امید ـ بخش چهل و ششم

مقدمه

 

یکی از عناصر مهم زندگی مؤمن میان بُرترین راه در عرصه قرب امید است. هنگامی که انسان امیدوار به رحمت حق است، در عین این که نهایت تلاش را در عرصه بندگی انجام می‌دهد. مراقبه‌های لازم را هم به عمل می‌آورد اما روی تلاش و توفیقات خود حساب باز نمی‌کند. تنها و تنها توجه او به رحمت بی‌کران حق است به همین جهت فرد امیدوار یکه شناس است. نه خود را می‌شناسد نه دیگران را.

به صورت کامل انقطاع از خلق دارد، و پس از این انقطاع، اعتماد کامل بر خالق دارد. نه توجهی به دریافت‌های خود و نه توجهی به الطاف دیگران دارد و همه را از یک مصدر می‌بیند که بر او وارد می‌شود.

لازمه‌ی امید حرکتی بسیار جدی و تلاشی مداوم همراه با اخلاصی کامل (خود را ندیدن و تنها عنایات حق را دیدن) است.

در تعقیبات نماز می‌خوانیم اگر کسی متقی شود، رزقی ما فوق تصور دریافت می‌کند. یکی از مهمترین پرهیزها پرهیز از ناامیدی است. امید زیرمجموعه عقل و ناامیدی زیر مجموعه جهل است.

به جهت امیدواری است که روح دعا در بنده تقویت می‌شود و درخواست‌هایی می‌کند که علی‌الظاهر این درخواست‌ها با ظرف او و وسعت وجودی او سازگار نیست، اما امید ظرف وجودی را هم گسترده می کند.

اگر هر روز در زیارت عاشورا درخواست می‌کنیم «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» امیدواریم قابلیت معیت با معصومین علیهم السلام را در دنیا و آخرت با وساطت این بزرگواران را دریافت کنیم.

به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه کشش

گر نبود از آن سو، چه سود کوشیدن

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را

که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی گیرد

 

بلقیس نماد عاقبت به خیری و امیدواری است

 

«…. قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین»[1]

«… (ملكه‌ى سبا)گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم كردم و (اكنون) همراه سليمان، در برابر پروردگار جهانيان سر تسليم فرود آورده‌ام

 

بلقیس نماد عاقبت به خیری و امیدواری است. با وجود قدرتی که داشت در مقابل حق بسیار متواضع بود و خود را تسلیم حق نمود و عاقبت بخیر شد.

روح امید در او جریان دارد و تردید ندارد که با وجود دیر آمدن و ظلم به خود، مورد پذیرش قرار می‌گیرد. قبل از آنکه خدا را بشناسد، رأی و نظر دیگران را می‌پرسید اما به مجرد شناخت حق چنان معرفت نصیبش شد و امیدوار به قبول بود که در همان گام اول با قاطعیت تسلیم خود به سلیمان را اعلام  نمود.

نماد امیدواری آن است که فرد، ابداً تردید ندارد. و با وجود سابقه ی طولانی خورشید پرستی امید به پذیرفته شدن از جانب خدای سبحان را دارد.

بلقیس نماد عقل است.

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ لُبّاً رَاجِحا»[2]

«خدایا عقلی کامل و مغزی ممتاز نصیبم کن»

 

مضطرّ امیدوار است

 

« أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ»[3]

«كيست كه هرگاه درمانده‌اى او را بخواند، اجابت نمايد و بدى و ناخوشى را برطرف كند، و شما را جانشينان (خود در) زمين قرار دهد؟ آيا با خداوند معبودى است؟ چه كم پند مى‌پذيريد

مشکل این است که انسان‌ها وقتی مضطر می‌شوند امیدوار می‌شوند. اما باید بدانیم در شرایط عادی که همه‌ی اسباب فراهم است هم خود را مضطر ببینیم. و بدانیم در هیچ شرایطی از هیچ‌کس و هیچ چیز کاری بر نمی‌آید، و تنها به او امیدوار باشیم. در همه‌ی شرایط همانند مضطری که  از غیر خدا انقطاع حاصل کرده و تنها او را می‌خواند، باشیم.

امید با شرک قابل جمع نیست، یا امیدواریم  و تنها او را “مجیب” و “کاشف السوء” می‌دانیم، یا مشرک هستیم و روی دیگران حساب باز می‌کنیم. اگر روی دیگران حساب باز کنیم خدای سبحان ما را به همان ها وا می‌گذارد.

ظاهر آیه نشان می‌دهد اگر کسی مضطر شد اجابت قطعی و حتمی است.

امیدوار حقیقی کسی است که روی هیچ چیز حساب باز نمی کند. وقتی امید حقیقی نصیب ما  شد و تنها توجه ما به او بود، زندگی را نورانی و روشن می بینیم.

امید یعنی انسان خود را در بن بست نمی بیند:

«يَجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجا»[4]

فرارو را فراخ و نورانی و  بدون ابهام و تیرگی می‌بیند. زیرا:

«وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ‏ عِبادِه‏»[5]

یکی از مفسرین می فرماید: هنگامی که تمام بدی‌های انسان در مقابل دیدگانش ظهور یابد، خود را مضطر می‌بیند. و آز آن رو که نزد خدای سبحان برای خود، اعتباری قائل نیست و تنها به او خیره می‌شود و روی او حساب باز می‌کند باب رحمت برای او گشوده می گردد: «يَكْشِفُ‏ السُّوء»

یکی از مفسرین می‌گوید: مضطر کسی است که گمان می‌کند، از طرف خدا حکم قتل و عقوبت او صادر شده است. و خود را جنایت کاری می بیند که حکم عقابش صادر شده است. به همین جهت امیدوار محض است. و جایزه‌ی این امیدواری خلیفه بودن خداست.

«جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْض‏»[6]

بدان معنی که خدای سبحان اذن انواع تصرفات را به او  می‌دهد. اما  هرگز از این اذن سوء استفاده نمی کند. و تمام امور را به خدای سبحان می سپارد.

«…أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد»[7]

«… من كارم را به خدا واگذار مى‌كنم زيرا كه او به (احوال) بندگان بيناست

یکی از مفسرین می گوید: وقتی به او امیدوار شوید همت متعالی به شما می دهد دیگر نه همت دنیا را دارید نه آخرت، نه امید برای دنیا دارید نه آخرت. بلکه  تنها امید شما  به قرب و رضای او است.

«رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ»[8]

«خدایا برای من نزد خودت یک خانه درست کن»

  و هر روز در زیارت عاشورا می گوییم:

«أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»

 

تاریخ جلسه: 99/7/17 ـ جلسه 46

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1]سوره مبارکه نمل، آیه 44

[2] دعای عالیه المضامین، مفاتیح الجنان

[3] سوره مبارکه نمل، آیه 62

[4] سوره مبارکه طلاق، آیه 2

[5] سوره مبارکه انعام، آیه 18

[6] سوره مبارکه انعام، آیه 165

[7]سوره مبارکه غافر، آیه 44

[8]سوره مبارکه تحریم، آیه 11

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *