تفسیر آیه 110 سوره مائده

قرآن در آیه 110 سوره مبارکه مائده می‌فرماید:

 

«إِذْ قَالَ اللّهُ یا عِیسى ابْنَ مَرْیمَ اذْكُرْ نِعْمَتِی عَلَیكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَیدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَكُونُ طَیرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِی وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَینَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ»

 

«(به خاطر بیاور) هنگامى را كه خداوند به عیسى بن مریم گفت: «یاد كن نعمتى را كه به تو و مادرت بخشیدم! زمانى كه تو را با «روح القدس» تقویت كردم؛ كه در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مى‌‏گفتى؛ و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامى كه به‏ فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده مى‌‏ساختى، و در آن مى‏‌دمیدى، و به فرمان من، پرنده‏اى مى‏‌شد؛ و كور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا مى‏‌دادى؛ و مردگان را(نیز) به فرمان من زنده مى‏‌كردى؛ و هنگامى كه بنى‌اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع كه دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از كافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشكار نیست!»

 

 

«إِذْ قَالَ اللّهُ یا عِیسى ابْنَ مَرْیمَ اذْكُرْ نِعْمَتِی عَلَیكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ»

 

یادآوری نعمات

 

آیه با عبارت «اذ» شروع می شود، و «اذ» در زبان عرب، فعل «اذكر» را در تقدیر دارد،‌ خداوند سبحان می‌گوید: ای عیسی علیه‌السلام  نعمات مرا بر خودت و بر مادرت یادآوری كن.

مفسری  می‌گوید: اگر خداوند سبحان به عیسی علیه‌السلام گفته است كه نعمات ما را بر خودت و بر مادرت یادآوری كن، از آن روست تا بیان دارد كه شما در شمار دوستان خاص ما هستید. نعمات ما را بر دوستان خاص ما ذكر كن؛ زیرا همه كس تحمل ندارند ذكر نعمات ما را بر دوستان‌مان بشنوند. دوستان خاص ما با الطاف خاص ما آشنایند، هریك از دوستان ما از نعمات مخصوص به خویش بهره می‌برند، از این رو شنیدن نعمات تو بر آنان عجیب نیست.

همچنین خدا با حرف «اذ» به عیسی علیه‌السلام یادآوری می‌كند: ای عیسی علیه‌السلام حدیث نفس كن، و به خود الطاف مرا یادآوری كن. به خود یادآوری كن كه من تو را تقویت كردم و به روح القدس توانا و مؤید نمودم.

 

«إِذْ أَیدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَكَهْلًا»

 

روح القدس

 

  • تفاسیر ظاهری می‌گویند: روح القدس، حضرت جبرئیل است، كه دائماً باعیسی علیه‌السلام همراه بوده و در هیچ شرایطی از او جدا نمی‌شده است.
  •  تفاسیر عرفانی می‌گویند: روح القدس، نفس مسیحایی است كه خداوند به عیسی علیه‌السلام عطا كرده و همین واسطه زنده شدن مردگان می‌شد.
  • تفسیر دیگری می‌گوید: روح القدس، معرفت است؛ معرفتِ خاصی است كه به واسطه این معرفت حضرت مسیح جلوه نام محیی خدا شده است.
  • مفسر دیگری می‌گوید: روح القدس، عبودیت خاصی است كه نصیب عیسی علیه‌السلام شده، و اگر این عبودیت نصیب هر بنده‌ای شود او مؤید و قوی و توانا می‌گردد.
  • مفسر دیگری می‌گوید: روح القدس، روح شهود است. خدای سبحان به حضرت مسیح قدرتی بخشید تا به مرحله شهود برسد و حقیقت هرچیز را ببیند، حضرت ملكوت عالم را مشاهده ‌كرد.
  • بعضی می‌گویند: روح القدس، روح نبوت است كه انباء و اخبار عالم غیب را دارد.
  • بعضی می‌گویند: روح القدس، همان روحی است كه علم ربّانی از طریق آن روح، نصیب مسیح شده است و او از “ما كان و ما یكون” به اذن حق آگاه شد.

همچنین گفته‌اند: روح القدس، روحی است كه عیسی علیه‌السلام را از درآمیختن و مشوب شدن با عالم طبیعت مبرا و مقدس می‌كند. مسیح از زندگی روزمره به حداقل اكتفا كرده چنانچه حتی ازدواج نمی‌كند. روح القدس، روحی است كه مسیح و مادرش را از عالم طبیعت خارج كرده و به عالم قدسی عروج داد؛ تا آنان گرفتار تعلقات عالم طبیعت نشوند. هرچند كه نعمت روح القدسی در ظاهر آیات فقط مختص به عیسی علیه‌السلام است اما حضرت مریم سلام‌الله‌علیها نیز از این نعمات بهره‌مند است.

  • مفسر دیگری می‌گوید: روح القدس، شدت قرب انسان نسبت به خداست؛ و چنانچه حضرت حق اراده كند كسی را توانا و قوی نماید او را در فضای قرب به خویش قرار می‌دهد.

 

«تُكَلِّمُ النَّاسَ»

 

گروهی از مفسرین «تُكَلِّمُ النَّاسَ» حضرت عیسی علیه‌السلام را مصداق روح القدسی ایشان گرفته‌اند، و سخن خود را چنین شرح داده‌اند كه، چنانچه خداوند سبحان به فردی مقام روح قدسی را عطا كند، به او معرفت و شناخت خاصی می‌بخشد، كه این فرد در اوج قرب به حق ارتباطش با مردم محفوظ می‌ماند. سخن گفتن عیسی علیه‌السلام با مردم، از روی شناخت و معرفت خاص نسبت به خداوند سبحان است؛ زیرا این پیامبر از همان اوان كودكی كلماتش حكیمانه بود و كلام نابجایی از او صادر نشد، این قدرت از گهواره تا پایان عمر برایش محفوظ ماند.

 

بدن همانند گهواره

 

گروهی دیگر از مفسرین در تأیید مفسرین قبل گفته‌اند: روح ‌القدس، ارتباط صحیح با مردم در دوره‌ای طولانی است. همچنین این مفسرین از مهد به عنوان بدن تفسیر كرده‌اند و گفته‌اند بدن ما مانند گهواره است، مسیح نیز هرگاه در گهواره بدنش قرار می‌گرفت، مشغول تكلم با مردم می‌شد. در رابطه با كلمه «كهلاً» گفته‌اند: مسیح حتی زمانی كه از بدن مادی‌اش مجرد می‌شد، همچنان با مردم در ارتباط بود. یعنی او چه زمانی كه متعلق به بدن مادی بود، و چه زمانی كه متعلق به بدن مادی‌اش نبود، در هر دو زمان با مردم ارتباط داشت و با آنان صحبت می‌كرد.

 

مفسرین در توضیح حد فاصل زمانی میان گهواره تا میان‌سالی عیسی علیه‌السلام ‌گفته‌اند: خدا به عیسی علیه‌السلام می‌گوید که تو در این فاصله جمال و جلال ما را به نمایش گذارده‌ای، چه آن‌كه در گهواره سخن بگویی، و چه آن‌كه در میان‌سالی، در هر دو زمان كلمات حكیمانه از لسان تو صادر شده، و در هر دو زمان مظهر جمال و كمال حضرت حق گشتی.

 

«وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ»

 

سخن حکیمانه نماد قدرتمندی

 

مفسرین می‌گویند: سخن گفتن حكیمانه عیسی علیه‌السلام با مردم نماد قدرتمندی اوست؛ پس شایسته ماست كه در بسیاری موارد سكوت اختیار كنیم، و از گفتگوی غیرضروری با مردم پرهیز نماییم. هرگاه قدرت خدای سبحان به بنده‌ای افاضه شود كلام حكیمانه از او صادر می‌شود، وعیسی علیه‌السلام از این نعمت برخوردار بود.

 

عنایات خاص خداوند به عیسی ع

 

آیه در ادامه می‌گوید: «وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ …»؛ عیسی علیه‌السلام، هم بر خودت و هم بر دوستان خاص ما یادآوری كن، كه من به تو كتاب و حكمت و تورات و انجیل را آموزش دادم.

تفاسیر ظاهری می‌گویند: كتاب یعنی كتابت و نوشتن. حكمت یعنی نبوت، و تورات و انجیل كتاب‌های آسمانی است كه به عیسی علیه‌السلام تعلیم شد.

تفاسیر باطنی، كتاب و حكمت و تورات و انجیل را چنین تفسیر كرده‌اند: كتاب یعنی معارف ثابت و لایتغیر كه در گذر زمان هرگز تغییر نمی‌كند، حكمت یعنی اخلاقیاتی كه این اخلاقیات كیفیت سلوك إلی الله را آموزش می‌دهد، و همچنین آنان حالات و مقامات خاصی را كه بر انسان عارض می‌شود در شمار حكمت جای داده‌اند.

آنان تورات را علوم ظاهریه گفته‌اند و آن را به دوره زندگی حضرت موسی علیه‌السلام معطوف كرده‌اند؛ و گفته‌اند که مردم در آن زمان بیشتر به ظواهر دنیا بها می‌دادند. تورات، جدای از آن‌كه شریعت ظاهری را بیان می‌كند، شامل حكمت‌های الهی نیز هست. خداوند همه حكمت‌هایی كه در میقات به موسی علیه‌السلام آموزش داد، در این كتاب یك‌باره به عیسی علیه‌السلام آموزش می‌دهد.

خداوند به حضرت عیسی علیه‌السلام می‌گوید: ما با كتاب تورات، علوم ظاهریه را به تو آموزش دادیم و با انجیل، علوم باطنیه‌ را در اختیار تو قرار دادیم.

 

خداوند معلم كتابت عیسی علیه‌السلام

 

‌خداوند سبحان از فعل« عَلَّمْتُكَ» استفاده می‌كند تا به عیسی علیه‌السلام متذكر شود: ای عیسی علیه‌السلام، به یاد بیاور كه معلم تو در همه این آموخته‌ها ما بوده‌ایم.

همچنین با این فعل حضرت حق بیان می‌دارد كه آموزش ما برای تو تدریجی و گام به گام بوده؛ زیرا این فعل در زبان عرب افاده تدریج می‌كند. ای عیسی علیه‌السلام ما به تدریج عقاید حقه و خلقیات صحیح و احكام ظاهریه و صفات قلبیه و حالات باطنیه را به تو آموزش دادیم.

مفسری می‌گوید: «عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ» یعنی خداوند به عیسی علیه‌السلام آموخت تا بدون آموزش بنویسد. خداوند خود معلم كتابت عیسی علیه‌السلام شد. این مفسر حكمت را معارف توحیدی ملكوتیه معنا كرده، معارفی كه سهل الوصول و آسان بدست نمی‌آید، معارف زلال و نابی كه باده عشق به واسطه آن نوشیده می‌شود.

 

«وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَكُونُ طَیرًا بِإِذْنِی»

 

تمام آموخته‌های خداوند به عیسی علیه‌السلام، مترتب بر یكدیگر و پشت سر هم قرار دارند؛ یعنی در ابتدا خدای سبحان قوّتی خاص الهی و بعد ارتباط مردمی درستی، به عیسی علیه‌السلام عطا كرد؛ و سپس او را تحت تعلیم آموزش‌های خاص قرار داد، در این قسمت از آیه خدا می‌گوید «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَكُونُ طَیرًا بِإِذْنِی»؛ ای عیسی علیه‌السلام به خود و دوستانت یادآوری كن كه از گل پرنده‌ای بسازی و در آن پرنده بدمی و آن را به اذن من به پرواز درآوری.

 

عیسی علیه‌السلام جلوه نام خالق خداوند

 

عیسی علیه‌السلام، به خودت و اطرافیانت یادآوری كن كه تو جلوه نام خالق من می‌شدی. در مراحل اولیه جلوه نام قدیر من بوده‌ای، و در این مرحله با جلوه نام خالق، می‌توانی پرنده را خلق كنی.

اهل دل در رابطه با این قسمت از آیه می‌گویند: اگر دستان مبارك عیسوی به فردی بخورد، و او را لمس كند، از وجود جسمانی‌اش وجودی روحانی و در حال پرواز ساخته می‌شود. اساس كار پرنده پرواز است، و پرنده حداقل اقامت را در عالم ماده و خاكی دارد. آن‌كس كه به دستان مبارك عیسی علیه‌السلام متبرك شود، از وجود حیوانی و نفسانی خویش رها می‌شود، و پر پرواز می‌یابد.

 

تفاسیر عرفانی از طین به عقل معاش تعبیر كرده‌اند و گفته‌اند: انسان اگر تحت تربیت حكیمانه الهی قرار بگیرد پر می‌كشد، و از عالم ماده جدا می‌شود. به عبارت دیگر كسی كه تحت تربیت روح عیسوی قرار بگیرد از دایره تعلقات مادی خارج می‌شود، و تعلق به هیچ چیز و هیچ كس ندارد.

 

مسیر سلوک به سوی معبود

 

مفسر دیگری طیر را، نماد عشق دانسته و گفته است: یعنی عاشقانه به پرواز درآمدن و پروازی به سوی معبود، یعنی «إنّا إلیه راجعون»[1] ، پرواز این روح برای كسب آب و دانه نیست، بلكه برای رجوع دائم به محضر حق است.

هریك از ما باید در مسیر سلوك، دست در دامن اولیاء زنیم، و در این امر به دو نكته توجه داشته باشیم:

  1. انسان الهی هیچ‌گاه جنبه مادی افراد را تقویت نمی‌كند، بلكه جنبه روحی را ارتقاء می‌بخشد. عقل را به پرواز درمی‌آورد و از دنیای مادی خارج‌شان می‌كند.
  2. به مجرد آن‌كه ولی خدا در نفسی بدمد او را تحت اراده خدا درمی‌آورد. وقتی كسی تحت تربیت ولی الله قرار بگیرد ناخودآگاه تربیت الهی در زندگیش جاری می‌شود نه تربیت نفسانی.

 

مفسرین عرفانی در رابطه با این قسمت از آیه می‌گویند: اگر انسان الهی در حق كسی دعا كند با نَفَس قدسی او امور فرد به سامان می‌رسد. آنان كه خود را به نفس قدسی عیسی علیه‌السلام سپرده‌اند، امورشان به سهولت انجام می‌شود.

در این قسمت از آیه در ارتباط ما نیز چنین است كه اگر هریك از ما ولایت اولیائمان را بپذیریم، و گوش جان‌مان را به ولایت حضرات معصومین علیهم‌السلام بسپاریم تا نفس قدسی آنان در روح ما دمیده شود، پرنده جانمان به سوی معبود به پرواز درمی‌آید.

آیه«طیر» را نكره به كار می‌برد، تا بیان كند كه شما در عالم خاكی از میزان پرواز و پرو بال زدن پرنده روحتان بی‌خبرید. هركس با تأییدات ولی‌الله می‌تواند تا بام دوست پرواز كند، بلندایی كه در تصور هیچ‌كس نمی‌گنجد.

 

«وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی»

 

خدا به عیسی علیه‌السلام می‌گوید: ای عیسی علیه‌السلا،م به یاد بیاور كه به تو توانایی درمان بیماری كوری و پیسی را عطا كردیم.

  • ابراء‌ از ماده بری به معنای پاك شدن از عیوب است.
  • اكمح كسی است كه به بیماری چشمی گرفتار است.
  • ابرص كسی است كه بیماری پوستی دارد.

 

نشانه‌های ربوبیت حق

 

با توجه به تفاسیر عرفانی، نَفَس قدسی ولی‌الله، ابتدا چشم انسان را درمان می‌كند تا بینش صحیحی به او عطا كند، بینشی بدون مشكل و نگرشی صحیح سالم.

اكمح كسی است كه نور حق را نمی‌بیند، اما با نَفس قدسی و ولایی ولی الله، حق و حقانیت به زندگی‌اش بازمی‌گردد، و آن را علی‌الدوام مشاهده می‌كند. همین مفسرین بیماری پوستی ابرص را هوی و هوس و محبت دنیا دانسته‌ است؛ هوی و هوس گاهی چندان وجود فرد را فرا می‌گیرد كه غالب و جلدش را درگیر می‌كند. ابرص، نماد عشق‌ورزی و محبت به دنیاست كه در ظاهر فرد هویدا می‌شود، اما نَفَس ولی‌الله ظاهر فرد را چندان تغییر می‌دهد كه حبّ و محبت دنیا از ظاهرش مرتفع ‌شود .

موارد بیان شده در آیه همه نشان ربوبیت حق است، در كتاب آداب الصلاة امام خمینی رحمة‌الله‌علیه عبارت «ذل عبودیت و عز ربوبیت» بكار رفته تا بیان كند هرچه انسان ذلت بندگی‌اش را بیشتر یدك بكشد، و در محضر حق خاكسارتر ‌شود، خدای سبحان حقانیت خویش را بیشتر برای او نمایان می‌كند. و اگر هركسی خود و منیت خود را نبیند، خداوند سبحان دنیا را مسخر او می‌كند، و تمام عالم را به تسخیرش در می‌آورد. خاكساری هركس رابطه مستقیم با میزان تسخیر او بر عالم دارد.

 

«وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِی»

 

زنده کردن انسان با رهایی او از جهالت

 

ای عیسی علیه‌السلام به یاد بیاور كه من تو را چنان كردم كه بتوانی مردگان را به اذن من زنده كنی. مفسرین عرفانی باطن این امر را چنین معنا كرده‌اند كه حضرت عیسی علیه‌السلام با دم (نَفَس) مسیحایی خود جهال را از جهل‌شان خارج می‌كرد، این امر تنها به اذن حق صورت می‌گرفت.

بدن هریك از ما قبر ماست، یعنی هركس تا زمانی كه همه فكر و ذكر و توجه‌اش به بدن مادی‌اش باشد، گویا كه مرده‌ است، و در قبر تنگی قرار گرفته‌ است. دم مسیحایی، افراد را از توجه به بدن‌های مادی‌شان رها ‌می‌كند و آنها را به سایر جلوه‌های وجودشان توجه می‌دهد.

بدن هركس مركَب وجود اوست و نباید وسیله گرفتار شدنش به دنیا گردد.

 

«وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَینَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ»

 

کشتن عیسی علیه‌السلام

 

خداوند در ادامه آیه به عیسی علیه‌السلام می‌گوید: ای عیسی علیه‌السلام، به یاد بیاور هنگامی كه من بنی‌‌اسرائیل را از تو منع كردم «وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنكَ» .

فعل «كَفَفتُ»، از كف به معنای منع كردن است.خداوند می‌گوید: من بنی‌اسرائیل را از كشتن تو منع كردم. ‌اگر سؤال كنید چرا بنی‌اسرائیل قصد كشتن عیسی علیه‌السلام را كردند؟

در پاسخ می‌گوییم: وقتی عیسی علیه‌السلام، معجزات خاصی آورد، بنی‌اسرائیل گفتند: «إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ»، این‌ها چیزی نیست مگر سحر آشكار، آنان بر مبنای نسبت دروغی كه به عیسی علیه‌السلام دادند، قصد كشتن او را كردند.

مفسرین می‌گویند: نسبت ناروا دادن به كسی، مساوی با كشتن شخصیت اوست. بنی‌اسرائیل با نسبت‌های ناروا قصد كشتن و نابود كردن مسیح را كرده بودند، و خدا او را در مقابل سخنان بنی‌اسرائیل حفظ كرد.

 

مجموعه نعمات عیسی علیه‌السلام

 

یكی از مفسرین می‌گوید: خدا مجموعه نعمات عیسی علیه‌السلام را در این آیه یا‌دآوری می‌كند در ابتدا می‌گوید یاد كن نعمتم را كه بر تو و بر مادرت بخشیدم؛ و بعد از سایر نعمات نازل شده برعیسی علیه‌السلام سخن می‌گوید. كه به هریك جداگانه پرداختیم. این مفسر می‌گوید: درخشش عیسی علیه‌السلام در این نعمات، سبب شد تا ساحت حضرت مریم سلام‌الله‌علیها از اتهامات سوء مبرا شود. هر فردی چون در اجتماع سالم‌تر و پاك‌تر جلوه كند این حضور به این معناست كه والدین او از جهت اخلاقی و یا اعتقادی در سلامت بوده‌اند؛ زیرا خلاف‌كاری والدین به فرزند منتقل می‌شود.

هرگاه در فرزندی خوبی‌ها و حسنات جلوه‌گر شود، و آینه وجودش حجابی نداشته باشد، نشان می‌دهد مادرش از هر عیبی مبرا بوده؛ زیرا وجود صیقلی و صاف فرزند نمایانگر سلامتی مادر است.

مفسرین عرفانی، بنی‌اسرائیل را كسانی می‌دانند كه به دلیل شدت تعلق به مادیات از حق محجوب شده‌اند، و معرفت خاصی نصیبشان نشد. آنان معمولاً از بنی اسرائیل به عنوان جهال یاد می‌كنند، زیرا معتقدند نسبت به مقامات روحانی و انسان‌های روحانی جاهل‌اند.

اگر بگویید جهالت آن‌ها چگونه ثابت می‌شود؟

عرض می‌كنیم: برادران یوسف در شمار قوم بنی‌اسرائیل‌اند؛ زیرا اسرائیل یعقوب است و پسران یعقوب بنی‌اسرائیل‌اند. فرزندان یعقوب از همان ابتدا نسبت به برادرشان یوسف جاهل بودند، و او را نشناختند؛ به همین جهت به یعقوب اعتراض ‌كردند. بنی اسرائیل متأسفانه، نه یعقوب ‌شناس بودند نه یوسف شناس، به عبارتی آنها انسان كامل زمان خود را نمی‌شناختند.

بنی اسرائیل معجزات آشكار عیسی علیه‌السلام را سحر مبین می‌دانستند؛ زیرا اعجاز عیسی علیه‌السلام با هیچ معیار و میزانی در نگاه آنان تبیین نمی‌شد. برای آنها عجیب بود كه كسی مرده را زنده می‌كند، و با نَفَسش بیمار را درمان ‌كند، و بیماری‌ها را شفا بخشد. آن‌ها چون با سحر به خوبی آشنا بودند معجزات عیسی علیه‌السلام را سحر می‌دانستند.

قرآن در سوره مباركه آل عمران آیه 49 به مقامات حضرت عیسی علیه‌السلام اشاره می‌كند و می‌گوید :

«وَرَسُولًا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُكُم بِآیةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیكُونُ طَیرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ»

 

خدای سبحان می‌فرماید: ما عیسی علیه‌السلام، را به عنوان پیامبری از بنی‌اسرائیل فرستادیم، او به شما خبر می‌دهد در خانه‌هایتان چه چیزی می‌خورید و چه چیزی ذخیره كردید.

تفاسیر عرفانی می‌گویند: منظور از «مَا تَأْكُلُونَ» علمی است كه افراد می‌خورند، ‌فعل خوردن درباره علم از آن روست كه علم مانند غذا خوردنی است.

درباره «تَدَّخِرُونَ» گفته شده هرچیزی است كه در خانه ذخیره شو. «تَدَّخِرُونَ» به معنای امور نامناسبی است كه در وجود انسان جای می‌گیرد، هریك از آن امور می‌تواند نمایانگر حرص انسان باشد.

مفسر دیگری گفته «تَدَّخِرُونَ» به معنای نیت‌های افراد است. خداوند می‌گوید: ما هم از نیت‌های شما باخبریم، و هم نیت‌های شما برای شما ذخیره می‌شود. عمل هریك از شما در زندگی از بین می‌رود، اما نیت‌هایتان باقی می‌ماند. خداوند می‌گوید: من به شما خبر می‌دهم كه انگیزه شما از هر عملی چیست.‌ به شما خبر می‌دهم كه آیا یك مقام روحانی پشت این نیت خوابیده است و یا یك مقام نفسانی. هر یك از این آیه‌ها نشانه‌ای است برای شما اگر مؤمن باشید.

 

 

«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»

 


[1] سوره مبارکه بقره، آیه 156

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *