در خطبه 86 نهج البلاغه آمده است:
«وَ فَرَشْتُکُمُ اَلْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی»
«من با قول و فعل خودم معروف را بین شما گسترش دادم»
بدین معنا که هم اقوال باید بیان کننده معروف باشد و هم رفتار.
در ابتدای جلسه از امیرالمومنین علیهالسلام درخواست میکنیم شما که فرش معروف را زیر پای همه پهن کردهاید و معروف را در همه جا گسترش دادهاید دعا کنید عزاداران حسین علیهالسلام و دلداران آل الله اهل معروف شوند، و با قول و فعل معروف را در جامعه نشر دهند.
مصادیق امر به معروف و نهی از منکر
در سوره مبارکه مجادله آیه 11 آمده است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشید (و به تازهواردها جا دهید)»، وسعت بخشید، خداوند (بهشت را) برای شما وسعت میبخشد؛ و هنگامی که گفته شود: «برخیزید»، برخیزید؛ اگر چنین کنید، خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی میبخشد؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است!»
معروف؛ جذب و ارتباط صحیح با افراد
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ»
مخاطبین آیه مؤمنین هستند.
ظاهر آیه این است که همه حریص بر استماع کلام پیامبر بودند و تنگاتنگ مینشستند و اجازه نمیدادند نفر جدیدی برآنان وارد شود.
قرآن میگوید: وقتی به شما گفته میشود در مجالس به یکدیگر جا بدهید «تَفَسَّحُوا» فوراً به این امر اقدام کنید و آن را به تأخیر نیاندازید و دیگران را به جمعتان راه دهید زیرا بازگردان این امر نصیب خودتان میشود و خدا برای شما وسعت ایجاد میکند.
لازمه وسعت بخشیدن خداوند سبحان
خدای سبحان میگوید: پذیرای افراد جدید باشید و تازه واردین را خوش آمد بگویید و از ایشان استقبال کنید و با آنان برخورد مناسب داشته باشید تا خدا به رزقتان، قلبتان، وجودتان، قلوبتان، خانهتان و حتی قبرتان وسعت بخشد چنانچه شما موانع را از سر راه دیگران بردارید خدا موانع کمالی را از سر راهتان برمیدارد.
کاربرد آیه
- ای مؤمنین وقتی به شما گفته میشود قیام کنید فورا قیام نمایید چه قیام برای انجام واجبات از جمله نماز و جهاد باشد و چه برای انجام وظایفی از جمله خدمت به مولا و …باشد.
- «تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ» با دید ظاهری به معنای آن است که پذیرایی خوبی از تازه واردین داشته باشید و در دید باطنی به این معناست که ارادهها و نیات و امور درست را در خود جای دهید.
- در محافل معرفتی باید برخورد مؤمنین چندان شایسته و مناسب باشد که دیگران رغبت به حضور پیدا کنند. مفسری میگوید: «فَافْسَحُوا» فقط مربوط به فضای فیزیکی و جسمی نیست بلکه باید با رفتار و گفتار و ارتباط درست پذیرای تازه واردین باشید و راه را برای ورود آنان باز کنید تا آنان نیز بر سفره علمی که مؤمنین بر آن مینشینند، بنشینند و استفاده کنند.
- هر کس باید خود راهنمای دیگران به سوی علوم و معارف اسلامی باشد.
- نگاه شما به تازه واردین نباید نگاه اعلی به سفلی باشد به این معنا که گمان کنید هر آن کس که دیر آمده هرگز به جایگاه شما نخواهد رسید.
- مؤمنین! در ارتباط صحیح با دیگران زمان را از دست ندهید بلکه فوراً اقدام کنید تا تازه واردین در مسیر صحیح جای گیرند.
- فعل «فَافْسَحُوا» نشان میدهد پذیرش تازه واردین به جمع، کار راحتی نیست زیرا خدای سبحان برای آن پاداش عظیم قرار میدهد و خود پاداش این امر را به عهده میگیرد.
- یکی از مفسرین میگوید: از معنای مخالف آیه در میآید که هر کس بخواهد تصمیم درست یا نیّت درستی را اجرا کند توان اجرای آن را دارد منکر آن است که کسی به ذهنش برنامه بدهد و خطورات نادرست را القا کند. قرآن در این آیه میگوید: وقتی به شما گفته میشود در درون خود نیتهای درست و تصمیمهای متعالی را راه دهید بیتأخیر به این امر اقدام کنید، چون خدا حکیم است و میداند که انسان توانایی انجام آن را دارد از این رو امر میکند که القای غلط را از خود دور کنید و خوبیها را در خود بپذیرید.
- دعاها و درخواستهای عظیمی که گاه انسان در ادعیه ازخدای سبحان طلب میکند نیز از این قبیل است در حالیکه ظرف وجودی او برای چنین درخواستهای متعالی کافی نیست و از آن رو که او بنده است میداند که توانایی رسیدن به این مقامات را ندارد اما از سوی حضرت حق به او اجازه داده شده تا این خطورات ربانی و الهامات الهی را در دل خویش جای دهد و باور کند که چون این درخواستها توصیه حضرات معصومین است پس قطعاً رسیدن به آن مقامات با دعای معصوم برای او نیز ممکن است. به عنوان مثال خواندن ادعیه شب یا روز جمعه، سحرهای ماه رمضان، ایام رجب و شعبان و … نشانگر آن است که حضرات معصومین خود این ادعیه را میخواندند و به مردم توصیه میکردند.
- در اصطلاح عامیانه گفته میشود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست، بدین معنا که خدا وجود شما را منبسط کرده، پس هر گاه نیت و اراده و طلب خیر کنید خدا آن را در وجودتان مستقر میکند به همین جهت نیازی به تعلل نیست و به سرعت اقدام کنید.
- دست خدا باز است و برای او هیچ محدودیتی وجود ندارد چنانچه شما موانع را از سر راه دیگران بردارید خدا وجود خاکیتان را افلاکی میکند.
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»[1]
«و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است»
معروف؛ پذیرش پیشنهادات درست
«وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا»
وقتی به شما گفته میشود نشوز و رفعت داشته باشید فوراً این پیشنهاد درست را بپذیرید.
یکی از مفسرین میفرماید: پذیرش پیشنهادات درست برای انسانی که در دنیای مادی حبس است دشوار است. حال که قرآن به بندگان امر میکند برای دریافت معنویات در وجود خود فضایی باز کنید تا امور معنوی بر شما افزون شود و وجودتان گستردهتر گردد باید به این امر اقدام کنید و این نشان میدهد که انسان قابلیت دریافت معرفت و امور روحانی را دارد فقط کافی است از تعلقات دنیای ماده فاصله بگیرد تا گرفتار قبض آنان نشود زیرا هر امر مادی، چون تعلق به لباس و خانه و زندگی میتواند فرد را از حرکتهای کمالی باز دارد.
علت سلب توفیقات
هر یک از ما تصمیم بر انجام کارهای درست را میگیریم اما چون انجام آن کارها در نگاه ما سخت میآید از انجام آنها طفره میرویم و همین امر سبب میشود که حضرت حق توفیق آنها را از ما سلب کند، در حالیکه اگر به خود یادآور شویم بنده از آن رو که بنده است از انجام هر امری بدون اذن حق ناتوان است، حتی توانایی بستن پلک خویش را بدون اجازه خدای سبحان ندارد و هرآنچه انجام میدهد حقیقتاً با اجازه حضرت حق صورت میپذیرد پس انجام امور سخت نیز از این قانون مستثنی نبوده و کافی است باور داشته باشد خداوند توفیق انجام هر امری که خواهان آن باشد به او عطا میکند، از این رو باید پیشنهادهای صحیح را با سرعت و سهولت بپذیرد زیرا در انجام آنها بر حول و قوه الهی تکیه کرده است.
قدم اول را در پذیرش حرکتهای کمالی
شهدا کسانی هستند که به این باور دست یافتند و از خاکدان عالم طبیعت جدا شده و در عالم دیگر پر و بال زدند، آنان خود را درگیر نان و دانه این دنیا نکردند و همه فکر و ذکرشان را از عالم ماده فاصله دادند؛ به میزانی که هر کس به خود رحم کند و از افکار مادی فاصله بگیرد قدم اول را در پذیرش حرکتهای کمالی برداشته است.
در آیه 20 سوره اسراء خداوند سبحان میفرماید:
«كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ»
«هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را (در این دنیا) از عطای پروردگارت یاری دهیم»
آنکس که به امداد الهی یقین دارد و گام اول را به حول و قوه خدای سبحان برمیدارد به یقین حضرت حق او را امداد خواهد کرد.
****
در سوره مبارکه حشرآیه10 آمده است:
«وَالَّذِينَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»
«(همچنین) کسانی که بعد از آنها [= مهاجران و انصار] آمدند و میگویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!»»
معروف؛ قدرشناسی از زحمات گذشتگان
«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ»
معروفی که این قسمت از آیه از آن سخن میگوید قدرشناسی از پیشینیان است، حق آنان باید ادا شود زیرا هر یک از ما به یک تاریخ بدهکاریم، سخن از یک فرد و یک گروه نیست بلکه سخن از همه خوبانی است که روزگاری زحمت کشیدند تا دین بدست ما برسد، دعا برای پیشکسوتهای دینی از وظایف ماست البته آنان نسبت به ما هیچ مطالبهای ندارند اما ما باید خود را وامدار آنان بدانیم. تمام شهدا و تمام کسانی که برای حفظ دین تلاش کردهاند در این گروه جای میگیرند.
معروف؛ تطهیر دل از کینهها
«وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا»
یکی از معروفهای مهم آن است که در سینهها کینه باقی نماند، زیرا قلب حرم الله است، اگر گوشهای از حرم الله نجس شود باید فوراً ازاله نجاست صورت گیرد و مسجد پاک شود؛ دل در حکم مسجد است چنانچه به نجاست کینه و عداوت دیگران آلوده شود باید فوراً تطهیر گردد.
از ثمرات کینه؛ مانع حرکت کمالی
این معروف از اموری است که بسیاری از مردم میخواهند به آن پایبند باشند تا کینه هیچکس در دلشان باقی نماند زیرا باور دارند کینه دیگران در دل آنها به ضرر خود آنها بوده و مانع از حرکت کمالیشان میگردد.
مفسری میگوید: خدایا هر امری که مانع رشد و توانایی من در امر بندگی است از سر راهم بردار، کینه دیگران، حسادت و عداوت نسبت به مردم هر یک موانع رشد هستند این موانع را از میان بردار!
از ثمرات کینه؛ خود برتر بینی
انسان وقتی کینه دیگران را در دل دارد گویا در تفکر خویش به یک اعتقاد دست یافته که همه به غیر از او اشتباه میکنند، خود را مُحِق و دیگران را خطا کار میداند که ثمره چنین دیدگاهی بیماری خود برتربینی است و مؤمنین چون بر مبنای قوانین الهی خودبرتربین نیستند از خطاهای دیگران چشم میپوشند و کینه و عدواتی از آنان در دل ندارند.
از ثمرات کینه؛ زنجیری شدن
یکی از مفسرین میگوید: خدایا دل ما را با دلتنگ شدن از دیگران و کینه به دل داشتن از آنان زنجیر مکن زیرا دل زنجیری جد و جهد لازم را ندارد و توانایی اقدام لازم را برای رهایی خویش ندارد.
راه حل مقابله با کینه
اهل دل میگویند: به جای آنکه کینه دیگران را در دل بگیرید تا آسیب آن را خود متحمل شوید آنان را دعا کنید و در امور خیری که انجام میدهید آنها را شریک نمایید.
انسان هر چه از دنیا فاصله بگیرد مشکلات در نگاه او کوچکتر میشود، ظرفهای کوچک گنجایش کمی دارند از این رو آب قلیل با کمترین نجاستی نجس میشود اما آب دریا با هیچ نجاستی نجس نمیشود.
فرق عداوت با دشمنان خدا و کینه داشتن نسبت به دیگران
عداوت دشمنان خدا به معنای «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»[2] با کینه داشتن از دیگران متفاوت است زیرا عداوت با دشمنان خدا لازمه ایمان و بر پایه تولی و تبری جستن از آنان است، به همین جهت از دشمنان دین باید برائت داشت در حالیکه نسبت به مردم نباید بر خورد کینهتوزانه صورت پذیرد.
****
منکر؛ ترس از غیر خدا
در سوره مبارکه حشر آیه13 آمده است:
«لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ»
«شما قطعا در دلهاى آنان بيش از خدا مايه هراسيد چرا كه آنان مردمانىاند كه نمىفهمند»
آیه از منافقینی سخن میگوید که ترس آنان از مؤمنین بیش از خدا بود. منافقین در حقیقت نسبت به حضرت حق جاهل بودند زیرا اگر عظمت خدا را میشناختند و از مهیمن بودن او آگاه بودند و باور داشتند که خدا حاضر و ناظر بر غیب آشکاری است هرگز گرفتار چنین تفکر باطلی که ریشه در جهالت آنان دارد نمیشدند.
رضایت و عدم رضایت مردم هیچ نقشی ندارد
هر فعلی یا مورد پسند خدای سبحان است که عنوان واجب و مستحب میگیرد و یا مرضی حضرت حق نیست که حرام و مکروه است. در انجام دادن و ندادن امور، رضایت و عدم رضایت مردم هیچ نقشی ندارد.
گاه ما از ترس مردم دست به انجام اموری میزنیم که مورد رضایت خدای سبحان نیست و گاه برای خوشایند مردم از اموری دست میکشیم که وظیفه ماست.
رضایت خداوند مهم است
در شرح حال مولانا آمده است روزی شمس بر وی وارد شد و از او تقاضای شراب کرد و مولوی به درخواست شمس به محله مشروبفروشها رفت. (مولوی کسی بود که چهار هزار نفر پشت سر او به نماز می ایستادند) وقتی مردم او را در آن محله دیدند زبان به سخن و تهمت گشودند. شمس به مولوی گفت: آنان که پشت سر تو سخن میگویند همان کسانی هستند که پشت تو به نماز میایستادند اگرتو یک قدم بدون رضایت خدا برای رضایت مردم برداری همانقدر از عمر را به هدر دادهای؛ آنچه مهم است خالصانه قدم برداشتن برای خداست. البته شمس در مشروب تصرف کرد و آن را به سرکه تبدیل کرد مردم را به دیدن آن فرا خواند و گفت من قصد داشتم شاگرد خویش را امتحان کنم تا او دریابد که رضایت و عدم رضایت مردم نقشی در سرنوشت او ندارد آنچه مهم است آن است که خدا راضی باشد.
تاریخ جلسه: 98.7.21 ـ جلسه چهل و سوم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه مائده، آیه 64
[2] زیارت عاشورا