امر به معروف و نهی از منکر ـ بخش دوازدهم

امر به معروف و نهی از منکر در شمار اعظم فرائض است. علی‌رغم آنکه گمان می‌شود امکان اجرای این فریضه نیست و ممکن است گفتار در دیگران تاثر نداشته باشد اما اگر کسی در مورد خودش به این فریضه پای‌بند باشد به حول و قوه الهی تأثیرگذار خواهد بود، بدین معنا که در قلب خود معروف را مستقر کرده و آن را بشناسد و زیبایی معروف را قلباً پذیرا شود. همچنین قلباً قبح مُنکر را باور داشته و از آن دوری کند. باید دانست که در اجرای امر به معروف و نهی از منکر باید تلاش فراوان کرد تا بتوان به حول و قوه الهی به آن پای‌بند گشت.

امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ»[1]

«آن کس که زشتی‌ها را در دل و به وسیله دست و زبانش انکار نکند، مرده‌ای است میان زندگان»

در توضیح روایت می‌توان گفت: اگر کسی قُبح مُنکر را قلباً قبول نداشت و مُنکر در نظر او قابل توجیه و موجه جلوه کند و در اجرای آن ابایی نداشته باشد و نهی از منکر ننماید مانند مرده‌ای است  که در میان مردم زندگی می‌کند.

علت آنکه افراد در بسیاری از مواقع از انجام امر به معروف و نهی از منکر ابا دارند سه امر است :

  1. خود پایبند به معروف نیستند
  2. گرفتار مُنکری به غیر از مُنکری که مردم را از آن باز می‌دارند هستند
  3. نگران آنند که لذت انجام سایر مُنکرات را از دست بدهند.

حضرت در این روایت می‌فرماید: اگر کسی مُنکر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند مرده‌ای میان زندگان است و وجودش کالعدم است،  هست او مانند نیست و بودنش مانند نبودنش می‌باشد.

حضرت نفرمودند: چنین فردی وجودش معدوم است بلکه فرموده‌اند: مانند مرده است. این عبارت بدان معناست که زیر خاک بودن چنین فردی بهتر از آنست که بر روی خاک راه برود. هر چند که آن میّت تا قبل از مرگ برای اطرافیان خویش بسیار عزیز بوده اما به محض آنکه جان از بدنش می‌رود اولاً عنوان جنازه بر او بار می‌شود ثانیاً همه در فکر آن هستند که وی را دفن کنند. یعنی از روی خاک به زیر خاک منتقل کنند.

مفسرین عرفانی در این رابطه می‌گویند: آنکس که امر به معروف و نهی از منکر ندارد گویا در عالم ماده دفن شده و بویی از حقیقت را استشمام نکرده است. از مفهوم مخالف استنباط می‌شود ترک نهی از منکر فرد را در شمار مردگان جای داده و دیگران از او تنفر می‌یابند. چنین فردی مقبولیت و محبوبیت اجتماعی نداشته به عبارتی مرده‌ای است  که در میان زندگان زندگی می‌کند.

آنگاه که از زاویه دید حضرت به داستان امر به معروف و نهی از مُنکر نگاه می‌کنیم بیشتر به ضرورت آن پی می‌بریم. ‌ ابتدا باید هر یک از ما قلباً ناهی از منکر بوده و به آن ملتزم گشته و سپس با توجه به شرایط لازم نسبت به دیگران ناهی باشیم. در غیر این‌صورت منفور خواهیم بود و دیگران از ما گریز پیدا خواهند کرد.

دایره معروف و مُنکر بسیار وسیع و گسترده است بعنوان مثال معروف و منکر فرهنگی، تربیتی، اخلاقی و اعتقادی و … در حالیکه متأسفانه دیدگاه ما نسبت به معروف و منُکر تنگ‌نظرانه می‌باشد و آن را  محدود به مواردی خاص می‌کنیم.

 

مصادیق امر به معروف و نهی از مُنکر

 

مُنکر؛ عوام زدگی

 

عوام‌زدگی یکی از مُنکرات فرهنگی است، به این معنا که به جای آنکه دیدگاه علما در جامعه حاکم شود نظر عوام حاکم می‌گردد و مردم به سوی آراء اکثریت حرکت می‌کنند و توجهی ندارند که آیا انتخاب عامه انتخابی صحیح بوده یا غلط. این اتفاق در واقعه کربلا به وضوح خودنمایی می‌کند اکثریت مردم  در جبهه مخالف شریعت حقه قرار گرفتند، آنانکه در پی آراء اکثریت بودند به این گروه پیوستند و در مخالفت با حضرت قد علم کردند؛ این یک مُنکر فرهنگی است.

اگر در روزگار ما چنین انتخاب اشتباهی صورت بگیرد و از مردم سؤال شود چرا چنین انتخابی را کرده‌اید؟ خواهند گفت: این انتخاب اکثریت مردم بوده و غافل از این‌ که اگر گذشتگانشان از این عبارت استفاده می‌کرده‌اند حجت برای آنان سیره علما بوده است و اکثریت مردم سیره علما را انتخاب می‌کرده‌ و به سوی آن می‌رفته‌اند.

در روزگار ما فضای مجازی می‌تواند ابزاری در دست دشمن باشد و اکثریت مردم را به سمت مُنکری سوق دهد؛ آن زمان که دشمن اتاق فکر عامه مردم شود به یقین امر به معروف و نهی از مُنکر از مسیر الهی خود خارج گشته و ارزش‌های جامعه تغییر می‌کند. در حالیکه اگر آمر به معروف و ناهی از مُنکر مظهر اسم عزیز خدای سبحان باشد و خود را متصّف به صفات حضرت حق بداند می‌تواند هم خود ملتزم به امر به معروف و نهی از منکر باشد و هم دیگران را به آن دعوت کند.

عزیز به معنای نفوذ ناپذیر است و آن‌کس که تحت این نام خدای سبحان قرار گیرد تحت نفوذ عوام قرار نمی‌گیرد و از عوام زدگی و تأیید همگانی مردم درامان می‌ماند درحالیکه عامه مردم گرفتار عوام‌زدگی هستند که از آن به عنوان مُنکر یاد نمی‌کنند.

 

معروف؛ گفتگوی با تأمل

 

گفتگوهای با تأمل یکی از معروف‌های فرهنگی بسیار تأثیرگذار است. آنکس که  به سخن خود فکر می‌کند و با سند و مدرک حرف می‌زند به یقین سخنش تأثیرگذار خواهد بود در حالیکه عامه مردم نسبت به این معروف بی‌توجه‌اند. مخصوصاً در فضای مجازی ‌که در روزگار ما شکل گرفته بسیاری از سخنان و پیامک‌ها بدون تأمل و تفکر منتقل می‌گردند و اگر سؤال شود چرا چنین مطلبی از سوی شما منتقل شده؟ خواهند گفت: به علت زیبایی مطلب… غافل از این که نشر بعضی از مطالب در شمار مُنکرات بسیار عظیم است.

به عنوان مثال کتاب دیجیتالی ضد حجاب مدتی قبل منتشر شد. اگر کسی بدون تفکر و تأمل به کتاب پاسخ می‌داد نه تنها پاسخ او از نشر کتاب جلوگیری نکرده بلکه در نشر بی‌حجابی گامی برداشته بود. اما اگر چنین مطالبی توسط محقیقین پاسخ داده شود و بعد مطلب همراه با پاسخ ارسال گردد ثمره مثبت خود را بجا خواهد گذاشت، گروهی از محقیقن قم در رد این کتاب سه جلد جوابیه آماده کردند که مبنای آن تأمل، تفکر و تحقیق است.

هر یک از ما باید بدانیم زمانی وارد انجام عملی بشویم که نسبت به آن توانایی لازم را داشته باشیم. مثلاً معلمی که دغدغه دین داشت می‌گفت من در تربیت معلم، مدرّس بودم روزی با یکی از اهل تسنن قرار بر مناظره گذاشتیم. دیگران به من گفتند اگر شما توانایی مجاب کردن این فرد را ندارید نه تنها دراین مناظره به نشر دین کمکی نکرده‌اید بلکه در شمار مبلّغین اهل تسنن قرار می‌گیرید زیرا اگر پاسخ‌ها مبنای درست عقلی و شرعی و فکری نداشته باشد هر یک از جواب‌ها به نشر مُنکر کمک می‌کند.

یکی از اموری که جامعه باید به آن بپردازد فرهنگ‌سازی صحیح در فضای اجتماعی است فرهنگ سازی امری است که به سرعت گسترش می‌یابد حال اگر با تأمل حرف زدن و با فکر سخن گفتن را تبلیغ کنیم به سرعت گسترش پیدا می‌کند.

 

 منکر؛ فراموش کردن هویّت

 

خود فراموشی و بیگانگی از خود مُنکری است که افراد از آن غافلند به عنوان مثال در آداب و شریعت اسلام چنین است که وقتی افراد به یکدیگر می‌رسند سلام ‎کنند اما گروهی از جوان‌ها هنگامی که به یکدیگر می‌رسند بدون سلام کردن می‌پرسند: خوبی؟ چطوری؟ چنین سخن گفتنی فرهنگ بیگانه است در حالیکه جوانان آن ‌را نشانه با فرهنگی و به عبارت عامیانه کلاس خود می‌دانند.

مُنکر از خود بیگانگی گاه در پوشش و رنگ و لباس رسوخ می‌کند و گاه در رفتار و گفتار؛ بیگانگی از خویش چنانچه در جامعه‌ای ادامه یابد فرهنگ جامعه متزلزل شده و فرهنگ دیگری جایگزین می‌گردد.

اگر «امر به معروف و نهی از مُنکر» در آیات قرآن بررسی شود خواهیم دید که عموم جامعه از مُنکرات بسیاری بی‌توجه عبور می‌کنند.

 

معروف؛ توجه به پیشینه صحیح

 

«وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ»[2]

«و در راه خدا چنانكه حق جهاد (در راه) اوست جهاد كنيد اوست كه شما را (براى خود) برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم (نيز چنين بوده است) او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد»

نکته‌ای که آیه به آن اشاره دارد توجه به هویت حقیقی و افتخاراتی است که خدای سبحان از قدیم نصیب انسان کرده. البته این افتخارات نباید مایه غرور و فخر فروشی او شود.

آیه بیان می‌دارد به ملیت توحیدی خود توجه کنید و بدانید که این عناوین زیبا و امتیازاتی که حضرت حق نصیبتان کرده نصیب همگان نگشته است.

توجه به ملیت ابراهیمی هویّت فرد را بر او آشکار می‌سازد. آیه از عبارت «أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ» استفاده می‌کند تا اعلام دارد که ابراهیم از جهت اعتقادی پدر شماست.

توجه به پیشینه صحیح بر ساختار کنونی فرد بسیار تأثیرگذار است اگر سادات به اجداد نسبی خود افتخار می‌کنند به جهت آن است که پیشینه‌ای بسیار با فضیلت دارند زیرا نسل پدران آنها به پیامبر منتهی می‌شود سایر مردم نیز باید توجه کنند که آنان سیادت فرهنگی داشته به این جهت که پیشینه فکریشان به حضرت ابراهیم منتهی می‌شود. چنانچه بر صفات بارز این پیشینه‌ها تمرکز شود می‌توان بسیاری از خیرات و خوبی‌ها را بدست آورد. مثلاً صبر پیامبر چشم‌گیر است آنگاه که مردم بر سر ایشان آتش می‌ریختند نه تنها نفرین نمی‌کردند بلکه با صبر و تحمل آنها را دعا می‌‍‌کردند. در رابطه با حضرت ابراهیم نیز باید گفته شود که وی بت‌شکن و اهل مبارزه و اهل هجرت بوده و چون ما به این پیشینه‌ توجه کنیم هویت خویش را از دست رفته نخواهیم دید بلکه هویّتی بسیار زیبا و تعیین کننده در پشت ما قرار دارد که قرآن از آن با «ابِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ» یاد می‌کند از این رو گفته می‌شود:

یکی از مهمترین معروف‌ها توجه به پیشینه است و هر کس باید هزینه این پیشینه صحیح را به صورت عملی و نظری و فکری و اعتقادی پرداخت کند. مثلاً اگر فرزندی عالم زاده است باید رفتار و منش و کردار او با دیگران متفاوت باشد زیرا پدرش برای رشد و به کمال رسیدنش زحمات فراوانی کشیده است، این فرزند باید زحمات والدین را ارزنده بداند و در حفظ آن بکوشد زیرا هویت او از پشتوانه‌ای که  به لطف حق برایش فراهم گشته جدا نیست. حفظ و نگهداری این هویت به خود این فرزند بستگی دارد و یا اگر کسی حضور در فضای طلبگی را انتخاب کرده باید رفتار و گفتار و کردارش و …  شایسته این عنوان باشد و از بسیاری امور نامناسب صرف‌نظر کند و توجه به پیشینه صحیح خود داشته باشد.  چنین پیشینه‌هایی فضل خدای سبحان است که اولا باید به آن توجه داشت پس هر کس هویت خویش را به خود یادآور شود ثانیاً شاکر این نعمات باشد.

 

منکر؛ رد و قبول نا آگاهانه

 

«إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ»[3]

«او جز مردى كه بر خدا دروغ مى‏بندد نيست و ما به او اعتقاد نداريم»

قرآن در این آیه به داستان کسانی اشاره می‌کند که با پیامبر درگیر شده و به وی نسبت دروغ دادند. آنان می‌گفتند: پیامبر کسی است که ما را به حق دعوت می‌کند درحالیکه به خدا دروغ بسته است. پذیرش یا عدم پذیرشِ امری که نسبت به آن آگاهی نداریم و سخن گفتن از آن بدون علم منکری است عظیم.

منکر آن است که امری که قبول یا ردش برای فرد ثابت نشده به دیگران القا کند. آیه به همین مطلب اشاره دارد که گروهی بدون آنکه نسبت به سخن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله استقراء داشته باشند به وی تهمت دروغ زدند.

نکته کاربردی برای هر یک از ما آن است که بدون آگاهی از درست یا غلط بودن مطلبی آن را با ذائقه شخصی خویش تطبیق دهیم و چنانکه با میلمان سازگار نبود آن را رد کنیم و یا سخنی که صحیح بودن آن بر ما آشکار نشده بپذیریم و این دو نظری که پایگاه شرعی و عقلی ندارند را در میان مردم ترویج دهیم؛ این یک مُنکر است.

منکر دوم که از آیه برداشت می‌شود و بسیار گریبان‌گیر افراد است این است که امری در نگاه فرد قابل انجام نباشد یا انجام آن کار برای او به تنهایی سخت باشد در کلام بگوید این کار انجام نشدنی است.

بسیار اتفاق می‌افتد که افرادی خود را سخن‌گوی جمع می‌دانند در حالیکه جمع از تأیید یا رد آن سخن بی‌اطلاع‌اند. به عنوان مثال اگر دانش‌آموزی درس نخوانده باشد و به استاد بگوید ما فلان روز امتحان نمی‌دهیم و چون سؤال شود این (ما) چه کسانی هستند؟ به یقین خواهد گفت دوستان و نام فرد بخصوصی را بر زبان نخواهد آورد و این مُنکری بسیار جدی است که آیه از عبارت «وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ» ؛«ما به او اعتقاد نداریم» از آن یاد می‌کند. فردی که متکلم وحده بوده بدون نظرخواهی به شکل  متکلم مع الغیر سخن می‌گوید و نظر خود را بر دیگران تحمیل می‌کند.

مُنکر دیگری که از آیه برداشت می‌شود پافشاری کردن بر باطل است. مخاطبین آیه با عبارت«وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ» اعلام کردند که ما اعتقادی به پیامبر نداریم بدون آنکه نسبت به سخنان حضرت آگاهی و علمی داشته باشند و بر  این اعتقاد ناصحیح پافشاری کردند.

کاربرد این مُنکر در زندگی ما آن است که  اگر امر درست و صحیحی باشد که صحت و درستی آن بر من معلوم نشده و تاکنون قبول آن برای من امکان پذیر نبوده باشد آن را رد نکرده و نگویم من این امر را هیچگاه قبول نخواهم کرد یعنی باب خیر را بر خود نبندم بلکه فرصتی به خود دهم که اگر کسی این امر را از طریق عقل و شرع اثبات کرد آن را بپذیرم، این پذیرش بسیار معروف و پسندیده است.

پافشاری کردن بر باطل مُنکری است که راه رشد را مسدود می‌کند و ما را در شمار «وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ» قرار می‌دهد این خطر جدی است که افراد زمان ظهور را به شدت تهدید می‌کند؛ اگر گفته می‌شود زمان ظهور دین جدیدی عرضه می‌شود از آن روست که امروز افراد بدون تحقیق و استقراء آنچه را به عنوان دین عرضه می‌گردد، می‌پذیرند و همین امر سبب می‌شود که دینی که حضرت زمان ظهور از آن سخن می‌گویند دینی جدید جلوه کند، اگر در زیارت حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه خوانده می‌شود «السلام علی حق الجدید» آن است که حضرت از حقیقت دین پرده برمی‌دارد آنکس که امروز معروف حقیقی را بپذیرد و از مُنکر دوری کند در زمان ظهور نیز آنچه را ولی عصر به عنوان دین عرضه می‌کند بدون هیچ عناد و لجاجتی می‌پذیرد.

 

 

تاریخ جلسه: 98.6.20 ـ جلسه دوازدهم

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]  تهذیب الاحکام ،ج6، ص181

[2]  سوره مبارکه حج، آیه 78

[3]سوره مبارکه مومنون، آیه 38

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *