در تعامل صحیح با خلق انسان همواره باید اقدامات لازم و مرضی خداوند را انجام دهد که در مقابل، بازگردان این ارتباط صحیح و الهی به خود انسان باز میگردد.
بنابراین انسان در ارتباط با دیگران عین عملکرد خود را دریافت میدارد.
در دعای ۲۱ صحیفه سجادیه نحوه درست و صحیح این تعامل توسط امام سجاد علیهالسلام آموزش داده میشود.
ارتباطات صحیح
«وَ اَلْبِسْ قَلْبِىَ الْوَحْشَةَ مِنْ شِرارِ خَلْقِكَ، وَهَبْ لِىَ الْاُنْسَ بِكَ وَ بِاَوْلِيآئِكَ وَ اَهْلِ طاعَتِكَ، وَ لاتَجْعَلْ لِفاجِرٍوَ لا كافِرٍ عَلَىَّ مِنَّةً، وَ لا لَهُ عِنْدى يَداً، وَ لابى اِلَيْهِمْ حاجَةًبَلِ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبى وَ اُنْسَ نَفْسى وَاسْتِغْنآئى وَ كِفايَتى بِكَ وَ بِخِيارِ خَلْقِكَ…»
«و لباس وحشت از شرار خلقت را بر دلم بپوشان، و انس به خودت و دوستانت و اهل طاعتت را به من ارزانى دار، و براى هیچ فاجرو کافرى بر من منّت و نعمتى قرار مده، و روى نیازم را به طرف آنان مکن بلکه آرامش دل و راحت جان و بىنیازى و انجام گرفتن کارهایم رابر عهده خود و گزیدگان خلقت واگذار …»
قلب آینه ارتباطات صحیح
خدایا بر وجود من یک لباسی بپوشان که تمام قلب و وجودم را تحت پوشش قرار دهد و با این پوشش قلباً و باطناً از مخلوقات شرور تو گریزان باشم و اصلاً جذبهای بین ما نباشد.
قلب انسان که مکان و جایگاه محبت الهی است و دوستی و محبت اولیاء الله نیز در طول محبت خداوند قرار دارد، افراد شرور به علت این که از خداوند گریزان هستند جایگاهی در قلب فرد مؤمن ندارند.
از آن جهت که قلب فرمانده وجود انسان است و اعضا و جوارح نیز تحت فرماندهی قلب قرار دارند، دوست داشتن و انس با اهل طاعت در مرحله اول در قلب صورت میگیرد که آثار این دوست داشتن در ظاهر انسان تداعی میشود.
محبت ظاهری و باطنی اولیاء الله
محبت و انس با اولیاء الله علاوه بر اینکه در قلب و باطن انسان رسوخ کرده، آثار این انس و محبت در ظاهر فرد نیز هویدا میشود. بدین صورت که انسان دائماً در محضر اولیاء الهی در حال کسب فیوضات علمی است تا به قله درجه قرب و عند الله برسد.
امام در این قسمت تمنای قلب پاک و سلیم را از خداوند دارد که چنین قلبی از افراد شرور گریزان است تا در قلب جذبهای با افراد شرور ایجاد نشود. گرچه در ظاهر امکان ارتباط با آنها وجود دارد.
چون وقتی انسان قلباً از وجود افراد شرور وحشت داشته باشد از اعمال و گفتار آنان گریزان است گرچه ارتباط ظاهری هم باشد.
میل به بندگی
«وَهَبْ لِىَ الْاُنْسَ بِكَ وَ بِاَوْلِيآئِكَ»؛ «خدایا مرا مأنوس با خودت و با اولیاء و اهل طاعت قرار بده»
«طاعت» از «طوع» به معنای رغبت و میل به بندگی است.
امام در این فراز میفرماید خدایا یک عدهای در عالم عاشقانه تو را بندگی و عبادت میکنند و سیر بندگی آنان از روی عشق و اشتیاق است. مرا مأنوس با آنان قرار بده.
فیوضات الهی
خداوند که همواره در حال افاضه فیوضات است، با بارش رحمات و فیوضات بیکران خود انسان را در جاده صراط مستقیم قرار میدهد که این فرد فیوضات الهی را با تمام وجود کسب کرده و در ظاهر به صورت انس، قرب با خداوند و اولیاء الهی به نمایش میگذارد.
بنابراین انس با خداوند و اولیاء الهی هبه رایگان خداوند به بندگانش است.
مدیریت محبت
انسان باید بر این باور باشد که بین ظاهر و باطن او تلازم وجود دارد و به میزانی که قلب و باطن انسان صالح و سلیم باشد، ظاهر هم منطبق بر باطن سالم و صالح است و اگر انسان در باطن لذت و عشق به عبادت ندارد در ظاهر هم با سختی و سنگینی عبادات خداوند را انجام میدهد .
بنابراین تمنا و درخواست انس با اهل طاعت در واقع تمنای مأنوس شدن با افرادی است که در عرصه بندگی مشتاق طاعت و بندگی هستند و در این مسیر طاعت منت خداوند را میکشند که آنان را زمره بندگان خود قرار داد و این عشق بندگی را در ظاهر و باطن آنان به جریان و حرکت وا داشت.
اثر ارتباط صحیح
انس و ارتباط با اهل طاعت که خالصانه در جاده بندگی گوی سبقت را ربودند و بالتبع شاکر در جاده بندگی هستند، انسان را مشتاق به بندگی مشتاقانه و بانشاط میکند و در این بندگی طالب وصول به لقاء الله هستند.
«وَ لاتَجْعَلْ لِفاجِرٍوَ لا كافِرٍ عَلَىَّ مِنَّةً، وَ لا لَهُ عِنْدى يَداً، وَ لابى اِلَيْهِمْ حاجَةً»؛ «خدایا بار منت هیچ گناه کار و کافری را بر دوشم قرار مده و هیچ فاجر و کافری خدمات رسانی به من نداشته باشند و برای هر یک از آنان نزد من نعمت و بهرههایی قرار مده و مرا به آنان محتاج مکن»
انسان در محضر امام آموزش میگیرد که: یا افراد با حرکت در جاده شریعت با کد ایمان و عمل صالح خود را در زمره «اصحاب الیمین» و «السابقون» قرار میدهند و یا با جدایی از صراط مستقیم که ورود در جاده شیطان است با کفر و ناسپاسی و هتک حرمت خود را در زمره «اصحاب الشمال» قرار میدهند.
ارتباط صحیح
انسان برای مصون ماندن از کفر و فاجر بودن نیاز مبرم به امداد الهی دارد که در قالب دعا مطرح میکند و در دعا و پناهندگی به خداوند، از امدادات الهی بهرهمند شده و روابط سالم بین افراد حاکم میشود.
امام در این فراز میفرماید که خدایا مرا تحت خدمات رسانی فاجر و کافر قرار مده تا منتی بر من از آنان نباشد.
سؤالی که ذهن انسان را مشغول میکند این است که بسیاری از وسایل زندگی افراد مؤمن توسط کفار و فجار تهیه میشود. پس چگونه با دعای امام قابل جمع است؟
در جواب با استفاده از آیه اول سوره مبارکه مائده بیان میشود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ…»
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد به قراردادهاى خود وفا كنيد براى شما گوشت چارپايان حلال گرديده…»
مؤمنان در عهد ولایت پایدار و ثابت قدم باشید تا استفاده آنچه در زمین است برای شما مجاز و حلال باشد.
امام خمینی (ره) در این قسمت میفرماید استفاده غیر شیعه از زمین غاصبانه است، زیرا زمین برای شیعیان است. یعنی خدمات رسانی کفار به امر و اذن امام صورت میگیرد زیرا که به طفیل وجودی امام، کفار دارای زندگی و حیات هستند و در غیراینصورت به علت کفر، حق زندگی و حیات خود را در عالم سلب کرده و نابود میشدند. بنابراین خدماترسانی کفار از وظایف آنان است که طبق ماموریت از ناحیه خداوند مامور بر خدمات رسانی به مومنین هستند.
پناهندگی به خداوند
«وَ لابى اِلَيْهِمْ حاجَةً»؛ «خدایا مرا محتاج آنها قرار نده»
در این فراز امام در یک نگرش جدید پناهندگی تام و کامل خود را به خداوند درخواست میکند.
«وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًاوَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ[1]»
«و هر كس از خدا پروا كند خدا براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد و از جايى كه حسابش را نمىكند به او روزى مىرساند»
وقتی انسان در پناه خداوند تأمین باشد و بر این باور باشد که رازق علی الاطلاق خداوند سبحان است، در نتیجه برای خدماترسانی کفار و فاجر کوچکترین نقشی قائل نیست و با آیه «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ[2]»؛ «خداست كه خود روزى بخش نيرومند استوار است» باطناً و قلباً بر این باور و یقین است که روزی رسان انسان از لایههای سالم و مختلف، خداوند سبحان است و خداوند روزی را نیز از موانع متعدد عبور داده تا به صورت سهل الوصول در اختیار انسان مؤمن قرار بگیرد. زیرا کفار و فجار موانعی برای کسب روزی ایجاد میکنند.
مؤمن ذوب در توحید افعالی
«بَلِ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبى وَ اُنْسَ نَفْسى وَاسْتِغْنآئى وَ كِفايَتى بِكَ وَ بِخِيارِ خَلْقِكَ»؛ «بلکه آرامش دل و راحت جان و بىنیازى و انجام گرفتن کارهایم رابر عهده خود و گزیدگان خلقت واگذار»
خدایا آرامش و سکون قلبم، انس نفس و وجودم را و بینیازی و کفایت امورم را به وسیله خودت و بندگان مؤمنت قرار بده.
در این قسمت دعا آیا با قید «بِخِيارِ خَلْقِكَ» توهم شرک به وجود میآید؟ در جواب توهم بیان میشود که انسانِ ذوب در توحید افعالی برای خود وجود و نقشی قائل نیست، بلکه خود را در اوج بندگی و خضوع واسطه و عمال خدا در نظر گرفته که کار و فعل خداوند به دست او انجام میگیرد.
این انسان الهی که واسطه فیض خداوند در روی زمین است در هنگام تشکر از او فقط بیانگر الطاف و فاعلیت خداست و خیرات و حسنات را به خداوند نسبت میدهد و برای خود نقش و وجودی قائل نیست.
مؤید این مطلب که در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید:
«مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّمَا شَكَاهَا إِلَى اللَّه[3]»
«هر كه نياز خود را با مؤمنى در ميان نهد، گويى كه با خدا در ميان نهاده است»
بازگو کردن نیاز به مؤمن در واقع بیان نیاز و احتیاج به خداست.
افعال و اقوال مؤمن در راستای نگرش توحیدی است و هیچ گونه نقشی و وجودی برای خود قائل نیست بلکه فاعل علی الاطلاق را در عالم خداوند سبحان میداند و خود را مأموری از جانب خداوند میداند که توفیق خدماترسانی را دارد. بنابراین بدون هیچ منتی در نهایت شاکریت این خدمات رسانی را انجام میدهد.
و در مقابل شخص کافر و ناشکر برای خود وجود و شخصیتی در مقابل وجود خداوند قائل است و با منت و ناشکری در صحنه خدماترسانی حاضر میشود.
تلازم بین بندگی و ارتباط با صالحین
در تعامل صحیح با خلق مبنای اولیه بر اکرام و عزت خود شخص است که این اکرام در گرو طاعت و بندگی صورت میگیرد و به میزانی که انسان لباس بندگی و طاعت را به تن داشته باشد مورد اکرام و عزت خداوند قرار گرفته است.
زمانیکه خداوند توفیق بندگی و طاعت را به انسان مؤمن عطا میکند، بین او و بندگان صالح جذبهای ایجاد میشود.
نوریان را نوریان مرطالبند
وقتی انسان از قاعده بندگی رها و جدا شود به تدریج از ولایت خداوند خارج شده و سر گشته و حیران در عالم به دور خود میچرخد.
انسان برای اینکه تحت نگاه امام و اولیاء الهی قرار بگیرد باید با پوشش طاعت و بندگی در جادهی سیر و سلوک با خضوع و خشوع کامل حرکت داشته باشد تا به نقطه اوج کمال و قرب برسد.
حسادت؛ سلب نعمت از دیگران
امام سجاد علیهالسلام در دعای بیست و دوم میفرمایند:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،وَارْزُقْنى سَلامَةَ الصَّدْرِ مِنَ الْحَسَدِ حَتّى لا اَحْسُدَ اَحَداًمِنْ خَلْقِكَ عَلى شَىْءٍ مِنْ فَضْلِكَ…»
«بار الها بر محمد و خاندانش درود بفرست و سینه مرا از حسد خالی گردان بدین صورت که بر هیچ یک از بندگانت در برابر احسانی که به آنان کردی حسد نداشته باشم»
«و ارزُقنی» رزق با مالکیت فرق میکند. در مالکیت فقط ملکیت فرد آشکار است.مانند تعداد زیادی کتاب در کتابخانه. اما معلوم نیست که مورد استفاده قرار میگیرد یا نه و حتی امکان دارد که فرد بهرهمندی و استفاده از آن ملکیت را نداشته باشد. یعنی هر ملکی رزق و مورد بهرهبرداری انسان نیست اما در «و ارزُقنی» حتما بهرهمندی و استفاده از رزق و روزی قرار دارد حتی اگر فرد مالک نباشد.
خدایا رزق و روزی من را در این قرار بده که وجودم از حسادت خالی باشد.
یعنی خداوندا سینه و وجودم را از حسد سالم نگه دار چه در امور مادی و چه امور معنوی که نسبت به نعمات دیگران حسد و رشک نداشته باشم.
انسان وقتی سینه اش از حسد خالی باشد ناظر نعمات دیگران نیست و اصلا نعمات و اموال مردم نگاه و دید او را پر نمیکند و در نتیجه خواستار سلب آن نعمات در اثر چشم زخم نمیشود.
عدم یقین به خداوند مصدر حسادت
زمانی شعله حسادت در وجود انسان نسبت به کمالات و فضائل دیگران افزون میشود که انسان یقین به مصدر و منشأ کمالات خداوند نداشته باشد.
خداوندی که (عِندَه مَفاتِحُ الغَیب) کلیدهای غیب به دست اوست و (یا مَن خَزائِنُه لا یَنفَد) خزائن خداوند بی پایان است و در خزانه او اصل موجودی و سرمایه موجود است (عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر) و او بر همه چیز قادر است.
خدایی که حنان و منان است و نهایت لطف و محبت را به بندگان دارد او بر طبق حکمت عطا میکند.
وقتی انسان شناخت کافی و وافی به خداوند نداشته باشد سلب نعمات دیگران را تمنا میکند اما زمانیکه شناخت کافی از خداوند داشته باشد در مقابل حسادت به دیگران در قالب دعا از خداوند تمنای نعمات و کمالات الهی را دارد.
«شَىْءٍ» نکره بودن کلمه شی که در سیاق نفی افاده عموم را میکند، یعنی خدایا به هیچ یک از فضائل و کمالات بندگانت حسادت نداشته باشم. خدایا سینهام را از حسادت بندگانت سالم کن.
انسان در تعامل صحیح با خلق در اثر وسعت وجودی و یقین به رزاقیت خداوند ناظر نعمات والای بندگان است و بدون هیچ آسیبی و بدخواهی آرزوی برکت و رشد نعمات دیگران را دارد.
مغرور و فریفته نشدن به دنیا
امام سجاد علیهالسلام در دعای سی و پنجم صحیفه سجادیه میفرمایند:
«وَ لاتَفْتِنّى بِما اَعْطَيْتَهُمْ، وَ لاتَفْتِنْهُمْبِما مَنَعْتَنى فَاَحْسُدَ خَلْقَكَ»
«و مرا به سبب آنچه به آنان مرحمت فرمودى آزمایش مکن، و ایشان را به آنچه از من بازداشتهاى میازماى، تا مبادا به آنان حسد برم»
خدایا مرابه نعمات و اموالی که به توانگران عطا کردی مورد آزمایش قرار نده و آنان را به واسطه عدم نعمت من، در عجب و کبر قرار نده تا مبادا بر بندگانت حسد برده و حکم و تقدیر تو را کوچک شمارم.
«لاتَفْتِنّى بِما اَعْطَيْتَهُمْ»؛ «خدایا مرا به نعمات متمولین مفتون و آزمایش نکن»
- «فتنه» به معنای «دلبری و مفتون کردن»
خدایا مرا مفتون و دلبر نعمات و اموال متمولین قرار نده که اموال و نعمات آنها حواسم را پرت نکند و از رزاقیت خداوند غافل شوم.
- «فتنه» به معنای «آزمایش»
خدایا مرا با اموال و داراییهای آنان مورد آزمایش قرار نده که زبان به ناشکری و شکوه باز کنم و بدخواه و چشم زخم به اموال آنان داشته باشم که در نتیجه آسیبی به نعمات آنان وارد شود و یا نعمات آنان را سرشماری کنم که در این صورت در وجودم حسادت تحریک شود.
ابو هاشم جعفری خدمت امام هادی علیهالسلام رسید و در درونش نسبت به فقر شکایت داشت حضرت فرمود: «ابو هاشم اگر ولایت ما را از تو بگیرند و به تو ده هزار درهم بدهند رضایت داری؟ ابو هاشم گفت: نه امام. حضرت فرمود اگر صد هزار درهم بدهند راضی هستی؟ ابو هاشم گفت: نه.حضرت فرمود ابوهاشم خیلی سرمایهدار هستی.»
امام در این حدیث آموزش میدهند که بالاترین و کاملترین سرمایه انسان نعمت ولایت است که با هیچ چیز قابل مبادله نیست.
خداوند نعمات و سرمایههایی که به مؤمنین داده دائمی و مستمراست اما در مقابل، داراییهای کفار مقطعی است.
«وَ لاتَفْتِنْهُمْبِما مَنَعْتَنى»
خدایا موانعی در اثر اعمال و اقوال من در وصول رزق و روزی ایجاد شده که خود مسبب این کاستی و نقصان روزی هستم اما این موانع سبب نگرش ناصحیح افراد به دین نباشد که دین را فقط در امور اخروی پندارند و از اینکه دین هم امر معاش و هم معاد انسان را تأمین میکند غافل شوند.
در تعامل صحیح با خلق انسان باید برای محفوظ ماندن دین مردم دعا کند تا مغرور و فریفته دنیا نشوند و در نتیجه از آخرت باز مانند.
«فَاَحْسُدَ خَلْقَكَ، وَ اَغْمِطَ حُكْمَكَ»
خدایا مرا مفتون اهل دنیا قرار مده که در هنگام برخورد با اهل دنیا نقصان و کاستی روزی و مالی خودم به چشمم بیاید و زبان به ناشکری بگشایم.
انسان باید در قالب دعا از خداوند تقاضا داشته باشد که نعمات و سرمایههای اهل دنیا به چشم او نیاید تا در اثر حسادت تمنای سلب نعمت از آنان را داشته باشد و یا در اثر چشم زخم آسیبی به آنان برسد.
امید به خداوند بالاترین رمز تعامل صحیح
«وَ حَتّى لااَرى نِعْمَةًمِنْ نِعَمِكَ عَلى اَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فى دينٍ اَوْدُنْيا، اَوْعافِيَةٍ اَوْتَقْوى، اَوْسَعَةٍ اَوْرَخآءٍ، اِلاّ رَجَوْتُ لِنَفْسى…»
«امام میفرماید خدایا هر نعمتی را که در اختیار مخلوقات قرار دادی اعم از نعمت دنیویی( مقام قدرت و پست و عافیت و …) یا نعمت تقوا که مربوط به اعمال و اعتقادات انسان است یا نعمت وسعت رزق یا نعمت آسایش، در مقابل حسادت به آنان، امید به عطای بیش از پیش خداوند دارم»
امید به خداوند انسان را در تعامل صحیح با خلق سوق میدهد و نگاه و نگرش او را نسبت به نعمات دیگران لذت بخش میکند زیرا که توکل و امید به خداوند شرایط وسعت نعمات را هموار میکند.
انسان در امید به خداوند تحت نام سلام قرار میگیرد و آسیب و چشم زخمی از او نسبت به مردم صورت نمیگیرد و مردم در کمال آرامش و آسایش هستند و حتی انسان غبطه به نعمات و مال مردم هم نمیخورد چون امیدوار به خداوند است.
جلسه هشتم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مبارکه طلاق، آیات 2 و 3
[2] سوره مبارکه ذاریات، آیه 58
[3] نهجالبلاغه، حکمت427: «مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّمَا شَكَاهَا إِلَى اللَّه وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ، فَكَأَنَّمَا شَكَا اللَّه»