تفسیر آیات 12 تا 14 سوره دخان

در آیه 12 سوره مبارکه دخان آمده است:

«رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ»

«خدایا عذاب را از ما برطرف کن که ما ایمان میآوریم»

 آیه از کسانی سخن می‌گوید که گرفتار شک وتردید شده و در این عالم سرگردان و رها هستند. اینان چون گرفتار عذاب الهی ‌شوند با خدا نجوا کرده و درخواست می‌کنند: «رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ» خدایا عذاب را از ما مرتفع کن و با عبارت «إِنَّا مُؤْمِنُونَ» اعلام می‌دارند‌: خدایا! ما دلداده تو هستیم!

با توجه به آیات بعد معلوم می‌شود که این افراد نه تنها ایمان نداشته بلکه به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تهمت زده‌اند. قرآن می‌فرماید: کجا متذکر می‌شوند؟ در حالی‌که پیامبری برایشان آمده که رسالتش بسیار واضح است و اینان در دراز مدت از چنین پیامبری اعراض  کرده و به وی تهمت زده و گفته‌اند: او تحت تعلیم کسی به غیر از خداست، او مجنون است!

 

نکته کاربردی آیه

 

باتوجه به همین قسمت از آیه هر یک از ما حقیقتاً باید نگران خود بوده که شبیه معاندین زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نباشیم که با بزرگان دینی برخوردی نامناسب داشته باشیم، هرتفکر اشتباه یا کلام ناروا ما را در زمره مخاطبین آیه جای می‌دهد.

 

مشکل مخاطبین آیه

 

اگر سؤال شود مشکل مخاطبین آیه چیست؟ برای پاسخ این سوال چند دلیل ذکر می‌شود:

 

دیر ارتباط برقرار کردن با خدای سبحان

 

اینان زمانی خدای سبحان را مخاطب قرار دادند که عذاب را احساس کردند؛ در آن زمان گفتند: «رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ» به عبارتی دیگر با فرا رسیدن عذاب، رَبّنا رَبّنا گفتن‌های آنان بلند شد، در حالیکه شریعت دستور داده انسان باید مادام با خدا ارتباط داشته و خود را لحظه به لحظه تحت ربوبیت خدای سبحان ببیند نه تنها زمان گرفتاری.

 

بندگی کردن به شرط رفع گرفتاری

 

مشکل دوم این بود که بندگی کردن و ایمان آوردنشان را مشروط به کنار رفتن گرفتاری قرار داده بودند، البته بسیاری از افراد گرفتار این مشکل هستند که تنها خدا را برای رفع گرفتاری‌ها طلب می‌کنند و صدایش می‌زنند و اگر خدای سبحان بر مبنای مشیّت الهی گرفتاری آنان را رفع نکند بندگی نمی‌کنند.

بندگی و حضور در محضر رب العالمین برای این گروه موضوعیتی ندارد، خدا برایشان ابزار است نه هدف. به زبان عامیانه می‌گویند: خدایا اگر مشکل من حل شد و حاجت مرا اجابت نمودی بندگی می‌کنم و اگرگرفتاریم مرتفع نشد «هذا فراق بینی و بینک»[1]

 

خودباوری کاذب

 

مشکل سوم این گروه خودباوری کاذب است. «إِنَّا مُؤْمِنُونَ»

تفاسیر می‌گویند: وقتی اینان اعلام می‌کنند «إِنَّا مُؤْمِنُونَ» در حقیقت وعده مؤمن شدن در آینده را می‌دهند؛ «مُؤْمِنُونَ» اسم فاعل است و از آن اراده حال و آینده می‌شود، بدین معنا که مخاطبین آیه اعلام می‌کنند که در گذشته مؤمن نبوده‌اند اما در آینده مؤمن خواهند شد. اینان در پی عطای نقدی از سوی حضرت حق‌اند، در حالیکه ایمان آوردن خویش را به آینده موکول می‌کنند.

 

دو تفکر اشتباه

 

مفسر دیگری می‌گوید: اینان گمان نمی‌کردند مشکلی دارند که مستوجب عذاب باشند. درحالیکه هر دو تفکر و هر دو نگاه اشتباه است:

  1. مخاطبین آیه منتظر بودند ابتدا خدای سبحان آنان را نجات بدهد وآنها بعداً ایمان آورند به عبارتی دیگر خدای سبحان پیش پرداختی نسبت به آنها داشته باشد و آنان بعدا به قول خویش عمل کنند
  2. استفاده از عناوین زیبا عناوینی که از حقیقت وجودی آنان به دور بود «إِنَّا مُؤْمِنُونَ»!

عناوین نوعاً باید نشانگر عملکرد افراد باشد درحالیکه مخاطبین آیه عنوان زیبای مؤمن را انتخاب کردند بدون آنکه اثری از ایمان در آنان باشد. اینان با بکاربردن اسم فاعل مؤمنون اعلام می‌دارند: ما درگذشته ایمان نداشته‌ایم اما در حال یا آینده ایمان خواهیم آورد.

  • اگر هر یک از ما روزانه در نمازهای یومیه درخواست می‌کنیم «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» از آنروست که معلوم نیست آیا تاکنون در صراط بوده‌ایم یا نه؛ زیرا خروج از مسیر هدایت در یک لحظه و یک آن اتفاق می‌افتد، اما مخاطبین آیه این حقیقت را انکار کرده و خود را مؤمن معرفی کردند.

 

در آیات 13 و 14 سوره دخان آمده است:

«أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَ قَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ»

«(در آن موقعیت سخت) چگونه برای آنان جای پند گرفتن و هوشیاری است و حال آنکه (پیش از این عذاب) پیامبری روشنگر برای آنان آمد (و پند نگرفتند.)»

«ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ»

«سپس از او روی گردان شدند و گفتند: «او تعلیم یافته‌ای دیوانه است!»

 

نادیده گرفتن لوازم ایمان

 

«أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى» لازمه‌ی ایمان این است که تذکراتی که به فرد داده می‌شود به یاد آورد، قرآن از عبارت «ذکری» استفاده می‌کند تا بیان دارد مؤمن باید به یاد بیاورد که از کجا آمده و به کجا می‌رود و آمدنش برای چیست و یا اینکه مومن نسبت به وظایف اولیاء الهی در میان مردم آگاه است، او می‌داند اگر قرار است عنوان مومن بر بنده‌ای بار شود از آن روست که در مقابل امر و نهی شریعت بواسطه اولیاء الهی تسلیم است زیرا لازمه‌ی ایمان، قبول امر و نهی الهی به واسطه اولیاء الهی است.

  • آنچه در بندگی بسیار قابل توجه است رجوع دائم به حق است که باید به انسان یادآوری شود؛ معمولاً افراد در زمان گرفتاری به حق رجوع دارند اما چون گرفتاری مرتفع شود ربنا ربنا گفتن‌ها و رجوعشان به حضرت حق پایان می‌‌پذیرد. گاه بعد از پایان یافتن مشکل، چندان از حضرت حق فاصله می‌گیرند که مسیر زندگی‌شان تغییر می‌کند؛ رجوع‌های گذرا فایده‌ای به حال فرد ندارد زیرا به گفته امیرالمومنین علیه‌السلام بازگشت و رجوع به حق زمانی اثربخش است که دو عنصر اصلی توبه در این رجوع وجود داشته باشد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: توبه شش شرط دارد: اما دو شرط اساسی آن: پشیمانی از گذشته. و اراده قوی برای بازنگشتن به گناه در آینده است.[2] درحالیکه توبه مخاطبین آیه صوری است اینان موقتاً پشیمان شده‌ و اراده ترک گناه دارند درحالیکه این اراده ماندگار نیست.

اینان ضعیف الایمان‌اند و اگر می‌گویند: «رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ» می‌خواهند گرفتاری‌شان فعلاً مرتفع شود و پس از رفع گرفتاری تعهدات خویش را فسخ کنند.

 

بالاترین ایمان مربوط به زمان عافیت است

 

یکی از مفسرین می‌فرماید: اعظم ایمان و یا بالاترین ایمان مربوط به زمان عافیت است نه زمان گرفتاری. در زمان گرفتاری معمولا اکثراً افراد مؤمن می‌شوند حتی غیر متدینین زمان ابتلا به گرفتاری خدا را صدا می‌زنند. اگر کسی گرفتار مشکلات نبود و تسلیم اوامرالهی بود کار بسیار مهمی انجام داده است.

یکی از مفسرین می‌گوید: مخاطبین آیه زمانی که عذاب بر آنان نازل شد برای رهایی از عذاب به خدای سبحان پیشنهاد می‌دهند که خدایا تو پرده‎ها را از جلوی چشمان ما کنار بزن و مشکل‌مان را مرتفع کن، ما پذیرای تو خواهیم شد! خدای سبحان قبل از نزول عذاب مکرر برای اینان خودنمایی کرد اما هرگز دلداده معشوق نشده‌ و ایمان حقیقی نیاورده‌اند.

به همین جهت  قرآن می‌فرماید: اینها متذکر جمال و جلال حق نیستند زیرا اصلاً مؤمن نیستند. أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى و َقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ»

 

علامت مومن؛ تسلیم شدن در مقابل اوامر الهی

 

از علامت مؤمن تسلیم شدن در مقابل اوامر الهی است که بواسطه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مردم ابلاغ می‌شود، تسلیمی که اعراضی در پی نداشته باشد زیرا وجود مقدس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله صرفا برای هدایت و راهنمایی بشر آمده است، پیامبری که چون «طبیبٌ دوّار» در میان مردم حرکت می‌کند تا از حال خلق آگاه شود، اما نکته مهم آنست که چون پیامبر به سراغ مردم بیاید مردم از وی اعراض نکنند و همانند بیماری که به سراغ پزشک می‌رود به وی روی آورند.

مؤمن اقبال به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دارد؛ وجود مقدس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پیام‌ها را به وضوح و به روشنی ابلاغ می‌کند و حق و باطل را واضح می‌نماید و هیچ ابهام و تردیدی باقی نمی‌گذارد بلکه به تفصیل مسائل را بیان نموده اما اینان پذیرای چنین پیامبری نیستند. پیام رسانی که به گفته امیرالمؤمنین علیه‌السلام به طبیب و پزشکی می‌ماند که با طب خود به دنبال نیازمندان به طبابت می‌گردد، «طبیبٌ دوّار بطبّه»  [3] پیامبر خود بر چنین افرادی وارد می‌شود اما به گفته صریح قرآن اینان از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله روی‌ گردانند: «ثم تَوَلَّوْا عَنْهُ»

مخاطبین آیه از پیامبر اعراض کردند هر چند در ابتدا اقبال به وی داشتند اما در دراز مدت از او روی برگرداندند و به وی تهمت زدند، پیامبری که رسول مبین بود و همه امور را برمردم به طور واضح آشکار می‌ساخت.

  • مفسرین در رابطه به عبارت «تولی» می‌گویند: هرگاه تولی با حرف جر «عن» همراه شود به معنای اعراض کردن است. کاربرد فعل نشان می‌دهد مخاطبین آیه در گذر زمان از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله اعراض نموده، آنان نه تنها به پیامبر پشت کردند بلکه پشت کردنشان را با تهمت زدن به وجود مقدس پیامبر توجیه کردند. این توجیه نابجا تقریباً مثل کسی است که گرفتار بیماری بوده و چون به پزشک حاذقی مراجعه کند که حاذق بودنش بر همگان آشکار است اما چون خود را به طبابت پزشک نسپارد و نتیجه مطلوب حاصل نشود پزشک را زیر سؤال برده و می‌گوید: علمی ندارد و نمی‌فهمد!

مخاطبین آیه نیز برای توجیه کردن اعراض خود نسبت به پیامبر، گفتند: سخنان او سخن خدا نیست بلکه کس دیگری به او تعلیم داده!

 

نقش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ بالابردن قوه تشخیص

 

البته لازم به ذکر است که گفته شود همیشه خواطر انسانی و شیطانی برانسان وارد می‌شود اگر فرد خود را به وجود مقدس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بسپارد تشخیص این خواطر برای او به راحتی ممکن می‌گردد زیرا وجود مقدس ایشان مبین و واضح کننده است.

پیامبر قوه تشخیص انسان را بالا می‌برد بگونه‌ای که فرد در‌یابد میان شیطان و رحمان فاصله بسیار است و همچنین بداند یکی فجور و دیگری تقوا است اما کسی که از پیامبر اعراض می‌کند اصلاحی برای او صورت نمی‌گیرد.

 

اعراض قلبی

 

یکی از مفسرین می‌فرماید: اعراض لزوماً ظاهری و عملی نیست کافی است فرد قلباً روگردان باشد.

مثلاً آنکس که حجاب را قلباً قبول ندارد اما چون در خانواده‌ای مومن و مذهبی دنیا آمده، مجبور به رعایت حجاب شده در اولین زمانی که برای وی ممکن گردد حجاب را کنار می‌گذارد.

یکی از مفسرین می‌گوید: گمان نکنید اعراض مخاطبین آیه رسمی و ظاهری بوده بلکه اعراض‌شان از پیامبر قلبی بوده است.

 

اعراض قلبی منجر به اعراض لسانی و عملی می‌شود

 

مخاطبین آیه ابتدا اعراض قلبی داشتند که در نهایت به اعراض لسانی و عملی منجر شد و عنوان «معلم مجنون» را به پیامبر نسبت دادند یعنی ابتدا قلب و سپس زبان و اعضا و جوارح اعراض می‌کنند.

نباید گمان شود چنین اعراضی از مردم زمان ما به دور است هرگاه حکمی شنیده شود که مردم برای رهایی از پذیرش آن بگویند: این حکم مربوط به هزاروچهارصدسال پیش است در شمار مخاطبین آیه جای می‌گیرند؛ این افراد هرچند ظاهرا ملتزم به احکام هستند اما چون قلباً به این التزام نرسیده‌اند در نهایت از آن اعراض خواهد کرد.

اگر روایات برحب اهل‌بیت و بغض نسبت به دشمنان آنان تأکید می‌کند از آنروست که حب و بغض هر چند قلبی است اما در نهایت تعیین کننده نوع نگرش انسان و خط و مشی زندگی اوست دلیل اینکه هرگاه از پیامبر سؤال می شد: «ایُّ الاعمالِ افضل؟» حضرت فرمودند: «الحبُ فی الله». [4]

درحالیکه حب  و دوست داشتن  امری قلبی است و عمل نیست! اما شاکله عمل حب است.

 

 

تاریخ جلسه: ۹۸.۱۰.20 ـ جلسه 7 ـ فاطمیه ۱۴۴۱

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره کهف آیه

[2]نهج‌البلاغه فیض، ص 1282، ح 409

[3] نهج البلاغه، خطبه 108

[4] – اصول کافی، جلد 2، صفحه 125، حدیث 6

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام می‌خوانیم: روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به یارانش فرمود:

«ای عری الایمان اوثق؟ فقالوا: الله و رسوله اعلم و قال بعضهم الصلوة، و قال بعضهم الزکاة، و قال بعضهم الصیام، و قال بعضهم الحج و العمرة، و قال بعضهم الجهاد، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله لکل ما قلتم فضل و لیس به، ولکن اوثق عری الایمان الحب فی الله و البعض فی الله و تولی اولیاء الله و التبری من اعداء الله;

«کدامیک از دستگیره های ایمان محکمتر و مطمئن تر است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاهتر است، و بعضی گفتند نماز، و بعضی گفتند زکات و بعضی روزه، و بعضی حج و عمره، و بعضی جهاد! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همه آنچه را گفتید دارای فضیلت است ولی پاسخ سؤال من نیست; محکمترین و مطمئن ترین دستگیره های ایمان، دوستی برای خدا و دشمنی برای خداست، و دوست داشتن اولیاء الله و تبری از دشمنان خدا»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *