چرا در وضو، اعضای خاصی شسته یا مسح میشود؟
امام خمینی(ره) درباره علت شستشوی صورت و دستها و مسح سر و پاها را در وضو، میفرمایند:
در روایتی از قول رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله آمده است:
«لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّیطَانُ إِلَى آدَمَ ع- دَنَا مِنَ الشَّجَرَةِفَنَظَرَ إِلَیهَا فَذَهَبَ مَاءُ وَجْهِهِ ثُمَّ قَامَ وَ مَشَى إِلَیهَا وَ هِی أَوَّلُ قَدَمٍ مَشَتْ إِلَى الْخَطِیئَةِ ثُمَّ تَنَاوَلَ بِیدِهِ مِنْهَا مَا عَلَیهَا فَأَكَلَ فَطَارَ الْحُلِی وَ الْحُلَلُ مِنْ جَسَدِهِ فَوَضَعَ آدَمُ یدَهُ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ وَ بَكَى فَلَمَّا تَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهِ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ عَلَى ذُرِّیتِهِ تَطْهِیرَ هَذِهِ الْجَوَارِحِ الْأَرْبَعِ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَسْلِ الْوَجْهِ لِمَا نَظَرَ إِلَى الشَّجَرَةِ وَ أَمَرَهُ بِغَسْلِ الْیدَینِ إِلَى الْمِرْفَقَینِ لِمَا تَنَاوَلَ بِهِمَا وَ أَمَرَهُ بِمَسْحِ الرَّأْسِ لِمَا وَضَعَ یدَهُ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ وَ أَمَرَهُ بِمَسْحِ الْقَدَمَینِ لِمَا مَشَى بِهِمَا إِلَى الْخَطِیئَةِ.»[1]
«هنگامى كه شیطان آدم علیه السّلام را وسوسه كرد حضرت آدم نزدیك آن درخت رفته و به آن درخت نگریست پس آبروى او برفت (شاید منظور این باشد كه آب و رنگ او دگرگون شد چون خود را باخت)، سپس برخاست و به سوى آن درخت رفت و این نخستین گامى بود كه به راه خطا برداشته شد، پس با دست از میوه آن چید و خورد و زیورها و جامگان زرّین كه بر تن داشت از بدنش پرید و آدم دست خود را بر فرق سرش نهاد و گریست. و هنگامى كه خداوند عزّ و جلّ توبه او را پذیرفت، بر او و بر فرزندان و ذرّیه او پاك ساختن این اعضاء چهارگانه را واجبگردانید. پس خداوند بخاطر آنكه به آن درخت نگاه كرد او را امر به شستن صورت فرمود، و چون با دستها میوه را چیده بود وى را به شستن دو دست تا آرنجها امر فرمود، و چون دست خود را بر مغز سر نهاده بود او را امر به مسح سرش كرد و بخاطر آنكه با دو پایش به راه خطا گام برداشته بود او را به مسح دو پایش امر فرمود.»
همین که آدم به آن درخت توجه کرد، از ساحت قدس الهی دور شد. ممکن است آن درخت نماد دنیا بوده باشد. گویا دنیا، مانند درختی برای آدم نمایان شده بود و آدم به او توجه کرده و حالا باید این خطیئه را پاک کند، پس با آب رحمت خداوند، صورتی که توجه به دنیا کرده و دستی که به سمت آن دراز شده را میشوید و پایی که به سمت دنیا حرکت کرده را مسح میکند.
یک سؤال
ممکن است این سوال مطرح شود که چرا خداوند این درخت را در بهشت قرار داد، تا شیطان، آدم را وسوسه کند و مشکلات بعدی پیش آید؟
امام خمینی(ره) در پاسخ میفرمایند: آدم در بهشت لقاء بود، و آن شجره ممنوعه، عالم ماده. خداوند میخواست با هبوط او به این دنیا، انواع خیر و برکت را برای او اظهار کند و آدمی بتواند با اختیار خویش، سعی در کسب کمالات و مقامات عالیه را بکند.
اگر آدم همیشه تحت جذبه الهی قرار میگرفت که دیگر آدم نبود و فرشته میشد. آدم، برای اینکه آدم باشد باید به این دنیا میآمد، تا کمالات را کسب کند. ملک، زاد و ولد ندارد اما از یک آدم این همه موجود تا قیامت به دنیا آمده و میآید، این یک نوع برکت است. در سنت خدا اخراج این برکات و رحمات صورت نمیگرفت مگر این که آدم از آن بهشت لقاء بیرون بیاید.
آدم باید بفهمد که تمامی برکات از عالم ماده شروع میشود اما در عین اینکه از دنیا استفاده میکند، نباید به آن دل ببندد، بلکه باید از آن و با آن سیر کند؛ یعنی از عالم ماده که اسفل السافلین است با قدم اختیار به عالم معنا که أعلی علیین است برود. این به آن معناست که در میان موجودات، انسان بیشترین سیر را دارد و این علامت دوست داشتن خداست که انسان را پایین پایین آورد تا او را بالای بالا ببرد.
این میزان سیر، نشانگر اعجوبه بودن انسان است، اعجوبه بودن به این است که با توانمندی زیادی که دارد، میتواند در قعر ظلمت قرار بگیرد و بعد خود را به اوج نور برساند.
(بعضی تفاسیر، این شجره ممنوه را شجره ولایت یا خمسه طیبه گرفتند)
روایت دیگری در باب علت اعمال وضو
«… أَوْحَى اللَّهُ إِلَی یا مُحَمَّدُ ادْنُ مِنْ صَادٍ فَاغْسِلْ مَسَاجِدَكَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّكَ فَدَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ صَادٍ وَ هُوَ مَاءٌ یسِیلُ مِنْ سَاقِ الْعَرْشِ الْأَیمَنِ فَتَلَقَّى رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَاءَ بِیدِهِ الْیمْنَى فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ الْوُضُوءُ بِالْیمِینِ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ أَنِ اغْسِلْ وَجْهَكَ فَإِنَّكَ تَنْظُرُ إِلَى عَظَمَتِی ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَیكَ الْیمْنَى وَ الْیسْرَى فَإِنَّكَ تَلَقَّى بِیدِكَ كَلَامِی ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَكَ بِفَضْلِ مَا بَقِی فِی یدَیكَ مِنَ الْمَاءِ وَ رِجْلَیكَ إِلَى كَعْبَیكَ فَإِنِّی أُبَارِكُ عَلَیكَ وَ أُوطِئُكَ مَوْطِئاً لَمْ یطَأْهُ أَحَدٌ غَیرُكَ فَهَذَا عِلَّةُ الْوُضُوء…»[2]
«وقتی حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله به معراج رفت، به وی وحی شد: «ای محمد! به صاد نزدیك شو، محل سجدهگاهت را بشوی و پاك كن و بر خداوندت درود فرست»، حضرت محمد به صاد نزدیك شد و آن آبی بود كه از سمت راست عرش خداوند جاری بود، سپس پیامبر با دست راستش برداشت وبه همین دلیل وضو با دست راست شروع میشود. سپس خداوند وحی کرد: «رویت را بشوی چون تو میخواهی عظمت مرا تماشا كنی، سپس دستهای راست و چپ خود را از آرنج بشوی چرا که تو با دستت کلام مرا میگیری، سپس سر خود را با آب اضافه در دستت مسح کن و پاهایت را تا کعب آنها(برجستگی روی پا) نیز مسح کن، به راستی که من اراده کردهام که بر تو برکت دهم و تو را به جایی وارد کنم که غیر از تو کسی آنجا وارد نشده است.» پس این مطلب علت وضو است.»
« لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة…»[3]
«همانا براى شما در (سیرهى) رسول خدا الگو و سرمشقى نیكوست»
مؤمنین نیز با اقتدا به پیامبر اکرم صلیالله علیهوآله، همین روش را در وضو گرفتن انجام میدهند. عرش، فوق آسمانهای هفتگانه و محل نمایش قدرت و علم خدا است، قابلیت نمازگزار به حدی است که میتواند دستش را به عرش برساند و از آب علم و رحمت الهی دریافت کند. این امر نشانگر میزان توانایی یک فرد الهیست، چرا که با وجود فاصله بسیار بین عرش و زمین، او میتواند به سرچشمه قدرت و علم و رحمت متصل شود. نمازگزار، با دست دراز کردن، نیازمندی خود به خداوند را نشان میدهد و سائلِ خود خداوند میشود؛ خداوند نیز با کرامت بینهایت خود، او را از قدرت و علم الهی بهرهمند میکند.
- وقتی فرد، آب رحمت و قدرت الهی را به صورت خود میزند، آبرودار شده و از نجاست توجه به غیرخدا پاک میشود، بعد از این تمام توجهاش تنها به خود خداوند است.
- بعد از آن، دستها از مرفق(آرنج) شسته میشود. این کار، کنایه از تطهیر افکار و نیات است، یعنی فرد باور کند که «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»، یعنی بدون لطف خداوند، فرد نه توان انجام طاعت را دارد و نه توان ترک معصیت را. اگر فرد خدا را همهکاره نداند، گرفتار خودبزرگ بینی و منیت میشود و این بزرگترین نجاستیست که فرد را از رسیدن به کلام حق، محجوب و او را منفور خوبان عالم میکند.
« لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون»[4]
«كه جز پاكیزگان به آن دست نمیرسانند»
فردی که منیت دارد، کثیف است. (کثیف به معنای غلظت و خشونت) این فرد چون در درون خود غلظت و جرم دارد، نمیتواند کلام الهی را دریافت کند. برای دریافت آن باید لطیف بود و در وضو این امکان برای فرد فراهم میشود.
- با مسح سر، فرد تکبر خویش را تطهیر کرده و کبریایی خداوند را میپذیرد. وقتی فرد عظمت خود را نادیده گرفت، عظمت الهی برایش جلوه میکند. ابتدا او سرش را مسح کرده و بعد خداوند دست روی سرش میکشد، یعنی فرد ممسوح خداوند میشود.
وجود مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام، «یدالله» است یعنی قدرت الهیه در وجود ولایت جلوهگر شده است. پس اگر فرد وضوی درستی بگیرد، مورد نوازش و تلطّف امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار میگیرد.
- برای رفتن به محفل انس با خدا، فرد دوپای خود را از نجاستِ رفتن به سوی غیر تطهیر میکند. یعنی با مسح کردن، فرد خود را از رفتن به سوی کثرات منع کرده و آماده رفتن به سوی واحد است. در تمام تعاملات خود با خلق نیز، خدا را در نظر داشته و فی الواقع با او تعامل میکند.
تاریخ جلسه: 95/9/9 – جلسه 10
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] وسائل الشیعه، ج1، ص56
[2] اصول کافی(ط- الاسلامیه)، ج3، ص485
[3] سوره مبارکه احزاب، آیه21
[4] سوره مبارکه واقعه، آیه79