قرآن در آیه 10 سوره مبارکه آل عمران میفرماید:
«إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیئاً وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»
«در حقیقت، كسانى كه كفر ورزیدند، اموال و اولادشان چیزى [از عذاب خدا] را از آنان دور نخواهد كرد؛ و آنان خود، هیزم دوزخند»
توضیح آیه
راسخین فی العلم در دو آیه قبل گفتند: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا»؛ «[مىگویند:] پروردگارا، پس از آنكه ما را هدایت كردى، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان». آنان میدانند اگر دل منحرف گردد كافر میشوند به همین دلیل از مربی خود درخواست میكنند خدایا! اصلاً قلوب ما را گرفتار مكن زیرا اگر گرفتار انحراف شویم، هیزم دوزخ میشویم.
«إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا»
قلب تربیت نشده
ربط این آیه با آیات قبل آن است كه اگر به تنگی قلب رسیدگی نشود و قلب بدون هیچ هدایتی رها شود، كفران میكند و این كفران سبب میشود تا حقایق را منكر شود. به عنوان مثال چنین قلبی جایگاه راسخینفیالعلم را كتمان میكند و حضور آنان را در محضر حق نادیده میگیرد و باور ندارد كه در میان بندگان خدا گروهی اولوالالباباند و گروهی راسخینفیالعلماند. چنین قلوبی ارتقاء و مقام و جایگاه اولوالالباب و راسخینفیالعلم را نمیپذیرند.
البته در همین جا متذكر میشویم، پذیرش این كه گروهی ممتاز از سایریناند امر سهل و آسانی نیست. شاهد مثال این مطلب را چنین عنوان میكنیم كه اگر ما در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودیم آیا وجود سلمان را در كنار پیامبر صلیاللهعلیهوآله به راحتی میپذیرفتیم و در مقابل این صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآله هیچ چون و چرایی نداشتیم؟ زیرا اولین توجیه آن بود كه سلمان مجوسی بوده و با آن سابقه آتش پرستی چگونه ممكن است منّا اهل البیت شود.
علت انکار راسخین فی العلم توسط کفار
آنان كه جایگاه راسخینفیالعلم را منكر میشوند به دو امر تكیه میكنند. آنان یا به وضعیت خوب مالی خود تكیه میكنند و یا فرزندانشان را پشتوانه خویش میشمارند و نیازی به ارتباط با راسخینفیالعلم درخود نمییابند.
اجمالاً آنچه هست این است «الَّذینَ كَفَرُوا» موحد نیستند و بر غیر خدا تكیه میكنند و گمان میكنند در هنگامه عذاب، غیر خدا میتواند آنها را نجات دهد و به كمكشان بیاید.
مفسری میگوید: «الَّذینَ كَفَرُوا» همان مطرودین درگاه حقند كه به جهت غفلت از عواقب انتخابشان گرفتار طرد و دوری از محضر حق شدهاند.
این مفسر میگوید: «الَّذینَ كَفَرُوا» غافل از این مطلباند كه انكار راسخینفیالعلم چه عاقبت سویی برای آنان در بر دارد؛ اگر میدانستند یك انكارِ در ظاهر كوچك چه پیامدهای عظیمی در پی دارد شاید هرگز چنین انكاری را انتخاب نمیكردند. یك ضرب المثل عامیانه میگوید: تخم مرغ دزد شتر دزد میشود؛ زیرا اولین انتخاب اشتباه پایانی نامناسب را رقم میزند. در شریعت آمده است: «قف عند الشبهات» نزد شبهات توقف كنید؛ زیرا آنكس كه به شبهه عمل كند ابتدا مرتكب شبهات میشود و در نهایت گرفتار حرام میگردد.
مشخصات کافران
مفسر دیگری میگوید: «الَّذینَ كَفَرُوا» كسانی هستند كه حضور خود را در محضر خدا كتمان میكنند. این كتمان هم دنیای آنان را نابود میكند و هم آخرتشان را. آنان در دنیا از قرب به خدا دورند و در قیامت هم در آتش فراق از حق میسوزند.
«إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ» آنان كه كفر می ورزند خود را مستحق دفع عذاب میدانند؛ زیرا چنین میپندارند كه چون فلان پُست و فلان مقام، دنیای آنها را آباد میكند و میتوانند عیوبشان را در دنیا تحت پوشش موقعیتشان قرار دهند در قیامت نیز چنین است. آنان غافلند از این مطلب كه در قیامت هیچ چیز به غیر از لطف خداوند سبحان به فریاد کسی نمیرسد.
«إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا» كسانی هستند كه موجبات برافروخته شدن آتش را فراهم میكنند نه اینكه صرفاً خود در آتش بسوزاند؛ بلكه دیگران را گرفتار آتش میكنند، اینکه نه تنها خود گرفتار عالم مادهاند بلكه دیگران را در آتش مادیات میسوزانند.
بزرگان میگویند: نادانترین مردم کسانی هستند كه خود را برای دنیای دیگران به زحمت میاندازد اینان وقود و هیزم آتش جهنماند.
«لَنْ تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیئاً»
اعتماد نکردن به کثرات
«الَّذینَ كَفَرُوا» در آیه کسانی هستند که عامل بینیازی و غنای خود را مال و فرزند میدانند. همین تفکر آنان را در مقابل «الذین آمنوا» قرار میدهد. كسانی كه عامل بینیازی خود را خدای سبحان میدانند. گروه دوم خدا را «یا مغنی»؛ «ای غنی کننده!» خطاب میكنند و حضرت حق را غنی مطلق میدانند. با چنین بینشی انسان به اسباب و لوازمی که در اختیار دارد اعتماد نمیکند؛ بلکه در عین استفاده از اسباب و لوازم به خدای سبحان تكیه دارد و از خلق بینیاز است.
اموال و اولاد نماد کثراتاند، «الَّذینَ كَفَرُوا» کسانی هستند که بر کثرات اعتماد میکنند. به همین دلیل آنان همیشه محتاج عالم مادهاند؛ امّا «الذین آمنوا» بر حق اعتماد دارند و از عالم ماده بینیازند.
باید دانست بینیازی از عالم ماده به معنای استفاده نکردن و بهره نبردن از نعمات عالم نیست؛ بلکه به معنای آن است که بر هر آنچه غیر الهی است اعتماد نکنیم و حسابی بر آنها باز ننمائیم.
اگر انسان بر کثرات اعتماد کند نه تنها خود را نابود میکند؛ بلکه سبب نابودی دیگران میگردد. «أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»؛ «آنان خود، هیزم دوزخند » وقود، هیزم است هیزم نه تنها خود میسوزد؛ بلکه سایر چیزها را با خود میسوزاند. «الَّذینَ كَفَرُوا» کسانی هستند که نه تنها خود در آتش مادیات میسوزند بلكه عامل سوختن دیگران نیز میشوند.
اگر انسان بر کثرات اعتماد کند برای همیشه از حق محجوب میشود و محجوبیت مطرودیت دائم برای او ایجاد میکند.
عذابی که «الَّذینَ كَفَرُوا» را در بر میگیرد، چیزی به غیر از تعلق شدید به کثرات نیست. نباید گمان شود عذاب سنگینی از آسمان بر آنها فرود میآید و یا زمین آنها را میبلعد؛ بلکه عذاب آنان همان تعلق شدیدی است که به مال و فرزند دارند و همین تعلق سبب میشود که حکم خدا را نادیده بگیرند.
قرآن میفرماید:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ یرَى الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ»[3]
«و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهایى [براى او] برمىگزینند، و آنها را چون دوستى خدا، دوست مىدارند؛ ولى كسانى كه ایمان آوردهاند، به خدا محبت بیشترى دارند. كسانى كه [با برگزیدن بتها، به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نیرو[ها] از آنِ خداست، و خدا سختكیفر است.»
شهید مطهری رحمهاللهعلیه میفرماید: وقتی انسان در زمره ی « الذین آمنوا» شد مال در خدمت او قرار میگیرد، مال ابزار و وسیله است که باید در خدمت انسان باشد؛ نه آنکه انسان در خدمت مال قرار گیرد. فرزند اگر در مسیر صحیح حركت كند« نعم العون » میشود و بهترین کمک کار خواهد بود. امیر شما نمیشود و بر شما حاکم نمیگردد.
کثرات عالم ماده همه در خدمت مؤمناناند. قرآن میگوید: « سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض »[4] « خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمین است، مسخّر شما ساخته »، اقتضای تسخیر آن است که نعمات در خدمت فرد باشد؛ امّا اگر اعتقادات صحیح نباشد انسان « أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ » میگردد.
چرا فقط مال و ولد مطرح شده است؟
چون معمولا ً افراد در مشكلات یا به مالشان تکیه میکنند و یا به حسب و نسبشان و آنها را گره گشای مشكلات خود میدانند در حالی كه غافل از این نكتهاند كه تاریخ مصرف مال و فرزند در همین عالم است و قدرت ورود به جهان آخرت را ندارند.
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا»
«مال و پسران زیور زندگى دنیایند.» [1]
«وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»
نار و آتش جهنم چیست؟
«هُمْ وَقُودُ النَّارِ» نار، نار هوی و هوس است. «الَّذینَ كَفَرُوا» اهل همتهای پستاند. توجه نداشتن به قیامت نشانهای برای همتهای پست است. نشان دون همتی فرد آن است كه دنیا را پایان خط ببینند.
«أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ» این قسمت از آیه شدت عذاب را بیان میكند. اوج عذاب برای «الَّذینَ كَفَرُوا» آن است كه هیزم جهنم شوند و دیگران بواسطه آنان از حق منقطع گردند.
هر یك از ما دو نیمه داریم، نیمه فطرت و طبیعت و نیمه روحانیت و معنویت؛ امّا نیمه فطرت كه همان «الّذینَ كَفَرُوا» بودن ماست، سبب میشود تا انسان در این نیمه، فطرت خود را با صفات نفسانی مستور كند و یا به عبارتی دیگر روحانیت خود را بواسطه مال و ولدش پنهان مینماید.
كسانی كه فطرت خود را با هوی و هوس میپوشانند و صفات نفسانیه خود را جایگزین صفات الهیه میكنند از حق دورند فعل و قول و عقیده آنها مانع وصولشان به حضرت حق است.
مفسری در رابطه با آتش میگوید: آتش و ناری كه در آیه مطرح است هم آتش جهنم است و هم آتش فراق از خداوند سبحان.
آتش جهنم از بیرون فرد را میسوزاند و آتش فراق از درون. قرآن در رابطه با آتش جهنم میگوید:
«كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً» [2]
«كه هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهاىِ دیگرى بر جایش نهیم»
آتش ظاهری و آتش باطنی
مفسری در رابطه با آتش جهنم فراق از حق در این عالم میگوید: آتش جهنم همان آتش غفلت است. این آتش میتواند موقتی و كوتاه باشد و تا مدتی انسان را بسوزاند تا اهل یغظه شود؛ امّا اگر این غفلت در این عالم مهار نشود و شخص بر نفس خود مسلط نگردد به طور كلی گرفتار آتش فراق از حق میگردد. آتشی كه خاموش شدنی نیست و انسان را روز به روز از خداوند سبحان دورتر میكند و فرد را ماندگار در آتش میکند.
در توضیح مطلب بالا گفته میشود اگر عمل و فعل ما خلاف و اشتباه باشد این امری بیرونی و ظاهری است هر چند از روی غفلت باشد؛ امّا اگر دل گرفتار حبّ غیر خدا شود و به آتش فراق مولی بسوزد، گرفتار آتشی درونی شده كه در این حالت امكان بازگشت به سوی حق تقریباً غیرممكن میگردد. اگر كسی از جهت اعتقادی مشرك شد و شرك در نگاه او امر عظیمی نبود هرگز از آتش فراق رهایی نمییابد.
آتش عمل تمام شدنی است؛ امّا آتش اعتقاد خاموش شدنی نیست. زیرا آتش عمل ظاهر است و آتش اعتقاد باطن. اگر كسی قصد اصلاح باطن را نداشته باشد، هرگز از سوز آتش فراق ایمن نمیگردد، به همین دلیل در شریعت، نیت قبل از عمل تعیین كننده است و چندان كه بر نیت صحیح تكیه میشود شاید بر عمل صحیح تكیه نشود. در هر نمازی نیت تعیین كننده نماز است نه ركوع و سجود و قیام و قعود، نماز بدون نیت نماز نیست.
هر یك از ما باید به شدت از اعتقاداتمان پاسداری كنیم، زیرا گفتهاند عقیده حكم آب را دارد عمل حكم برق را. بدون آب نمیشود زندگی كرد امّا اگر آب زیاد باشد میتوان برق تولید كرد.
« برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] سوره مباركه كهف، آیه 46
[2] سوره مباركه نساء، آیه 56
[3] سوره مباركه بقره، آیه 165
[4] سوره مبارکه لقمان، آیه 20