امام صادق (ع) :
شیطان به وسیله وسواس نمیتواند به ضرر بنده خدا کاری کند، مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد.
وسواس (Obsession)” از قدیمیترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتاً بالایی برخوردار است.
وسواس را امروزه در دو عنوان کلی «وسواس فکری» (مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و …) و «وسواس عملی» (مانند شست و شوی دست، استحمام، آرایش مفرط، امتحان درها و قفل ها، مرتب و منظم کردن، احتکار و جمعآوری و …) طبقه بندی میکنند.
موضوع سخن امروز ما «وسواس فکری» است که میتواند مشکلات متعدد و مسایل آزاردهنده بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد. در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنههای وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها را دارد، نمیتواند از آنها خلاص شود. این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سؤال ذهنی درباره اینکه: چه کسی خدا را آفریده؟ هدف از زندگی چیست؟ و … گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترسهای مرضی و .. متفاوت است و تقریباً همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار میدهند.
اما درست بر خلاف آنچه که در مورد شخصیتهایی مثل «جان بانی یان» (خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم) که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج میبرد، دیده شده، به نظر میرسد مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی «نماز» میتوانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی را بازی کنند.
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شدهای است و از آن به عنوان «وسوسهای از سوی شیطان» اشاره میشود؛ به عنوان مثال در کتاب اصول کافی (باب عقل و جهل) آمده است: « نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است در حالی که شیطان را اطاعت می کند؟»
در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع) روشهای متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کردهاند که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله «لا اِله اِلا لله» و «لا حَول و لا قُوةَ اِلا بِالله» میباشد که در حقیقت ما حصل همه آن روشها را میتوان در «ذکر خدا» خلاصه کرد.
در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار وسواسی، علاوه بر درمانهای دارویی و حتی قبل از آن، روشهای خاصی استفاده میشود که مهمترین آنها روش «توقیف فکر» نام داد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته میشود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد میزند: ایست!؟! به نظر میرسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف میکند.
با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز، نه تنها با این قبیل روشها قابل مقایسه است، بلکه بسیار موثرتر به نظر میرسد.
استفاده زبان و ذهن از ذکر «غَیرِ المَغْضُوبِ عَلَیْهِم و لا الضالِّین» که جدایی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان میدهد، دست کم ده بار، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه «ناس» بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه «مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»[1] «از شرّ وسوسهگر پنهانکار، آن که در دلهای مردم وسوسه میکند» به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرح هستند.
همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (ع) که پزشکان حقیقی بشرند، برای دوری از وسواس «ذکر خدا» را پیشنهاد کردهاند و این فرمان الهی است که: «…أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِی»[2] «…برای ذکر من نماز را به پا دارید»
علاج وسواس از لسان معصومین علیهم السلام
«قال رسولُ اللّه ِصلى الله علیه و آله: إنّ لِلوَسواسِ خَطما كخَطمِ الطّائرِ، فإذا غَفَلَ ابنُ آدَمَ وَضَعَ ذلكَ المِنقارَ فی اُذُنِ القَلبِ یوَسوِسُ، فإنِ ابنُ آدمَ ذَكَرَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ نَكَصَ و خَنَسَ ، فذلكَ سُمِّی الوَسواسَ»[3]
«پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: وسواس، منقارى چون منقار پرنده دارد و هرگاه آدمى دچار غفلت شود، آن منقار را در گوش دل او مىگذارد و وسوسه مىكند. در این هنگام اگر آدمى خداوند عزّ و جلّ را یاد كند، وسواس منصرف مىشود و كنار مىرود. به همین دلیل شیطان را وسواس گفتهاند.»
«عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ إبلیسَ لَهُ خُرطُومٌ كخُرطُومِ الكَلبِ واضِعُهُ على قَلبِ ابنِ آدمَ یذَكِّرُهُ الشَّهَواتِ و اللَّذّاتِ، و یأتِیهِ بِالأمانی، و یأتِیهِ بِالوَسوَسَةِ على قَلبِهِ لیشَكِّكَهُ فی ربِّهِ، فإذا قالَ العَبدُ: «أعوذُ باللّه ِالسَّمیعِ العَلیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ و أعوذُ باللّه ِأن یحضُرونِ إنّ اللّه َهُوَ السَّمیعُ العَلیمُ» خَنَسَ الخُرطُومُ عَنِ القَلبِ»[4]
«پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: شیطان پوزهاى مانند پوزه سگ دارد كه آن را بر روى دل آدمى مىگذارد و شهوتها و لذّتها را به او یادآورى مىكند و آرزوها را به سراغش مىآورد و در دلش وسوسه مىكند، تا او را درباره پروردگارش به شكّ اندازد، در این هنگام اگر آدمى بگوید: «أعوذُ باللّه ِالسَّمیعِ العَلیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ و أعوذُ باللّه ِأن یحضُرونِ إنّ اللّه َهُوَ السَّمیعُ العَلیمُ» پوزهاش را از روى دل كنار مىبرد»
«عنه صلى الله علیه و آله: مَن وَجَدَ مِن هذا الوَسواسِ فلْیقُلْ: آمَنتُ باللّه ِو رَسولِهِ ثلاثا، فإنّ ذلكَ یذهَبُ عَنهُ»[5]
«پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر كس از این وسوسه چیزى در خود دید، سه مرتبه بگوید: «آمَنتُ باللّه ِو رَسولِهِ»، وسوسهاش از بین مىرود.»
«الإمامُ علی علیه السلام: صَومُ ثَلاثَةِ أیامٍ مِن كُلِّ شَهرٍ ـ أربَعاءُ بَینَ خَمیسَینِ ـ و صَومُ شَعبانَ یذهَبُ بوَسواسِ الصَّدرِ، و بَلابِلِ القَلبِ.»[6]
«امام على علیه السلام : روزه گرفتن در سه روز از هر ماه ـ پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه وسط آن و روزه ماه شعبان ـ وسواس سینه و پریشانىهاى دل را از بین مىبرد.»
«عنه علیه السلام: صِیامُ شَهرِ الصَّبرِ و ثَلاثَةِ أیامٍ فی كُلِّ شَهرٍ یذهِبنَ بِبَلابِلِ الصَّدرِ»[7]
«امام على علیه السلام: روزه دارىِ ماه رمضان و سه روز از هر ماه، وسوسههاى سینه را از بین مىبرد.»
«عنه علیه السلام: ذِكرُنا أهلَ البَیتِ شِفاءٌ مِن الوَعكِ و الأسقامِ و وَسواسِ الرّیبِ»[8]
«امام على علیه السلام: یاد ما اهل بیت، شفابخش هر ناخوشى و بیمارى و وسوسه تردیدآور است.»
«الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ـ و قد سُئلَ عَنِ الوَسوَسَةِ و إن كَثُرَت ـ : لا شیءَ فیها، تقولُ: لا إلهَ إلاّ اللّهُ»[9]
«امام صادق علیه السلام ـ در پاسخ به سؤال از وسوسه زیاد ـ فرمود: اشكالى ندارد. مىگویى: «لا اله الاّ اللّه».»
«عنه علیه السلام: أتى النبی صلى الله علیه و آله رجلٌ فقالَ: لقد لَقیتُ مِن وسوَسَةِ صدری شِدَّةً و أنا رجلٌ مُعیلٌ مَدینٌ مَحُوجٌ فقالَ لهُ: كرِّرْ هذهِ الكلِماتِ «تَوَكّلتُ علَى الحَی الذی لا یموتُ، و الحَمدُ للّه ِ الّذی لَم یتَّخِذْ صاحِبَةً و لا وَلَدا، و لَم یكُن لَهُ شَریكٌ فی المُلكِ، و لَم یكُن لَهُ وَلی مِن الذُّلِّ و كَبِّرْهُ تَكبیرا» فلَم یلبَثِ الرّجُلُ أن عادَ إلَیهِ، فقالَ: یا رسولَ اللّه، أذهَبَ اللّه ُ عَنّی وَسوَسَةَ صَدری، و قَضى دَینی و وَسَّعَ رِزقی»[10]
«امام صادق علیه السلام: مردى خدمت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض كرد: در دلم وسوسه شدیدى افتاده در حالى كه من مردى عیالوار و بدهكار و نیازمند هستم. حضرت فرمود: این جملات را تكرار كن: «تَوَكّلتُ علَى الحَی الذی لا یموتُ، و الحَمدُ للّه ِالّذی لَم یتَّخِذْ صاحِبَةً و لا وَلَدا، و لَم یكُن لَهُ شَریكٌ فی المُلكِ، و لَم یكُن لَهُ وَلی مِن الذُّلِّ و كَبِّرْهُ تَكبیرا» توكّل مى كنم بر زندهاى كه نمىمیرد و ستایش براى خداوندى است كه همراهى و فرزندى اختیار نكرده است و در جهاندارى انبازى ندارد و از سر ذلت یارى نگرفته است و او را بسیار بزرگ بشمار». دیرى نگذشت كه آن مرد نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بازگشت و عرض كرد: اى رسول خدا! خداوند وسوسه سینهام را از بین برد و بدهى مرا ادا كرد و روزیم را وسعت بخشید»
«عن ابنِ أبی عمیر عن جمیل بنِ درّاجٍ عن الإمام الصّادقِ علیه السلام: قلتُ لهُ: إنَّه یقَعُ فی قلبی أمرٌ عظیمٌ، فقالَ: قلْ: لا إلهَ إلاّ اللّه ُ. قالَ جَمیلٌ: فكُلَّما وَقَعَ فی قَلبی شَیءٌ قلتُ: لا إلهَ إلاّ اللّه ُ فیذهَبُ عَنّی»[11]
« به نقل از ابن ابى عمیر از جمیل بن درّاج: به امام صادق علیه السلام عرض كردم: در قلبم وسوسه افتاده است. حضرت به او فرمود: بگو: «لا اله الاّ اللّه». جمیل مىگوید: هر وقت در دلم چیزى (از وسوسهها و تشكیكات ذهنى) مىافتاد، مىگفتم: «لا اله الاّ اللّه ». آن چیز از دلم بیرون مىرفت.»
[1] – سوره مبارکه ناس، آیات 4 و 5
[2] – سوره مبارکه طه، آیه 14
[3] – کنز العمّال، 1267
[4] – کنز العمّال، 1266
[5] – کنز العمّال، 1245
[6] – الخصال، 612/10
[7] – بحار الأنوار، 97/100/24
[8] – بحار الأنوار، 81/203/5
[9] – الكافی، 2/424/1
[10] – كتاب من لا یحضره الفقیه، 1/338/986
[11] – الكافی : 2/424/2