکته بایستی توجه کنیم که لطافت در آموزش، هنگامی به دست می‌آید که در درون خود، احساس برتری نداشته باشیم. منتقل کردن منافع خود به دیگران، تواضع باطنی می‌خواهد تا انسان، لحظه‌ای خود را جدا از دیگران نبیند و غرور بر او عارض نشود.

 

صبر؛ لازمۀ ارتباط سازنده

 

نکتۀ قابل ذکر در ارتباطات سازنده، سعۀ صدر و حلیمانه برخورد کردن است. ممکن است کسی در جمع فامیل با نظر مخالف مواجه شود و تصمیم بگیرد از آن پس در جمع آنان شرکت نکند. سپس در جمع دوستان با نظر مخالف مواجه شود و باز هم تصمیم بگیرد در جمع دوستان حاضر نشود. گاهی، با خود نیز قهر می‌کند و به‌دلیل نارضایتی، از خود نیز منزجر می‌شود؛ بدین ترتیب راه انزوا در پیش می‌گیرد و به غار تنهایی خود پناه می‌برد. برای ارتباط صحیح، چاره‌ای جز برخورد حلیمانه با افراد نیست.

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«الْحِلْمُ عَشِیرَةٌ»[3]

(بردباری قبیله است.)

صفت بردباری، در حد یک فامیل، پشتیبان انسان است. علت وصف مزبور آن است که موجب جذب حداکثری می‌شود. همه به مثابۀ فامیل به حمایت از شخص حلیم بر می‌خیزند.

در جای دیگری در نهج‌البلاغه، حضرت می‌فرماید: وقتی شما حلیم شوید، هیچ‌کس قدرت مقابله با شما را ندارد.» ممکن است سؤال شود: «آیا ممکن است فردی عصبانی نشود و همواره حلیم باشد؟!» پاسخ آن است که رفتار حلیم در هنگام عصبانیت، حکیمانه است و اصلا برافروخته نمی‌شود. وی همواره با زیبایی با دیگران برخورد می‌کند و به همین دلیل جذب حداکثری دارد. در حقیقت گویا دشمن با این ویژگی او، به دوست تبدیل می‌شود. «حِلم» با «حُلم» که به‌معنای عقل است، از یک خانواده است. بنابراین حِلم نماد عقل است. هنگامی یک ارتباط مثبت شکل می‌گیرد که انسان عاقلانه برخورد کند.

 

رشد؛ نتیجۀ حلم

 

با اندکی سعۀ صدر و برخورد حلیمانه، عقل فعال می‌شود و رشد می‌کند. گرچه در برخورد حلیمانه منفعتی به طرف مقابل می‌رسد؛ اما رتبۀ اول از آنِ کسی است که صبورانه تحمل کرده و از خود رفتار نابهنجاری نشان نداده است. برخلاف تصور عامۀ مردم، صبر علامت ضعف نیست، بلکه نشان توانمندی است.

یک صفت خوب می‌تواند ما را در مقابل دیگران بسیار قدرتمند جلوه دهد. افرادی را در جامعه مشاهده کردیم که ثروت فراوانی دارند؛ اما چون تندخو هستند، مردم از رابطۀ با آن‌ها گریزانند.

 

کیفیت ارتباط با افراد مختلف

 

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«لإخْوانُ صِنْفانِ إخوانُ الثِّقةِ و إخوان المُكاشَرةِ فإذا كنتَ مِن أخیک على حدِّ الثِّقةِ فابْذِلْ لَه مالَک و بَدَنک  و صافِ مَن صافَاهُ و عادِ مَن عادَاهُ و اكتُمْ سِرَّهُ و عَیبَهُ و أظْهِرْ مِنه الحَسَنَ و أمّا إخوانُ الْمُكاشَرَةِ فَإنَّک تُصِيبُ مِنهُم لَذَّنَک فَلاتَقطَعَنَّ ذلِک مِنهُم ولا تَطلُبَنَّ ماوراءَ ذلِک مِن ضَميرِهِم وَابْذُلْ لَهُم ما بَذَلُوا لَک مِن طَلاقَةِ الْوَجهِ و حَلاوَةِ اللِّسانِ»[4]

(برادران دو گروهند: برادران مورد اعتماد، و برادران خنده و شادى. اگر به برادرت اعتماد داشتى از مال و جان خود نثار او كن، با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش، رازدار و عیب‌پوش وى باش و خوبی‌هایش را آشكار ساز. اما برادران خوش‌باش‌گو كسانی‌اند كه تو از «دیدار» آنان لذت خود را می‌بری، پس لذت خود را از آنان قطع مكن و بیش از آن هم از ضمیرشان توقع مدار همان اندازه خوش‌رویی و شیرین‌زبانی كه نثار تو می‌كنند تو نیز نثارشان كن.)

«اخوان المکاشره» یعنی دوستان بگو و بخند. دوستانی که در دوستی با آن‌ها باید بسیار محتاط بود؛ زیرا تا بگووبخند و نشستنِ دورهم و مأنوس شدن هست، با هم رفیقند؛ اما وقتی پای شدّت‌ها به میان آید، از رفاقت شانه خالی می‌کنند. از صمیمیت با چنین افرادی باید احتراز کرد؛ زیرا بهانه‎‌جویی‌ این افراد زیاد است و نزدیک شدن به ایشان زمینۀ ایجاد چالش را فراهم می‌کند.

 

منع درددل با غیرمؤمن

 

«مَنْ شَکا حاجةً إِلَى مُؤْمِنٍ فَکأَنَّهُ شَکاهَا إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ شَکاهَا إِلَى کافِرٍ فَکأَنَّمَا شَکا اللَّهَ»[5]

(هر كه از حاجت و درخواستى پیش مؤمنى گله کند به آن ماند كه گله را نزد خدا برده و هر كه از آن حاجت پیش كافرى گله کند به آن ماند كه از خدا گله کرده است.)

بارها در همه جا از جمله در حرم امام رضا علیه‌السلام شاهد بوده‌ایم که افراد به‌محض نشستن در کنار دیگران، درددل‌های خود را بازگو می‌کنند و این رفتار را علامت صمیمیت می‌دانند! غافل از آنکه هر کسی نمی‌تواند نیاز ما را مرتفع کند. وقتی نیاز خود را به خدا عرضه ‌کنیم، خدای سبحان برای رفع نیاز ما اقدام می‌کند. خدای سبحان سمیع است و به ما فرصت می‌دهد تا هر آنچه را می‌خواهیم بر زبان آوریم. حکیم است و به‌جا کار می‌کند. سپس به رفع نیاز ما اقدام می‌کند.

شنیدن نیاز دیگری تعهدآور و مسؤولیت‌ساز است و نمی‌‌توان شنید و نادیده گرفت! زیرا به فرمودۀ امیرالمؤمنین وقتی فرد نیازمند، نیازش را برای مؤمن بازگو می‌کند، گویا برای خدای سبحان بازگو کرده است! پس باید مانند خدای سبحان نیاز مردم را شنید و به آن پاسخ داد.

 

آداب شنیدن شکایت

 

شنیدن درددل و شکایت افراد، آدابی خاص دارد. از جمله آنکه:

  1. بایستی شنوندۀ خوبی بود و تا انتهای گفتگو او را همراهی کرد. در ارتباط سازنده، اهتمام و توجه به شنیده‌ها از نکات مهمی است که باید آن را مورد مداقه قرار داد. حتی اگر مالی نداریم که بتوانیم نیاز او را برطرف کنیم، بایستی از آبرو و هرچه که در توان داریم هزینه کنیم. در روابط سازنده ،انسان‌ها در قبال شنیده‌های یکدیگر، برای خود تعهد ایجاد می‌کنند.
  2. وقتی درد دل دیگری را شنیدیم، نباید بی‌تفاوت باشیم؛ اولا اقداماتی را انجام دهیم، ثانیا در اقدامات خویش حکیمانه عمل کنیم؛ یعنی اندازه را نگه داریم. مثلا، فردی افسرده جهت تحصیل به حوزه مراجعه کرد و به منظور رفع افسردگی‌اش، موقتاً مورد پذیرش قرار گرفت تا در جمع قرار گیرد و خود را درمان کند؛ اما پس از مدتی چند ماهه درمان نشد! به همین دلیل عذر او خواسته شد؛ زیرا افسردگی او ممکن بود به سایرین منتقل شود.

درواقع،هر دو وجه افراد اهمیت دارد. هم باید به افسرده فرصت داد تا به درمان خود بپردازد، هم باید به جمعی که در مبان آنان حضور دارد، توجه کرد که هم‌نشینی او با جمع، موجب افسرده شدن آنان نشود؛ چراکه: «افسرده‌دلی، افسرده کند انجمنی را». این رفتار مبتنی بر حکمت است و حکیم باید در کارش اندازه نگه دارد. نباید بر مبنای دلسوزی، دائماً اغماض کنیم و عیوب متعدد را نادیده انگاریم؛ زیرا خدای سبحان هم نعمت‌های بسیاری به بنده مرحمت می‌کند؛ اما وقتی بنده، طلبکار شود و با گستاخی بقیۀ نعمات را مطالبه کند، خداوند سبحان به لحاظ شاکر نبودن، نعمت فعلی را نیز می‌ستاند.

  1. شنونده باید از خدا تمنّا کند که به او توفیق دهد تا به‌عنوان بنده، بتواند اقدامی برای رفع نیاز نیازمند داشته باشد.
  2. بایستی پس از شنیدن سخن شاکی، امین باشیم و گفتار و شکایت او را نزد دیگران بازگو نکنیم. وقتی کسی دیگری را امین دانست و درددلش را نزد او بیان کرد، شنونده باید به او امنیت خاطر دهد. بدین ترتیب،انسان در چنین جایگاهی، عنوان‌دار می‌شود و خدای سبحان او را «مؤمن» خطاب می‎‌کند. مؤمن یعنی ایمنی‌بخش و امنیت‌ساز.
  3. اگر توان رفع نیاز اظهارکنندۀ نیاز را نداریم به او بگوییم: «من توان رفع نیاز شما را ندارم؛ اما می‌توانم دعاگوی شما باشم تا این گرفتاری شما با عافیت و در اسرع وقت مرتفع شود.» اینگونه دعا کردن، هم مشکل گوینده را مرتفع می‌کند، هم مشکل شنونده را.

 

رعایت اعتدال در شنیدن سخن شاکی

 

مطالب مذکور، مجموعه‌ای به هم پیوسته است. و در همۀ امور فوق بایستی جانب اعتدال را رعایت کرد. حتی در محبت به شاکی هم باید اعتدال را رعایت کرد. گاهی تشویق بیش از اندازه موجب طلبکار شدن فرد مقابل می‌شود وبالعکس بی‌تفاوتی به او موجب بدبینی او به مؤمنین می‌شود. به همین دلیل باید همه چیز را با قوانین خاص خود اعمال کنیم. به این ترتیب، شرایط رشد برای شنونده فراهم می‌شود.

 

آداب درخواست

 

در ارتباط سازنده، شاکی نیز بایستی مؤدب به آدابی باشد:

  1. شکایت خود را به هر کسی نگوید، بلکه مطمئن باشد فردی که نزد او درددل می‎‌‌
  2. کند، توانایی رفع نیاز او را دارد. یکی از امور مهم در ارتباط سازنده، مهارت «نه گفتن» است. اگر از این مهارت بهره‌مند نباشیم، در زندگی دچار مشکل خواهیم شد.
  3. مطمئن باشد فردی که نزد او درددل می‌کند، امین است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «إِلَى مُؤْمِنٍ ». مؤمن کسی است که سلامت نفس دارد و آبروی کسی را نمی‌برد. حتی اگر شنونده، خود هم نیازمند است، درد گوینده را تشدید نمی‌کند، بلکه درصدد رفع نیاز اوست.
  4. مشکل را باید با فرد دغدغه‌مند، مسئول، حکیم و کلان‌نگر بازگو کرد.
  5. مشکل را باید با فرد متخلق به اخلاق نیکو بازگو کرد.
  6. در هر زمینه‌ای بایستی با فرد متخصص مشورت و درددل کرد. یک سخنران معروف، عالم و باسواد، ممکن است زاویۀ نگاهش به خانواده، درست نباشد و درددل با او موجب نفرت، ناشکری و… ‌شود.

یا نباید درددل افراد را بشنویم و بگوییم: «توان برآوردن نیاز شما را نداریم!» یا اگر شنیدیم باید اقدام لازم برای رفع نیاز او را انجام دهیم. در روابط سازنده میان افراد تعهد ایجاد می‌شود. ابراز نیاز به فرد مقابل برای او مسئولیت ایجاد می‌کند و اگر در توانش باشد و قدمی برای رفع نیاز برندارد، در زندگی خود دچار مشکل می‌شود. گاهی اوقات طرح مشکل با دیگران، نه‌تنها موجب رفع گرفتاری گوینده نیست، بلکه باعث ایجاد مشکل برای شنونده می‌شود. بنابراین باید آداب درددل کردن و درددل شنیدن را بدانیم، برای این امر هم، نیازمند امداد و توفیق الهی هستیم. از خدای سبحان می‌خواهیم تا توان و آبروی لازم را برای رفع نیاز بنده‌اش به ما عطا کند.

 

منع شکایت نزد کافر

 

در ادامه حکمت حضرت می‌فرماید: «وَ مَنْ شَکاهَا إِلَى کافِرٍ»

کافر در اینجا به معنای «بی‌دین» نیست، بلکه به معنای ناشکر است. از شکایت نزد افراد ناشکر باید احتراز کرد. افراد ناشکر زاویۀ دیدشان نامناسب است و موجب انحراف زاویۀ دید فرد شاکی هم می‌شوند. هدف از طرح مشکل با دیگری، حل آنهاست. در حالی که افراد مشکل‌دار، در زندگی خود وامانده‌اند!

به فرمودۀ امیرالمؤمنین اگر کسی به فرد ناسپاس شکایت کند، گویا از خدا شکایت کرده است. آیا مجاز به شکایت از خدا هستیم؟! اگر کسی از خدا شکایت کند، به حرمت و کرامت خود آسیب رسانده است. کافر، ناسپاس و وجودش تنگ است؛ به همین جهت نمی‌تواند موجب توسعه برای دیگری شود.

 «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُم‏»[6]

(اگر واقعا سپاسگزارى كنید شما را افزون خواهم كرد.)

وقتی انسان شکر کند، توسعۀوجودی خواهد یافت و وقتی ناشکر باشد وجودش در تنگنا قرار خواهد گرفت و وقتی در تنگنا باشد، امکان امداد به دیگران برای او فراهم نیست.

بایستی ناخوشایندی‌ها را با افرادی درمیان گذاشت که بتوانند نگاه درستی به زندگی داشته باشند و زاویۀ دید را اصلاح کنند.

 

تاریخ جلسه: 1401/7/30 – جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . سوره مائده، آیه 105.

[2] . نهج البلاغه، حکمت 417.

[3] . نهج البلاغه، حکمت 410.

[4] .  بحار‌الأنوار، ج 74، ص 281

[5] . نهج‌البلاغه، حکمت 419.

[6] . سوره ابراهیم، آیه 7

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *