خداوند در آیه ۵۱ سوره مریم میفرماید:
«وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولًا نَبِیا»
«و در این كتاب از موسى یاد كن، زیرا كه او بندۀ (برگزیده و) خالص شدۀ (خدا) و فرستادهاى پیامبر بود.»
«مُخْلَصاً»
معانی «مخلَص»:
- «مخلَص» به کسی گویند که خداوند او را از هر غیر حقی خلاص کرده است؛ چنانکه خداوند سبحان از حضرت موسی با عنوان «مخلَص» یاد کرده است.
- «مخلَص» به کسی گویند که خداوند او را برای خود خالص کرده است؛ یعنی او سهمیۀ خداست و سهمیۀ دیگری نیست؛ بدین جهت هیچکس در نفس و عمل او سهمیهای ندارد و همۀ وجود او مخصوص خداست.
همۀ انبیاء در جایگاه مخلَص بودن به ثبات رسیدند و این آیه مقام ثبات آنان را متذکر میشود. نکتۀ قابل توجه این است که «مخلَص» بالاتر از «رسول» و «نبی» است؛ به همین جهت در ابتدا به مخلَص بودن حضرت موسی اشاره شده است.
دوری «مخلَص» از شیطان
آیات ۳۹ و ۴۰ سوره حجر به این مطلب اشاره دارد که شیطان بر فرد مخلَص نمیتواند مسلط شود:
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ. إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»
«(ابلیس) گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمین (بدىها را) برایشان مىآرایم و همه را فریب خواهم داد. مگر بندگان اخلاصمند (و برگزیده تو را) از میان آنان.»
فرد مخلَص بهدلیل اخلاص از دیدرس شیطان دور است؛ زیرا اخلاص او را در قلعهای امن قرار میدهد تا از نگاه شیطان درامان بماند؛ بدین جهت هیچ رذیلۀ اخلاقی و اعتقادی از او مشاهده نمیشود. فرد «مخلَص» تبعیت محض دارد و ذرهای تخلف ندارد.
خداوند سبحان حضرت موسی را بهعنوان مخلَص و رسول و نبی معرفی کرد؛ یعنی در کمال اخلاص بهدلیل مقام رسالت، دائم با مردم در ارتباط بود و اخلاص، مانع ورود آفات بر او شد.
ضرورت اخلاص
برای اینکه به زندگی اجتماعی و ارتباط با افراد صدمهای وارد نشود، اخلاص زیادی باید قائم باشد. اگر انسان خود را کاملاً تحت سلطۀ حق قرار بدهد؛ تمام ارتباطات او بر مبنای خواست الهی است و هیچ صدمهای به جایگاه او وارد نمیشود؛ اما اگر کسی از غیرخدا خلاص نشده باشد، نه پیامهای خداوند را دقیق و کامل دریافت میکند و نه مسئولیت تبلیغ او بطور صحیح انجام میشود. برای اینکه انسان دریافتها و پیامهای الهی را بیابد و تبلیغ و ابلاغ صحیح هم داشته باشد، باید از هر تعلقی به ماسویالله رها شود.
درجات اخلاص
مفسری میفرماید:«اخلاص مخلصین درجات مختلفی دارد، پایینترین درجۀ آن بندگی خالصانه برای خداوند است که با این نوع بندگی، فرد، همجواری خداوند را نمییابد. درجۀ متوسط اخلاص این است که بنده وجود خود را به خداوند سبحان عرضه کند و از وجود خود خلاص شود. بالاترین درجۀ اخلاص رسیدن بنده به مقام فنای تام است که باقی ماندۀ وجودش را در راه خداوند سبحان خرج میکند؛ زیرا خداوند در این جایگاه هم عنوان رسالت را به او عطا میکند و هم، از همۀ اخباری که باید مطلع باشد، آگاه میشود.»
مفسری گوید:«خداوند به پیامبر اسلام میفرماید: موسی را در قرآن ذکر کن؛ زیرا موسی ارادۀ خدمت خالصانه به شعیب را کرد.
موسی را ذکر کن؛ چرا که در این مرحلۀ اخلاص و به برکت مصاحبت با شعیب و متابعت از او، پس از جدا شدن از شعیب، به مقام رسالت و نبوت رسید.»
اتصاف به صفات روحانی
بعضی گویند:«مخلص کسی است که بعد از تطهیر از همه صفات نفسانی، به همۀ صفات روحانی متلبس شود. و همچنین مخلص کسی است که خداوند سبحان ولایت قلب او را بهعهده گرفته است و صفات جلال و جمال حق در وجود این فرد جلوهگری میکند.»
مفسری گوید:«مخلَص بودن حضرت موسی زمانی مشاهده میشود که در کمال ادب برای جستجوی حضرت خضر به راه میافتد و زمانیکه باید از خضر عذرخواهی داشته باشد، عذرخواهی لازم را میکند.»
چون حضرت موسی مخلص بود، ملامت هیچ ملامتکنندهای در رسالت او خدشه وارد نکرد و هیچ امری هم رغبت او را از خداوند سبحان به خود منصرف نکرد؛ در نتیجه لحظهای چشمپوشی از خداوند نداشت.
جریان برکات الهی در هنگام ذکر مخلَصین
عبدی که مخلَص شد و از ماسویالله رهایی یافت؛ در واقع از ذکر دیگران هم خلاص شده است؛ اما خدای سبحان به محبوبترین بندۀ خود در شریفترین کتاب آسمانی امر به ذکر بندۀ مخلَص میکند؛ گرچه بندۀ مخلَص از ذکر نام خود خلاص است؛ اما گویا خداوند سبحان بر خود واجب کرده است که ذکر مخلَصین را داشته باشد. در زمان ذکر مخلَصین برکات و رحمات آسمانی در زندگی افراد جاری میشود.
«وَ كانَ رَسُولًا نَبِیا»
تفاوت «نبی» و «رسول»
- «نبی»، خبر را از خداوند میگیرد و «رسول» خبر را ابلاغ میکند؛
- نبوت علاوه بر دریافت پیام، بیان معارف دینی را نیز عهدهدار است؛ اما رسالت پیامرسانی ویژهای را در بر دارد؛ پیامرسانی در رسالت بسیار گستردهتر از پیامرسانی در نبوت است؛
در آیه «رسول» بر «نبی» مقدم شده است؛ زیرا در مرحلۀ اول خداوند حضرت موسی را برای خبر رساندن به مردم فرستاد و بعد در مقام رسالت، او را از حقایق مطلع کرد تا خبر را برساند.
بعضی از مفسرین گویند:علت تقدم «رسول» بر «نبی» آن است که مقام رسالت از نظر رتبه، مقدم بر مقام نبوت است و خداوند در آیه، تقدم رتبه را مطرح کرده است.
شرافت نبوت بر رسالت
بعضی معتقدند:در نبوت احکام مکلفین توسط نبی دریافت میشود و نبی از بسیاری معانی غیبیه مطلع میشود؛ اما در رسالت، فقط تبیین بعضی از امور به عهدۀ رسول است و ابلاغ همۀ یافتهها به عهدۀ رسول نیست؛ بنابراین ذکر نبوت بعد از رسالت به جهت شرافت و برتری نبوت بر رسالت است؛ رسول شرافت واسطه بودن بین خدا و بندگان را دارد، و نبى شرافت علم به خدا و معارف خدایى را دارد و چون نبوت مظهر اسم «باطن» و رسالت مظهر اسم «ظاهر» خداست و باطن بهعلت پنهانی بودن بر ظاهر ترجیح دارد.
تاریخ جلسه:1400/1/28 – ادامه جلسه بیست و یکم
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»