امید ـ بخش بیست و هشتم

مقدمه

 

لازمه زندگی دینی، امیدواری است. امیدواری صحیح به معنای توجه تام به خدای سبحان و قدرت لایتناهی اوست.

 

معرفت، زیربنای امید

 

در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است:

«وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ لَا تَرُدَّنِی مَعْرِفَةً مِنِّی بِرَأْفَتِكَ وَ رَحْمَتِك‏»[1]

«پروردگارا! امیدوارم به جهت شناختی که من از مهربانی و رحمت تو دارم؛ مرا بازنگردانی»

پایه و زیربنای امید، معرفت است. انسان نسبت به خداوندی امیدوار است که او را می‌شناسد و از لطف و مهربانی او آگاه است. بنابراین یکی از راه‌های تقویت امیدواری، کسب معرفت نسبت به خدای سبحان است. به میزانی که معرفت بنده به خدای سبحان افزایش یابد؛ امیدواری او تقویت می‌شود. این نوع امیدواری هرگز موجب طغیان و سرکشی بنده نخواهد شد بلکه انگیزه‌ای است برای بندگی بهتر و بیشتر و انجام وظایف در کنار رعایت آداب. با این حال، او برای کسب نتیجه مطلوب تنها به لطف و عنایت الهی امیدوار است و اندک اعتمادی بر عملکرد خویش ندارد. بدین ترتیب امیدواری بر پایه معرفت موجب می‌شود مسیر سلوک با سرعت و سهولت هر چه بیشتر طی شود زیرا بنده به این باور رسیده که هیچ قدرتی جز قدرت الهی کارساز نیست:

«لا مؤثر فی الوجود الا الله»

 

گردش روزگار، عامل امیدواری

 

در دعای عرفه آمده است:

«إِلَهِی إِنَّ اخْتِلَافَ تَدْبِیرِكَ وَ سُرْعَةَ طَوَاءِ مَقَادِیرِكَ مَنَعَا عِبَادَكَ الْعَارِفِینَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ إِلَى عَطَاءٍ وَ الْیأْسِ مِنْكَ فِی بَلَاءٍ»[2]

«پروردگارا! به راستی که آمد و شد تدبیر تو و سرعت تغییر تقدیراتت بندگان بامعرفت را از اطمینان به بخششت و ناامیدی از تو در بلا منع می‌کند»

سرعت دگرگونی روزگار و تغییر مقدرات الهی یکی از عوامل امیدواری است. کسانی که نسبت به خدای سبحان شناخت دارند در عطایای الهی متوقف نمی‌شوند و به دریافت عطایای بیشتری امید دارند. در گرفتاری و مشکلات نیز به خدای سبحان امیدوارند؛ زیرا بر این باورند که خدای سبحان بر هر امری قادر است:

«إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَی‏ءٍ قَدیر»[3]

«به راستی که خداوند بر هر امری تواناست»

انسان امیدوار همواره خود را در«عالم امر» می‌بیند؛ عالم امر عالمی است در مقابل عالم خلق که وقوع هر امری به تدریج و نیازمند گذر زمان است، در عالم امر موجودیت هر شیئی تنها موقوف بر امری از جانب خدای سبحان است:

«وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ كُنْ فَیكُون»[4]

«و هنگامى كه فرمان (وجود) چیزى را صادر كند، فقط مى‏گوید: باش! پس (فوراً) موجود مى‏شود»

 

امیدواری، عامل استجابت دعا

 

تأثیر دیگری که این دیدگاه در زندگی بنده داردآن است که او را مشتاق به دعا کردن می‌نماید زیرا امیدوار است با دعای او تقدیرات الهی به گونه دیگری رقم خورده و از مشکلات رهایی یابد.

از سوی دیگر امیدواری خود عامل استجابت دعاست:

«أعلمُ أَنْک للرّاجی بِمَوْضِعِ الْإِجَابَة»[5]

«می‌دانم تو برای امیدواران در جایگاه اجابتی»

خدای سبحان پاسخگوی بندگانی است که همواره امیدوار به استجابت دعای خویش هستند. («راجی» اسم فاعل است و دلالت بر زمان حال و آینده دارد)

 

بی‌توجهی به سخنان ناامیدکننده

 

«وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنّیِ لَأَجِدُ رِیحَ یوسُفَ  لَوْ لَا أَن تُفَنِّدُون * قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِی ضَلاَلِكَ الْقَدِیمِ * فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»[6]

«زمانی که كاروان (از مصر به سوى كنعان محل زندگى یعقوب) رهسپار شد، پدرشان گفت: «همانا من بوى یوسف را مى‏یابم، البتّه اگر مرا كم‏خرد ندانید» (به او) گفتند: «به خدا سوگند تو در گمراهى دیرین خود هستى!» پس چون (آن برادرى كه حامل پیراهن یوسف بود) مژده‏رسان آمد، پیراهن را روى صورت یعقوب انداخت. پس یعقوب بینا گشت و گفت: «آیا به شما نگفتم: همانا من از (عنایت) خداوند چیزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانید»»

 

حضرت یعقوب علیه‌السلام یکی از مصادیق امیدواران است. سال‌ها پس از گم شدن یوسف علیه‌السلام، زمانی که قافله ای که حامل پیراهن یوسف بود، به سمت کنعان راه افتاد حضرت یعقوب بوی یوسف را از راه دور استشمام کرد. زمانی که این مطلب را برای اطرافیان خویش بازگو کرد؛ اطرافیان او را سرزنش نموده و او گمراه دانستند! پس از چند روز که پیراهن یوسف به یعقوب علیهماالسلام رسید و حضرت یعقوب بینا گشت در پاسخ اطرافیان فرمود: «آیا به شما نگفتم که بویی استشمام می‌کنم؟! من از خدای خود چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید!»

 

یکی از موانع امیدواری توجه به سخنان مأیوس کننده اطرافیان است. گاه انسان ناگریز از ارتباط با آنان است لکن نباید اجازه دهد سخنان ناامیدکننده آنان در وی اثر کند.حضرت یعقوب امیدوار به بازگشت یوسف بود اما اطرافیان با گفتاری ناامیدکننده او را سرزنش می‌کردند و ایشان بی توجه به این سخنان همچنان انتظار یوسف را می کشید.

عموم افراد نگاه ظاهربین داشته و بر اسباب مادی اعتماد می‌کنند و زمانی که اسباب مادی را برای رسیدن به مطلوب خویش، مفقود ببینند ناامید می‌شوند. در مقابل گروه اندکی از افراد، بر رحمت و قدرت الهی توجه داشته و با اعتماد به او نسبت به آینده امیدوارند.

در نهایت امید یعقوب علیه‌السلام محقق گردید زیرا اجازه نداد سخن اطرافیان به روح امید او صدمه وارد کند.

 

انتظاری شیرین

 

انسان امیدوار چشم انتظار رسیدن مطلوب است:

یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور[7]

چشم انتظاری با اندوه متفاوت است. در چشم انتظاری، سازندگی و پویایی قرار دارد اما اندوه انسان را خمود و متوقف می‌کند. ریشه بسیاری از اندوه‌ها و غصه‌ها اندوه و ناامیدی است. زمانی که انسان خود را در مخمصه و گرفتاری دیده و هیچ روزنه امیدی نداشته باشد گرفتار اندوه می‌شود و گاه به اعتقادات او آسیب جدی وارد می‌شود.

 

یکی هست و نیست جز او!

 

«لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّیهِ إِلَى الْمَاء لِیبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ»[8]

«فقط خواندن او حقّ است و كسانى را كه (مشركان) جز او مى‏خوانند هیچ پاسخ‌شان نمى‏گویند، مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب گشوده تا آن را به دهانش رساند و حال آنكه نخواهد رسید و دعا و خواست كافران (از غیر خدا) جز در گمراهى (و به هدر رفتن و انحراف) نیست»

 

یکی از عوامل ناامیدی درخواست از غیر خدا و امید بستن به اغیار است؛ لذا برای امیدواری باید تنها به خدای سبحان دل بست و از او درخواست نمود.در ابتدای آیه، خدای سبحان یادآور می‌شود که بندگی و عبودیت تنها مخصوص درگاه باری تعالی است(دعوة: عبادت) معبود تنها اوست و بندگان می‌بایست درخواست‌های خود را نزد او عنوان کنند. کسانی که غیر او را عبادت کرده و بدان امید بسته و نیازشان را به غیر خداوند اظهار می‌نمایند مانند کسی هستند که دو دست خود را به سوی آب دراز کرده تا رفع تشنگی کند اما ذره‌ای آب به دهانش نمی‌رسد!

 

امید حقیقی زمانی حاصل می‌شود که بنده تنها بندگی خدا را کرده و نیازهای خود را نزد او مطرح نماید. درخواست از غیرخدا، امید واهی را در دل پرورانده و انسان را به یأس و ناکامی می‌کشاند.

بر این اساس بنده از خدای خویش درخواست می‌کند:

«إِلَهِی هَبْ لِی كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیك‏»[9]

«پروردگارا! انقطاع از دیگران و پیوست به خودت را نصیب من فرما»

آن گاه که بنده امید و اعتماد خود را از دیگران قطع کرده و رو به خدا نماید؛ کامروا خواهد شد.

بسیاری از بزرگان و اولیاءالهی، -آنان که از نیت و باطن افراد آگاهی داشتند- در برابر مراجعینی که به امید عطا و عنایت آنان اظهار نیاز می‌کردند؛ پاسخگو نبودند تا به آنان یادآور شوند امید و اعتماد باید تنها به سوی خداوند باشد و بر صفحه دل خویش حک کند:

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[10]

«او اول و آخر و ظاهر و باطن است»

لذا شایسته است انسان هر روز در تعقیبات نماز به خود یادآور شود و بگوید:

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِی الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِكَ الْخَیرُ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَی‏ءٍ قَدیر»[11]

«بگو: پروردگارا! ای صاحب فرمانروایی! تو به هر کس بخواهی سلطنت می‌دهی و از هر که بخواهی آن را می‌گیری. به هر که بخواهی عزت می‌دهی و هر که را بخواهی به خواری می‌کشانی! خیر تنها به دست توست. به راستی که تو بر هر امری توانایی!»

 

نورِ امید

 

«كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»[12]

«این کتابی است که بر تو فرود آوردیم تا به اذن خداوند، مردم را از تاریکی‌ها به سوی نور خارج کنی، به سوی راه عزیز ستوده!»

این آیه خطاب به نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است و در آن هدف از نزول قرآن به صراحت بیان شده: خارج کردن مردم از تاریکی‌ها!

یکی از تاریکی‌ها ناامیدی و یکی از انوار درخشان، نور امید است. قرآن نازل شده تا مردم به واسطه پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از نا امیدی رها شوند و روح امید در دل افراد زنده گردد .

نقش ولایت

«صراط العزیز الحمید» در احادیث تعبیر به ولایت شده است[13]. بر این اساس امیدواری موجب پایبندی هر چه بیشتر به ولایت و تقویت محبت به حضرات معصومین می‌شود.

ارتباط با قرآن کریم و توسل به محضر نورانی پیامبراکرم صلی الله و حضرات معصومین علیهم السلام، انسان را از ظلمات ناامیدی خلاص کرده و به نور امید می‌رساند.

تاریکی دیگر، منیت است اینکه انسان صرفا به خویش توجه داشته و شاهد فاعلیت خویش باشد. منیت نیز منجر به ناکامی و ناامیدی می‌شود زیرا اگر نگاه انسان صرفا بر ظرفیت و توانایی خویش باشد آن را محدود و اندک دیده و خود را شایسته انجام بسیاری از امور و دریافت کمالات نمی‌داند و در نهایت مأیوس و سرشکسته خواهد شد. در حالی که اگر بنده از منیت رها شده و شاهد فاعلیت خدای سبحان باشد به این باور می‌رسد که او با قدرت لایتناهی خویش بر هر امری قادر است.

با این دیدگاه، بنده ، بسیار باید به خداوند امیدوار باشد. در غیر این صورت به خویش ظلم کرده و خودرا از بسیاری از کمالات و فضائل محروم نموده:

«ربّ إنّی ظلمتُ نفسی…»[14]

«پروردگارا من به خویش ظلم نموده‌ام»

بسیاری از درخواست‌هایی که در ادعیه مطرح می‌شود بر اساس امیدواریِ بسیار بنده به خداوند است:

«أَنْ یجْعَلَنِی مَعَكُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»[15]

«از خدای سبحان می‌خواهم مرا در دنیا و آخرت در معیت شما اهل‌بیت قرار دهد»

اگر بنده جایگاه خود را باور کند هرگز خود را لایق بیان چنین درخواستی نمی‌داند؛ بنابراین تنها با امید به لطف و عنایت خداوند این درخواست را عنوان می کند.

 

تاریخ جلسه: 99/6/27 ـ جلسه 28

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی

[2] مفاتیح الجنان، دعای روز عرفه

[3] سوره مبارکه بقره، آیه20

[4] سوره بقره، آیه117

[5] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی

[6] سوره مبارکه یوسف، آیه95 و 96

[7] جناب حافظ

[8] سوره مبارکه رعد، آیه14

[9] مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه

[10] سوره مبارکه حدید، آیه3

[11] سوره مبارکه آل‌عمران، آیه26

[12] سوره مبارکه ابراهیم، آیه1

[13] تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، تفسیر نور ثقلین و…

[14] سوره مبارکه قصص، آیه14

[15] مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *