ارتباط سازنده – جلسه یازدهم

پیش‌گفتار

 

در ابتدا لازم است شاکر خدای سبحان باشیم که مخاطبان این مطالب، با هر میزان تحصیلات و در هر مقطع سنی که قرار دارند، احساس نیاز به قرار گرفتن در کنار سفرۀ معرفتی قرآن و ولایت را دارند. همین اندازه که هنوز خود را محتاج آموختن می‌دانیم، از غیرقابل تغییر بودن، دور مانده‌ایم. بسیاری از افراد، به این دلیل که آموزش‌شان کامل است، خود را بی‌نیاز از آموختن می‌دانند! شکر دیگری را بر خود لازم می‌دانیم و آن است که خدای سبحان ما را بر سر سفرۀ معرفتی امیرالمؤمنین قرار داده است.

 

مقدمه

 

در مبحث ارتباط سازنده، قصد ما ساخت دیگران نیست، بلکه اولویت، ساخت «خود» است. چنانکه خداوند سبحان می‌فرماید:

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیكُمْ أَنْفُسَكُم‏»[1]

«اى كسانى كه ایمان آورده‏‌اید به خودتان بپردازید.»

ما مایل هستیم در ارتباطاتی که با دیگران داریم، عقب‌گرد نداشته باشیم و سقوط نکنیم؛ بلکه، ارتقاء یابیم و فراتر از آن، ارتباطات ما با دیگران، پلکان رشد معنوی ما باشد. اسلام، دین انزوا و عزلت نیست و به مسلمانان دستور داده است که در میان جمع باشند. وقتی مسلمان در میان جمع حضور دارد، باید خودش بهترین توشه‌ها را از همین طریق دریافت کند و این امر مقدور نیست مگر با آموختن از سفرۀ معرفتی قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام. بر این باوریم که هر ارتباط صحیحی، سکوی رشدِ خودِ ماست و هر ارتباط نامناسبی باعث فرسایش و سقوط ما.

 

حد و حصر ستودن

 

«الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِی أَوْ حَسَدٌ»[2]

«ستودن (دیگرى) بیش از آنچه (او) شایسته است چاپلوسى است، و كمتر از آنچه سزاوار است ناتوانى (و واماندن در سخن) یا رشك بردن (بر او) است.»

در ارتباط با افراد بنا نیست کمالات آنها نادیده گرفته شود. اگر در تبیین و تعریف کمالات دیگران، حد و حدود رعایت شود، شخصیت تعریف‌کننده، به‌عنوان یک شخصیت متعادل شناخته و به واسطۀ تعریف صحیح، از بسیاری از نفسانیات رها می‌شود.

امیرالمؤمنین در این حکمت، به ما آموزش می‌دهد: تعریف و تمجید از دیگران، بیش از آنچه حق اوست، چاپلوسی و تملق است. در شرع ما، متملق، فردی روباه‌صفت محسوب می‌شود و شخصیت مذمومی دارد.

 

ضرورت ستودن دیگران

 

حضرت می‌فرماید: «اگر از کسی کمتر از آنچه که مستحق آن است، تعریف شود، نشان‌دهندۀ عجز یا حسادت تعریف‌کننده است.» اگر می‌خواهیم در ارتباط با دیگران به‌عنوان فردی عاجز جلوه نکنیم، توانمند باشیم و حسود شناخته نشویم، باید حتماً زبان تعریف داشته باشیم؛ اما زبانِ تعریف، دارای اندازه است. اگر اندازۀ ثناگویی به اطرافیان، کم یا زیاد شود، شخصیت گوینده، به‌عنوان یک شخصیت نامناسب ظهور پیدا می‌کند. در جامعۀ ما معمولا افراد یا خیلی اهل تعریف کردن هستند یا به خودشان اجازۀ تعریف از دیگران را نمی‌دهند! حتی از فرزند خود نیز تعریف نمی‌کنند. در حقیقت، هر دو شخصیت، نامناسب جلوه می‌کنند.

 

ملاک ثناگویی

 

در ارتباط با دیگران، حتماً باید ثناگویی باشد؛ اما معمولا افراد، ضرورت آن را احساس نمی‌کنند. برای مثال خانمی از ارتباط همسرش با یک زن دیگر، مطلع شد! وقتی پیامک‌های او به  همسر خود را خواند، متوجه شد که آن زن، خصوصیات مثبت آن مرد به چشمش آمده و از او تعریف و تمجید کرده بود! ویژگی‌هایی که یک عمر در جلوی چشم وی بوده؛ اما گویا آنها را نمی‌دیده است. در واقع، بابت تعریف نکردن از شوهرش، اکنون دچار آسیب و ضربۀ جدی شد. البته آن خانم، بسیار خوب، موضوع را مدیریت کرد و خدای سبحان به لطف و کرم خود، زندگی او را نجات داد؛ اما مهم این است که وی عاقل بود و متوجه اشتباه خود شد. او می‌گفت: «فکر نمی‌کردم این خصوصیات نیازی به بازگو کردن داشته باشد!»

 

دلیل تعریف نکردن از دیگران!

 

وقتی کسی تعریف کردن از دیگری را ضروری نمی‌داند، یا عاجز است یا حسود. فرد عاجز، جاذبه ندارد و منفور است. در حالی‌که با بررسی دقیق‌تر در می‌یابیم، بسیاری از افراد، نه عاجزند و نه حسود؛ بلکه آموزش نگرفته‌اند. همواره در اندیشه‌ای غالب، کسانی که اهل تعریف کردن از دیگران بوده‌اند، انسان‌هایی متملق و چاپلوس شناخته شده‌اند؛ به همین جهت «تعریف کردن از دیگران» را برای خود، برازنده نمی‌دانند. چه بسا دلیل بسیاری از بیماری‌ها «ندیده شدن» است. با تعریف کردن، فرد روحیه می‌گیرد، رابطه‌اش متفاوت می‌شود و بسیاری از مشکلات ارتباطی مرتفع خواهد شد.

 

عجز از دیدن و گفتن

 

اساساً، تفکر مبتنی بر امتناع از تعریف کردنِ دیگران، اشتباه است. تعریف نکردن از دیگران، حکایت از عجز و ناتوانی آدمی دارد. شاید پرسیده شود: «عجز از چه؟» در پاسخ باید اذعان داشت: عجز از این که هم نتوانسته است خوبی‌های دیگری را ببیند و هم اگر دیده است، گمان می‌کند نیازی به بازگو کردن نیست!

از آن سو، زیاده‌روی در تعریف کردن هم مشکل‌ساز است. در اسلام، همه چیز خط و مرزی دارد. برای تعیین حد و مرز تعریف، باید به فرهنگ هر جامعه‌ای مراجعه کرد. میزان تعریف از دیگری، اعتباری است و قالب تنظیم‌شده‌ای برای همگان ندارد؛ اما این تفکر که در زندگی اجتماعی، نیازی به تعریف از عروس و داماد و فرزند و همسر و… نیست، تفکری اشتباه است.

در واقع، با تعریف نکردن از دیگران، خود را تخریب می‌کنیم. گاهی یک جمله تعریف از دیگری، در ذهن او می‌ماند و جمله‌ای می‌شود که با آن زندگی می‌کند. کم یا زیادِ تعریف، بستگی به تشخیص گوینده دارد و او می‌تواند حد متعادل را بفهمد. گاهی اوقات، متوجه می‌شود که در حال زیاده‌روی است، در این هنگام بایستی از ادامۀ آن خودداری کند.

 

ضرورت دیدن خوبی دیگران

 

با نگاهی از زاویه‌ای دیگر به این موضوع، در ارتباطات سازنده، باید خوبی‌های دیگران را دید. متاسفانه، بعضا اشخاص، بسیاری از ویژگی‌ها و امور را به‌عنوان نعمت نمی‌بینند. دیدن نکات مثبت دیگران، بدون آنکه منتی بر سر اطرافیان باشد، موجب ساخته شدن خود فرد است. کسی که ثناگویی درست دارد، توان وی در حال اضافه شدن است؛ زیرا می‌تواند خوبی‌های اطرافیان را ببیند. اگر نمی‌تواند خوبی‌ها را ببیند از توان خود کاسته است. حسادت بیشترین فرسایش را در آدمی ایجاد می‌کند. قبل از این که حسود بخواهد دیگران را تخریب کند، خودش فرسوده می‌شود.

لازم است گاهی نگاهی به احوال خود داشته باشیم. اگر بی‌حالی در خود مشاهده می‌کنیم، به تعریف کردن از اطرافیان خود بپردازیم، این امر باعث می‌شود حال خودمان خوش شود.

 

ثنا یا مدح

 

نکتۀ جالب در این حکمت آن است که نفرمود: «مدح»، بلکه فرمود: «ثنا».  ثنا، یعنی تکرار مدح؛ اما نه به معنای مبالغه در مدح و چاپلوسی. حال ممکن است این سوال پیش آید که با آنچه از امیرالمؤمنین آموخته‌ایم که

« احْثُوا فِی وُجُوهِ المدَّاحین التُّرَاب»[3]

«به‌صورت کسانی‌که تعریف می‌کنند خاک بپاشید»

چگونه ثناگویی از دیگران با این سخن مولا قابل جمع است؟ در پاسخ باید اذعان داشت: در این حدیث، سخن از مداح است، یعنی کسی که زیاده‌روی در مدح دارد و به عبارت دیگر چاپلوس است.

لازم به یادآوری است که با رعایت لحاظ اندازه در تعریف و تمجید از دیگری، ما ساخته می‌شویم. اگر اندازۀ مدح کم یا زیاد باشد، به شخصیت ما آسیب می‌زند.

گرچه در ثناگویی، شخص در حال انجام وظیفه‌ای در مقابل دیگران است؛ اما با این امر، رشد شخصیتی پیدا می‌کند، از ناتوانی و روبَه صفتی و حسادت، خارج می‌شود و در جایگاه معتدل انسانی قرار می‌گیرد.

 

تأثیر ستودن

 

معمولا از کودکانمان در هر شرایطی، تعریف می‌کنیم؛ ولی هرچه رشد می‌کنند و به سنین نوجوانی و جوانی می‌رسند، از تعریف آنان خودداری می‌کنیم. گاهی اصلاً تمجید از آنان را ناشایست می‌دانیم! زیرا دلیلی برای این کار احساس نمی‌کنیم.

در واقع حضرت می‌فرماید اگر از کسی کمتر از استحقاقش تعریف کنید؛ یعنی چشم دیدن نعمت او را ندارید.

 

افزونی نعمت با ثناگویی از نعمت

 

وقتی از نعمت کسی تعریف نشود، از آن نعمت کاسته می‌شود؛ اما در مقابل، هنگامی که از نعمت کسی تعریف می‌کنیم، روز به روز رشد می‌کند و در نتیجه توانا می‌شود. برای مثال تعریف از توانایی یادگیری یا صفت بخشندگی کسی، موجب پرورش این صفات در وی می‌شود که اگر چنان تعریفی نشود، این صفات، روز به روز در آن فرد، رو به افول و خمودی می‌رود. تعریف مثبت از دیگران، به نوعی، ما را در اعمال خیرشان سهیم می‌کند؛ زیرا با تعریف از صفات نیک او، گویی تعریف‌کننده نیز رفیق راه او شده است.

در سوره یس، عبارت «آثارَهُم» به نکته‌ای بسیار تأمل برانگیز اشاره دارد.

«وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ »[4]

«آنچه را از پیش فرستاده‏‌اند و تمام آثار آنها را می‌‏نویسیم.»

یک رفتار نامناسب اثرات تخریبی بسیاری به‌دنبال دارد. برای مثال اگر در کلاس درس با  فردی برخوردی نامناسب رخ دهد، وقتی او به منزل می‌رود، متأثر از آن رفتار نامناسب، با همسرش، برخورد ناخوشایندی خواهد داشت. متعاقبا، همسر نیز تحت تأثیر آن رفتار، در محیط کار با ارباب رجوع، تعاملی نامطلوب خواهد داشت و… کار نیک نیز به همین‌گونۀ سلسه‌ای بر افراد مؤثر است. حتی یک لبخند رضایت به فردی، می‌تواند موجب تقویت روحیۀ او شود و کارش را به‌خوبی انجام دهد که تأثیر بسزایی در فرد بعدی خواهد داشت. به همین ترتیب، یک چرخۀ بسیار گسترده، به‌خوبی شکل می‌گیرد. در واقع، نوشتن آثار اعمال انسان‌ها منحصر به فاعل نیست، بلکه تمام ردپایی را که از آن عمل به جا مانده است، می‌نویسند.

 

ثناگو، شریک اعمال خیر

 

در این مبحث، ثناگویی نیز اگر در اندازۀ خودش انجام شود، خود به خود در تمام آثار مثبتی که از آن فرد دیده می‌شود، ثناگو را شریک می‌سازد. با تعریف از یک شخص، خدا او را رشد می‌دهد و در هر جای آن رشد، رد پای ثناگو دیده می‌شود. حتی بعضا آن شخص برای ثناگو دعا می‌کند که در بزنگاهی، با گفتن یک جمله‌ای محرک یک قدم و حرکت خیر برای او شده است.

 

اهمیت آبروداری

 

«مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ یقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ »[5]

«آبروى تو [چون یخى] جامد است كه درخواست، آن را قطره قطره آب مى‌كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو مى‌ریزى.»

این حکمت نیز، کلید بسیار خوبی به ما می‌دهد. تا وقتی از دیگران درخواستی نکرده‌ایم، آبروی خود را حفظ کردیم؛ اما به محض درخواست، گویی آبرو را قطره قطره ریخته‌ایم. وقتی آبرو جامد است؛ یعنی در اختیار خودتان است. همۀ افراد از روز اول، آبرو داشتند. بی‌‌آبروی‌ را خود افراد برای خودشان ایجاد می‌کنند. به بیان دیگر همه یک کارت اعتباری دارند. در ارتباطات با دیگران، باید مراقب باشیم که این اعتبار، محفوظ بماند. حتی نزد همسر یا فرزند و حتی برای دوست باید این اعتبار حفظ شود.

 

آبروریزی در رو انداختن به غیر

 

هر  اندازه که از دیگران درخواست کنیم به آبروی خود آسیب وارد کرده‌ایم. البته گاهی اوقات، آبرو برای حفظ دین یا کمک به دیگران خرج می‌شود که بسیار پسندیده است. اصلا خدای سبحان آبرو داده تا در این زمینه هزینه شود. همچنان که مال در اختیار انسان است و آن را برای امور مهم خرج می‌کند. آبرویی که خدا به کسی داده نیز، برای امور مهم به کار گرفته می‌شود. در واقع، زکات و انفاق آبرو به این است که در موارد صحیح صرف شود؛ اما گاهی افراد برای حفظ منافع شخصی یا رسیدن به امیال نفسانی از آبروی خود مایه می‌گذارند که بسیار نکوهیده است.

مهم است که از چه کسی درخواست کنیم. در دعای توسل می‌گوییم:

«یا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه‏»

از آبرومندِ نزدِ خدا، درخواست می‌کنیم که تو برای ما از آبرویت مایه بگذار.

 

راه‌های حفظ آبرو

 

در حکمت فوق حضرت دو نکته را به ما یادآوری می‌فرماید:

  1. در ارتباط با دیگران، آنجا که مستلزم صَرف آبروست، دقت نظر داشته باشیم و به راحتی نیاز خود را به دیگری عرضه نکنیم و به‌آسانی از سایرین، درخواست نداشته باشیم؛ بلکه نیاز خود را به کسی عرضه کنیم که اگر مطلع شد، حتماً نیاز ما را برآورده می‌سازد؛ به همین جهت، بسیاری از درددل‌هایی که نزد دیگران می‌کنیم، بیجاست. وقتی کسی فقط شنوندۀ درد است و هیچ ترتیب اثری نمی‌دهد، نبایستی درد را با او مطرح کرد.
  2. در ارتباط صحیح با دیگران، قرار بر حفظ آبروی خود است. با درخواست نکردن، آبروی خود را حفظ کنیم. البته ممکن است با فردی در ارتباط باشیم که روی گشاده دارد و همدلی نشان می‌دهد و شخصیتی است که اگر به او مراجعه شود، تا درخواست را اجابت نکند، مُراجع را رها نمی‌سازد، قطعاً مراجعه به چنین فردی بلااشکال است. در قسمتی دیگر از نهج البلاغه، حضرت همین معنا را آموزش می‌دهد:

«مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّه‏»[6]

«هر كه از حاجت و درخواستى نزد مؤمنى شکایت کند به آن ماند كه شکایت را نزد خدا برده است.»

با توجه به آن که مؤمن، شخص پیگیری نسبت به مشکلات دیگران است، مراجعه به او اشکالی ندارد. اگر با آبرومند ارتباط برقرار شود، وی به‌مجرد اولین قطرۀ درخواست، نمی‌گذارد قطره‌های دیگر خرج شود و از بازگو کردن ادامۀ درخواست اجتناب می‌کند تا خودش جهت حل معضل، بقیۀ راه را طی کند.

در ارتباطات، باید قرار ما بر این باشد که از آبروی خود هزینه نکنیم. نباید در ارتباطات، شرمنده باقی بمانیم. وقتی دائماً نیاز خود را مطرح کنیم، خود به خود شرمندگی ایجاد می‌شود.

 

اجتناب از طرح نیاز به دیگران

 

در روایت است فردی خدمت پیامبر اکرم آمد و عرض کرد: «من چه کار کنم که شما بهشت را برای من ضمانت کنید؟» حضرت فرمود:«هیچ وقت از هیچ کس هیچ چیز نخواه.» آن شخص بسیار پولدار و دارای خدم و حشم بود. پس از این نصیحت پیامبر تا آنجا پیش رفت که وقتی بر مرکبش هم سوار بود، اگر تازیانه‌‌اش از دستش به زمین می‌افتاد، خودش برای برداشتن آن، پایین می‌آمد تا نیازی به درخواست از خادمش نداشته باشد.

 

حفظ عزت در اجتناب از درخواست

 

برخی، با ابراز احساسات خود نسبت به یک امری، نیاز خود را طرح می‌کنند. مثلا به کسی که به مهمانی دعوت‌شده، می‌گویند: «کاش فلانی من را هم دعوت می‌کرد!» یا «ای کاش من را به فلان جا می‌بردی!» حال آنکه در ارتباطات، قرار بر این است که محبوب بمانیم و عزت ما حفظ شود. باید با شیوه‌ای مدبرانه و رندانه درخواست خود را مطرح کنیم تا از اعتبار ما کاسته نشود.

 

وظیفۀ ما در قبال درخواست دیگران

 

اگر دیگران از ما درخواست کنند، وظیفۀ ما چیست؟ ما معتقدیم درخواست‌های دیگران در ارتباطات اجتماعی برای ما رشد‌آفرین است. افراد نمی‌توانند مخفی شوند تا دیگران درخواستی از ایشان نداشته باشند. از طرفی، درخواست دیگری از ما نعمتی از سوی خدای سبحان برای ماست. از جریان‌های نعمت و لطف بسیار بزرگ خدا بر ما این است که ما را در جایگاهی قرار می‌دهد که دیگران از ما درخواستی داشته باشند و بتوانیم نیاز آنها را برآورده سازیم. البته، دیگران نباید به راحتی اظهار نیاز کنند؛ ولی وقتی اظهار شد، نباید بی‌تفاوت از کنار آن عبور کرد! وقتی شنوندۀ نیازی هستیم، برای ما مسئولیت ایجاد می‌کند.

امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یعِدَ » [7]

«كسی‌كه از او چیزى خواسته شود آزاد است تا وقتى كه وعده كند.»

آدمی که از وی درخواستی می‌شود، آزاد است (اسیر نیست) تا زمانی که وعده دهد. به‌مجرد آن که وعده دهد، دیگر اسیر است؛ یعنی حتما باید به وعدۀ خود جامۀ عمل بپوشاند و آن را محقق سازد. در ارتباطات، نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار همدیگر عبور کرد.

گاهی افراد در پاسخ به درخواست دیگری وعده‌ای می‌دهند؛ اما آن را اجرا نمی‌کنند، این رفتار به هیچ‌وجه مقبول نیست. اگر کسی درخواستی کرد، یا نباید وعده دهیم و به او بگوییم که برایش دعا می‌کنیم، یا به وی بگوییم: «می‌خواهم برایت کاری انجام دهم؛ ولی در حال حاضر امکان آن برای من میسر نیست.» اما اگر قبول کردیم، نباید با خُلف وعده به شخصیت خود آسیب برسانیم.

آدمی، اسیر وعده‌ای است که می‌دهد؛ اسارتی خودخواسته که آزادی‌اش در اختیار خود اوست. وقتی وعده می‌دهیم، ملزم به وفای به آن هستیم و باید آن را تا محقق شدنش پیگیری کنیم.

 

درخواست دیگران؛ نعمت خدا

 

قانون و قاعده این است که دیگران نباید از ما درخواست داشته باشند؛ اما اگر دیگران این گشاده‌رویی را دیدند و خواسته‌ای داشتند، ما نیز درخواست دیگران از خودمان را از نعمت‌های خدا در زندگی بدانیم و به شکرانۀ این نعمت، به دیگری وعده دهیم که این درخواست را حتما اجرایی می‌کنیم، نیز باید بدانیم؛ با این وعده، خود را در محدودیت و تنگنایی قرار داده‌ایم و تا از آن دِین، خلاص نشویم، گرفتاریم. همانگونه که اسیر، گرفتار است، ما نیز محصور وعده‌هایی هستیم که داده‌ایم.

گاهی که برخی عازم زیارت می‌شوند، کسی از ایشان درخواست زیارت نیابتی می‌کند و زائر نیز با قطعیت می‌پذیرد؛ اما در زیارتگاه، این وعده را فراموش می‌کند و بدهکار آن شخص می‌ماند! همین بدهی باعث می‌شود که احساس قبض و ناراحتی داشته باشد؛ زیرا با آن وعده (قبول زیارت نیابتی) برای خود اسارتی ایجاد کرده است و باید جبران کند. حتی با زیارت از راه دور بایستی به وعدۀ خود عمل کند تا این بار را از دوش خود بردارد. البته دعای عالیة المضامین[8] دعایی است که همۀ ذوی‌الحقوق، اعم از شاگرد، معلم، اقوام ، دوستان و نزدیکان را بر سر سفرۀ زیارت شریک می‌کند. با خواندن این دعا می‌توانیم به وعدۀ خود جهت انجام زیارت نیابتی وفا کنیم.

 

بی‌آبرویی در خُلف وعده

 

نکته قابل توجه آن که حضرت از طرفی می‌فرماید: « با درخواست از دیگران، آبرویت را نریز!» و از طرفی دیگر به کسی که از او درخواستی صورت گرفته است، می‌فرماید: «به وعده‌ای که به درخواست‌کننده می‌دهی، وفا کن!» که اگر به وعده عمل نکنم، خود را بی‌آبرو کرده‌ایم! و دچار قبض و بدحالی می‌شوم، همچون آدمی که اسیر است در محدودیت قرار می‌گیریم.

بسیاری از اوقات، قبض‌ها و محدودیت‌ها ناشی از وعده‌هایی است که اجرا نشده‌اند. اگر وعده می‌دهیم باید برای اجرای آن دغدغه داشته باشیم. به این ترتیب آبروی ما حفظ می‌شود.

 

تخریب خود با تخریب دیگری

 

گاهی اشخاص در ارتباطات، به گونه‌ای رفتار می‌کنند که از نظر خود، به دیگری آسیب وارد می‌سازند؛ اما غافلند از آنکه در حال نابودی خود هستند. بیش از آنکه به دیگران آسیب وارد کنند به خود آسیب زده‌اند. امیرالمؤمنین به كسى كه براى ضربه زدن به دشمنش در برنامه‌اى مى‌كوشيد كه براى خودش ضرر داشت فرمود:

«إِنَّمَا أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِیقْتُلَ رِدْفَهُ»[9]

«تو مانند كسى هستى كه بر خود نيزه فرو مى‌برد تا كسى را كه پشت سر خود سوار كرده از پاى در آورد»

لازم به ذکر است که موضوع این حکمت، یک قضیۀ جزییه شخصیه است، نه قضیۀ دینی و اعتقادی. برای تبیین این حکمت، یک اسب را با دو سوار بر روی آن تصور کنید در حالی‌ که فردی که پشت سر است، دشمن فردی است که جلو نشسته است. وقتی نفر جلو، برای انتقام از دشمن، نیزه را به بدن خود وارد کند از پشت او خارج می‌شود و به بدن فردی که عقب قرار دارد، فرو می‌نشیند. گرچه از اینکه به دشمن خود آسیب رسانده است، خوشحال است؛ اما صدمه‌ای که به خود رسانده، بسیار بیش از آسیبی است که به دشمنش رسانده است!

گاهی، برخی در ارتباطاتشان چنان دچار دشمنی و نارضایتی می‌شوند که تا مقابله به مثل نکنند، آرام نمی‌گیرند. طبق فرمایش حضرت چنین فردی ابتدا به خود آسیب می‌رساند، سپس به دیگری! ابتدا شخصیت خود را تحت تأثیر نیزۀ امور منفی قرار می‌دهد، سپس آسیبش به دیگران فرود می‌آید. ممکن است در این مرحله، از صدمه‌ای که به دشمن وارد کرده است، خرسند باشد؛ اما این خوشحالی، به قیمت تخریب و نابودی خودش تمام می‌شود. باید باور کنیم بسیاری از مقابله به مثل‌ها، بیش از آنکه طرف مقابل را تخریب کند، خود شخص را از بین می‌برد. معمولاً فردی که شخصیت انتقام‌گیر ندارد و به مرحله‌ای رسیده است که می‌خواهد تلافی کند، بعد از انتقام، دچار کابوس می‌شود و از عکس‌العملی که به رفتار اشتباه طرف مقابل نشان داده، پشیمان است و خود را سرزنش می‌کند. به این ترتیب به آرامش و آسایش خود، اختلال وارد کرده است.

 

آثار عفو

 

در ارتباطات، اگر کسی ما را تخریب کرد، به جای آنکه او را تخریب کنیم، از او بگذریم. بدین ترتیب هم خودمان از آسیب در امان می‌مانیم، هم او تحت تأثیر عفو ما شرمنده می‌شود و برای همیشه از آسیب‌رسانی دست بر‌می‌دارد. اگر چند مرتبه در مقابل بدی کردن او به‌جای مقابله به مثل با او خوب رفتار کنیم، از رفتار ناشایست خود منصرف می‌شود؛ اما اگر مقابله به مثل کنیم قوۀ غضبیۀ او تحریک می‌شود، و دشمنی افزون خواهد شد. ما نیز از رفتاری که در شأن ما نبوده است، پشیمان می‌شویم.

ان‌شاءالله خدای سبحان، ما را از انواع آسیب‌ها مصون و محفوظ نگاه دارد که در مقابل خطاهای اطرافیان، به جای آن که دائم در فکر کشیدن نقشه‌ای برای مقابله به مثل باشیم، توفیق عفو و برخورد کریمانه نصیب‌مان سازد که در این صورت هم خودمان در امان هستیم هم، دیگران از آسیب ما در امان می‌مانند.

 

 

تاریخ جلسه: 1401/9/19 – جلسه یازدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] . سوره مائده، آیه 105.

[2] . نهج البلاغه،  حکمت 339.

[3] .  النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج1.

[4] . سوره یس،  آیه 12.

[5] . نهج البلاغه، حکمت 338.

[6] . نهج البلاغه، حکمت 427.

[7] . نهج البلاغه، حکمت 327.

[8] . مفاتیح الجنان

[9] . نهج البلاغه،  حکمت 288.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *