جایگاه نماز
مرحوم ملاصدرا در کتاب اسرارالحکم در باب نماز میفرماید: «ارزشمندترین امر ابتدا معرفت و سپس نماز است. من بعد از معرفت چیزی را قیمتیتر از نماز نمیشناسم.
آیا نمیبینی که خدای سبحان در قرآن از زبان حضرت عیسی علیهالسلام نقل میکند که:
«أَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیا»[1]
«خدای سبحان اولین چیزی را که به من سفارش فرموده نماز و سپس زکات است تا زمانی که زندهام.»
نماز، عبادتی سرشار از نشاط
نماز عبادت جامع است و ریشه صلاۀ از ماده وصل است و در وصالِ به محبوب و معشوق، فرح و نشاط نهفته است. به عبارتی در ذات نماز نشاط و شوق هست.
وعده وصل چون شود نزدیک آتش عشق شعلهور گردد
وصال محبوب با کراهت صورت نمیپذیرد بلکه با لذت و انتظار انجام میشود.
انواع عبادت
عبادت بر دو نوع است:
- عبادت تکوینی یا تسخیری، به این معنا که در نظام عالم همه موجودات مجبور به عبادتاند و بر این امر سرشته شدهاند.
«إِن كُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا»[2]
«هر كه در آسمانها و زمین است جز بنده وار به سوى [خداى] رحمان نمیآید»
عبادت و تسبیح و ذکر مخصوص همه مخلوقات است و همه در بندگی حضرت حق شریک و هماهنگاند و در امتثال امر مولا در یک مسیر به جلو میروند.
- عبادت تکلیفی و اختیاری، که برخی آن را میپذیرند و سعید میشوند و برخی از آن رویگرداناند و شقی میشوند. نماز از نوع عبادات تکلیفی اختیاری است. مصلی با اختیار آن را انتخاب میکند و در نماز با همه موجودات همراه میشود، او این عبادت را انتخاب میکند اما بعد از انتخاب درمییابد که همه موجودات در حال انجام نمازند، آنچه باعث شادی و نشاط مصلی میگردد هماهنگی او با همه موجودات در کل عالم است که برای وصال به معشوق در یک جاده قدم گذاشتهاند.
شباهت انسان در نماز به سایر موجودات
هرگاه قلب مصلی به نماز میایستد و بندگی میکند گویا با مَلَک همراه شده است.
درباره رکوع اهل دل میگویند: حرکت چرخشی عالم، گویا انحنای مصلّی در رکوع است.
عدهایی دیگر در رابطه با رکوع میگویند مصلی مانند حیوانات صامت خضوع میکند و در سجده مثل نباتات خضوع دارد و در تشهد و سلام مثل جمادات و معادن تسبیح میکند و در قیام شبیه خود انسان است که در مقابل مولایش قیام به بندگی میکند.
مصلی در نماز با کل کائنات هماهنگ است، جالب اینجاست که نماز عبادتی تسخیری و جبری نیست بلکه بر مبنای اراده و انتخاب صورت میپذیرد.
علت تکرار عبادات
علت اینکه مصلی در نماز دعوت به تکرار میشود -مثل سایر عبادات مانند خمس که سالی یکبار پرداخت میشود یا امر به معروف یا زکات- آن است که شریعت انسان را وادار به تکرار میکند تا از بیماری غفلت درامان بماند. مخصوصاً تکرار نماز باعث میشود که اگر در طول روز بر انسان غفلت عارض شده از آن نجات یابد و رها شود، شریعت راه خلاصی از همه زشتیها و بیماریهای اخلاقی را نماز میداند و میگوید:
«إِنَّ الْحَسَنَاتِ یذْهِبْنَ السَّیئَاتِ»[3]
«به درستى كه كارهاى نیكو، بدیها را محو میكند»
چرا وصال به خدا باید در قالب و هیأت نماز باشد؟
شریعت لباس بنده در راه رسیدن به حقیقت است. اگر شریعتی در کار نباشد گویا انسان بدون لباس و عریان به طریقت و حقیقت رسیده، یعنی تمام عیوب برملا و آشکار میشود. حال اگر انسان نمازی را که به واسطه شریعت تشریع شده بپذیرد و به آن پایبند باشد، گویا لباسی از عفو خدای سبحان بر تن کرده است، نماز در حکم لباس است و اگر کسی بیتوجه به آن گردد، گویا لباس سیر و سلوک بر تن نکرده و با تمام عیوب خود تلاش میکند تا به مراتبی برسد که این تلاش در نهایت برای او سعادتی نمیآورد. آنان که از راههای غیرمشروع و بدون نظارت شریعت طرقی را برای سیر کمالی انتخاب میکنند، شاید درجاتی را در دنیا به دست آورند و امکان دست یافتن به امور خارقالعاده برایشان میسر شود، اما در نهایت تلاششان بیارزش است و ماندگاری و بقایی ندارد، مانند مرتاضان هندی.
مکان نمازگزار
در برخی از مکانها نماز واجب است، مثل نماز طواف حج که باید پشت مقام ابراهیم اقامه شود و در بعضی مکانها نماز مستحب است، مثل مساجد و در بعضی دیگر نماز مکروه است، مثل غسالخانه، قبرستان و یا جلوی آتش و یا در خانهای که سگ و شراب باشد.
نماز چون هدیه خدا به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است و یک عطیه عرشی است باید در مکانهایی که شایسته آن است اقامه شود. اگر خواندن آن در قبرستان و بعضی از مکانهای دیگر مکروه است، شاید از آن روست که در ذات نماز باید نشاط لحاظ شود، زیرا فضایی برای معاشقه است و در آن مکانها این فضا ممکن و میسر نمیشود.
اگر گفته شده نماز در کنار آتش مکروه است، چون آتش نماد کینه و خشم است و نماز خواندن همراه با عصبانیت و کینه، فرد را به مقامات عالی نمیرساند.
اگر برپایی نماز در خانهای که سگ هست مکروه میباشد، زیرا از سگ به نفس اماره تعبیر شده و نفس اماره دشمنترین دشمن انسان است و اگر در وجود فرد حاکمیت با نفس اماره باشد به یقین فرد رستگار نخواهد شد.
و یا اگر اقامه نماز در مکانی که مجسمه یا تمثال هست مکروه است، زیرا این جمادات نماد خیالات باطلاند و نماز باید به دور از هر خیال باطلی برپا شود.
برپایی نماز در جایی که مورچه است کراهت دارد، زیرا مورچه نماد افراد حریص است. یعنی زمان نماز نباید فکر مصلی مشغول خرید و جمع آوری مال و حریص بر به دست آوردن آن باشد.
نشاط، لازمه دیدار عاشقانه
در عالم ظاهر و در روابط انسانی چنانچه کسی با بیحالی و کسالت در میان جمعی حاضر شود، از آن جمع لذت لازم را نخواهد برد. نماز جمع میان عاشق و معشوق و گروهی از ملائکه است. اگر مصلی در آن زمان سرحال و شاداب نباشد نه خدا راضی است نه ملائکه و نه خود او بهره کافی را خواهد برد.
اهل دل میگویند: نماز خود را کنار افراد معترض و شاکی اقامه نکنید. گویا شکایت آنان مصلی را در قبرستانی قرار میدهد که از بودن در آنجا لذتی نمیبرد. دنیا، دنیای تبادل انرژیهاست. انرژیهای مثبت و منفی افراد به یکدیگر میرسد.
قرآن میگوید:
«قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ…»[4]
«خودتان و کسانتان را حفظ کنید»
هرکس باید دقت کند بیحالی و عدم بهجت و شادابی او به دیگران منتقل میشود و به نماز آنان آسیب وارد میکند.
نماز، حرکتی به سوی حریم انسان کامل
زمان اذان فطرت و گِل انسان او را صدا میزند که به سراغ انسان کامل بروید. انسان کامل وجود مقدس پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله و اولاد معصوم ایشان هستند. زمان اذان گویا تمامی انسانها به سوی عرش درحرکتاند، زیرا قلب انسان کامل عرش الرحمن است و اگر کسی به حریم انسان کامل راه یافت، دیگر جای هیچ نگرانی وجود ندارد زیرا انسان کامل مأمن و پناهگاه هر پناهندهای است و انسان چون در نماز به سوی او در حرکت است گویا به سوی امنیت در حرکت است، هر کس به وجود انسان کامل دست یابد به امان خاصی دست یافته است.
همه چیز، جز خداوند فانی است
در اذان از دو قسمت شکل یافته است، اول آنکه در نگاه مصلی آنچه که در عوالم مادی هست سراب است، همه بودها به نگاه او حقیقتاً «نیست» است. به عبارتی هرچیزی بدون خدا «نیست» میشود، مردم گمان میکنند هست و وجود دارد.
قرآن میگوید:
«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ. وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ»[5]
«آنگاه که خورشید به هم درپیچد، و آنگاه که ستارگان تیره شوند»
در نماز این روز باید تجلی یابد، زمان اذان و نماز تجلی روزی است که باید همه چیز فانی دیده شود. همه ماهیات امکانی را باید بالفعل فانی دید نه آن که تنها روز قیامت فانی میشود. مصلی در هر نماز باید متوجه شود همان خدایی که در قیامت خود را معرفی میکند در این زمان نیز خود را معرفی میکند.
حضرت حق در قیامت میگوید:
«لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار»[6]
«امروز حكومت براى كيست؟ (و پاسخ آيد:) براى خداوند يكتاى قهّار»
مُلک از آن خدای واحد قهار است و هیچ چیز جز او حقیقت ندارد.
وقتی در اذان میگوییم «إلاّ الله» یعنی یک وجود در عالم هست که نور آن در جهان جلوهگر شده است.
در قیام، بنده به شهود میرسد
خدای سبحان میفرماید:
«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِیامٌ ینظُرُونَ»[7]
«و در صور دمیده مىشود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمین است بیهوش درمىافتد مگر كسى كه خدا بخواهد سپس بار دیگر در آن دمیده مىشود و بهناگاه آنان بر پاى ایستاده مىنگرند»
در قیامت آدمها باید قیام کنند و در همان حال قیام مشاهده نیز میکنند، در قیام هم انسان قائم میشود و هم نظر به وجه الله دارد. گویا با قیام، وجود جدیدی به مصلی عطا میشود که علاوه بر قابلیت قیام در مقابل خدای ربّ العالمین، قابلیت شهود نیز پیدا میکند که این قابلیت در غیر نماز ممکن نیست.
قصد قربت
همه عبادات باید به قصد قربت انجام شود و در نماز باید به طریق اولی این قصد مورد توجه قرار گیرد. هدف اصلی قصد قربت آن است که مصلّی متخلق به علم و عمل توأم با یکدیگر شود، یعنی برای زیارت الله هم معرفت خود را بالا ببرد و هم عملکردش را بهبود بخشد.
این تخلق زمانی صورت میگیرد که مصلی رذایل اخلاقی و منیت خود را کنار بگذارد و به واسطه بلدِراه، خُلق جدیدی برای خود بسازد و به فضایل آراسته شود. هرآن کس که چشم بر خود خویش ببندد، به واسطه حضرات معصومین متخلق به اخلاق الله میشود. اگر مصلی در این زمان به نجاست، که همان منیّت خویش است بها دهد، تخلق صورت نمیگیرد. حقیقت قرب آن است که ابتدا فنای فی الله نصیب مصلی شود و هیچ وجودی از او باقی نماند و تمام خیرات خود و صفات نیک خود را از آن منشأ اصلی بداند و آنها را به حضرت حق نسبت بدهد. خدا با مصلی، معیت و همراهی قیومیه دارد و این همراهی موجب تخلق به اخلاق الهی و کسب صفات الهی میشود.
وضو
شستن دستها
در وضو دست از آرنج شسته میشود نه از کتف، تا میانهروی در امور لحاظ شود. اگر شستن دست از کتف بود نشانگر آن بود که باید کاملاً از همه چیز دست کشید، ولی از مرفق که شستشو آغاز میشود، یعنی مصلی مقداری از دنیا را داشته باشد و از مقداری دیگر دست بشوید، مرفق وسیله رفق و مدارا است، یعنی در امور مادی و معنوی حد وسط و مدارا را رعایت کند. تمام اخلاقیات در میانه روی است. کسب ملکه عدالت یعنی دوری از افراط و تفریط، نه کامل دنیا را رها کنید و نه به طور کامل دنیا را اخذ کنید.
مسح پا
در مسح پا به دو امر لینت و سرعت در سلوک توجه میشود. سرعت همراه با نرمی.
اهمیت تطهیر قلب
وقتی عبد قصد قیام در محضر خدای سبحان دارد، باید سپهسالار وجودش را پاک کند تا همه سربازها هم تطهیر شوند و پاک بمانند. اگر همه سربازها پاک باشند، اما سپهسالار پاک نباشد، خیلی زشت است، اقبح امور است. سربازان وجود ما همان اعضاء و جوارح و سپهسالار وجود ما قلب است. قلب باید از غفلت تطهیر شود تا بتواند در محضر ربّ العالمین حاضر گردد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«إِنَ اللَّهَ لَا ینْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ وَ إِنَّمَا ینْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُم»[8]
«همانا خداوند به صورتها و اعمال شما نظر نمیکند و فقط به دلهای شما نظر میکند»
یعنی ظاهر شما در اولویت بعدی است، اولویت با تطهیر دل و سپس اعضاء و جوارح است.
تاریخ جلسه: 95/2/27 ـ جلسه 26
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه مریم، آیه31
[2] سوره مبارکه مریم، آیه93
[3] سوره مبارکه هود، آیه114
[4] سوره مبارکه تحریم، آیه6
[5] سوره مبارکه تکویر، آیه1 و 2
[6] سوره مبارکه غافر، آیه16
[7] سوره مبارکه زمر، آیه 68
[8] بحارالانوار، ج68، ص248