رابطه غم و غصه و زخمهای گوارشی
«زخم معده» و«زخم اثنی عشر» از شایعترین موارد مراجعه افراد به پزشکان داخلی و جراحان به حساب میآید که در بروز این مشکلات، عوامل مختلفی دخالت دارند. یکی از این عوامل، وجود نوعی میکروب به نام «هلیکو باکتر پیلوری» میباشد که در دستگاه گوارش عده زیادی از مبتلایان به زخمهای گوارشی، دیده شده است.
اما اعتقاد عامیانهای در فرهنگ ایرانی وجود دارد، که مثلا وقتی مادرها یا مادربزرگها، از شلوغی و آزار بچهها و نوههای خویش، به ستوه میآیند، خطاب به آنها میگویند: بس است دیگر! از دست تو زخممعده گرفتم!؟
صحت این صحبت عامیانه یعنی وجود ارتباط میان غم و غصه و بروز زخمهای گوارشی، توسط منابع علمی جدید کاملا تایید می شود:
«مشاهدات بالینی طی سالیان طولانی نشان داده است که علایم زخمهای گوارشی ممکن است در اثر تغییرات هیجانی بیمار، یا تجربه شرایط استرسزای مختلف، شروع یا تشدید شود.»
در راستای این فکر، مطالعهای که روی هزاران نفر از افراد خوانده شده برای خدمت سربازی در ایالات متحده آمریکا، انجام گرفته است، نشان میدهد که زخمهای گوارشی بیشتر در افرادی پیدا میشود که هم میزان ترشحات معدی (به خصوص اسید معده) در آنها بالاتر از حد طبیعی است، وهم دچار برخی واکنشهای هیجانی هستند که باعث ایجاد زخم گوارشی درآنها میشود.[1]
در این مورد «فرانس الکساندر» به ترسیم شخصیتهای خاصی از نظر روانی میپردازد که زخمهای گوارشی در آنها بیشتر بروز پیدا میکند.[2]
به این ترتیب این مجموعه نکات را باید در ایجاد تسکین روانی در مبتلایان به زخمهای گوارشی، در نظر داشت.[3]
نماز
با این اوصاف میتوان توجیه کرد که عوامل تسکین دهنده روان، (به خصوص در صدر آنها عوامل مذهبی) میتوانند نقش عمدهای در کاهش دادن زمینه ابتلا به زخمهای گوارش ایفا کنند و در این مورد در کشور ما جای تحقیقها و پژوهشهای جامع آماری، که به مقایسه معنیدار میان نمازگزاران و تارک الصلوةها، در مورد میزان ابتلا به بیماریهای مورد بحث، در طب روان تنی، از جمله زخمهای گوارشی بپردازند، به شدت خالی است.
اما آنچه با استناد به شواهد نظری میتوان استنتاج کرد (یعنی با روشی که نویسنده این مجموعه مقالات با توجه به امکانات محدود خود، ناگزیر به آن بوده است) این است که:
«نماز به عنوان یک واکسن قدرتمند در ایمنی بخشی در مقابل استرسها و ناملایمات زندگی و ایجاد احساس امنیتروانی در اشخاص و مهمتر اینکه با ایجاد ثبات در شخصیت و برقرار کردن تعادل روانی، میتواند اثر شگرفی بر همه مشکلات جسمی، که به شدت تحت تاثیرات روانی هستند بگذارد.
[1] – مختصر روان پزشکی، تالیف: لینفوردـ ریس، مقاله اختلالات روان تنی ترجمه دکتر مرتضی مهاجر، صفحه ۱۶۴
[2] – همان منبع صفحه ۱۶۶
[3] – ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک، جلد سوم، صفحه ۲۰۹