قرآن در آیه 111 سوره مائده میفرماید:
«وَ إِذْ أَوْحَیتُ إِلَى الْحَوارِیینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ»
«و (به یاد آور) زمانى را كه به حواریون وحى فرستادم كه: «به من و فرستاده من، ایمان بیاورید!» آنها گفتند: «ایمان آوردیم، و گواه باش كه ما مسلمانیم!»
در جلسات قبل عرض كردهایم كه «إِذْ» ظرف زمانی است كه متعلق به اذكر است، قرآن میفرماید: به یاد بیاور زمانی را كه من به حواریین الهام كردم كه به من و فرستاده من ایمان بیاورید. حواریین گفتند: «آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ» ایمان آوردیم، خدایا! تو گواهی بده كه ما حتماً تسلیم و خاضع هستیم.
«وَ إِذْ أَوْحَیتُ إِلَى الْحَوارِیینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنَّا»
وحی به غیر پیامبران
آیا حواریین قابلیت دریافت وحی را داشتند همانگونه كه انبیاء قابلیت وحی را دارا بودند؟
در جواب میگوییم: وحیای كه به حواریین میشد از قبیل وحیای بود كه به مادر موسی علیهالسلام و زنبور عسل شد. وحی در آیه به معنای الهام ربّانی است. چنین نوع الهامی برای هر مؤمنی ممكن و میسر است، مفاد چنین الهامی دو امر است:
- «آمِنُوا بی» دلداده منِ خدا شوید.
- دلداده رسول من شوید.
آیه یادآوری میكند ایمان به خدای سبحان لازم هست اما كافی نیست، حتماً باید در مقابل كامل زمان، نیز تسلیم شد و خضوع و دلدادگی خود را اعلام كرد.
حواریین چه کسانی هستند؟
حواریینی كه آیه از آنها سخن میگوید كسانی هستند كه بیدرنگ فرمان حق را اجرا كردند، و بدون پیش شرط و تأخیر، فرمان حق را قبول كردند. آنها پاسخشان را حتی با حرف «ف» همراه نكردند تا تأخیر و درنگی را در پاسخ خود بیان كنند، بلكه گفتند: «قالُوا آمَنَّا» بیدرنگ اعلام دلدادگی كرده، و خدای سبحان را شاهد بر این اعلام گرفتند.
«أَوْحَیتُ إِلَى الْحَوارِیینَ» این الهام خاص نصیب كسانی میشود كه از تطهیر و تزكیه مخصوص بهرهمندند. حواریین، همه مردم زمان عیسی علیهالسلام نبودند، بلكه صِنف خاصی از آنان بودند كه در حریم عیسوی جای داشتند، تزكیه و تطهیر و همچنین همراهی با انسان كامل، علامت و نشانهای برای حواریین است. اگر كسی میخواهد از دلدادگی خاصی بهرهمند شود باید عشق به حق و عشق به اولیای حق را داشته باشد. باید در ابتدا نَفْسش را از آلودگیها تطهیر كند و در مرحله دوم در خدمت اولیاء الله قرار بگیرد، تا توفیق دلدادگی در محضر حق نصیبش شود.
ایمان به رسول در ادامه ایمان به خدا
«آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی» در اینجا دو ایمان مطرح است:
- به خدا ایمان بیاورید و بدانید كه همه صفات كمالی از آن خود خداست. صفات كمالی هرگز در غیر خدا مستقلاً وجود ندارد، همه باید خدا را به عنوان مصدر و منبع كمالات بپذیرند و دلداده این منبع شوند.
- ایمان دوم كه جدای از ایمان اول نیست و با واو عطف به آن معطوف میگردد، ایمان به رسول الله صلیاللهعلیهوآله است.
اگر قرار است كسی حق معبود را ادا كند باید حق رسول او را ادا كند، رعایت حق خداوند بدون رعایت حق رسول میسر نیست.
حواریین در این آیه به خداوند سبحان پاسخ میدهند كه قلوب ما در مقابل هر دو ایمان، خاشع و خاضع است. دو ایمانی كه حقیقتاً از یكدیگر جدا و متفرق نیستند، ما هم دلداده توی خدا هستیم و هم دلداده رسول تو، خدایا ! تو گواهی بده كه ما در زمره دلدادگانیم.
مفسری میگوید: وحی به حواریین فقط وحی به حواریین نیست، بلكه وحی به نفوس مستعده در عالم ذَر است. همه نفوسی كه استعداد دریافت ایمان خاص را داشتهاند مورد خطاب آیهاند، و حقیقتاً همه نفوس در زمان میثاق پیغمبر شناس بودهاند.
روایت است: « الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ[1] » ارواح ، سپاهی تدارك دیده و سامان یافته بودند، و در مجموعهای قرار داشتند كه همگی رسول الله صلیاللهعلیهوآله را میشناختند. به عبارتی رسول شناس بودند و میان آن روحها و رسول، الفت و شناسایی بود.
مفسری میگوید: از آیه معلوم میشود كه در عالم میثاق، همه مردم معرفة الله و هم معرفة الرسول صلیاللهعلیهوآله داشتهاند كه، خدای سبحان این پیام را داده است. حواریین مصداق چنین عقیدهای هستند كه آنان استعداد دریافت كمالات را داشتهاند كه به آن پاسخ مثبت دادهاند.
اثر همنشینی با حواریون
با توجه به تفاسیر، خدا در قلوب حواریین معرفی شده، چون اگر چنین نبود و خداوند از آنها میخواست تا به خدا و رسولش ایمان بیاورند تكلیف مالایطاق بود، و خدای حكیم تكلیف مالایطاق نمیكنند؛ زیرا چنین تكلیفی در توان بشر نیست. آنان در جایی كه لازم بوده خدایشان را شناختهاند كه امروز با توجه به آیه اعلام دلدادگی میكنند.
پیغمبر صلیاللهعلیهوآله در رابطه با حواریون میفرمایند:
«هُمُ الْقَوْمُ لَا یشْقَى بِهُم جَلِیسُهُمْ» [2]
حواریون گروهی بودند كه اگر كسی با آنها مینشست، شقی نمیشد. همنشین با حواریین از هم نشینی با آنها بهره درست میبرد؛ هر كس كه در محضر آنها مینشست از انواع آفت و كدورت در امان میماند.
اثر همنشینی با عیسی علیهالسلام (بزرگ زمانشان) برای حواریین این بود كه، هر كس با حواریین مینشست مكدر نمیشد. اینها یك عمر در خدمت عیسی علیهالسلام بودند، و اثر مجالست با ایشان چنین بود كسی در محضر اینها قرار میگرفت شقی نمیشد.
قرآن میفرماید: «إِذْ أَوْحَیتُ إِلَى الْحَوارِیینَ»، من به حواریین وحی كردم.
یكی از مفسرین میگوید: پاسخ مثبت حوارییون از سوی خدای سبحان به آنها است؛ آن هم به سبب وجود عیسی علیهالسلام. یعنی حواریین به تنهایی شایسته وحی و الهام نبودند، امّا اِكرامی كه خدای سبحان به جهت مجالست مستمر حواریین با عیسی علیهالسلام از آنان به عمل آورده این بود كه، به حواریین نیز الهام خاصی صورت گرفت. وقتی كسی دائم با ولی الله مجالست دارد گویا دریچه قلبش برای ادراك پیامهای ربّانی گشوده میشود و الهامات ربّانی را دریافت میكند.
همین مفسر بیان میكند: اصلاً نور عیسی علیهالسلام بر این حواریین تابیده بود كه، آنها توانستند الهام ربّانی را دریافت كنند، و در غیر این صورت آنان از خطابات الهیه و خاص بیبهره بودند.
حواریین در بدو امر الهام ربّانی را ادراك كردند. آنان وارد حریم قلب شدند نه حریم عقل یا نفس، « آمِنُوا » جایگاه ایمان، دل است پیام به نفس و یا عقل نیست؛ زیرا ایمان كار قلب است و حواریین به این ارتقاء دست یافته بودند.
«وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ»
خدای سبحان از حواریین تعهد گرفت كه عیسی علیهالسلام را به عنوان رسول خدا و به عنوان عبد او بشناسند؛ نه آنكه حضرت عیسی علیهالسلام را وَلد خدا یا روح القدوس بپذیرند. به همین جهت حواریین خدا را شاهد گرفتند كه، خدایا ! تو گواه باش با علم خاصی كه تو به ما عطا كردی، ما تسلیم محض نظر تو شدیم، و با قاطعیت كامل تو را گواه تسلیم خود گرفتیم، ما در مقابل كلیه اوامر تسلیم محض هستیم.
پاسخ حواریین شاهد این مدعاست كه نفوس تزكیه شده در مقابل نظر حق نظری از خود ندارند، و در مقابل اوامر الهی تسلیم محضاند.
یكی از مفسرین میفرماید: الهام خدای سبحان به حواریین مقامی است كه به هر بندهای نمیرسد، این مقام فقط از آنِ عباد خاص است عبادی كه از خدا غیر خدا را طلب نمیكنند، و خداوند در پی درخواست آنان بخشنامهی دلدادگی صادر كرده است.
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»
[1] الكافی، ج 2، ص 168
[2] شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج 20، ص 195