مقدمه
آموختن چگونگی تعامل و رفتار با خلق از ضروریات زندگی اجتماعی است. بررسی شیوههای ارتباط صحیح، حرکت در مسیر بندگی را آسان میسازد و آموختن آن از بزرگان دین، احتمال خطاء را کاهش میدهد. در محضر امام سجاد علیهالسلام، تعامل صحیح با مردم را میآموزیم.
در این رابطه، حضرت سیدالساجدین علیهالسلام، در دعای هشتم صحیفه سجادیه اینگونه دعا میکنند:
تعامل با خلق
«اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِن…………وَ تَعاطِى الْكُلْفَةِ»[1]
«خدايا، پناه میبرم به تو از …………اتخاذ طریق تکلف»
امام در این فراز از دعا، به خدا پناه میبرند از این که خدمت به خلق برایشان سخت و مشقتبار باشد. «تعاطی» در اصل به معنای اقدام به کار است و گاه بر اقدام به کارهای سخت و خطرناک نیز اطلاق میشود. «کلفه» به معنای مشقت و کار پر زحمت و خسته کننده آمده است.
انسان باید در مسیر بندگی، اقدامات و خدمات صحیحی را برای خلق خدا انجام دهد تا مسیر قرب الی الله برای او هموار شود.
امام سجاد علیهالسلام میفرمایند:
خدایا به تو پناه میبرم از این که در خدمت به خلق، سختی و مشقت آن مشاهده کنم.
مشکلات تعامل با خلق
اساس دین اسلام جهد، کوشش و تلاش است و راحت طلبی را بیماری مزمنی میداند که انسان را از عروج به مقامات معنوی باز میدارد. چراکه راحت طلبی و منیت، از انجام خیرات و خدمات بازدارنده است.
در خدمت به خلق، برای انسان تهی از معارف الهی، مشکلات و سختیها به چشمآمدنی است، چراکه منیت او به میدان آمده و از امدادهای الهی او را غافل میکند. در صورتی که دیدن سختیها و مشکلات، مانع خیر رسانی به مردم میشود.
انسان عارف، درخدمت به خلق، عشق و محبت به خداوند را در ارتباط صمیمانه با خلق او به نمایش میگذارد. موحد، در سختیها چشم به الطاف خداوند دارد، در نتیجه، از این مسیر سخت به راحتی عبور میکند. تعامل صحیح با خلق، معامله با خداوند را هموار و زیبا میکند.
به عنوان مثال، وقتی طالب علم، ارزش کسب علم را میداند و باور دارد که بر بال ملائک سیر میکند،[2] با این نگرش، آیا سختی و بُعد مسافت او را میآزارد؟ یا عاشقانه در محضر عالم حاضر شده و لذت این حضور را درک میکند؟
بنابراین، غفلت نسبت به ارزش خدمت، کار را پرمشقت جلوه داده و به جای نشاط، نفرت بر فرد حاکم میشود.
به عنوان مثال، خانمی که نسبت به جزاء الهی، در قبال خدمت به همسر غافل باشد، حتماً این خدمت برای او، سخت و مشقت بار شده و آرامش و آسایش از او سلب میگردد. درحالی که پاداش این خدمت، معادل یک سال عبادت و قرب الی الله است.
تعامل با خلق بر مبنای عشق و رغبت
خدمات عاشقانه بار مثبت و برکت را در زندگی فرد جاری میکند. بنابراین ارتباط با مردم باید بر مبنای عشق و رغبت باشد. بدیهی است، غذایی که با میل و رغبت آماده شود، لذیذ است.
بنابراین فرد با توجه به باطن و ملکوت افعال، عاشقانه به مردم خدمت می کند. در این صورت موانع تقرب به خداوند را مرتفع کرده، در این مسیر ، اهل سبقت شده و عنوان عبد مطیع و محسن را دریافت میکند.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند:
«التَّكلُّفُ مِن أخلاقِ المُنافِقينَ»[3]
«خود را به زحمت انداختن (تصنّع و ظاهر سازى)، از اخلاق منافقان است»
اگر انسان زیبابین نباشد، نگاه او تنها متوجه مشکلات میشود، درنتیجه از جرگهی مؤمنین خارج شده، در زمرهی منافقین قرار میگیرد. این تصور بار منفی داشته و حرکت را کُند و یا اساساّ، شخص را متوقف میکند. مانند کسی که به جای درنظر داشتن ثواب صله رحم و لذت آن، ذهن را به مشکلات این عمل مشغول میسازد. غفلت نسبت به امداد الهی در این راه، نتیجهی همین طرز فکر است.
رعایت آداب شرع با وجود سختی ظاهری وجود انسان را مملو از آرامش و امنیت میکند. احترام به بزرگان، ادب در محضر عالم، حضور در مجلس خوبان، مملو از برکات و انرژی مثبت است. اما اگر به جای برکات، مشقت آن دیده شود این بار منفی، لذت و آرامش حضور را سلب کرده و لطف حق برای حضور در چنین مجامعی دیده نمیشود.
انجام کار با تکلف، به علت تناسب عمل و عامل، فرد را افسرده و خسته میکند و بیحالی و کسالت او، موجب تنفر و انزجار طرف مقابل میشود.
مباهات
«اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِن…………وَ مُباهاه الْمُكْثِرينَ»
«خدايا، پناه میبرم به تو از …………این که گرفتار مباهاتی نظیرمُکثِرین شوم»
مباهات از ماده «بَهو» در اصل به معنای وسعت است. «هو فی بهو من عیش» یعنی زندگی وسیعی دارد. ریشه آن جنبه منفی ندارد اما در هنگام استعمال در باب مفاعله جنبه منفی پیدا میکند و به معنای برتری جویی بر دیگری به سبب نعمتها میباشد.
از آن جا که اکثراً ثروتمندان گرفتار مباهات میشوند، امام عرضه میدارد:
«خدایا به تو پناه میبرم از این که گرفتار مباهاتی نظیرمُکثِرین شوم»
فخرفروشی یکی از ناپسندترین اعمال
«مکثر» به فردی که اطلاق میشود که مال کثیر دارد و به دلیل فخرفروشی، حتی تا زمان مرگ و قبر هم میخواهد مکثر باشد.
فخر فروشی که در آن تحقیر نیازمندان نهفته است، یکی از ناپسندترین اعمال است زیرا آسیب جدی بر دیگران وارد میکند و سبب ناراحتی و دل شکستگی افراد با ایمان میشود.
آن که به ثروت، مقام، اصل و نسب مباهات میکند درحقیقت عظمت و امتیاز این امور را به رخ دیگران میکشد. پس خود هیچ امتیازی برای مباهات به آن ندارد. اگر اشیاء زبان صحبت کردن داشتند به چنین فردی میگفتند: تو به حسن و عظمت ما مباهات میکنی، پس صاحب افتخار و امتیاز ما هستیم.
تنها عامل افزایش حسن و جمال، توفیق انجام عمل صالح است و دراین مورد مباهات و فخر فروشی از فرد دیده نمیشود. زیرا آنچه، قابلیت مباهات دارد قبولی اعمال است و چون فرد یقین به آن ندارد ، همواره خود را مقصر و بدهکار به خداوند میداند.
فخرفروشی نشانهی بیعقلی
فخر فروشی نسبت به اموری مانند جمال، حسب، نسب، مدرک و مقام که عاریهای وزوالپذیر هستند، نشانهی بیعقلی و حماقت است.
اصل انسانیت انسان، تواضع و انکسار است و مباهات در امور فانی، به اصل او آسیب میرساند. فردی که برای خود جایگاه ویژهای در نظر گرفته و خود را تافتهی جدا بافته میبیند، درنهایت روابط سرد و نامناسب با افراد جامعه پیدا میکند. آسیب جدی این است که، با فخرفروشی، مال و مقامِ خود را به چشم دیگران میآورد. برخی افراد از چشمخوردن گله دارند، درحالیکه خود مسبب آن بودهاند.
نکوهش تحقیر
«اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِن…………وَ الْاِزْرآءِ بِالْمُقِلّينَ»
«خدايا، پناه میبرم به تو از …………اینکه مستمندان را حقیر بشمارم»
ازراء از ماده «زرئ» به معنای خوار و حقیر شمردن است و «مقل» از ماده قله به معنای شخص تهیدست و فقیر است.
یکی از موارد نکوهش شده در تعامل با مردم، تحقیر تهیدستان است.
چه بسیار افرادی که در وضعیت نامناسب مالی یا علمی به سر میبردند، اما به مقامات معنوی بالایی دست یافتهاند. بنابراین تحقیر و اهانت به آنان، موانع جدی در زندگی فرد ایجاد میکند. سید عبدالکریم پینهدوز، هالوی اصفهانی و... که تشرف دائم خدمت حضرت ولیعصر عجلاللهفرجه داشتند از این قبیل هستند.
نگاه از بالا به مردم، منجر به استهزاء وتحقیر آنان میشود. این افعال، انسانیت فرد را سلب کرده و غضب خداوند را به همراه دارد.
تضییع حق زیردستان
«اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِن…………وَ سوء الْوِلايَةِ لِمَنْ تَحْتَ اَيْدينا»
«خدايا، پناه میبرم به تو از …………این که نسبت به زیردستان ولایت صحیحی نداشته باشم، با آنان بد رفتاری کنم و توجه لازم را نسبت به آنان مبذول ندارم»
به سرپرست، ولی گفته میشود. خداوند برای «ولی» وظایفی قرار داده که کوتاهی در آن، سوء ولایت و بدرفتاری محسوب میشود. خداوند چنین بندهای را به دلیل تضییع حق زیردستان، مجازات میکند.
از مصادیق تعامل صحیح و سالم این است که والیان، سرپرستی و حکومت بر زیردستان خود را به نحو احسن اجراء کنند.
عبارت «تحت ایدینا» عرصه وسیعی را شامل میشود، مانند فرزندان که تحت ولایت پدر و مادر قرار دارند و یا شاگرد که استاد بر او ولایت دارد. اجمالاً مجموعه زیردستانی که تحت ولایت یک بزرگتر قرار دارند، «تحت ایدینا» و به منزله رعیت برای والی محسوب میشوند. تمام امور رعیت مانند امور مذهبی، عاطفی، مالی و … باید مورد توجه والی قرار بگیرد.
خروج از سوء الولايه
از موارد سوء الولایه یعنی والی تنها به بعضی امور توجه داشته باشد. مانند پدر و مادری که به امور مالی فرزند توجه دارند، اما به امور مذهبی و عاطفی او توجه نداشته باشند. افراط و تفریط هم از مصادیق سوء الولایه محسوب میگردد. بنابراین، برای خروج از سوء ولایت، والی باید به تمام امور زیردستان خود توجه لازم را داشته باشد.
حضرت امام سجاد علیهالسلام در رساله حقوق میفرمایند:
«وَ اَمَّا حقّ رَعِیَّتِک بالسُّلطانِ فأَن تَعلَمَ أَنَّهُم صاروا رَعِیَّتِک لِضَعفِهم و قوَّتک»
حق کسانیکه تحت فرمان و حکومت تو هستند این است که، بدانی آنها به خاطر ضعف خود و قوتی که تو داشتهای تحت فرمان تو قرار گرفتهاند، بنابراین بر تو واجب است که عدالت را در میان آنها رعایت کنی و با آنها همچون پدری مهربان باشی و هرگاه کاری از روی نادانی ازایشان سر زند، ببخشی و در کیفر دادن آنان، شتاب نکنی.
تاریخ جلسه: 96/7/10 ـ جلسه 1
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] صحیفه سجادیه دعای هشتم
[2] روایت ارزش کسب علم بحارالأنوار ج 1 ص 164
[3] غرر الحکم ص 63