برخی از علائم عدم بهداشت روان

مقدمه

 

«بهداشت روان» یکی از مباحث اثرگذار در زندگی بشر بوده که امروزه مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفته است. برخی از روان‌شناسان، بهداشت روان را این‌گونه تعریف کرده‌اند:

«برخورداری فرد از ظرفیت‌ها و توانایی‌های خاص در جهت تطابق و سازش با تغییرات به وجود آمده در محیط پیرامون»

همچنین فردی که از سلامت روان برخوردار باشد به احساساتِ صحیح خود توجه کرده و نسبت به مهارت‌ها و توانمندی‌های خویش آگاهی کامل دارد؛ بنابراین در فراز و فرودهای زندگی همچنان با قدرت به انجام وظایف و مسئولیت‌های خویش می‌پردازد؛ در نتیجه عزت او حفظ شده و با اعتماد به حق از وضعیت فعلی خود راضی است.

در محضر امام سجاد علیه‌السلام و در بستر صحیفه سجادیه به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت:

 

علائم عدم بهداشت روان

 

دعای هشتم صحیفه سجادیه دعایی‌ست که حضرت در پناه بردن به خداى متعال از سختی‌ها و كردارهاى نكوهیده می‌خواندند.

کلمه «نعوذُ» در قسمت‌های مختلف دعا دیده می‌شود حاکی از آن است که انسان برای رهایی از اخلاق ناپسند و رفتارهای نادرست، توانایی و تدبیر خود را ناکارا دانسته و خود را تنها نیازمند امداد الهی و پناهندگی خدای سبحان است. زمانی که بنده خود را تحت حمایت و عنایت ربوبی خدای سبحان قرار دهد؛ قطعا از این امور رها شده و به سلامت اخلاقی و رفتاری می‌رسد.

در اکثر فرازهای دعای هشتم اموری مطرح شده است که علامت ناسلامتی روان می‌باشد؛ مانندحرص، حسادت، بی‌حوصلگی، فخرفروشی و… . در این جلسه به برخی از عبارت‌های این دعا اشاره می‌شود:

 

اظهارنظرهای جاهلانه

 

«اللَّهُمَّ إِنی أَعُوذُ بِكَ مِن‏… أَوْ نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیرِ عِلْمٍ»[1]

«پروردگارا! به تو پناه می‌بریم که در علم، از سر جهالت سخنی بگوییم»

گاه افراد گرفتار خودشیفتگی و خودبرتربینی بوده تا آن جا که در هر زمینه‌ای اعم از پزشکی، روان‌شناسی، فقهی و… خود را صاحب نظر دانسته و دانسته‌های اندک و چه بسا نادرست خود را، برای اظهارنظر کافی می‌دانند. اظهارنظرهای جاهلانه موجب سردرگمی و انحراف فکر اطرافیان شده و گاه زمینه عدم موفقیت آنان را فراهم می‌کند.

در این فراز بنده از آن که در امری، نظر غیر کارشناسانه و جاهلانه بدهد به خدای سبحان پناهنده می‌شود؛ زیرا در باطن این امر، غرور و کبر نهفته که نشان از عدم سلامت روان دارد. آن که از سلامت روان بهره‌مند است این واقعیت را می‌پذیرد که در همه علوم و امور دانش کافی نداشته و اگر از او نظری خواسته شود؛ بدون آن که احساس کمبود یا خجالت داشته باشد؛ طرف مقابل را به سوی فردی آگاه و کارشناس سوق می‌دهد.

 

شیطنت پنهان

 

«اللهم… وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ»[2]

«پروردگارا! از بدی باطن به تو پناه می‌بریم!»

«سوء السریرة» به معنای بدی نهفته در اعماق دل است که گاه خود فرد نیز از آن بی‌خبر بوده و در عرصه‌های خاصی به نمایش گذاشته می‌شود. در زبان عامیانه، شاید بتوان این کلمه را «بدجنسی» معنا نمود.

اغلب سوءسریره در موقعیت‌هایی بروز می‌نماید که فرد از جانب دیگری مورد آزار قرار گرفته و دلخور است و قصد انتقام با انجام آزاری فراتر از آزار وارده به خود را، دارد؛ برای مثال در جمع از او عیب‌جویی کرده و او را شماتت نماید.

سوءسریره، نتیجه تسلط نفس اماره بر وجود فرد است؛ چرا که او با ممانعت از تفکر صحیح، اعمال ناپسند را پسندیده و امور نازیبا را زیبا جلوه می‌دهد؛ به همین دلیل فرد توانایی ارتباط سالم با دیگران را نداشته و آرامش روحی خود را از دست می‌دهد.

معنای دیگری نیز برای سوءسریره در نظر گرفته می‌شود:

گاه انسان، در دل خود پلیدی راه نمی‌دهد لکن خاطراتی را در دل نگاه می‌دارد که ناپسند است. برای مثال هیچ‌گاه بی‌احترامی فلان شخص یا سخن نابجای دیگری را فراموش نمی‌کند ولو سال‌ها از آن گذشته باشد. او با این عملکرد نادرست، تنها خود را از آرامش و نشاط بی‌بهره ساخته و به خویش آسیب رسانده است مانند آن که فردی کیسه‌ای مملو از زباله را همیشه با خود حمل نماید!

سوءسریره به هر دو معنا، علامت عدم بهره‌مندی از بهداشت روان است؛ زیرا اگر انسان از سلامت روان برخوردار باشد مراقب خواهد بود که ارتباطات او همراه با شیطنت و بدذاتی نبوده و خاطره بدی و خطای دیگران در ذهن او نماند.

 

عدم قناعت در مادیات

 

«اللهم نَعُوذُ بِكَ… وَ مِنْ فِقْدَانِ الْكَفَافِ»[3]

«پروردگارا از نبود روزی به اندازه، به تو پناه می‌بریم!»

کفاف به معنای مقداری از روزی‌ست که مهمات زندگی انسان با آن تأمین شده و او را بی‌نیازی از درخواست از دیگران می‌نماید. امری که بنده در این فراز از آن به خدای سبحان پناهنده می‌شود آن است که روزی او به حد کفاف نباشد تا وی را وادار به اظهار نیاز به دیگران نماید.

در حقیقت در بطن مسئله کفاف، قناعت و مناعت طبع نهفته است که این دو خصلت موجب می‌شود انسان به موجودی مادی خویش اکتفا کرده و خود را از اظهار نیاز نزد دیگران باز دارد.

بهره‌مندی از این دو خصلت پسندیده، ارتباطی به میزان دارایی فرد ندارد. چه بسا فردی ثروت زیادی داشته باشد لکن به جهت عدم برخورداری از این دو خصلت، از وضع موجود شکایت داشته و حریص به کسب نداشته‌های خویش است! و از طرفی، فردی وضع اقتصادی مطلوبی نداشته لکن متصف به مناعت طبع بوده و نه تنها نیاز خود را نزد کسی مطرح نمی‌کند بلکه در ذهن نیز چنین خیالی نخواهد داشت.

نداشتن قناعت و مناعت طبع در مادیات و زیاده‌طلبی در این زمینه یکی از علامات عدم بهره‌مندی از بهداشت روان است.

 

خودکم‌بینی

 

شاید بتوان گفت که قناعت و مناعت طبع تنها در بحث مادیات نباشد. گاه افراد توانمندی‌های خویش را اندک و ناچیز دانسته و در عرصه‌های گوناگون خود را نیازمند دیگران می‌دانند. به عنوان مثال، به هنگام بروز مشکلی، فرد احساس ناتوانی فکری کرده و خود را عاجز از تصمیم‌گیری درست می‌داند.

اگر انسان توانایی خود را در عرصه‌های گوناگون ناچیز و ناکافی بداند؛ به نوعی از بیماری «خودکم‌بینی» رنج برده و در حقیقت از سلامت روان بی‌بهره است.

خودکم‌بینی حالتی‌ست که فرد در مورد توانایی‌های خویش دچار تردید بوده و در خیال خود احساس ناکارا بودن و ناتوان بودن دارد. در حالی که فردی که از سلامت روان برخوردار باشد؛ به توانمندی‌هایی را که خدای سبحان در وجود او نهاده؛ باور داشته و استفاده از آن‌ها را برای حل معضلات و مشکلات وارده مؤثر می‌داند. همچنین او بر این باور است که هر مشکلی قابل رفع بوده؛ به همین دلیل در سختی‌ها و تلخی‌های روزگار نیز امید خود را از دست نخواهد داد و با توکل و توسل به سوی آینده‌ای بهتر حرکت می‌کند.

 

شخصیت وابسته

 

«اللهم نَعُوذُ بِكَ… وَ مِنَ الْفَقْرِ إِلَى الْأَكْفَاءِ»[4]

«پروردگارا از نیازمندی به مانندان خود به تو پناه می‌بریم»

أکفاء جمع کفو، به معنای هم‌نوع، همسان و مانند.

در این فراز بنده از آن که خود را محتاج هم‌نوعان خود بداند به خدای سبحان پناه می‌برد؛ زیرا یکی از اختلالات روانی «شخصیت وابسته» است بدان معنا که فرد خود را به شدت نیازمند حمایت و محبت دیگران دانسته تا جایی که این امر منجر به سلطه‌پذیری، وابستگی نامعقول و ترس از جدایی می‌شود. او بدون راهنمایی دیگران، هرگز توانایی تصمیم‌گیری نداشته و نیاز دارد که دیگران مسئولیت‌های زندگی او را بپذیرند.

همه انسان‌ها از آن جهت که همگی ممکن‌ الوجود و مخلوق خداوند هستند؛ با یکدیگر همسان و همانند بوده و همگی در تک تک امورات خود محتاج خالق خویش می‌باشند:

«یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه»[5]

به بیان دیگر، به همان اندازه که فردی نیازمند الطاف خداوند است؛ طرف مقابل او نیز به همان اندازه محتاج خداست. بنابراین خود را نیازمند انسان دیگری دانستن، مانند آن است که فقیری خود را محتاج فقیر دیگر دانسته و از او طلب مساعدت نماید! عرصه نیازمندی، منحصر در ثروت و مادیات نیست بلکه گاه افراد خود را نیازمند عاطفه و احساس دیگری دانسته و از او گدایی محبت می‌نماید.

گاهی بیماری «شخصیت وابسته» یا خود را نیازمند دیگری دیدن، به وضوح در وجود فرد قابل رؤیت نبوده و تنها رگه‌هایی از آن در رفتار او مشاهده شود. یکی از اموری که نشان‌دهنده وجود این بیماری در سطح پایین می‌باشد؛ توقعاتی‌ست که افراد از همسر، فرزند، والدین، استاد، همکار و سایر اطرافیان خود دارند.

ریشه همه توقعات، خود را نیازمند دیگری دانستن است؛ زیرا انسان توانایی‌ها خود را باور نداشته و دارائی خود را اندک می‌پندارد به همین دلیل از دیگران انتظار دارد کمبودهای او را برطرف نمایند و زمانی که انتظارات او برآورده نمی‌شود با افراد درگیر شده و سلامت رفتاری خود را از دست می‌دهد.

فردی که از سلامت روان برخوردار باشد بر این باور است که سایر انسان‌ها نیز همانند او محتاج بوده به همین دلیل توانایی رفع نیازهای او را ندارند در نتیجه خود را هرگز نیازمند دیگری ندانسته و برای رفع احتیاجات خود به آنان رو نمی‌زند و از آنان نیز توقعی ندارد.

او خود را تنها محتاج یک وجود قدرتمند و غنی دانسته و رفع نیازهای خود را از او طلب می‌نماید بنابراین در وجود خود احساس استغناء و بی‌نیازی از دیگران داشته و ذره‌ای متوقع از آنان نیست؛ به همین دلیل در دید سایرین عزتمند و مقتدر جلوه می‌کند.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«إِیاكُمْ وَ سُؤَالَ النَّاسِ فَإِنَّهُ ذُلٌّ فِی الدُّنْیا وَ فَقْرٌ تُعَجِّلُونَهُ وَ حِسَابٌ طَوِیلٌ یوْمَ الْقِیامَةِ»[6]

«از درخواست از مردم بپرهیزید چرا که این کار سبب خواری در دنیا بوده و فقری‌ست که خود برای آن شتاب نموده‌ و حساب در قیامت را طولانی می‌نماید»

خود را محتاج دیگران دانستن و اظهار نیاز نزد آنان نمودن، موجب می‌شود که انسان عزت و موجودی خود را از دست داده و نیز در روز قیامت حسابرسی او طولانی خواهد بود.

البته لازم به یادآوری‌ست که در زندگی مشترک، لازم است خانم تنها در ظاهر و کلام خود اظهار نیازی نسبت به همسر داشته باشد تا در او احساس مسئولیت و انجام وظیفه را تقویت نماید. همچنین این امر باعث می‌شود که مرد خود را مفید و مؤثر در خانواده دانسته و گمان نکند که حضور یا عدم حضور او تفاوتی ندارد.

در ارتباط با تربیت فرزند نیز، درخواست کمک از ناحیه والدین، سیاستی‌ست که موجب رشد و تقویت احساس مسئولیت، تعهد و توانایی فرزند خواهد شد تا در آینده انسانی کارآمد در خانواده و جامعه باشد.

 

تاریخ جلسه: 98/8/27

این جلسه ادامه دارد…

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] صحیفه سجادیه، دعای هشتم، فراز4

[2] صحیفه سجادیه، دعای هشتم، فراز6

[3] صحیفه سجادیه، دعای هشتم، فراز7

[4] صحیفه سجادیه، دعای هشتم، فراز8

[5] سوره مبارکه فاطر، آیه15

[6] اصول کافی، ج4، ص20

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *