تفسیر آیات 40 و 41 سوره دخان

در آیات قبل بیان شد نظام عالم هدفمند است اما اکثریت از این امر  غافلند و گمان می‌کنند دنیا لعب و بازیچه‌ای بیش نیست، قرآن در ادامه آیات قبل می‌فرماید:

 

«إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ»

«روز جدایی حق از باطل وعدگاه اینهاست»

 

حتماً روز قیامت که «یوم الفصل» است فرا می‌رسد، روزی که وعدگاه و موعدگاه آنان است، آنها همگی  درآن روز جمع خواهند شد. فرعونیان، مشرکین، قوم تبّع، و تمامی کسانی که در مسیر غیر شریعت  حرکت کرده‌اند در آن روز پیوستی با یکدیگر نخواهند داشت و فصل و جدایی میان آنان خواهد بود.  قرآن هرگاه از قیامت سخن می‌گوید از کلمه «یوم» استفاده می‌کند، در این آیه نیز عبارت «یوم الفصل» را بکار برده است.

 

چرا از قیامت تعبیر به «یوم» می‌شود؟

 

زیرا در قیامت همه چیز روشن و واضح است، روز هیچ ابهامی ندارد و همه چیز واضح و آشکار است، قیامت یوم است و پنهان کاری در آن نیست، زیرا ملکوت همه امور ظهور دارد و به اعتبار همین ظهور یوم الفصل نامیده شده است.

 

قیامت برای چه کسانی یوم الفصل است؟

 

  •  قیامت برای همه یوم الفصل نیست بلکه برای گروهی «یوم الوصل» است، تنها برای مشرکین، کفار و… یوم الفصل است، برای آنان روزی فرا خواهد رسید که بین آنان و هر آنچه در دنیا بر آنها تکیه داشته‌اند جدایی می‌افتد، در حقیقت میان آنان و اسباب فاصله می‌افتد. آنها در دنیا بر مال، خانواده، قدرت، مقام، حسب و نسب و… تکیه کرده بودند، در قیامت میان آنان  فاصله می افتد از این  رو قیامت یوم الفصل نامیده می‌شود.

 

یوم الفصل به چه معناست؟

 

  • یوم الفصل روزی است که بین خوبان و بدان انفصال و جدایی ایجاد می‌شود.

به عنوان مثال: در دنیا زیارت ائمه اطهار و ذکر نام این بزرگواران محدودیتی ندارد و هر کس بخواهد می‌تواند هم به زیارت آنان مشرف شود و هم نامشان را بر لسان جاری کند اما در قیامت اینگونه نیست اگر ارتباط با معصوم ملکه فرد نشده باشد در قیامت میان او و معصومین انفصال ایجاد می‌شود حتی اجازه ندارد نام معصوم را بر زبان بیاورد.

یکی از مفسرین می‌گوید: «یوم الفصل» روزی است که میان مشرکین و مقربین فاصله می‌افتد. در دنیا ممکن است کسی با حیله بتواند خود را در میان جمع خوبان جای دهد اما در قیامت اینگونه نیست هر کس سر جای خود قرار می‌گیرد و هیچ جابجا کاری در کار نیست.

یکی دیگر  از مفسرین می‌فرماید: یوم الفصل روزی است که بین اهل شعار و اهل عمل جدایی می‌افتد. میان کسانی که فقط از خیرات و خوبیها سخن می‌گویند اما به آنچه می‌گویند عمل نمی‌کنند و میان آنانکه اهل عمل‌اند و مرد سخن نیستند فاصله است.

 مفسری می‌گوید: قیامت روزی است که بین عامل و عمل جدایی می‌افتد. اگر عمل خالص باشد باقی مانده و عمل غیر خالص از میان می‌رود. عمل خالص کار خداست و ماندنی است و عمل  غیر خالص مربوط به منیّت انسان است و چون من ماندنی نیست عمل نیز ماندگار نمی‌ماند.

یکی از مفسرین می‌فرماید: خدای سبحان میان کار خود و کار بندگان فصل ایجاد می‌کند. کمیّت اعمال بنده را گرفته و کیفیت را باقی می‌گذارد. اگر کار بنده از جهت کمیّت اندک باشد اما خالصانه انجام شود نزد خدای سبحان نه تنها باقی می‌ماند بلکه حضرت حق آن عمل را بی‌نهایت می‌کند، عمل کم اما خالصانه‌ی بنده نزد خدا کم نیست بلکه بی‌نهایت است.

  • یوم الفصل در نگاه عرفان از یک سو امیدوار کننده و از سوی دیگر دردناک است.

این امیدواری و دردناکی از آنروست که حضرت حق میان اموری که مربوط به منیّت بندگان است و آنچه مربوط به خدایی خویش می‌باشد فاصله می‌اندازد.

امیدوار کننده است چون انسان امید دارد خداوند سبحان افعال و اعمال خالص او را جدا کرده و برای او ثبت و ضبط می‌کند البته او به فضل خدا امید دارد زیرا بنده چنین کاری را کار خود نمی‌داند، به این علت که فاعل کار خالصانه خداست اما از روی فضل آنرا به بنده نسبت می‌دهد؛ فاعل الخیر خداست.

اما از سویی ناراحت کننده است و این امر مربوط به  زمانی است که در پرونده عمل بنده فعل یا عمل خالصی نباشد که نزد حضرت حق ارزشمند باشد.

یکی از مفسرین می‌فرمایند: یوم الفصل روزی است که خدا حق را از باطل، نور را از ظلمت و بنده را از عمل کاملاً جدا می‌کند.

مفسری دیگر می‌فرماید: یوم الفصل تنها مربوط به قیامت نیست بلکه در همین عالم نیز یوم الفصل وجود دارد، اصلا باطل و حق با هم ممزوج نمی‌شوند، اگر کسی اهل دل باشد در خلوت‌های خود به اعمال خویش حسابرسی می‌کند که کدام عملش الهی و کدام یک غیر الهی است.

برای مؤمنین در همین دنیا همه چیز واضح و آشکار است آنان عمل خالص و غیر خالص خود را به وضوح تشخیص می‌دهند، میان خود و عمل جدایی می‌اندازند و باور دارند اگر عملی خالصانه انجام شود کار خدای سبحان است و بنده نقشی در آن عمل ندارد و چون امور نادرست را ببینند از آن فاصله می‌گیرند و فصل ایجاد می‌کنند. مؤمن در همین عالم سعی دارد به هر چه باید وصل شود وصل شود و از هر چه باید فصل شود فصل شود.

یکی از مفسرین می‌فرماید: مقیات یوم الفصل مشرکین است، آنان فقط در یک زمان خاص در می‌یابند که قیامت یوم الفصل و زمان جداسازی است اما مؤمنین همیشه می‌دانند، سنت خدا چنین است. مشرکین زمان محدودی را برای این سنت الهی در نظر گرفته‌اند اما مومنین همیشه در حضورند.

انسان یک نفس، یک عقل، یک قلب و یک روح دارد که اگر اینها همسو حرکت کنند یوم الوصل و چون هر یک به سویی روند یوم الفصل است، اگر رابطه اینها چندان خوب باشد که در طول یکدیگر باشند و با هم سازش داشته باشند یوم الوصل و چون جدای از یکدیگر باشند یوم الفصل است

  • مثلا چون مومنی به نماز شب می‌ایستد اگر نفس و عقل و قلب و روحش همه در محضرحق حضور یابند و نماز بخوانند یوم الوصل است و چون سازشی میان آنان نباشد؛ نفس‌، سازی کوک کند و عقل و قلب سازی دیگر؛ نفس در پی دنیا و عقل و روح در پی مولا باشند یوم الفصل است.

وقتی خواسته‌ها با یکدیگر همخوانی نداشته باشد این فصل و جدایی در همین عالم اتفاق می‌افتد و در قیامت از این جدایی‌ها پرده‌برداری می‌شود، گفته می‌شود جسم نماز می‌خواند اما عقل و قلب و روح نه!

  • مرحوم لنگرودی فرمودند: زمانی به هند رفتم و مرتاض‌های هند را شناختم، سوال کردم آیا مرتاض شیعه هم دارید؟ گفتند بله. اما آدرس او را نداریم. با استخاره آدرس او را پیدا کردم. از من سوال کرد چگونه مرا پیدا کردی؟ گفتم با استخاره. پرسید چه می‌خواهی؟ گفتم من مرتاض‌هایی دیدم که قطار را نگه داشته… تو چکار می‌کنی؟ ابتدا از پاسخ‌گویی طفره رفت، بعد گفت وقتی من نماز می‌خوانم همه وجودم نماز می‌خواند. من نماز اعضا دارم. همه‌ی وجودم در حال نماز است. گفتم می‌شود من نماز خواندن شما را ببینم؟ و نماز خواندنش را دیدم.

 

در آیه 41 سوره دخان آمده است:

 

«يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ»

«همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى‌تواند حمايتى كند، و آنان يارى نمى‌شوند،»

 

این آیه یوم الفصل را توضیح می‌دهد و می‌گوید: هیچ دوستی برای دوست دیگرش مفید نیست، هیچ خویشی برای خویشش مفید نیست و هیچ دوستی دوستش را بی‌نیاز نمی‌کند.

اینان منصور نیستند و ناصری ندارند. نیروی کمکی به آنان نمی‌رسد نیرویی که دفع عذاب کند برای‌شان نیست.

آنانکه در دنیا وصل به حضرات معصومین هستند در قیامت نیز وصل به آن بزرگواران هستند و میان آنان و مشرکین و منافقین فصل و جدایی است، حقیقت این فصل گواراست، عذابی در این فصل نیست. فصل ناگوار از آن کسانی است که در جاده شریعت نیستند.

فردی می‌گفت: حال نمازهایم بد شده. آنکس که درد را بفهمد درمانش آسانتر و راحت‌تر صورت می‌پذیرد این فرد به مدد خدای سبحان می‌تواند برای درد خویش درمان بیابد، اما گروهی هستند تا زمانی که وارد قیامت نشوند و پرده‌ها کنار نرود متوجه خطا و اشتباه خویش نمی‌شوند.

عبارت «شیئاً» نکره به کار رفته و جمله منفی است. در عرب گفته می‌شود: اگر کلمه نکره در جمله منفی به کار رود افاده عموم می‌کند. به این معنا که بعضی از دوستان هیچ فایده‌ای برای دوستان خود ندارند یعنی کمترین نفعی برای دیگری ندارند.

قرآن در آیه ۶۷ سوره زخرف می‌گوید:

«الْأَخِلَّاء يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»

«دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران»

 تنها متقین هستند که به هم کمک می‌کنند زیرا ارتباط متقین با یکدیگر بر مبنای قرب به خدای سبحان است پایه و اساس رفاقت آنان قرب و نزدیکی به حضرت حق است. عامل پیوست نفع شخصی نیست بلکه نزدیکی به حضرت حق است. وقتی کسی در جاده شریعت حرکت کند واصل است و دوست دارد دیگران چون او در جاده حرکت کنند و واصل گردند.

فردی به ابوسعید ابوالخیر گفت: شاگردت را دیدم که در جاده افتاده بود ابوسعید گفت خدار و شکر که در جاده افتاده، کسی دست او را در جاده می‌گیرد و وی را بلند می‌کند مشکل آنجاست که در بیراهه افتاده باشد و کسی دستگیرش نباشد؛ خارج از جاده شریعت هیچ کس برای دیگری نفعی ندارد و کسی نمی‌تواند به کمک دیگری برود همه در بیرون از جاده شریعت ناتوانند؛ ما اگر در جاده شریعت باشیم فیض فیاض را دریافت می‌کنیم، فیض فیاض در حال بارش است فقط کافی است که ما پذیرای آن باشیم، اما اگر در جاده شریعت نباشم پذیرشی نداشته و هر خیری به ما پیشنهاد شود دریافت نخواهیم کرد.

 

 

تاریخ جلسه: 98.11.2

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *