اصول اخلاق اجتماعی ـ بخش ششم

تصدیق گمان نیک افراد

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در  نامه 31 نهج البلاغه می‌فرمایند:

«…وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ…»

«كسى كه به تو گمان نيك برد او را تصديق كن»

اگر کسی ظن خوب نسبت به شما داشت، نباید از جانب شما ناکام شود به عنوان مثال اگر کسی برای حل مشکل خود به شما رجوع کرد اما برای شما امکان حل کردن مشکل او نبود می توانید رایزنی کنید و از طریق فردی دیگر مشکلش را حل نماید.

معمولاً افراد به راحتی به کسی گمان خیر نمی برند و راحت کسی را به عنوان ملجأ خود انتخاب نمی‌کنند. اگر خدا برای شما اعتبار قائل شد که ملجأ شده‌اید و دیگران به شما مراجعه می‌کنند از این فرصت حسن استفاده را داشته باشید و آن را تخریب نکنید.

نگرش دیگر: در ارتباط اجتماعی اگر دیگران فکر می‌کنند فلان مسئله را به شما بگویند شما امین و رازدار هستید، به فکر آنان احترام بگذارید و اگر فکر می‌کنند که شما اهل دروغ نیستید آن را محترم بشمارید، تصور زیبایی را که دیگران از شما در ذهن‌شان ساخته‌اند، تخریب نکنید. دقت کنید که خدای ناخواسته از شما دروغ، خیانت و دزدی نبینند. وقتی آنان نسبت به شما خوش‌بین هستند اجازه بدهید خوش‌بینی‌شان ادامه پیدا کند. خوش‌بینی عنایتی بوده که خدای سبحان از شما نصیب دیگران کرده که دیدگاه آنها دیدگاه مثبتی نسبت به شما باشد.

فراز بالا را با دو دید بررسی کردیم:

  • یک نگاه اینکه ما برای افراد قابل اعتماد باشیم.
  • دیگر اینکه افراد به ما امید خاص دارند و گمان می‌کنند نیازهای آنان از طریق ما می‌تواند تأمین شود.

اگر برای خود امکان حل مشکل نبود، نباید مسامحه و اهمال کنیم، بلکه باید به کسانی مراجعه کنیم که بتوانند در حل مشکل به آنان کمک کنند. نباید مشکل را بشنویم و بی‌تفاوت از آن عبور کنیم بلکه باید پیگیری کرد تا راه حل آن را به واسطه دیگران  و به لطف حق یافت.

 

ضایع نکردن حق نزدیکان

 

حضرت در ادامه نامه می‌فرمایند:

«…وَ لَا تُضِيعَنَّ حَقَّ أَخِيكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ…»[1]

«و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستى كه با او دارى ضايع نكن، زيرا آن كس كه حقّش را ضايع مى‏‌كنى با تو برادر نخواهد بود»

ما معمولاً نزدیکان خویش را اکرام نمی‌کنیم، و کمی دورتر از نزدیکان را اکرام می‌کنیم و نزدیکان از سوی ما قربانی می‌شوند تا آنان که از ما دور ترند آسیب نبینند. به عنوان مثال دختر را به خاطر عروس و پسر را به خاطر داماد اکرام نمی‌کنیم.

حضرت می‌فرمایند حق نزدیکان خودت را به جهت اعتماد بر روابط صمیمانه‌ای که بین شما هست زائل نکن، مثلاً کسی به همسرش بگوید شما خودی هستید داماد غریبه است و باید هوای داماد را داشت، این عملکرد سبب زایل کردن رابطه قرابت است.

«وَ لَا تُضِيعَنَّ» حتماً حتماً حق نزدیکان را ضایع نکن، به مجرد این که حق نزدیکانت را ضایع کردی ارتباط میان خود و آنها را از میان برده‌ای. هرگز گمان نکنید اطرافیان شما بی‌جهت دلگیر می‌شوند، بلکه علتی در کار است و این علت ممکن است به جهت عدم توجه لازم از جانب شما باشد.

هرگز نگویید ما چندان با هم صمیمی هستیم که نیازی به تحویل گرفتن نیست. حضرت می‌فرمایند اتفاقاً اگر نزدیکان را تحویل نگیری، رشته صمیمیت و نزدیکی‌تان پاره می‌شود.

با توجه به فرمایش حضرت حتماً همه ما قدرت اکرام نزدیکان را داریم که حضرت چنین توصیه کردند و اگر ممکن نبود امیرالمؤمنین علیه‌السلام تکلیف ما لا یطاق نمی‌کردند.

یک ضرب‌المثل عربی هست که می‌گوید: «بین الاحباب تسقط الآداب» ما این را قبول نداریم، خدای سبحان یک حبیب به نام پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دارد و بیشترین ادب میان پیامبر و خداست، از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله محبوب‌تر نزد خدا نیست و بیشترین ادب را پیامبر نسبت به خدای سبحان رعایت می‌کنند.

در ابتدای این فراز نیزحضرت نون تأکید ثقیله می‌آورند (لَا تُضِيعَنَّ) که بیان دارند دقت داشته باشید نزدیکان را بسیار اکرام کنید.

  • توصیه استاد بروجردی به طلابی که صاحب اولاد می‌شوند این است که بعد از تولد فرزند نسبت به همسرتان (پدرفرزندتان) توجه کامل داشته باشید و آمدن فرزند شما را از توجه به ایشان باز ندارد، چون اگر بی‌توجهی کنید فرزندی که باید چراغ خانه‌تان باشد و شما دلگرم به حضورش باشید، باعث می‌شود صمیمیت میان شما و همسرتان از میان برود. همچنین اگر خدا به شما فرزند دوم یا سوم را عنایت کرده، بیش از آنکه توجه خود را به نوزاد معطوف کنید، به فرزندان قبلی توجه کنید که زندگی‌تان از آسیب‌های عملکرد اشتباه در امان بماند.

 

در خانواده، خشک و مقرراتی نباشید

 

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ادامه نامه 31 می‌فرمایند:

«…وَ لَا يَكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِكَ…»[2]

«و افراد خانواده‏ات بد بخت‏‌ترين مردم نسبت به تو نباشند»

بعضی‌ افراد بیرون از منزل خوش برخوردند، اما در درون خانه خشک و بیش از اندازه مقرراتی‌اند.

این فراز معلوم می‌کند که این تفکر و طرز برخورد ممکن است برای همگان اتفاق بیافتد که نزدیکان او بدبخت‌ترین‌ها و بدترین‌ها نزد او باشند و کمترین میزان لطف را به آنها داشته باشد و کمتر از دیگران به آنها رسیدگی بکند.

گروهی از افراد نمی‌توانند به مردم غریبه «نه» بگویند و همین امر سبب می‌شود تا به خانواده خویش بسیار «نه» بگویند. گاهی اوقات چندان دلمان برای غریبه‌ها می‌سوزد که وظیفه خود را نسبت به خانواده به طور کامل انجام نمی‌دهیم. به عبارتی عامیانه برای آنها کم می‌گذاریم و این عملکرد از نظر حضرت مذمت شده است.

نباید بشاشیت فرد برای بیرون از منزل خرج شود که وقتی به خانه می‌رسد، شبیه مرده متحرک باشد. گاهی اتفاق می‌افتد که دیگران به واسطه ما به خوشی فراوان دست می‌یابند و ساعات خوشی را در کنار ما می‌گذرانند، اما خانواده از این نعمت محروم‌اند و آنان زمان ناخوشی و خستگی ما را می‌بینند درحالی‌که حقیقتاً باید اولویت نزد ما خانواده و نزدیکان‌مان باشد.

در ارتباطات سالم باید سلسله مراتب رعایت شود، باید آنچه خوشی و بذل محبت و توان داریم برای اولویت‌هایمان خرج شود.

قرآن هم در توجه به افراد ابتدا ذوی القربی بعد یتامی بعد مساکین و سپس فقرا را ذکر می‌کند. اگر هر یک از ما خود را موظف بدانیم که نیاز نزدیکان خود را تأمین کنیم، و خلأهای اطرافیان را پُر کنیم آنان محتاج مشاوره نخواهند شد. گاهی ما چندان خلأ عاطفی و مالی دیگران را پر کنیم که در منزل توان پر کردن خلأ نزدیکان را نداریم درحالی‌که باید برای همه عاشقانه کار کرد و برای اهل منزل عاشقانه‌تر. البته در همین جا لازم به ذکر ضرب‌المثلی است که می‌گوید «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است»

  • خدا و پیامبر اولویت زندگی ما هستند. هرآنچه در توان داریم ابتدا باید برای اهل بیت به کار گرفته شود اما بعد از آنان اولویت ما باید اهل خانه باشند. زندگی اهل خانه هرکس باید مسکن او باشد همه در آن سکنی و آرامش بگیرند و خلاء خانواده در زندگی با آنها تامین شود.

 

به کسی که از تو اعراض کرد، اعلام اشتیاق مکن

 

«…وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِيمَنْ زَهِدَ عَنْكَ…»[3]

«و به كسى كه به تو علاقه‌‏اى ندارد دل مبند»

به کسی که نسبت به تو بی‌رغبت است اعلام اشتیاق مکن. اگر نسبت به چنین کسی بسیار اعلام محبت کنی، گمان می‌کند وظیفه تو است. اگر کسی بدون دلیل نسبت به تو سرد شد، تو نیز با او همان‌گونه رفتار کن.

البته باید گفت در ارتباطات، سیاست اولیه اظهار و بذل محبت است، اما اگر کسی به تو بی‌رغبت بود، تو بی‌رغبت برخورد کن. اگر او سردی را متوقف کرد، تو نیز چنین کن.

همچنان که گفته شد حضرت این فراز را با نون تأکید ثقیله همراه کرده‌اند تا تأکید بیشتری بر توصیه خود داشته باشند (لَا تَرْغَبَنَّ).

آنکس که از تو اعراض کرد، تو با او ارتباط صمیمی قبل را برقرار مکن، زیرا اگر ارتباط تو چون قبل ادامه یابد پیامدهای نابهنجار دارد. ابتدا اینکه تو گرفتار خوددرگیری می‌شوی، دوم اینکه در ذهن تو هزاران بار طرف مقابلت را توبیخ می‌کنی و هر دو اثر تخریب کننده‌ای برای تو دارد.

در زمانی که طرف مقابل نسبت به تو بی‌رغبت شده تو باید خود را به انجام خیر و کار درستی مشغول سازی. چندان که فرصت فکرهای بی‌ثمر را نداشته باشی.

پیش از اتمام بحث باید گفته شود که حتما لازم است هرکس رفتار و کردار و گفتار خود را کنترل کند که اگر اشتباه و یا کوتاهی او سبب بی‌رغبتی از سوی او شود آن را مرتفع نماید. در غیر این صورت با آن کس که نسبت به تو سردی پیش گرفت، تو نیز مانند خود او رفتار کن.

 

به هیچ بهانه‌ای اجازه گسست ندهیم

 

حضرت در ادامه نامه می‌فرمایند:

«…وَ لَا يَكُونَنَّ أَخُوكَ عَلَى مُقَاطَعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ…»[4]

«مبادا برادرت براى قطع پيوند دوستى، دليلى محكم‌‏تر از برقرارى پيوند با تو داشته باشد»

سیاست اولیه در ارتباط با اطرافیان باید این باشد که میان ما و آنان پیوست صورت بگیرد و باب گسست بسته شود اما اگر طرف مقابل ما به شدت قصد جدایی از ما را دارد، ما باید قوی تر از او پیوست را ایجاد کنیم یعنی با زبان عامیانه؛ باب هر بهانه‌ای را ببندیم.

به هیچ بهانه‌ای اجازه گسست ندهیم و به نحوی عمل کنیم که هرچه او نگاه کند از سوی شما لطف و کرامت ببیند. مثلاً اگر طرف مقابل توقع تکریم دارد تکریمش کنید، توقع بذل محبت دارد به او هدیه دهید، توقع تعریف دارد تعریفش کنید. ارتباطات سالم هزینه فراوان دارد.

 

جبران بدی با خوبی

 

«…وَ لَا يَكُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَانِ…»[5]

«و يا (مبادا برادرت) در بدى كردن، بهانه‌‏اى قوى‏‌تر از نيكى كردن تو بياورد»

مبادا بدی کردن طرف مقابل به تو با قوتی بیش از خوبی کردن تو به او صورت گیرد بلکه هرقدر طرف مقابل به تو بدی کند تو بیش‌تر به او خوبی کن.

مثلاً اگر در مجلسی کسی در غیاب من بد می‌گوید و من شنونده سخن او هستم، برای خودم دلایلی را ذکر کنم که هر یک از این دلایل توجیه کننده فضا باشد. مثلاً بگویم او متولد فلان ماه است و این از خصوصیات فلان ماه است یا به خود بگویم او چنین فردی نبوده، قطعاً امروز از امری ناراحت است یا شاید علت بدی کردن او احساس حقارتی است که در درون اوست یا با او شروع به سخن گفتن کنم و چند مورد از خصوصیات مثبتش را یادآور شوم. به یقین دیگر دست از بدگویی برخواهد داشت.

 

 

تاریخ جلسه: 97/8/29 ـ بخش ششم

«برگرفته از کلام استاد زهره بروجردی»

 


[1]  نهج البلاغه، نامه 31

[2]  نهج البلاغه، نامه 31

[3]  نهج البلاغه، نامه 31

[4]  نهج البلاغه، نامه 31

[5]  نهج البلاغه، نامه 31

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *