امید ـ بخش سی‌ام

مقدمه

 

ملازمه میان امید با توحید و معرفت

 

پایه و زیربنای امید، معرفت است. انسان نسبت به خدایی امیدوار است که او را می‌شناسد و از لطف و قدرت او آگاه است. خداوندی که ملک و ملکوتش بی نهایت است و محدودیتی در عطا ندارد. ناامیدی عذابی است که به سبب جهالت و عدم شناخت خدای سبحان گریبان‌گیر بنده می‌شود. بنابراین

  • به میزانی که معرفت بنده به خدای سبحان افزایش یابد؛ امیدش تقویت می‌شود.

بر این اساس، کوتاهی در کسب معارف الهی، ظلم بزرگی است که انسان به خود کرده و خویش را از توفیق امیدواری محروم می‌دارد.

امیدواری صحیح، امید داشتن به یک قدرت و یک وجود است و بر این اساس امیدواری با توحید ملازمه دارد. امیدواری، صرفا یک امتیاز عادی نیست بلکه یکی از ثمرات توحید و معرفت است.

 

تلازم امیدواری و دعا

 

امیدواری، زمینه‌ساز بسیاری از درخواست‌های متعالی بنده است. درخواست‌‌هایی که در قالب ادعیه به محضر خدای سبحان عرضه می‌شود حکایت از جریان امید در بنده دارد. برای مثال در زیارت عاشورا آمده است:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی مَقَامِی هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَة»[1]

«پروردگارا مرا در زمره کسانی قرار ده که از جانب تو به آن‌ها درود و مغفرت و رحمت می‌رسد»

چگونه ممکن است کسی ناامید از خدای سبحان باشد و چنین درخواستی داشته باشد؟!

دعا کردن و امیدواری با یکدیگر ملازم‌اند انسان امیدوار دست به دعا در محضر حق بر می دارد و انکس که امید به اجابت درخواست خود ندارد آن را مطرح نمی‌کند. یکی از مخرب‌ترین اثرات ناامیدی، محرومیت از دعا و قطع ارتباط با عالم ملکوت است.

 

مهمانی روزانه

 

هریک از ایام هفته میهمان یکی از حضرات معصومین علیهم السلام هستیم و برای هر روز زیارتی جداگانه وارد است میزبانانی که گرامی‌ترین و کریم‌ترین میزبانان عالم هستند و به شایستگی مهمان خویش را اکرام می‌کنند. لذا هر روز به دریافت عطایای تازه‌ و ویژه‌ای از ناحیه معصومین امیدوار هستیم و امید داریم که با عنایت ایشان، نواقص و عیوب‌مان مرتفع گردد.

 

اثرات امیدواری

 

انسان امیدوار، در بحبوحه مشکلات صبور و آرام است؛ زیرا او صفات خدای سبحان را تغییر ناپذیر و ثابت می‌داند و یقین دارد تغییر شرایط بر ربوبیت و قدرت خداوند تأثیرگذار نخواهد بود به عنوان مثال هنگامی گرفتار مضیقه مالی می شود می داند خداوند همانطور که قبلا رزاق بود و رزق او را تامین می کرد اکنون نیز رازق است و روزی رسان.

در امیدواری صحیح، انسان برای رسیدن به مطلوب خود، تنها بر فضل و کرم خدای سبحان اعتماد می‌کند نه بر قابلیت و استعدادهای خویش! او معتقد است قابلیت‌ها و استعدادها از ناحیه خداوند می‌باشد لذا امیدوار است اگر تاکنون قابلیت یا استعدادی ندارد؛ به فضل الهی به او عطا شود.

اعتماد بر فضل و کرامت الهی، انسان را به آینده امیدوار می کند و او در گذر زمان، بیش از پیش حاکمیت و جلوه‌گری خدای سبحان را ادراک می‌نماید. در مقابل، ناامیدی مرگ تدریجی است؛ زیرا انسان انگیزه‌ای برای ادامه حیات ندارد!

 

ابلیسِ ناامید!

 

در آیات 31 تا 42 سوره مبارکه حجر، داستان سجده نکردن ابلیس به حضرت آدم علیه‌السلام بیان شده است. ابلیس، مصداق اکمل و اتم ناامیدی است؛ او هم خود ناامید است و هم به سایر مخلوقات ناامیدی را القا می‌کند. (به عقیده برخی از بزرگان، واژه «ابلیس» از ریشه «ابلاس» به معنای ناامیدی می‌باشد)

ابلیس به چند دلیل، از سجده کردن بر آدم امتناع ورزید و از فرمان الهی سرپیچی نمود. مطابق این آیات ابلیس، خود علت سجده نکردنش را اینگونه بیان می‌کند:

« قَالَ لَمْ أَكُن لأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُون»[2]

«(ابلیس) گفت: من اینگونه نیستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سیاه و بدبو آفریده‌‏اى، سجده كنم»

ابلیس نگاه ناامیدانه‌ای به انسان داشت. او ناامید از رشد بشر و شایستگی او برای خلیفةاللهی بود و گمان نمی‌کرد مخلوقی از گل خشک و بدبو بتواند حامل کمالات و فضائل شود.

این نوع تفکر، مختص ابلیس نیست و متأسفانه برخی از آدمیان نیز گرفتار آن هستند. اگر انسان از رشد و کمال خویش ناامید شود یا نسبت به اطرافیان خود چنین احساسی داشته باشد؛ در این زمینه با ابلیس هم‌سو گشته است!

حال آنکه انسان در هیچ شرایطی نباید از تغییر و رشد خود ناامید شود و برای مثال نباید گمان کند اگر تاکنون بیش از حد اشتغال به عالم ماده داشت، برای همیشه از رسیدن به مراتب عالی محروم است؛ بلکه ضمن تلاش و مراقبه، یقین کند اگر عنایتی از جانب خدای سبحان نصیب وی شود؛ ره صد ساله را یک شبه طی خواهد کرد.

ابلیس، با وجود آن که شش هزار سال خداوند را عبادت کرده بود اما به علت نگاه ناامیدانه به انسان، از فضای قرب الهی و جمع خوبان اخراج شد:

«قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَا فَإِنَّكَ رَجِیم»[3]

«خداوند (خطاب به ابلیس) فرمود: «(از بهشت) خارج شو! به راستی که تو رانده شده هستی»

هم‌چنین برای همیشه، خود را از رحمت خدای سبحان محروم ساخت(لعن، به معنای دوری از رحمت خداوند است):

«وَ إِنَّ عَلَیكَ اللَّعْنَةَ إِلىَ‏ یوْمِ الدِّین»[4]

«و تا قیامت لعنت بر تو!»

ابلیس از اینکه انسان خاکی، افلاکی شود یا توانایی بندگی خدای سبحان را داشته باشد نا امید بود؛ به همین دلیل با غضب و نفرین الهی مواجه شده و از جایگاه خویش اخراج شد.

گویا این خطاب خدای سبحان به هر نا امیدی است: «از فضای رحمت و قرب الهی خارج شو!» محرومیت و ملعونیتی که خواست خدای سبحان نبوده بلکه بنده با ناامیدی خویش، آن را کسب کرده است.

همانطور که پیش از این بیان شد عامل امیدواری معرفت است و کمبود معرفت زمینه‌ساز ناامیدی است. معرفت امری اکتسابی است و انسان با قدم اختیار انرا بر می گزیند؛ لذا عدم کسب معرفت و به دنبال آن، ناامیدی امری اختیاری است.

ناامیدی، مانند بیماری واگیرداری به سایر افراد سرایت می‌کند به همین دلیل حضور یک فرد ناامید می‌تواند برای سایرین نیز خطرساز باشد.

 

یک پیام مهم!

 

«نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[5]

«(ای پیامبر) به بندگانم خبر بده: «به راستی من بخشنده و مهربان هستم!»»

خدای سبحان در این آیه پیامبر خویش را مأمور رساندن پیامی الهی می‌نماید پیامی که مخاطب آن، همه افراد نیستند بلکه تنها کسانی شایستگی دریافت انرا دارند که طوق بندگی را بر گردن انداخته، از نافرمانی و جسارت دوری نمایند و تسلیم خدای سبحان باشندو همواره در فضا قرب حضور داشته و از پیوست با خداوند دور نگردند(عبارت «عبادی: بندگان من» که خداوند بندگی را به خود نسبت داده نشان‌دهنده شدت قرب است).

اما آن پیام چیست؟ خداوند، به واسطه نبی‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به بندگان خویش خبر می‌دهد: «به راستی من غفور و رحیم هستم!» دریافت این پیام، نور امیدواری را در دل زنده نگه می‌دارد.

 

غفور

 

غفر به معنای ستر و پوشش و غفور به معنای بسیار پوشاننده است. خدای سبحان لباسی از صفات جلالی و جمالی خویش به بنده عطا می‌کند که مایه عزت و اعتبارش گشته و کمالاتش را جلوه گر کند. با این پوشش بنده از همه اوصاف پسندیده بهره‌مند می شود و همان‌گونه که در عالم ماده هر موقعیتی، پوشش خاص خود را می‌طلبد؛ در عالم معنانیز هر لحظه و موقعیتی،نیازمند صفتی متناسب ان زمان است که از بنده جلوه‌‌گر گردد ، در جایگاهی از او صفت حلم دیده شود و در موقعیت دیگر، صفت سخاوت.

 

رحیم

 

رحیم، علاوه بر معنای مهربان، به معنای پرورش دهنده و به کمال رساننده نیز می‌باشد. خدای سبحان به بندگان خویش کمالاتی را افاضه می‌فرماید که قابل تصور نیست. بنابراین بنده در هر لحظه امیدوار به دریافت کمالات جدیدی از سوی پروردگار خویش است و ناامیدی لحظه‌ای بر وی عارض نخواهد شد.

توجه به این معنا در امیدواری تأثیر بسزایی دارد. بنده، امیدوار است با عبودیت حق، کمالات و فضائل را از خدای سبحان دریافت نماید و نظاره‌گر غفاریت خدای سبحان است. بندگی همراه با رعایت آداب، انسان را به مقامی می‌رساند که در مخیله وی نمی‌گنجد از همین رو بنده همواره امیدوار به آینده ای بهتر است.

 

ناامیدی، نشانه انحراف اعتقادی

 

« قَالَ وَمَن یقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ»[6]

«(ابراهیم) گفت: «جز گمراهان، چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟»»

از آیه 51 سوره حجر داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام و ورود ملائکه به خانه ایشان به عنوان مهمان بیان می‌شود. فرشتگان برای حضرت بشارت تولد پسری را آورده بودند و ایشان را از نا امیدی نهی کردند. حضرت ابراهیم در پاسخ آنان فرمود: «تنها گمراهان از رحمت الهی ناامید می‌شوند».

هر مسلمانی در شبانه روز حداقل 10 مرتبه در نمازهای یومیه از خدای سبحان درخواست می‌کند تا در زمره گمراهان نباشد:

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم * صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین»[7]

«خدایا ما را به راه مستقیم هدایت فرما، راه کسانی که به ایشان نعمت دادی نه راه آنان که مورد غضب واقع شدند و نه راه گمراهان!»

یکی از ویژگی‌های گمراهان، ناامیدی و یأس می‌باشد. در حقیقت این افراد به دلیل بی‌راهه رفتن و سرگشتگی ناامید شده‌اند.

در آیه‌ای دیگر، ناامیدی از خصوصیت کفار بیان شده است:

«إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون‏»[8]

«به راستی که تنها کافران از رحمت الهی ناامید می‌شوند»

برخی از مفسرین، از این آیه حرمت ناامیدی را استنباط نموده‌اند.

بر اساس دو آیه مذکور، ناامیدی صرفا یک بیماری اخلاقی نیست؛ بلکه حکایت از انحراف و فساد عقیدتی دارد. لذا ناامیدی با توحید ناسازگار است.

حرکت در صراط مستقیم چشم بنده را بر الطاف و رحمات الهی گشوده و روح امید را در وی زنده نگه می‌دارد.

 

تاریخ جلسه: 99/6/30 ـ جلسه 30

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا

[2] سوره مبارکه حجر، آیه33

[3] سوره مبارکه حجر، آیه34

[4] سوره مبارکه حجر، آیه35

[5] سوره مبارکه حجر، آیه49

[6] سوره مبارکه حجر، آیه56

[7] سوره مبارکه حمد، آیه 6و 7

[8] سوره مبارکه یوسف، آیه87

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *