اصول اخلاق اجتماعی ـ بخش اول

مقدمه

 

بحثی که مورد بررسی قرار می‌دهیم بررسی اصول اخلاق اجتماعی در نهج البلاغه است. در اخلاق اجتماعی نه تنها باید فعل کلان افراد را مشاهده کرد بلکه نسبت به جزیئات خوبی‌های آنان نیز باید جزئی نگر و ریزبین بود و آن را نادیده نگرفت.

 

قدردانی از زحمات افراد

 

نهج البلاغه، نامه 2

 

«وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُمْ»

«خدا بشما اهل كوفه از جانب خاندان پيغمبرتان پاداش دهد نيكوترین پاداشى كه به فرمانبران و سپاسگزاران نعمت و بخشش خود مى‌‏دهد كه (دستور ما را) شنيديد و (از آن) پيروى نموديد، و (براى يارى دين) دعوت شديد و پذيرفتيد (تا آنكه دشمنان خدا را شكست داده از پا در آورديم).»

این نامه بخش کوتاهی است از نامه مفصلی که امام علیه‌السلام بعد از پایان جنگ جمل و فتح بصره به مردم کوفه نوشتند. محتوای آن قدردانی از زحمات اهل کوفه بود.

اهل کوفه کسانی بودند که در رکاب حضرت قرار گرفتند و جنگیدند. حضرت به آنان نامه نوشتند و فرمودند: خدا به شما اهل کوفه پاداش دهد، بهترین پاداشی که به فرمانبران خود و سپاسگزاران نعمت‌هایش عطا می‌کند زیرا شما فرمان را شنیدید و اطاعت کردید.

گاهی تعداد زیادی از افراد کار خیری انجام می‌دهند که گمان می‌کنیم امکان قدردانی از این افراد به جهت کثرت نفراتشان نیست، کار مردم کوفه از این قبیل بود، کوفه در آن زمان بلد کبیره و شهری بسیار بزرگ بود اما با این وجود حضرت از مردم این شهر تشکر کردند.

 

  • اولین آموزش حضرت این است که هرچند کسانی که به ما خدمتی می‌رسانند بسیار زیادند و جمع بسیار وسیعی را تشکیل می‌دهند اما کثرت جمعیت نباید مانع قدردانی از آنان شود بلکه سپاسگزاری به حدی واجب است که باید از آنان قدردانی کرد.
  • دومین آموزش حضرت این است برای کسانی که خدمت‌رسانی داشته‌اند نباید تنها درخواست پاداش عادی را از خدای سبحان داشت بلکه باید درخواست بهترین و زیباترین و کامل‌ترین پاداش را داشت «أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ». لازمه این امر آن است که فعل افراد در نگاه ما مهم و کامل جلوه کند تا پاداشی کامل را برای آن درخواست کنیم نه فعلی ناقص و اندک و صرفاً به عنوان انجام وظیفه.
  • حضرت نفرمودند ما اهل بیت پیامبر هستیم و پیامبر از شما درخواست کرد به اهل بیتش خدمت کنید و شما به وظیفه‌تان عمل کردید، دیدگاه حضرت چنین نبود بلکه فرمودند شما به بهترین و کامل‌ترین شکل به وظیفه خود عمل کردید و در ادامه از خداوند برای آنان درخواست بهترین پاداش‌ها را می‌کنند. بنابراین برای عمل به وظیفه نیز باید قدردانی کرد و نه تنها از خداوند درخواست پاداش را داشت بلکه درخواست بهترین پاداش را کرد.

 

جمله «وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ..» در این نامه می تواند متضمن دو معنی انشایی و خبری باشد:

طبق معنای انشایی (دعایی) معنی جمله همان معنایی است که تاکنون بیان کردیم و جمله چنین معنی می‌شود: من (امیرالمؤمنین) از خداوند بهترین پاداش ها را برای شما درخواست می‌کنم.

♦طبق معنی خبری جمله چنین معنی می شود: عمل شما جزایی است که خداوند به شما عطا کرده است زیرا توفیق انجام وظیفه را پیدا کردید.

 

  • گرچه در صورت انجام وظیفه نباید توقع و طلبی داشت اما از طرفی دیگر نیز این امر بدان معنی نیست که قدردانی از انجام وظیفه افراد لازم نیست، زیرا قدرناشناسی نسبت به انجام وظیفه سبب می‌شود افراد به مرور نسبت به انجام وظیفه بی رغبت شوند. حضرت نه تنها از عامل به وظیفه قدردانی می کنند بلکه بهترین و زیباترین عنوان را بر فرد اطلاق می کند: عنوان شاکر « الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ»

حضرت توضیح درستکاری این افراد  را به تفصیل می‌دهند و می‌فرمایند: « فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُمْ» شما هم کلام امام‌تان را شنیدید و هم با میل و رغبت ( اطاعت تنها به معنی انجام تکلیف نیست بلکه انجام با میل و رغبت تکلیف در زبان عرب اطاعت محسوب می شود) و فوراً (باتوجه به حرف فاء)  آن را اطاعت کردید.

  • در سفره دعای ما نیز باید کسانی که عاشقانه و با میل و رغبت به دین خدمت می‌کنند قرار گیرند.

 

حضوری با نشاط در جمع

 

 نهج البلاغه، نامه 4

 

نامه ای که حضرت به بعضی از فرماندهان نوشتند

حضرت در فراز دوم به فرمانده خود دستور می دهند :

«…فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِهِ»

«پس به درستی كسي كه به كارى مائل نباشد نبودنش بهتر از بودن و نشستنش سودمندتر از برخاستن است (چون شخص بى‏‌ميل به كار كه از روى اجبار اقدام نمايد ممكن است راز خود را آشكار سازد و ديگران از او پيروى نموده از كار باز مانند). »

  • گاهی اوقات می‌خواهیم در جمع خوبان حاضر باشیم تا ما نیز از آنان شویم و به اخلاق آنان متصف گردیم، لازمه این حضور با نشاط و پرانرژی بودن است نه حضوری فیزیکی و اجباری و بی‌میل و رغبت و از سرّ تکیلف چرا که به فرموده امام خمینی در آداب الصلوۀ توفیق اجباری عمل صالح نیست.
  • در حقیقت ادب حضور در جمع این است که حضوری با وجود و انرژی داشته باشیم زیرا بی‌نشاطی فراگیر است و دیگران را نیز درگیر می‌کند.
  • حضور اجباری و از سر تکلّف در جمع مضرّ است و به فرموده امیر‌المؤمنین غیبت در جمع بسیار بهتر از چنین حضوری (حضور از سر اجبار و تکلّف) است.

 

چگونه حضور ما در جمع سالم می‌تواند عاشقانه باشد؟

 

دلیل بی میلی و بی‌رغبتی، عدم معرفت است. اگر معرفت پیدا کنیم عشق نیز به دنبال آن می‌آید، اگر قدر مجامع را بدانیم و باور کنیم حضور در جمع خوبان چه قدرتی به ما عطا می‌کند و ما را مشمول رحمت حق می‌گرداند عاشقانه در جمع سالم حضور پیدا می‌کنیم.

 

مذاکره و اتمام حجّت

 

 نهج البلاغه، نامه 12

 

«وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ»

« مبادا كينه آنان پيش از آنكه آنان را به راه هدايت فرا خوانيد، و درهاى عذر را بر آنان ببنديد شما را به جنگ وا دارد.»

حضرت نامه را به معقل بن قیس ریاحی می‌نویسند هنگامی که او را به عنوان فرمانده سپاه با سه هزار تن به سوی شام روانه می‌کنند.

نامه در ارتباط با جنگ صفین است که طرف مقابل (دشمن) همگی مسلمانانی هستند که تحت تبلیغات سوء معاویه در مقابل حضرت قرار گرفته‌اند.

حضرت به معقل بن قیاس می‌فرمایند: مبادا دشمنی تو با آنان تو را به درگیری با ایشان وادار کند قبل از اینکه حقیقت را برایشان بیان کنی و حجت را بر آنان تمام نمایی بلکه ابتدا با آنان مذاکره کن و حقیقت را برایشان تبین نما. در حقیقت حضرت به سیاست گفتمان و مذاکره توصیه می‌کنند.

مصداق این امر جایی است که به ما گفته شود فلان فرد نسبت به تو کینه دارد و تمام نیرویش را برای مقابله با تو خرج کرده است. در این حالت چند عکس‌العمل می‌توانیم داشته باشیم: یکی آنکه ما نیز با او مقابله کنیم، یکی آنکه عامل این امر را بررسی کنیم و فوراً مقابله به مثل نکنیم.

فرمایش حضرت فقط در ارتباط با جنگ صفین نیست بلکه در زندگی اجتماعی ما نیز افرادی هستند که با ما درگیرند. در مقابل این افراد نباید شتابزده اقدام و مقابله به مثل کرد بلکه باید ابتدا با آنان مذاکره کرد تا حجت بر آنان تمام شود.

 

تاریخ جلسه : 97/6/19  ـ جلسه 1

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *