اشتباهات زندگی (در نهج‌البلاغه) ـ بخش سوم

مقدمه

 

در بحث اشتباهات زندگی باید متوجه این حقیقت بود که شناخت اشتباهات موجب ترک اشتباه نیست و هرگز مصونیت به‌همراه ندارد. این طرز تفکر به همان اندازه ناصحیح است که گفته شود اگر پزشکی در یک رشتۀ خاص تخصص داشت، گرفتار آن بیماری نخواهد شد! درصورتی که بسیاری از پزشکان متخصص، مبتلا به بیماری رشتۀ تخصصی خویش می‌شوند. با وجود اینکه شناخت اشتباهات زندگی هیچ نقشی در مبتلا نشدن به آن اشتباهات ندارد، یادگیری آن‌ها لازم است.

در محضر امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌آموزیم کدام نوع تفکر، روش و گویش جزو اشتباهات زندگی است و برای درامان ماندن از این اشتباهات اولأ دائم به خدای سبحان پناهنده می‌شویم، ثانیأ هرگز با آموختن چند واحد درسی در مورد اشتباهات زندگی مغرور نمی‌شویم که از اشتباه مصون‌ایم و از خطا بیمه شده‌ایم. ثالثأ با آموختن، متوجه اشتباه بودن بعضی از امور می‌شویم.

هرچقدر بیشتر با اشتباهات زندگی آشنا ‌شویم، پناهندگی‌ به خدا افزایش می‌یابد؛ زیرا خدا انسان را از اشتباهات حفظ می‌کند. ذره‌ای اعتماد  بر علم، قدرت یا اجرای صحیح خویش، یقینأ باعث ظهور آن اشتباه در زندگی خواهد شد.

بنابراین، آگاهی از اشتباهات به‌معنای درامان ماندن انسان از ارتکاب به خطا نیست؛ بلکه به این معناست که متوجه امور اشتباه می‌شویم. سپس از خدای سبحان درخواست می‌کنیم، عصمت و مصونیت از این اشتباه را نصیب ما کند. در این زمینه ابداً اعتمادی بر دانش خود نداریم و در پی افزایش میزان پناهندگی به حق هستیم.

 

ثمرۀ شناخت اشتباه

 

شناخت اشتباهات زندگی مانع  از تکرار آن‌ها می‌شود. استغفار از گناهان، بعد از شناخت خطا رخ می‌دهد و استغفار بدون این شناخت کم رنگ و بی‌رمق است. بدون شناخت اشتباهات نیازی به پناهندگی به خدا در خود احساس نمی‌کنیم وگمان می‌کنیم همۀ اعمال ما درست است و به‌تنهایی قادریم سکان زندگی‌ خود را بچرخانیم؛ اما وقتی متوجه اشتباه می‌شویم، هم آمار استغفار ما بالا می‌رود و هم شدت پناهندگی به خدا تشدید می‌شود.

 

در نتیجه  لازم است اشتباهات زندگی را شناسایی کنیم تا اولأ به حول و قوۀ خدا از ارتکاب به خطا مصون و محفوظ بمانیم و ثانیأ اشتباهات، در زندگی ما تکرار نشود.

 

اشتباهات زندگی

 

عزلت و گوشه‌نشینی

 

«خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکوْا عَلَیكُمْ وَ إِنْ‏ عِشْتُمْ‏ حَنُّوا إِلَیكُم»[1]

«با مردم چنان معاشرت كنید كه اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده باشید [غایب شوید ]مشتاق دیدن شما باشند.»

یکی از اشتباهات رایج در زندگی‌ انسان، رابطۀ ناصحیح با جمع است. اشتباه این است که رابطۀ انسان، موجب نفوذ در قلوب نیست و در بین اطرافیانش محبوبیت ندارد و فراق او برای دیگران دردناک نخواهد بود.

در جوامع امروزی به دلایل گوناگون از جمله بیماری‌های اپیدمی و همه‌گیر، ارتباطات اجتماعی حداقلی است؛ از طرفی همین ارتباط‌های حداقلی نیز عاری از عشق است و از روی اسقاط تکلیف و انجام وظیفه شکل می‌گیرد. گاهی افراد به بهانه‌های واهی چندین سال از یکدیگر بی‌اطلاع هستند، در صورتی که اگر اراده می‌کردند، به‌راحتی موانع دیدار مرتفع می‌شد. خودشان خواستار دیدار نبودند و از اختلاط با افراد پرهیز داشتند.

در این حکمت، امیرالمؤمنین از کلمۀ «خَالِطُوا» استفاده می‌کند، نه اقرباء. حضرت می‌فرماید با مردم به نوعی ارتباط داشته باشید که اگر با این ارتباط از دنیا رفتید، همه در فراق شما محزون، متأثر و گریان باشند. اگر انسان در زندگی نوع  ارتباطش با دیگران بر اساس اختلاط باشد، مردم نسبت به او میل و عشق خواهند داشت.

بنابراین اگر گمان کنیم با عزلت از مردم، سلامت زندگی خواهیم کرد، سخت در اشتباهیم. هنر این است که انسان ارتباط مردمی صحیح داشته باشد و از زندگی عنکبوتی و انزوایی بپرهیزد. کناره‌گیری از دیگران هنر نیست. به‌علاوه هنر این است که وقتی انسان با سایر افراد ارتباط نزدیک پیدا کرد و با آن‌ها مراوده داشت، نه‌تنها از این طریق هیچ آسیبی به آن‌ها نرساند؛ بلکه شدت علاقۀ آن‌ها را به خود افزون کند.

 

پرهیز از ارتباط نامناسب

 

در ارتباطات از تجسس، عیب‌جویی، تکبر، تفاخر، تحقیر و … بپرهیزیم؛ زیرا ارتباط در سایۀ چنین صفات نامناسبی، موجب می‌شود، دیگران علاقه‌ای به رابطه با ما نداشته باشند. حتی اگر دنیای فانی را ترک هم بکنیم، هیچکس از این امر آزرده‌خاطر نخواهد شد. چه بسا مرگ ما را باعث راحتی و آرامش خویش می‌دانند. در صورتی که امام به ما یاد می‌دهد، به‌نوعی با دیگران ارتباط داشته باشیم که وقتی حضور نداریم، جای خالی ما محسوس باشد. به عبارت واضح‌تر، از ما به دیگران نفع برسد؛ زیرا کسی که برای دیگران ‌منفعت ندارد، هیچ تأثری در فقدان او وجود ندارد.

در نتیجه انسان باید به‌گونه‌ای با دیگران ارتباط برقرار کند که مردم در زمان حیات، به او عشق بورزند، جذب حداکثری داشته باشد، به او متمایل باشند و در مرگ او متأثر و محزون شوند.

 

راهکارهای جذب حداکثری

 

بر اساس نهج‌البلاغه، برای جذب حداکثری چند دستورالعمل مطرح می‌شود.

 

1. ارتباط کریمانه

 

«صَاحِبِ الْإِخْوَانَ بِالْإِحْسَانِ وَ تَغَمَّدْ ذُنُوبَهُمْ‏ بِالْغُفْرَان»[2]

«با برادران با احسان و نیكى مصاحبت كن و بدیهایشان (نسبت به خود) را با لباس بخشش مستور دار.»

اگر مصاحبت و ارتباط با دیگران کریمانه شود، یعنی انسان همیشه خدا را در ارتباطات خویش ملاحظه کند، همواره پرداخت‌کننده به دیگران باشد و از مشاهدۀ نواقص دیگران صرف‌نظر کند، افراد به او متمایل خواهند شد و در فراقش متأثر می‌شوند.

رواج این گمان که هرچه رابطه‌ها کمتر باشد، آسایش بیشتری وجود دارد، اشتباه است. انسان از حضور در جمع و ارتباط با دیگران انرژی می‌گیرد. خیلی از قوّت‌های انسان از طریق ارتباطات در جمع تأمین می‌شود. البته این ارتباط، ارتباطی است که دیگران از انسان اذیت نشوند. برای حضور انسان در جمع و ارتباط صحیح با دیگران اراده و طلب، نقش پررنگی دارد.

 

اشتیاق، اساس ارتباط

 

اگر امکان ارتباط با دیگران وجود ندارد به این دلیل است که اشتیاقی برای دیدار نیست. انسان خودش را خوب می‌شناسد و اگر طالب انجام کاری باشد آن کار را به ثمر می‌رساند. در زمان گسترش ویروس کرونا در میان جمع‌های خانوادگی و اجتماعی افتراق افتاد و کودکانی که در این محدودۀ زمانی به دنیا آمدند و رشد کردند، آداب اولیۀ معاشرت با دیگران را نیاموختند! در نسل‌های قبلی دغدغۀ والدین درجمع، سلام نکردن فرزندانشان بود! جوانان تحصیلات دانشگاهی داشتند؛ اما از اظهار ادب اولیه عاجز بوند! اما اکنون بعد از گذر از دوران کرونا کودکان و نوجوانانی که در اطراف خود به غیر از والدین فرد دیگری ندیده‌اند به‌سختی با افراد اجتماع و خانواده‌ها تعامل می‌کنند! آسیب‌ها و خسارات اجتماعی دوران کرونا بر کودکان و نوجوان بسیار است که از بررسی آن غفلت شده است. البته این سخن به‌معنای ضرر رعایت پروتکل‌های بهداشتی نیست.

خانواده‌هایی که با حفظ پروتکل‌های بهداشتی، کودکان خویش را از حضور در جوامع اجتماعی مانند نماز جمعه و جماعات و یا جمع‌های خانوادگی منع نکردند، فرزندان اجتماعی‌تر و سازگارتری تربیت کرده‌اند. سلطه و سیطرۀ فضای مجازی که ارسال پیامک جایگزین تماس­های چهره به چهرۀ خانوادگی و دوستی شده، به ارتباطات صحیح صدمه زده است.

 

انزوا، ممنوع

 

گمان نکنیم هرچقدر منزوی‌تر باشیم، از آرامش بیشتری برخورداریم. در دنیای واقعی انسان زمان زیادی ندارد و فرصت برای خیررسانی به اطرافیانش محدود است. فرصت دریافت خیر از اطرافیان‌ هم محدود است. زندگی سالم در گرو ارتباط صحیح با دیگران است که بر اساس عشق به آن‌ها بنا می‌شود. ترک ارتباط به سلامت زندگی صدمه می‌زند.

 

2. ارتباط عاطفی

 

«خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً»، نه «خالطوا الإخوان»، نه «خالطوا الاقرباء» یعنی ارتباط، برمدار خیررسانی ویژه به همه استوار باشد تا وجود انسان در این خیررسانی نافع باشد، نبود چنین فردی در جمع محسوس باشد و موجب تأثر افراد شود. به عبارت دیگر میان افراد روابط عاطفی برقرار باشد. رابطۀ عاطفی، تکلیفی و اجباری نیست. انسان باید به گونه‌ای زندگی کند تا افراد او را دوست بدارند. دوست‌داشتن هم در گرو خیررسانی است. بدون خیررسانی، دوست داشتن، بی‌معناست.

بعضی از افراد به اشتباه خیررسانی را بر خود واجب نمی‌دانند و گمان می‌کنند، فرزند، همسایه ،شاگرد و … به‌صِرف داشتن این عناوین مجبور خیررسانی به او هستند. در صورتی‌که هر فرد در هر جایگاه و عنوانی باید آغازگر خیر به دیگران باشد و این آغازگری بدون کوچکترین انتظار از دیگران باشد.

 

خیررسانی بدون منت

 

بعضی افراد گمان می‌کنند با خیررسانی وظیفۀ آنها به اتمام رسیده است. در صورتی که اگر خیررسانی با منّت همره باشد اطرافیان او را دوست نخواهند داشت! اگر گمان کنیم نفس خیررسانی برای دوست داشته شدن کفایت می‌کند، در اشتباهیم. خیررسانی بدون اذیت، منّت، و در کمال عشق موجب دوست داشتن می‌شود.

در ذیل آیۀ «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ»[3] مفسرین نظرات مختلفی در مورد مرجع ضمیر «حبّه» دارند. عمدۀ مفسرین می‌گویند: «علی حبّ الله»، چون خدا را دوست دارند به دیگران اطعام می‌کنند. بعضی دیگر می‌گویند «علی حبّه» یعنی کسی را که به او اطعام می‌کنند، دوست دارند.

 

خیررسانی، سکوی پرش

 

وقتی انسان به دیگران خیررسانی صادقانه و بدون توقع دارد خدا الطاف بی­نهایتش را نصیب او می‌کند و ارتقاء رتبه می‌یابد.

بنابراین یکی از اشتباهات زندگی این است که انسان یا با دیگران ارتباط ندارد و یا ارتباط صرفاً بر مبنای مادیات است که ارتباط ناسالمی است. ارتباط صحیح بر مبنای عواطف و عشق است؛ ارتباطی که بر امور غیرمادی استوار است و صرفاً بر امور مادی اتکا ندارد. فقدان چنین انسانی است که موجب تأثر اطرافیان می‌شود؛ زیرا جریان خیررسانی او قطع شده است.

 

نتیجه

 

  1. اشتباه است انسان از ارتباط با دیگران خودداری کند و اساس زندگی خویش را بر انزوای از خلق قرار دهد؛
  2. اشتباه است انسان ارتباطات خود را بدون عشق و عاطفه و از روی تکلیف قرار دهد؛
  3. اشتباه است انسان در ازای ارتباطات عاطفی، از دیگران متوقع باشد.

 

ناتوانی در کسب دوستی

 

«أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ‏ اكْتِسَابِ‏ الْإِخْوَانِ‏ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم»[4]

«ناتوان‌ترین مردم كسى است كه از دوست­یابى ناتوان باشد و ناتوان­تر از او كسى است كه از دست بدهد دوستى از یاران را كه بدست آورده است. (زیرا دوست یافتن آسانتر است از نگاه‌داشتن او)».

کسی که چشم، دست، پا، گوش، مال و … ندارد، عاجز است؛ اما عاجزترین نیست. عاجزترین و ناتوان‌ترین افراد، فردی است که نمی‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند. نمی‌تواند دوست کسب کند و از او عاجزتر فردی است که دوستانی کسب کرد؛ اما نتوانست آنان را نگهدارد و آنان را از دست داد.

در این حکمت، چند اشتباه تذکر داده می‌شود.

 

1. کسب دوست، بدون زحمت

 

این فکر اشتباه است که گمان کنیم، دوست صمیمی لازم نیست. همانطور که علم کسب‌کردنی است، ارتباط با دیگران را نیز کسب‌کردنی است؛ یعنی برای حصول آن، زحمت لازم است. کسب دوست علم لَدُنی نیست. و باید با تحمل زحمت، کسب و تحصیل شود. آنقدر منزلت دوست صمیمی عظیم و گسترده است که امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

«لَقَدْ عَظُمَتْ مَنْزِلَةُ الصَّدِیقِ حَتَّى إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیسْتَغِیثُونَ بِهِ وَ یدْعُونَ بِه فِی النَّارِ قَبْلَ الْقَرِیبِ وَ الْحَمِیمِ»[5]

«جایگاه دوست چنان بزرگ است كه حتّى دوزخیان پیش از خویشاوند صمیمى از او یارى مى‌خواهند و او را در دوزخ مى‌خوانند.»

منزلت دوست آنقدر مهم است که اهل جهنم به دوستانشان استغاثه می‌کنند و آنها را صدا می‌زنند. گرچه از آنها هیچ کاری برنمی‌آید؛ ولی معلوم می‌شود در این عالم، دوست در نظر آنها کسی است که کارایی دارد. جهنمی‌ها قبل از این که بخواهند از اقوام که به آن‌ها نزدیک هستند کمک بخواهند، از دوست کمک می‌خواهند. بسیاری از اوقات، دوست، بیش از فامیل برای انسان کارایی دارد.

سپس حضرت به این آیه از قرآن اشاره می‌فرماید:

«فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ»[6]

«اهل جهنم می‌گویند ما هیچ شفیع و هیچ دوست نزدیکی نداریم.»

 

امام صادق علیه‌السلام در روایت دیگری می‌فرماید:

«لِکُلِّ شَىْء حِلْیَةٌ وَحِلْیَةُ الرَّجُلِ أوِدّائُهُ»[7]

«هرچیزی زینت و زیوری دارد، و زینت هر فرد دوستان او هستند.»

فضایل و کمالات انسان از طریق دوستان او به چشم دیگران می‌آید. در حقیقت انسان اهل زینت است. زینت‌ها او را آراسته‌تر جلوه می‌دهند و با آن‌ها بیشتر به چشم دیگران می‌آید. گرچه زینت برای افراد، مختلف متفاوت است؛ برای عده‌ای زینت پایدار بر زینت موقت ترجیح دارد. از حکیمی سوال شد برادر بهتر است یا دوست خوب؟ او جواب داد: برادری خوب است که دوست باشد!

 

2. پایداری دوستی، بدون هزینه

 

پیوست و ارتباط صحیح با دیگران هزینه لازم دارد، زمانی که انسان هیچ هزینه‌ای را در این زمینه مصرف نمی‌کند بسیار ناتوان است. عاجزترین فرد کسی است که نمی‌تواند تعامل خوبی با اطرافیان خود داشته باشد. برای مثال، عروس و یا دامادی که برای اولین بار وارد خانوادۀ جدید می‌شوند اگر قادر به ایجاد رابطۀ خوب با خانواده هستند و می‌توانند با آنها پیوست صحیح برقرار کنند، توانا هستند؛ در غیر این صورت ناتوان محسوب می‌شوند.

افرادی که نمی‌توانند با اطرافیان خویش ارتباط خوبی داشته باشند ولو دارای مدرک تحصیلی بسیار بالا و فوق‌تخصص باشند، خیلی عاجز هستند. این طرز تفکر اشتباه است که  توانمندی علمی به‌تنهایی انسان را قدرتمند می‌کند.

این فکر که برای به دست آوردن ارتباط محبت‌آمیز با دیگران پرداخت هزینه‌ لازم نیست، اشتباه است. ارتباط صحیح، هزینه لازم دارد و خودبخود اتفاق نمی‌افتد.

 

هزینۀ معنوی برای تداوم دوستی

 

گاهی اوقات هزینه، زبان‌ خوش، دعای خیر، تأمین نیازها، رفع مشکلات و…است. به طور مثال اوایل وصلت میان دو فرد، هر خانواده برای دیگری خرج‌های زیاد می‌کنند؛ اما بعد از مدتی فاصله‌ها جدایی می‌اندازد؛ زیرا طرفین گمان می‌کنند برای دوام و حفظ رابطه، نیازی به هزینۀ مجدد نیست، غافل از آنکه همانگونه که ایجاد رابطه هزینه‌بردار است. حفظ رابطه نیز هزینه دارد. حتی حفظ رابطه با فرزندان، همسر و … هم هزینه دارد.

لازم نیست برای ارتباط صحیح هزینه‌های گزاف مادی پرداخت کرد. یک ارتباط کلامی مناسب، یک ارتباط پیامکی مناسب و یا اظهار محبت صحیح، به ایجاد و تداوم رابطه می‌انجامد.

این گمان که دوست خودبخود باید اطراف فرد باشد اشتباه است. ارتباط با دیگران کسبی است، و احتیاج به صرف زمان، عاطفه، توان و .. دارد. همانطور که انسان برای کسب علم هزینه‌های مادی و معنوی اعم از پرداخت شهریه، زمان، توان و … می‌کند برای مأنوس شدن با اطرافیان نیز هزینه لازم است.

 

پایداری ذاتی دوستی

 

«أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم‏»[8]

«نا توان‌تر از او كسى است كه دوستانى را كه به دست آورده است، از كف بدهد.»

این فکر اشتباه است که دوستی ذاتاً پایدار است. دوستی ذاتاً پایدار نیست. به اصطلاح ساختار دوستی بتن‌آرمه و ضد زلزله نیست. به‌عکس، دوستی در معرض زوال است و به‌راحتی از میان می‌رود. اگر رسیدگی لازم به ساختار دوستی صورت نگیرد دوستی‌ها از بین می‌رود و گسسته می‌شود. اگر انسان گمان کرد بنای زندگی‌اش محکم است، مشکلی ندارد و هیچ زمین‌لرزه‌ای این بنا را تکان نمی‌دهد و به ثبات رسیده است، سخت در اشتباه است! و به زودی متوجه می‌شود که زندگی‌اش دچار تزلزل شده است؛ زیرا برای حفظ و نگهداری از ‌ارتباطات در زندگی هزینه لازم را بکار نگرفته و عاجزانه عمل کرده است.

اولأ  اشتباه است گمان کنیم کسب دوستی نیاز به هزینۀ زمانی، مکانی، مالی و توانی ندارد، ثانیأ اشتباه است گمان کنیم وقتی درخت دوستی ایجاد شد، خشک نمی‌شود؛ درخت دوستی با اندک بی‌توجهی ممکن است خشک شود و آسیب ببیند.

 

ضرورت ارتباط صحیح

 

گاهی این اشتباه در زندگی جوان‌های امروز دیده می‌شود که گمان می‌کنند، نیازی به ارتباط سالم و مثبت با افراد ندارند و کار در اجتماع ، درآمد مستقل، حتی عبادت، نیازشان را تأمین می‌کند. در صورتی که این نیازها لازم هست؛ ولی کافی نیست. خدای سبحان یک بخش از تأمین نیازمندی‌های انسان را در ارتباطات صحیح با مردم قرار داده است.  که برای ایجاد و حفظ این ارتباطات صحیـح باید حتی المقدور هزینه کنیم. گمان نشود وقتی انسان برای ارتباطات خویش هزینه می‌کند چیزی از دست داده است. وقتی برای ارتباطات صحیح‌ هزینه شود، انسان خود را توانمند کرده است. به فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌السلام انسان هرچقدر هزینه کند بازگردان آن در زندگی او ظهور دارد. وقتی انسان ارتباطات صحیح دارد قدرت علمی،‌ عبادی و حتی توفیق اعمال صالح او افزایش می‌یابد، زیرا مقتدر شده است. وقتی توانا شد به همۀ امور خویش بیشتر رسیدگی می‌کند.

 

سرزنش خطاکار شرمنده

 

«إِذَا قَدَرْتَ‏ عَلَى‏ عَدُوِّک‏ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیه»[9]

«هر گاه بر دشمنت قدرت یافتى، گذشت از وى را شكرانه قدرت یافتنت بر او قرار ده.»

وقتی انسان بر دشمن مسلط شد ملاحظۀ اشتباهات و یادآوری آن‌ها به دشمن اشتباه است. برای مثال گاهی اوقات، شخصی بدون عداوت قلبی در مقطعی از زمان در حق انسان بدی کرده است و اکنون شرمنده و خجالت‌زده است. اگر خداوند آن شخص را مغلوب کرد، لازم نیست خطاهای او گوشزد شود. این کار موجب نابودی و آسیب به زندگی فرد قدرتمند می‌شود. وقتی خدا به شخصی قدرت داد و او را بر فرد خطاکاری که شرمنده و خجالت‌زده است، مسلط کرد، فرد خطاکار به قدر کافی در محضر این شخص عاجز شده است و لازم نیست بیش از این بابت خطاکاری‌های گذشته سرزنش شود. اشتباه است انسان مرتب خطاهای چنین فردی را گوشزد و یادآوری کند؛ زیرا باعث از بین رفتن رابطۀ فعلی‌ آن‌ها می‌شود.

«أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسَک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک» [10]

«دشمن ترين دشمن تو، نفسى است كه ميان دو پهلويت قرار دارد.»

دشمن‌ترین دشمن انسان نفس اوست. وقتی با توفیق الهی و عنایت ربّانی انسان مسلط بر نفس اماره شد، عفو را به میدان بیاورد. عفو یعنی محو، ندیدن؛ یعنی نفس اماره را ندیده بگیرد و از همان نفس اماره بالسوء که خیلی بدی کرده است، انتقام نگیرد. به طور مثال نفس را شماتت نکند که انجام فلان معصیت باعث اذیت من شد.

به عبارت دیگر وقتی انسان در سِیر خویش پیشرفت داشت، انجام  بسیاری از امور را بر خود واجب و از انجام بعضی امور خودداری کند؛ اما برای انتقام‌گیری از نفس اماره نباشد. دو راهکار در این زمینه وجود دارد:

  1. دائم به دشمن درونی و نفس اماره بالسوء ‌بگوییم: می‌خواهم اهل کمالات باشم و تو را مغلوب خویش کنم.
  2. توجهی به نفس اماره نکنیم، و به خود گوشزد کنیم: من در سیر کمالی هستم و باید ویژگی‌های کمالی از من ظاهر باشد.

 

تمرکز نداشتن بر بدی‌های سابق

 

وقتی خدا کمال خاصی نصیب ما می‌کند، با تمرکز بر بدی‌های سابق، وصول کمالات فعلی را برخود تلخ نکنیم؛ بلکه از غلبۀ کمال خود لذت ببریم. به طور مثال اگر در دو سپاه غالب و مغلوب، سپاه غالب، سپاه مغلوب را قتل عام و تکه‌تکه‌ کند، هنر نیست؛ در حقیقت سپاه غالب فاتح و برنده شده است و نیازی به ایذاء و اذیت بیشتر نیست.

بنابراین نفس اماره را در نظر نیاورید و شاکر غلبۀ خویش باشید. بعضی از افرادی که در زندگی معنوی خود خواستار اصلاح هستند، بدی‌های قبل از یادگیری معارف الهی‌ مثل رفتار نامناسب با فرزند، همسر، اطرافیان و… را به خود متذکر می‌شوند و خود را سرزنش می‌کنند!ً در صورتی‌که بایستی وضعیت قبلی‌ را ندیده بگیرند و فیلم آن را از ضمیر ذهن پاک کنند. تکرار نمایش فیلم خطاها باعث فعال شدن دشمن می‌شود و کمالی که قرار است اکنون از انسان جلوه‌گر شود، با توجه به نمایش خطاهای قبلی، ناقص ظهور می‌کند.

 

سرزنش خود و از دست دادن انرژی

 

مثلاً انسان در دوران جوانی‌، به دلیل ناآگاهی از معارف، جاهلانه عمل کرده است؛ به همین دلیل خود را سرزنش می‌کند و ذهن‌ را درگیر ناکامی‌ها و کم‌گذاشتن‌های قبل‌ می‌سازد و انرژی را از دست می‌دهد؛ در صورتی که باید اکنون که یاد گرفته است، درست عمل کند، پُروپیمان اجرا کند و انرژی خود را صرف ظهور کمالات خویش کند. عفو یعنی صورت مسئله را محو و قسمت نامناسب فیلم را حذف کردن.

خدای سبحان در حال حاضر به انسان ظرف وجودی بزرگ، توفیقات خاص و قدرت فراوان عطا کرده است؛ پس از این موجودی به طور کامل باید استفاده کرد. میزان، حال افراد است، وقتی اکنون، انسان خیلی خوبی است، اگر با این حالت خوب از دنیا برود، همۀ بدی‌های سابق او محو می‌شود.

بسیاری از افراد این اشتباه را مرتکب می‌شوند و می‌خواهند به جای کم گذاشتن‌ها، مغلوب بودن‌ها، ضعیف بودن‌ها وجهالت‌هایی که قبلأ داشته‌اند، کارهای جبرانی را با سرزنش خویش انجام دهند؛ اما هیچ فایده‌ای ندارد.

در حقیقت انسان در هر مرحلۀ از زندگی باید شکر آن مرحله را به جا بیاورد. تمرکز بر ناشکری‌های قبلی اشتباه است. شکر هر مرحله، یعنی انسان وظایف نسبت به آن مرحله را پُروپیمان انجام دهد و با یاد ناشکری‌های قبلی شکر امور فعلی را ناقص انجام ندهد. هم‌‌اکنون در عرصۀ شکر، شاگرد اول باشد.

 

تاریخ جلسه: 1400/7/26 ـ جلسه 3

«برگرفته از بیانات استاده زهره بروجردی»  

 


[1] – نهج‌البلاغه مرحوم فیض‌الاسلام، حکمت9

[2]. غررالحکم و دررالکلم،ص415

[3]. سوره انسان آیه 8.

[4]. حکمت 12،تهج‌البلاغه مرحوم فیض.

[5]. الأمالي (للطوسی)، ج1 ، ص517.

[6]. سوره شعرا آیه 100و 101

[7]. بحار‌الانوار ج71 ص 176

[8]. حکمت 11 نهج‌البلاغه مرحوم فیض

[9]. حکمت 10 نهج‌البلاغه مرحوم فیض

[10].  بحار الأنوار، ج۷۱ ص۲۷۱

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *