امید ـ بخش پانزدهم

مثالی از امید و نا‌امید

 

«أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»[1]

          «آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می‌دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.»

 

در این آیه قرآن کریم برای دو گروه امیدوار و ناامید مثالی زده و از حقیقت این دو پرده‌برداری کرده است: انسان امیدوار همانند کسی است که مرده بود و اگر بر حول و قوه و نیت و فکر و عمل خود اعتماد می کرد امکان حیات مجدد نداشت اما خداوند می فرماید ما با تمام قدرت‌مان در او دمیدیم و او را زنده کردیم و به او روح زندگی دمیدیم.

 

روح امید نفخه صوری است که زنده می‌کند

 

یکی از مصادیق زنده شدن، جریان روح امید در زندگی است، در این هنگام بنده، امیدوار به رحمت حق می‌شود و بی‌آنکه هیچ اعتمادی بر حول و قوه خود کند بر خداوند تکیه می‌کند، نتیجه این امید نوری است که در زندگی نمایان می‌گردد «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا» و حرکتی است که در پی نور در بنده ایجاد می‌شود«يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»، نوری از توفیق هدایت رحمت عنایت و… که بنده را نه تنها به زندگی فردی که به زندگی اجتماعی نیز باز می‌گرداند و او را از هرگونه انزوایی خارج می‌کند و حرکتی مادی و معنوی در او ایجاد می‌کند که نه تنها او را در اجتماع فعال می‌کند که در وجود خودش نیز حرکتی ایجاد می‌کند؛ حرکتی از جهل به علم، از سیئات به حسنات، از بخل به جود و … .

 

ظلمتی از ناامید

 

قرآن کریم در ادامه مثلی برای ناامیدی بیان می‌کند و می‌فرماید چنین فردی مانند کسی است که در ظلمات قرار دارد و از آن خارج نمی‌شود «كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا». انسان ناامید گرفتار ظلمت نفس است؛ زیرا علی‌الدوام بر حول و قوه خود نظر می‌کند و این امر ثمره‌ای غیر از ناامیدی برای او به ارمغان نمی‌آورد از همین رو امیدی برای حرکت مشاهده نمی‌کند و در نقایص و ناتوانی‌های خود توقف می کند.

اثر دیگر قرار گرفتن در تاریکی این است که فرد قادر نیست لطف و رحمت حق را مشاهده کند.

 

ناامیدی زنده به گور کردن خود است

 

ناامید از نگاه بنده خود را زنده به گور کرده است و با مشاهده نکردن نعمات الهی نابودی خود را رقم زده، اگر قرآن کریم از قیامت سخن می‌گوید و می‌فرماید:«وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَت‏*بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَت‏»[2] روزی که از دختران زنده به گور شده سوال می‌شود به کدامین گناه کشته شدند؟!، عامل کشتن آنان نا‌امیدی پدرانی است که موجب زنده به گور کردن فرزندانشان شد. تفاسیر عرفانی دختر را نفس انسان تفسیر کرده‌اند که اگر نفس شاهد الطاف و رحمات الهی نباشد و ناامید از درگاه حق گردد خود را کشته است.

 

چه کسی ولایت بنده را بر عهده می گیرد؟

 

توصیه به قرائت آیۀ‌الکرسی در تعقیبات نمازهای یومیه به این جهت است که بنده خداوندی را که مؤمنین را از ظلمات به سوی نور هدایت می‌کند به یاد آورد و روز به روز بیشتر ولایت او را بپذیرد «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» ولایت خداوند اقتضا می‌کند بنده از ظلمات نفس خارج شود و هیچ اعتمادی بر موجودی خود نکند و تنها اعتمادش بر ولایت حق باشد.

 

ولایت معصومین

 

نه تنها ولایت خداوند اقتضای خروج از ظلمت به نور را می کند که ولایت حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز چنین است. همانطور که والدین و فرزند اگر رابطه تنگاتنگی با یکدیگر داشته باشند(نه رابطه ای از سر عادت)، والدین بی‌دریغ و با تمام وجود همه وسع خود را برای فرزندان بکار می‌گیرند، اگر کسی ولایت پیامبر امیرالمؤمنین و حضرات معصومین را نیز بر عهده گیرد نقش پدری آنان را در زندگی ملاحظه می‌کند (همچنانکه پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند:

«أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»[3]

و اموراتش با وساطت این بزرگوارن به بهترین شکل انجام می شود و هرگز نگرانی به دل راه نمی دهد چنین فردی امیدوار به دیگران نیست بلکه تنها امیدش به خداوند و اولیاء اوست.

 

تعامل با دیگران

 

یکی از خصایص انسان امیدوار تعامل خوب او با دیگران است «يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»، او در عین اینکه ارتباط و تعامل صحیحی با دیگران دارد توقعی از آنان ندارد، بلکه تنها به دنبال لطف و رحمت حق است و چشم امید به خالق دارد و می‌داند خداوند بی‌حساب به او می‌بخشد همچنان‌که می‌فرماید:«وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب‏»[4] .

 

ناامیدی کفر است

 

در انتهای آیه خدای سبحان صراحتاً ناامیدی را کفر معرفی می‌کند و می‌فرماید:«زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» همچنانکه در فرقه‌هایی مانند شیطان پرستان، ستاره پرستان و … که خداوند را انکار می‌کنند و کافرند موجی از ناامیدی به چشم می‌خورد، مؤمنین نیز هر زمان رحمت حق را انکار کنند و امید به حق نداشته باشند گرفتار ناامیدی می‌شوند.

 

امیدواران هدایت شدگانند

 

«فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ»[5]

«آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آنچنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی‌آورند قرار می‌دهد!»

 

آیه از هدایت بندگان سخن می‌گوید. هدایت بر دو نوع هدایت عامه و هدایت خاصه است. هدایت عامه الهی مشمول تمام مخلوقات است و همگان را در بر می‌گیرد هدایتی که مطابق فطرت بشر است‌، در مقابل هدایت خاصه وجود دارد که مبعوث شدن صد وبیست و چهار هزار پیامبر به رسالت دلیلی بر این نوع هدایت است اما در این میان برخی افراد هدایت خاصه را نمی‌پذیرند و از قبول آن سر باز می‌زنند و برخی دیگر پذیرای آن هستند. آیه نیز به این تفاوت اشاره می‌کند.

 

شرح صدر مقدمه‌ای برای پذیرش کمالات

 

هر کس گمراهی را برای خود برگزیده سینه‌اش آشفته و مضطرب است و در وضع ناگواری که قرار دارد متوقف است و به تبع امیدوار به آینده نخواهد بود.

خداوند به مؤمن شرح صدر داده و سینه او را پذیرای تمام مقامات و کمالات کرده است، به همین جهت بالاترین درخواست‌ها را از خداوند می‌کنند و هرگز خود را ناتوان از درک کمالات نمی‌دانند و قابلیت اتصاف به همه کمالات را در خود مشاهده می‌کنند همچنانکه در زیارت امین الله هرکس برای خود دعا می کند:

«اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ- رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلَائِكَ شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ ذَاكِرَةً لِسَوَابِغِ آلَائِكَ مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِيَوْمِ جَزَائِكَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ [أَنْبِيَائِكَ‏] مُفَارِقَةً لِأَخْلَاقِ أَعْدَائِكَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِك‏»

 

اتصاف به یک کمال کافی است

 

کافی است انسان متصف به یک صفت حسنه شود تا به بقیه صفات مشابه نیز دست یابد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ فَانْتَظِرُوا [منْهُ ] أَخَوَاتِهَا»

« هر گاه در كسى صفت و خوى شگفت آورنده اى باشد (خواه نيك و خواه زشت) همانندهاى آنرا منتظر باشید»

 

ارتباط با قرآن کریم و بهره‌مندی از رحمت حق

 

«وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[6]

«و این کتابی است پر برکت، که ما (بر تو) نازل کردیم؛ از آن پیروی کنید، و پرهیزگاری پیشه نمائید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید!»

 

آیه علاوه بر آنکه صراحت در امید دارد قانون امیدواری را بیان می‌کند و مسیر صحیح آن را نیز عنوان می‌کند.

  • کلمه«لعل» از لحاظ نحوی افاده امید می‌کند و برای ترجّی وضع شده است.
  • در آیه به قرآن کریم با حرف اشاره نزدیک «هذا» اشاره شده و در ادامه رحمت حق همراه با کلمه ترجی بیان شده، بنابراین می‌توان گفت به میزانی که افراد رابطه نزدیکی با کلام حق برقرار کنند از رحمت حق بهره بیشتری می برند.

قرآن کریم نازل شده تا بندگان نه تنها هدایت شوند که روز به روز از هدایت بیشتری بهره‌مند گردند و امیدوار به رشد و کمال باشند.

آیه برای امید به دریافت رحمت حق امر به تقوا کرده است؛ بنابراین مؤمن باید از اعتماد بر حول و قوه خود پرهیز کند و حول و قوه حق را ببند.

 

تاریخ جلسه: 99/6/13 ـ جلسه 15

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه انعام، آیه 122

[2] سوره مبارکه تکویر، آیات 9 ـ 8

[3] علل الشرایع، ج،1ص127

[4] سوره مبارکه طلاق، آیه 3

[5] سوره مبارکه انعام، آیه 125

[6] سوره مبارکه انعام، آیه 155

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *