تربیت دینی ـ بخش چهارم

مقدمه

 

تربیت به معنی به فعلیت درآوردن استعدادهای نهفته و به کمال رساندن نفوس ناقصه است، مربی اصلی خدای سبحان است و حقیقت تربیت را از خدای سبحان می‌آموزیم، خواه برای تربیت نفس خود و خواه برای دیگران. بدون آموزش تربیت گاه با نتیجه‌ای معکوس روبرو می‌شود.

 

استفاده از روش‌های غیرمستقیم در تربیت

 

آنچه که در تربیت بسیار اهمیت دارد غیر مستقیم بودن تربیت است، مرحوم نراقی در کتاب معراج السعاده بهترین راه اصلاح را قرار گرفتن در جمع خوبان می‌داند شاید به این جهت که با این کار رغبت در انسان ایجاد می‌شود و پرورش به راحتی و به صورت غیرمستقیم صورت می‌گیرد.

یکی از صاحب نظران تربیتی می‌گوید دخالت مانع تربیت صحیح است، در عوض دخالت باید شرایطی فراهم کرد که انسان خود به خود رشد کند و به کمال برسد، حضور در میان خوبان مصداقی از این امر است.

 

 

سوره مبارکه بقره، آیه 49

 

«وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ»[1]

«[به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ] فرعونيان رهانيديم [آنان] شما را سخت‏ شكنجه مى‌‏كردند پسران شما را سر مى‌‏بريدند و زنهايتان را زنده مى‏‌گذاشتند و در آن [امر بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود»

یادآوری الطاف

 

یکی از ابزارهای تربیت، یادآوری الطاف و نعماتی است که سبب رشد شخصیت می‌شود. خدای سبحان الطاف خود را برای بنی اسرائیل بیان می‌کند و می‌فرماید: به یاد آورید زمانی که شما را از آل فرعون نجات دادیم درحالیکه آنان بدترین عذابها را بر شما وارد می‌کردند، پسرانتان را ذبح می‌نمودند و زنهایتان را زنده باقی می‌گذاشتند.

 

بیان تفصیلی الطاف

 

این یادآوری گاه نیازمند تفصیل است، همچنان که قرآن کریم می‌توانست بدون بیان تفصیل نعمات بگوید «به یاد آورید زمانیکه شما را از آل فرعون نجات دادیم»، اما قرآن کریم در ادامه به تفصیل این امور پرداخت و آن را به تشریح بیان کرد.

 

 

گشایش‌ها را ذکر کنیم

 

برای تربیت خود و اطرافیان باید الطاف خداوند و سختی‌ها و موانعی که پشت سرگذاشته‌ایم را یادآور شویم. این یادآوری موجب شکوفا کردن نمی‌شود بلکه موجب شکوفا شدن می‌شود، تفاوت این دو در این است که در شکوفا کردن زور و اجبار وجود دارد و انسان با تلاش دیگری شکوفا می‌شود اما شکوفا شدن روال عادی است و زور و اجباری در آن وجود ندارد و خود به خود محقق می‌شود. هرقدر سختی‌هایی که در زندگی بوده و با لطف حضرت حق مرتفع شده را به خود و دیگران یادآوری کنیم خود به خود نواقص معرفتی مرتفع می‌شود و استعدادهای درونی به فعلیت می‌رسد و ظهور پیدا می‌کند.

 

در انتظار پایانی خوش

 

در امر تربیت باید غم‌ها و غصه‌هایی که گذشته و پایان یافته و عاقبتی خوش داشته را یاد کرد نه آنکه صرفاً غم‌ها و غصه‌های گذشته را یاد کنیم. قرآن کریم نفرمود :« إذ …. يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُم» بلکه به پایان یافتن گرفتاری‌ها و مشکلات اشاره کرد و  فرمود: «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ» در حقیقت یادکردن الطاف حق مانع احساس ناتوانی و ضعف می‌شود و انسان باور می‌کند با حول و قوه حق گرفتاری‌ها پایان می‌یابد و سختی ها به راحتی تبدیل می‌شود.

 

اعتماد بر حق و انقطاع الی الله 

 

در تربیت هرگز نباید بر حول و قوه و استعداد و توان خود یا سببی مادی اعتماد داشت بلکه باید انقطاع الی الله داشت و باور کرد تنها خداوند کافی است:«حسبی الربّ مِن المَربوبین». حضرت موسی با آنکه پیامبر زمان خود بود نفرمود: من شما را از مشکلات نجات دادم، بلکه نجات به خداوند منتسب شده و لطفی الهی شمرده شده است.

 

سوره مبارکه بقره، آیه 51

 

«… ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ»[2]

«در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد»

قرآن کریم می‌فرماید خداوند قوم موسی را از چنگال فرعون نجات داد و آنها را به سلامت از دریا عبور داد اما با این وجود آنان گوساله پرست شدند.

 

خطر زمان

 

در تربیت به زمان اهمیت دهیم و و خطر زمان را جدی بگیریم، زمان در عین اینکه ارزش بسیاری دارد خطر زیادی نیز دارا است؛ زیرا ممکن است در طول زمان از مسیر صحیح منحرف شویم و انتخاب صحیح تبدیل به سوء انتخاب شود و یا گرفتار سوء استفاده از فرصت‌ها شویم. بنی اسرائیل با آنکه دریا شکافته شد و به سلامت از دریا عبور کردند اما این نعمت را ندیده گرفتند و از فرصت مجددی که خداوند در اختیارشان نهاده بود سوء استفاده کردند.

 

توبیخ

 

گاه تربیت نیازمند توبیخ و سرزنش است؛ سرزنشی همراه با یادآوری خطاء. البته این روش در صورتی صحیح است که گذرا و کوتاه مدت باشد و تنها به عنوان تاکتیک جانبی استفاده شود نه آنکه علی الدوام تکرار گردد، همچنان که قرآن کریم تنها اشاره‌ای به عملکرد سوء بنی‌اسرائیل کرده و فرمود :«ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ…»

 

توجه به حسن سابقه

 

در تربیت گاه لازم است پیشینه خوب افراد را به آنان یادآوری کنیم؛مانند زمانی که سلیقه و انتخاب انسان در گذر زمان گرفتار تغییر می‌شود و از مسیر صحیح منحرف می‌گردد. در این هنگام لازم است آنان را متوجه عارضی بودن این امر کنیم و به آنان یادآوری کنیم این انتخاب سلیقه آنان نبوده؛ بلکه به نوعی بر آنان تحمیل شده است، همچنان که قرآن کریم به بنی‌اسرائیل فرمود «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ» شما در فراق موسی گوساله پرست شدید، چنین نبوده که همیشه این انتخاب سوء را داشته باشید.بقره/52«ثُمَّ عَفَوْنَا »

 

ظرافت‌های تربیت

 

تربیت ظرافت‌های خاص خود را دارد و بسیار نیازمند دقت است. در تربیت اگر عتاب می‌کنیم نباید عتابمان ادامه داشته باشد و اگر توجه به خطاهای گذشته می‌دهیم باید فوراً ذکر خطا پاکسازی شود و رحمت الهی یادآوری گردد نه آنکه علی‌الدوام خطاهای گذشته طرف مقابل را به او یادآوری کرد بلکه باید در حد تذکر و یادآوری به آن خطاها اشاره کرد تا مبادا تکرار شود. بنابراین اگر به نوجوانی گفته شود تو نیز مانند مادرت یا مادربزرگت یا گذشتگانت اشتباه عمل می‌کنی و مسیر نادرست آنان را تکرار می‌کنی قابلیت اصلاح و تغییر را از او سلب کرده‌ایم.

اگر به این توجه کنیم که روزانه دو ملکی که موکل اعمال ما هستند هر روز تغییر می‌کنند و همانطور که پرونده اعمال ما به روزرسانی می‌شود ملائک موکل اعمال ما نیز تغییر می‌کنند ما نیز باید خطا را از یاد ببریم و تنها در پی اصلاح آن برآییم.

 

سوره مبارکه بقره، آیه 54

 

« وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ »[3]

« وچون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذيرفت كه او توبه‏پذير مهربان است»

نشان دادن راه

 

در تربیت باید زمانی ‌که مربوب گرفتار خطا و اشتباه می‌شود راه صحیح را به او نشان داد تا از مسیر ناصحیح دست بردارد. این نشان دادن باید فوری و بدون تأخیر باشد («فاء» در«فَتُوبُواْ» دلالت بر فوریت دارد).

 

راه بازگشت

 

در تربیت باید با ادبیاتی بسیار مهربانانه راهکار رجوع از خطا ارائه شود. حضرت موسی زمانی که متوجه گوساله پرستی بنی اسرائیل شد و به خطای آنان پی برد به آنان با لحنی محبت‌آمیز گفت:«یاقوم»؛«ای قوم من!» و بعد از آن برای رفع این خطا راه توبه و بازگشت به خداوند را به آنان نشان داد و فرمود: «فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ»

 

اختیار نه اجبار

 

در تربیت باید افراد را در انتخاب راهی که پیش می‌گیرند مختار گذاشت نه آنکه آنان را مجبور به انتخاب راه کرد. به عنوان مثال برای خلاصی از مشکل انگیزه رها شدن از مشکل را برای طرف مقابل ایجاد کنیم تا بعد از ایجاد انگیزه او خود راه را برگزیند. برای این کار باید از زبان فطرت استفاده کرد، فطرت آسایش طلب و عافیت جو است و از هر گونه آلودگی گریز دارد. حضرت موسی قوم خود را متوجه فطرت الهی شان کرد و به آنان فرمود: «إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ»

 

پی بردن به خطا

 

باید مربوب به اشتباه و خطای خود پی ببرد تا آن را تکرار نکند. حضرت موسی به قوم بنی‌اسرائیل نفرمود من برای آنکه شما مشمول بخشش و مغفرت الهی شوید تلاش می‌کنم بلکه فرمود شما باید خود به خطایتان پی ببرید و به خداوند رجوع کنید تا خداوند شما را مورد مغفرت خویش قرار دهد «فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ…»

 

قابلیت اصلاح

 

در تربیت هرگز نباید قابلیت اصلاح را از فرد سلب کرد و او را غیر قابل اصلاح دانست بلکه باید با وسایطی اسباب تربیت را در اختیار او نهاد.یکی از این وسایط وجود مبارک حضرت اباعبدالله است.

در زمان امام صادق علیه السلام زنی را برای تدفین به قبرستان بردند، زمانی که او را در قبر قرار دادند زمین او را به بیرون پرت کرد، این اتفاق چندین بار تکرار شد تا آنکه خبر به حضرت رسید. ایشان فرمودند: این زن به جهت زنایی که مرتکب شده زمین او در خود جای نمی‌دهد، سپس فرمودند مقداری از تربت جدم حسین علیه‌السلام را در خاک قرار دهید تا زمین به بهانه تربت جدم او را بپذیرد.

 

سوره مبارکه بقره، آیه 55

 

«وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ»[4]

« و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى‌‏نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت »

 

درخواست نابجا ممنوع

 

در امر ترببیت درخواستهای ناصحیح باید مورد توبیخ قرار گیرد. بنی اسرائیل درخواستی نابجا داشتند و به حضرت موسی گفتند هرگز تو را نمی‌پذیریم مگر آنکه خداوند را آشکارا مشاهده کنیم. جریان از این قرار بود که هفتاد نفر از خوبان بنی اسرائیل با حضرت موسی در کوه طور همراه بودند که هیچ سوء پیشینه‌ای نداشتند و تنها خواسته‌شان این بود که خداوندی که موسی مشاهده کرده آنان نیز مشاهده کنند بعد از این درخواست نابجا صاعقه‌ای نازل شد و آنان را فرو گرفت.

گاهی اوقات ما از سر معرفت و علم خواسته‌های کمالی‌ای داریم که با توجه به جایگاه و منزلت‌مان نامناسب است مانند درخواستی که بنی‌اسرائیل کردند، به همین جهت خدای سبحان صاعقه‌ای نازل کرد تا همانطور که با صاعقه لحظه‌ای برق ایجاد می‌شود و همه چیز به وضوح معلوم می‌گردد خود آگاهی بر انسان صورت گیرد و به درخواست نابجای خود پی ببرد.

 

تاریخ جلسه: 98/7/8 ـ جلسه 4

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

 


[1] سوره مبارکه بقره، آیه 49

[2] سوره مبارکه بقره، آیه 51

[3] سوره مبارکه بقره، آیه 54

[4] سوره مبارکه بقره، آیه 55

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *