قرآن در آیه 140 سوره آل عمران میفرماید:
بررسی لغات آیه:
- «يَمْسَسْكُمْ» از ماده مسّ است تماس سطحی گرفتن است ارتباط سطحی نه تماس عمیق
- «قَرْحٌ» به معنی جرح است به درد هم قرح گفته میشود
- «نُدَاوِلُهَا» از ماده دولت یک معنای چرخش و گردش و دوم به معنای غلبه است
ترجمه و توضیح
«ال» در «القوم» در دو معنا به کار رفته است: «ال» عهد و «ال» ذکری.
- در معنای اول مفسرین اشاره دارند که مسلمین جراحت، درد و مصیبت زیادی را متحمل شدند. آنان میگویند اگر «ال» در «القوم» «ال» عهد باشد میگویند ای مؤمنین شما در جنگ احد مصیبت دیدید، کشته و زخمی دادید. کافرین هم در جنگ بدر کشته و زخمی فراوانی دادند. در این حال «ال» بر میگردد به جریانی که قبلاً ذکر شده و جریان کشته شدن کفار.
- در معنای دیگر «ال» عهد ذکری است و منظور از«القوم» قوم انبیا و اولیا و انبیا است که در طول تاریخ گرفتار مصیبت بودهاند چون دین داری سخت است و هزینه دارد. با این «ال» یادآور میشود مؤمنین شما تنها گروهی نیستید که از ابتدای تاریخ گرفتار مصیبت شدهاید، مسلمانان قبل از شما نیز در شعب ابیطالب و تحریم و آسیب جسمی بودهاند.
همچنین مفسرین در «ال» عهد میگویند اگر شما مسلمین در جنگ احد آسیب دیدید و تعدادی از شما کشته شد اما تعداد کشتههای دشمن در جنگ بدر بیشتر بود و در «ال» ذکری میگویند اگر شما در جنگ احد زخمی شدید همه مؤمنین در روزگاران مختلف آسیبهای خاصی را متحمل شدهاند. قرآن میگوید ما آن روزگاران را میان مردم میچرخانیم یا غلبه را در بین مردم میچرخانیم گاهی کفار ظاهرا غالب شده و شما مغلوب میشوید و گاهی شما غالب و آنها مغلوب میشوند. گمان نکنید که چون مسلمان هستید باید در این عالم از همه امتیازات ظاهری بهرهمند شوید. روزی روزگار به نفع شما و گاهی به ضرر شما است.
آسیب مؤمنین، ظاهری – آسیب کفار، باطنی
همچنین گفتهاند بر اساس معنای اول اگر شما مورد آسیب قرار گرفتید کفار هم آسیب میبینند. گمان نکنید فقط آسیب برای شماست. اما از این جهت خوشحال خواهید بود که آسیبهای شما سطحی است و به دنیایتان آسیب میرسد. ان شالله آخرت در وصال حق خواهید ماند. اما آسیب کفار به آخرت میرسد و آسیب آخرت به معنای دست خالی از دنیا رفتن و در محضر حق دست خالی حاضر شدن است.
در زیارت عاشورا آمده است:
«وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»
«سلام بر روانهایی که فرود آمدند به آستانت»
اگر چنین عباراتی را کنار این آیه قرآن بگذاریم خواهیم گفت بحث روح است و روح آسیب نمیبیند آنچه آسیب میبیند جسم است. هرچند آیه برای هر دو گروه کلمه «مس» را بکار میبرد، اما آسیب مؤمنین که شما میبینید ظاهری و دنیایی است و آسیب کفار باطنی و مربوط به دنیا و آخرت است.
«إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»
اگر به مؤمنین آسیبی وارد شود، سبب توقف آنان نمیگردد بلکه آنان در مشکلات سیر و سلوک دارند و مشکلات مانع توقف آنان نمیشود. از مشکلات عبور میکنند و سختیها پلکان ترقی آنها میشود. اما کفار در مشکلات متوقف میشوند، سختیها برای آنان ضرر و زیان است و هیچ نفعی برایشان ندارد.
بلای عمومی
در توضیح معنای دوم «ال» در «القوم» مفسرین میگویند اگر مشکلی برای شما پیش آمد باید بدانید شما نه اولین نفر هستید و نه آخر نفر، تعداد زیادی گرفتار این مشکل شدهاند و تعدادی بعد از شما گرفتار خواهند شد.
«البلیه اذا عمت طابت»
نوعاً ما گمان میکنیم بلایی که به ما رسیده به هیچ کس نرسیده است. این تصور کلی در ذهن ماست. تصور ابتدایی اما اگر از ابتدا بدانیم میلیاردها نفر قبل از ما چنین گرفتاری داشتهاند و بعد از ما خواهند داشت راحت تر با مشکلات کنار میآییم. وقتی بلا عمومی میشود به قول عرب طیب میشود، گوارا میگردد. گرفتاری وقتی دردناک است که یک نفر و یا قشر خاصی را فرا گیرد. آیه میگوید اگر شما گرفتار این مشکل شدید همه مؤمنین تاریخ گرفتار این مشکلات بودهاند به آنان تأسی داشته باشید آنها را اسوه قرار دهید یاد بگیرید در مشکلات چگونه مدیریت بحران داشتهاند و چگونه از مشکلات عبور کردهاند.
این عادت خدا است: «وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ» خدای سبحان میفرماید برای تطهیر و ترفیع مؤمنین گاهی آنها را مغلوب میکنیم و مشکلات خاصی را به آنها وارد میکنیم، برای آنکه مؤمنین امتیازات خاص دریافت کنند نیاز است بعضی از امتیازات را از دست بدهند، برای این که عنوان عاشق بر مؤمن بار شود و مؤمن صادق الایمان معرفی گردد، لازم است بعضی از بلاها را تحمل کند. دنیا دار بلا است.
الدنیا دار بالبلاء محفوفه
امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه 226 نهج البلاغه میفرمایند:
«الدنيا دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ»
«(دنيا) سرايى است که در لابه لاى بلاها و مشکلات پيچيده شده»
اگر همه دنیا راحتی بود که آخرت در پی دنیا نبود. نوش دنیا با نیش است. اگر ما به پرداخت صدقه سفارش شدهایم تنها برای رفع گرفتاری و نیشهای دنیا نیست. بلکه برای مرتفع کردن موانع نیز میباشد. نیشهای دنیا همیشگی است. مهم این است که مصیبت به دین ما اصابت نکند و دین ما در معرض زوال قرار نگیرد.
باید عبرت گرفت
هرکس تاریخ پیشیانیان ملاحظه کند عبرت میگیرد و در مییابد آنان که در عرصه مشکلات صبوری کردهاند موفق شدهاند و آنکس که شکایت و بی تابی کرده از سلوک محروم ماند. چنانچه برای کسی مشکل پیش آید میتوان این آیه را تلاوت کرد و یادآوری نمود روزی همه افراد توانا و سالم بودهاند و روز دیگر ناتوان و مریض. آنان که امروز صورتشان پر از چین و چروک است روزی صاف و بدون چروک بوده است. عالم ماده عالم تغییر است عالم ثبوت نیست. در عالم ماده همه چیز در حالت زوال است اما اعتقادات درست باید پایدار بماند.
اگر عافیتطلب هستید و حاضر نیستید هیچ صدمهای را در راه دین متحمل شوید سلوک صحیحی نخواهید داشت، در یک سلوک صحیح انسان علی الدوام با مصیبتهای مختلف مواجه میشود،
«هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم»
مهم این است که این غم میرود و خدایی که پشت این غم است برای شما میماند.
«وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ»
مفسرین میگویند: خدای سبحان گاه بر کفار سختگیری شدید دارد و گاه بر مؤمنین و این امر چند فایده دارد.
- اگر همیشه لبه فشار بر کفار باشد و مؤمنین در راحت زندگی کنند، در این صورت کفار به اضطرار مؤمن خواهند شد. یعنی برای رسیدن به راحتی مؤمن میشوند در حالی که این دلیل، برای ایمان آوردن پذیرفته نیست. این نوع ایمان ایمان حقیقی نیست بلکه برای دفع اضطرار است.
- مؤمنین نیز گاهی بر بعضی از معاصی اقدام میکنند به دلیل ارتکاب آن معصیت باید در همین عالم سختی خاصی بر آنان فرود آید و این سختی خاص برای تأدیب آنهاست در حالی که سختی بر کافر به دلیل شدت غضب خدا بر آنهاست و بسیار تفاوت است.
میان مشکلاتی که بر مؤمنین وارد میشود و سختی که بر کفار وارد میشود. مشکل مؤمن موجب رشد او میشود و مشکل کافر غضب خدا را بر او شدید میکند. کلاً در عالم ماده خوشیها و ناخوشیها ناپایدار است و این یک قانون الهی است و سعادت ابدی مربوط به عالم آخرت است، به همین جهت خدای سبحان در نظام عالم خوشی و ناخوشی را قرار داده تا هم مردم به عجز خود واقف شوند و بدانند بسیاری از ناملایمات را نمیتوانند مرتفع کنند و هم تعلق به ماده در افراد کم شود و بدانند همه امور گذرا است. به همین جهت «وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاس»
«وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ»
تفکیک مؤمن از منافق در گرفتاریها
خدای سبحان با محقق کردن خوشیها و ناخوشیها علم خود را برای مردم اظهار میکند. در خوشی و ناخوشی جایگاه مؤمن و منافق از هم متمایز میشود. خدای علیم مؤمن و منافق را میشناسد، اما این دو گروه در خوشی و ناخوشی در نگاه دیگران از یکدیگر جدا میشوند. گاه به مؤمنین در تحمل گرفتاریها عنوان شهید میبخشد. عبارت «شهید» یا به معنای شهید در معرکه است یا شهیدی که حق گواهی دادن بر سایرین را دارد.
دنیا همیشه بر مراد مؤمن نیست
اگر تاریخ را به عقب برگردانید خواهید دید در جنگ بدر مؤمنین پیروز صحنه بودند و در جنگ احد مؤمنین شکست خوردند و این امر نشان میدهد، دنیا همیشه بر مراد مؤمن نیست. مؤمن اگر مؤمن باشد خدا به کمک او میآید اما این بدان معنا نیست که همه چیز بر وفق مراد مؤمن باشد و چنین نیست همیشه شرایط مطلوب او باشد و این امر از آن روست تا در گذرگاههای سخت حقیقت مؤمنین برای دیگران معلوم شود.
گرفتاریها؛ صحنه ظهور حقیقت مؤمنین
در مشکلات جوهر افراد به نمایش گذاشته میشود. امیرالمؤمنین علیه السلام در حکمت 217 نهج البلاغه میفرمایند:
«وَ فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَال»
«در دگرگونی روزگار کُنه افراد شناخته میشود»
خداوند عالم به حقیقت مؤمنین است اما در هنگام گرفتاری حقیقت مؤمنین برای دیگران ظهور میکند که هرگز از ایمانشان دست بر نمیدارند. هرچند شکست جدی نصیبشان شود، اعتقادات از آن ها جدا نمیشود حتی اگر کشته شوند. گاهی خدا پیروزی ظاهری را از مؤمنین میگیرد اما قانون خدا این است که چیزی از مؤمنین بگیرد، چیز دیگری نصیب آنها کند. آسایش و غنیمت را از آنان سلب میکند اما امری بالاتر به اینها عطا میشود. حضرت حق شهادت را نصیب مؤمنین میکند. در پایان شکستها و پیروزیها چیزی که مهم است محبوبیت فرد است چه کسی محبوب عندالله و چه کسی مبغوض عندالله است.
«وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء»
نگاه باطنبین
لطف خدای سبحان در هنگامه مشکلات، دید باطنی است که به بنده عطا میکند، فرد از طریق مشکل بصیرت خاصی پیدا میکند بعضی از شما در مشکل به مقام شهود میرسید، به اموری دست مییابد که سایرین درک نمیکنند. مؤمنین به این دید به مشکلات نگاه میکنند و همین نگاه مشکلات را در چشم آنان نازیبا جلوه نمیدهد. چشم دل از طریق تحمل مشکلات گشوده شده و انسان به حقایق دست مییابد. مشکلات برای مؤمن دردآور نیست، کمالبخش است؛ زیرا دید باطنی او ارتقا مییابد. البته این مقام فقط از دستهای از مؤمنین گروهی میشود. قرآن میگوید «منکم»؛ یعنی بعضی از افراد در مشکلات به شهود میرسند.
- در مقابل مؤمنین عنوان «ظالمین» هستند. هرکس به هر مؤمنی آسیب وارد کند ظالم محسوب میشود و به دلیل ظلم از محبوبیت نزد حق خارج میشود.
- در واقع چرخش روزگار (سختی و راحتی) برای ظهور حقیقت افراد است. بعضی میگویند «وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ» چرخش روزگار ممتازان را مشخص میکند همان طور که مردودین را معلوم میسازد «وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء». وقتی قرآن به مؤمنین عنوان گواه میدهد از آن روست که آنان در جایگاه متعالی قرار داند و چرخش روزگار به نفع آنان است چون شاهد همیشه در جایگاه رفیع قرار دارد. قول او حجت، و آنکس که قولش حجت است خودش معتبر است.
قرآن در آیه 69 سوره زمر میفرماید:
«… وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء …»
«… وپیامبران و گواهان را حاضر میسازند…»
نام شهید پشت سر پیامبر مطرح شده است. نام شهدا بعد از انبیا آورده شده و جایگاه آنان چنان رفیع است که به دنبال انبیا ذکر میشوند.
گرفتاریها و کسب ارتقای مقام
طبق آیه 169 سوره آل عمران، خدای سبحان میفرماید:
«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
گرفتاریها میتواند انسان را تا جایگاهی بالا ببرد که درحالیکه زنده است اما عنوان شهید را کسب کند. شهید همیشه زنده و جلوه نام «حیّ» خدای سبحان است گرفتاری هم میتواند انسان را در جایگاه حق قرار دهد. اگر با چشم زیبا به گرفتاری مؤمن نگاه شود ارتقاء خاصی نصیبش شده است.
- در ادامه مفسرین میگویند اگر شهید را بر وزن فعیل بدانیم به این عبارت هم معنی فاعلی و هم معنی مفعولی بدهیم خواهیم گفت، قتیل به معنی کشته شده است، شهداء جمع شهید معنی مفعولی دارد. یعنی خدای سبحان شما را در صحنه گرفتاری مورد شهود خود و شهود ملائکه قرار میدهد. خدا در گرفتاریها توجه تام به شما مؤمنین دارد و ملائک را مأمور کرده تا توجه خاصی به شما داشته باشند.
شاهد
خدای سبحان بعضی از افراد را در هنگامه مشکلات به عنوان شاهد اتخاذ میکند، اینها در مشکلات مشکل را ندیده و حضور خدا را ادراک کرده و یقینشان تقویت میشود ودر حریم دل قرار میگیرند و حاکمیت مطلق خدا را ادراک میکنند.
انتخاب شهدا
در هر مشکلی که برای ما پیش بیاید یادمان باشد گروهی به عنوان شاهد و شهید گزینش میشوند و سعی کنیم نگاهمان به مشکل نگاه درستی باشد تا در این گزینش پذیرفته شویم. مشکلات استعدادهای نهفته انسان را آشکار میسازد اینکه انسان مادی با نگاه ظاهری طالب غنیمت است اما میتواند تا جایی اوج بگیرد که به مقام شهادت نائل شود. کم نیست شهدایی که قبل از شهادت گفتهاند: من دیگر در میان شما نیستم. چنین فردی قبل از شهادت به عالم شهود و غیب دست یافته و این به انتخاب او باز میگردد. گاهی اوقات آدم به جایی میرسد که چهل سال بعد خود را میبیند و در مییابد هر اتفاقی حاصلش چیست. تحمل بعضی مشکلات خیلی تلخ است اما مؤمن را صیقلی و شفاف و مصفا کند و دید دیگری در هر مشکلی به او عطا میشود.
«وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
اگر کسی در صحنه مشکلات برای دریافت غنیمت و محبوبیت و مشهوریت حاضر شد، حتماً ظالم است و محبوب خدا نیست.
- قرآن میگوید: ظالمین مبغوض خدای سبحاناند. مفسرین ظالمین را کفار معنا کردهاند و گفتهاند ایشان مبغوض حضرت حقاند. هرچند ظاهراً در جنگ پیروز و موفق شدند، هرچند استکبار امکانات داشته باشد، در نهایت مبغوض است. زیرا همه امکانات او به این دنیا ختم میشود و برای قیامت چیزی ندارند. حاکمیت موقت محبوبیت عند الله نمیآورد پیروزی موقت فرد را نزد خدای سبحان معتبر نمی کند «وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» برای جریان محبوبیت مؤمنین و مغضوبیت کفار همین کافی نیست که گروهی نزد خدای سبحان عزیز و گروهی مبغوض حضرت حقاند.
ظالم کیست؟
- قرآن در آیه 13 سوره لقمان میفرماید:
«…إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»
«… حتما شرک، ظلم بزرگی است»
مؤمنینی که در عرصه گرفتاریها مشرک شدند و به جای توجه به مسبب الاسباب به اسباب توجه داشتند، این مؤمنین ظالماند و محبوب خدای سبحان نیستند. ظالم کسی است که در عرصه مبارزه بر اعتقادات حق پایدار نباشد.
- ظالمین کسانی هستند که استعداد خود را برای رسیدن به غیر حق صرف کردند یعنی ظلمی که من به خودم میکنم این است که قوّه و توان خود را به کار گرفته و زحمت را متحمل میشوم اما نه برای رسیدن به خدا بلکه برای رسیدن به دنیا این فرد ظالم است و محبوب خدای سبحان نیست.
- ظالم کسی است که دیدگاه صحیح در مشکلات ندارد. چون اگر در مشکلات دیدگاه ما الهی باشد، کاملترین دریافتها را در آن زمان خواهیم داشت. اما زمانی که دیدگاه صحیح نباشد به انسانیت خود خسارت وارد کرده و در مشکلات سودی عاید ما نشد.
بلا، بلا نیست اگر…
ما در تعقیبات نماز از خدای سبحان میخواهیم بلا را از ما دور کرده و عافیت را نصیبمان سازد و شکر بر عافیت را به ما بچشاند. روایت میگوید بلا و مؤمن مانند زنبور و گوشت هستند. اما بلا زمانی که از آن حسن استفاده شود دیگر بلا نیست، عافیت است. گرفتاری که من در آن غرق شوم گرفتاری است اما گرفتاری که نردبان ترقی شود و با آن رشد پیدا کنم گرفتاری نیست.
روایت میگوید:
«أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ»
«(خدای سبحان میگوید) من نزد دلهای شکسته هستم»
چون در گرفتاری پوچ بودن مادیات و ناپایداری مال و مقام معلوم میگردد و آنچه در گرفتاریها باقی میماند این است که مؤمن از مادیات و عالم ماده گذر میکند، از سببها چشم میپوشد و به مسببالاسباب واصل میگردد و این ارزشمند است و عافیت در عین بلاست.
اگر نگاه ما در گرفتاریها نادرست باشد به خود ظلم کردهایم اگر طالب مادیات هستیم به خود ظلم کردهایم اگر آستانه درخواست ما محدود به عالم ماده است به خود ظلم کردیم و در نهایت محبوب حضرت حق نیستیم.
تاریخ جلسه : 97/7/7 ـ جلسه 119
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی»